🌺فرخنده شبی ،شبی که بی همتا بود
💕پیوند دو گل در آسمان برپا بود
🌺جبریل امین به روی لب زمزمه داشت
💕هم کفو علیِّ مرتضی، زهرا بود
یکم ذی الحجه
روز حقیقی عشق
سالروز پیوند آسمانی
حضرت علی علیه السلام و
حضرت فاطمه سلام الله علیها
بر یکایک شما فرخنده و مبارک باد
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
سروش
🆔 https://splus.ir/joingroup/ACN3IdiOR5j313N5dJ4vWA
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
ایتا
🆔 https://eitaa.com/joinchat/2724724871Cc176c3a374
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🔹️همایش پیاده روی
ویژه بانوان
🔸️زمان : سه شنبه ۱۴۰۲/۳/۳۰ از ساعت ۵/۳۰ صبح
🔹️شروع حرکت از مسجد وحسینیه حجت ابن الحسن العسکری(عج) به سمت مسجد جامع و در انتها بوستان غدیر کرسگان
🔸️اجرای برنامه سه شنبه های مهدوی و قرائت دعای عهد به نیت فرج آقا امام زمان (عج )
🔹️به همراه پذیرایی و برنامه های فرهنگی و تفریحی ویژه بانوان
#قدم_قدم_تا_جهانی_شدن
#خیری_که_جاری_میشود
#سه_شنبه_های_مهدوی
https://eitaa.com/Seshanbehhay_Mahdavi
💥 از امشب، نماز دهه اوّل ذی الحجّه شروع میشه!
یادتون نره!
،، التماس دعا ،،
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
سروش
🆔 https://splus.ir/joingroup/ACN3IdiOR5j313N5dJ4vWA
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
ایتا
🆔 https://eitaa.com/joinchat/2724724871Cc176c3a374
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🎉 اطلاعنگاشت | مروری بر توصیههای رهبرانقلاب درباره ازدواج آسان
💌 رسانه «ریحانه» به مناسبت خجسته سالروز پیوند آسمانی حضرت علی علیهالسلام و حضرت زهرا سلاماللهعلیها، اطلاعنگاشت «ازدواج موفق، ازدواج آسان» را منتشر میکند.
#روز_ازدواج
#ازدواج_آسان
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
سروش
🆔 https://splus.ir/joingroup/ACN3IdiOR5j313N5dJ4vWA
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
ایتا
🆔 https://eitaa.com/joinchat/2724724871Cc176c3a374
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
9.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
داستانی زیبا از توکل در زندگی
⭕️ ازدواج به شرط چک سفید امضاء!
♨️ با این داستان معنای #توکل روشن میشود
🔹 برشی از سخنرانی #حجت_الاسلام_راجی ، به مناسبت سالروز ازدواج حضرت علی (علیه السلام) و حضرت زهرا (سلاماللهعلیها)
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
سروش
🆔 https://splus.ir/joingroup/ACN3IdiOR5j313N5dJ4vWA
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
ایتا
🆔 https://eitaa.com/joinchat/2724724871Cc176c3a374
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#ازدواج ها را آسان بگیرید🌹
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
سروش
🆔 https://splus.ir/joingroup/ACN3IdiOR5j313N5dJ4vWA
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
ایتا
🆔 https://eitaa.com/joinchat/2724724871Cc176c3a374
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌷 #دختر_شینا – قسمت1⃣1⃣
✅ فصل سوم
.... کمی بعد با صمد آمدند توی اتاقی که من بودم.
خدیجه با اشاره چشم و ابرو بهم فهماند کار درستی نمیکنم. بعد هم از اتاق بیرون رفت. من ماندم و صمد. کمی این پا و آن پا کردم و بلند شدم تا از زیر نگاههای سنگینش فرار کنم، ایستاد وسط چهارچوبِ در، دستهایش را باز کرد و جلوی راهم را گرفت. با لبخندی گفت: «کجا؟! چرا از من فرار میکنی؟! بنشین باهات کار دارم.»
سرم را پایین انداختم و نشستم. او هم نشست؛ البته با فاصلهی خیلی زیاد از من. بعد هم یکریز شروع کرد به حرف زدن. گفت دوست دارم زنم اینطور باشد. آنطور نباشد. گفت: «فعلاً سربازم و خدمتم که تمام شود، میخواهم بروم تهران دنبال یک کار درست و حسابی.» نگرانی را که توی صورتم دید، گفت: «شاید هم بمانم همینجا توی قایش.»
از شغلش گفت که سیمانکار است و توی تهران بهتر میتواند کار کند. همانطور سرم را پایین انداخته بودم. چیزی نمیگفتم. صمد هم یکریز حرف میزد. آخرش عصبانی شد و گفت: «تو هم چیزی بگو. حرفی بزن تا دلم خوش شود.»
چیزی برای گفتن نداشتم. چادرم را سفت از زیر گلو گرفته بودم و زل زده بودم به اتاق روبهرو. وقتی دید تلاشش برای به حرف درآوردنم بیفایده است، خودش شروع کرد به سؤال کردن. پرسید: «دوست داری کجا زندگی کنی؟!»
جواب ندادم. دستبردار نبود. پرسید: «دوست داری پیش مادرم زندگی کنی؟!»
بالاخره به حرف آمدم؛ اما فقط یک کلمه: «نه!» بعد هم سکوت. وقتی دید به این راحتی نمیتواند من را به حرف درآورد، او هم دیگر حرفی نزد. از فرصت استفاده کردم و به بهانهی کمک به خدیجه رفتم و سفره را انداختم. غذا را هم من کشیدم.
خدیجه اصرار میکرد: «تو برو پیش صمد بنشین با هم حرف بزنید تا من کارها را انجام بدهم»، اما من زیر بار نرفتم، ایستادم و کارهای آشپزخانه را انجام دادم. صمد تنها مانده بود. سر سفره هم پیش خدیجه نشستم.
بعد از شام، ظرفها را جمع کردم و به بهانهی چای آوردن و تمیز کردن آشپزخانه، از دستش فرار کردم.
🔰ادامه دارد......🔰
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
سروش
🆔 https://splus.ir/joingroup/ACN3IdiOR5j313N5dJ4vWA
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
ایتا
🆔 https://eitaa.com/joinchat/2724724871Cc176c3a374
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•