eitaa logo
خـادم الـشهدا 🇵🇸 .
1.1هزار دنبال‌کننده
5.2هزار عکس
2.2هزار ویدیو
93 فایل
﷽ • -سلا‌م‌برآن‌هایی‌که‌رفتندتا‌بمانند ونماندندتابمیرند . . .🌿(: ــــ امروزکار تجلیل از شهــدا وحفظ یاد گرامی این عزیزان یک فریضه است -حضرت‌آقـٰـا- ــــ جهت‌نظرات‌وپیشنهادات ➺ @shahidgomnam8 آیدی‌پیج اینستاگرام قرارگاه:👇👇 ➺ khadem_shohadajahrom
مشاهده در ایتا
دانلود
•🖇♥️🌿• ...🌱ای همه‌چیزم به یادت هستم، به یادم باش که بدون تو،هیچ و پوچ خواهم بود . . . محمود ستوده 🕊 کانال‌ایتا‌قرارگاه‌خادم‌الشهدا↓ ⌈🌙 @khadem_shohadajahrom
🌥❤️ پیش‌بینی شهــادت . . .🕊 در منطقــه ای در کردستان بودیـــم در حیــن عـــبور از آنــجا، غلامرضــا از حرکــت باز ایســتاد و گوشه ای نشســـت. ما ازاو جلو افتــادیم. ولی وقتی تاخــیر او طولانی شـد، نگرانـش شدیــم و به سویـش برگشتیــم. گوشه اِی نشــسته بود و اشــک می ریخــت... علــت را جویا شـــدیم. فکــر کردیم خدای ناکــرده اتفــاق ناگواری برای خانواده اش رخ داده اســـــت. وقتی اصـــرار مــا را دید، گفت: « من بزودی در همــین جــا شهـــید میشـــوم. این را در خــواب دیده ام.» … و همین اتفـــاق هـــم رخ داد ۲۸ ﻣﺮﺩاﺩ ۶۲ ﻭﻗﺘی اﺯ,ﻋﻤﻠﻴﺎﺕ ﺑﺮﻣﻴﮕﺸﺖ ﺩﺭﺳﺖ ﻫﻤﺎﻧﺠﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻣﺎﺷﻴﻨﺶ ﺭﻭﻱ ﺗﻠﻪ اﻧﻔﺠﺎﺭی ﺩﺷﻤﻦ ﺭﻓﺖ و ﺁﺳﻤﺎﻧﻲ ﺷﺪ.. غلامرضا زارع @khadem_shohadajahrom
♥️🌿🕊 راوی برادر شهید: قرار بود بهنام در نیروی انتظامی رسمی شود. من نگرانش بودم، گفتم: «داداش، این شغل خیلی خطرناک است. برای چه می‌خواهی رسمی بشوی؟ من در شرکتی آشنا دارم. می‌توانم صحبت کنم آنجا استخدامت کنند. آن هم با بهترین مزایا و حقوق.» چهره بهنام از ناراحتی درهم شد. رو به من کرد و گفت: «من شغلم را دوست دارم. برای مردم کار می‌کنم. هیچ وقت خدمت به مردم را رها نمی‌کنم.» بهنام امیری 🕊 @khadem_shohadajahrom
...🪴 در گردان رزمی پادگان سپاه بودیم. روی یک تکه اسفنج روتختی میخوابیدیم. صبح که از خواب برخاستم ،فـرهاد ژولیده سیرت را دیـدم کــه صورتش کاملا خیس بود .مثل اینکه دوش گرفته باشد اما اشک پهنای صورتش را گــرفته بـــود فقط میگفت: من هم باید بروم . 😭 معلوم بود که در خواب خبر شهادت را به او داده بودند. همان روز بود کــــه در جـــــاده بوشهر توسط گروهــک منافقین خــوابش تعبیر و آسمانی شد....🌱 فرازی از وصیت‌نامه شهید: پدرومادر عزیز ودوستان گرامی‌ام‌سفارش می‌کنم دعا برای امام را فراموش نکنيد و کمـــک به فقـــرا و محـــــرومین همیشه در برنامه‌‌هایتان باشــــــد و ساده زیستی را در زندگی تان رعایت کنید. فرهاد ژولیده‌سیرت @khadem_shohadajahrom
✨❤️🌿 🔹کشاورز بود و زحمت‌کش. درس طلبگی میخواند و شیخ محمد صدایش می‌کردیم. 🔹همیشه لبخند به روی لب داشت. روی باغ خودش کار میکرد. وضع مالی‌اش خوب بود. اما ساده زندگی کردن را بیشتر دوست داشت و مالش را وقف امور خیریه می‌کرد. 🔹از نوجوانی وارد بسیج شد. به بسیج خیلی علاقه داشت. بیشتر وقتش را یا در باغش می‌گذراند یا در فعالیت‌های بسیج و اردوهای جهادی. پل دختر، سراوان، سیل شیراز و هر جایی که نیاز به کمک بود، پیدایش می‌شد. فرقی نمی‌کرد سیل باشد یا زلزله یا شرایط عادی. طلبه جهادگر، محمد مویدی @khadem_shohadajahrom
...🌾❤️ فقط حوالی شماست کھ هواهست تا وقتی سیمِ دلمان به شما وصل باشد نفــــــــــس میکشیم خدانکند لحظھ اے از شما جدا شویـم کھ دیگر هوایی برای نفس کشیدن نیست... @khadem_shohadajahrom
ـ به‌مناسبت شهادت حماسه سازان هویزه، بخشی از نوشته های عارف شهید حبیب روزی طلب در مورد شهید رجبی 🌱"شهیــد محمد علــی رجبــی " از بسیج شیراز كه كه در کربلای هویزه، جانانه‌ترین عبادت‌ها را می‌کرد و نمازهای نافله شبش ترک نمی‌شد و عبادت کردن‌های او ما را به یاد این‌ روایت از امام‌صادق(ع) می‌انداخت که فرمود : بهتریــن مــردم کسی است کــه عاشق عبادت باشد و با آن دست به گـردن باشــد و از دل‌‌ و جــــان دوستش بدانــد و با پیکرش عبادت را به‌جا آورد. ـ ـ ــــــ قبل از‌ اذان با"شهید‌محمدعلی‌رجبی" برای تماشای غروب خورشیـد به پشت‌بام سپاه رفتیم.شهید رجبی طلوع و غروب خورشید را سخت دوست می‌داشت. ترک نشدن نمــاز شب‌هایـش در جبهه، با قـــرآن و دعــاها مأنوس بودنش، از او روح بزرگ و‌لطیفی ساخته بود که برای رسیدن بـه محبوبش و به فیض شهـــادت رسیـدن لحظه‌شماری می‌کرد. وجود او در بینمان‌همیشه‌موجب سرور و بهجت بود وقتی‌ که نبود، احساس کمبود می‌کردیم! او هم‌ مثل رضا‌شیردل خیلی‌خدایی بود و معجزه‌وار به‌سوسنگرد و‌بعد به‌هویزه‌آمده بود.خدا این‌ها را برای دوستی‌و نزدیکی با خود برگزیده بود. 📚از کتاب عشق و شهادت معلم محمدعلی رجبی ⛅️khadem_shohadajahrom
✨🌿🌼 شب عملیات والفجر ۸ بود. در حال اماده شدن برای عملیات بودیم. سردار قنبر زاده,فرمانده گردان, بی سیم زد که سردار(شهید) مسلم شیرافکن پیام داده, برادرش, محسن را شب اول نبرید. سریع رضا حیدری که رفیق فابریک محسن بود را فرستادم تا جریان را به محسن بگوید! چند دقیقه بعد دیدم این نوجوان با عصبانیت به سمت من امد. گفت اقای مهدوی رضا چی میگه, چرا من نباید بیام؟ گفتم دستور فرماندهیه, قایق ها جا نداره... بغضش ترکید, اشک روی گونه اش شروع به غلطیدن کرد و گفت چرا من, منم می خواهم بیام! ناگهان پایش سست شد و افتاد روی زمین. رضا رفت زیر بغلش را گرفت. گریه می کرد و با لهجه کازرونی التماس می کرد. هی می گفت اقای مهدوی ههههاااانمبری؟ می گفتم نه ! شاید صد بار این خواهش تکرار شد. کلافه شدم, سرشان داد زدم و رفتم سمت گروهان... یک مرتبه محسن دوید جلویم با اشک گفت:دیشب خواب حضرت زهرا(س) را دیدم. به من گفت تو میای پیش خودم! تعجب مرا که دید ادامه داد:به قران اگه دروغ بگم. اگه نبریم شکایتت رو می کنم! خیلی با جذبه وجدی می گفت. یک مرتبه بدنم شل شد. بی اختیار گفتم: برو آماده شو بیا! رضا گفت: بچه بدو که آخر گرفتی! من مبهوت نگاه این دو نوجوان کم سن وسال می کردم و بی اختیار اشک می ریختم. همان شب عملیات والفجر هشت هردو پر کشیدند. بعد از عملیات فهمیدم که رمز عملیات هم " " بود. محسن‌شیرافکن شهادت:۱۳۶۴/۱۱/۲۱ کانال‌ایتا‌قرارگاه‌خادم‌الشهدا↓ ⌈🌙 @khadem_shohadajahrom
تلویزیون داشت با مادر شهیدی مصاحبه می‌کرد. مهدی رو به من و مادر گفت: «دوست دارید بشید مــادر شهیــد ؟ خواهر شهید؟ من که آرزو دارم شهید گمنام بشم جسدم برنگرده که شماها دنبالم گریه‌کنید و خدایی نکرده چادرتون کنار بره. و یک ماه بعد، در عملیات والفجر۱،مهدی شهید شد و مفقودالجسد ماند... مادر تا آخر عمر چشم‌انتظار بود. خانه نیمه‌ کاره‌اش در روستا، هـر بار دل مـــادر را آتـش می‌زد،تا اینکه آن خـــانه را فروختند، فقط برای آرامش مادر... محمدمهدی اسدی @khadem_shohadajahrom
•🖇♥️🌿• ...🌱ای همه‌چیزم به یادت هستم، به یادم باش که بدون تو،هیچ و پوچ خواهم بود . . . محمود ستوده 🕊 کانال‌ایتا‌قرارگاه‌خادم‌الشهدا↓ ⌈🌙 @khadem_shohadajahrom
خـادم الـشهدا 🇵🇸 .
❤️🌿🌥 به هم قول داده بودند ... من و حیدر علی طینوشی با تویوتا به سمت جبهه ولایت فقیه حرکت میکردیم..
.🌥 . . .🌱ادامه روایت، قصه دو رفیق بعد از خداحافظی با برادر جوانمرد ، حرکت کردیم. شب وقتی که به پشت خاکریز دشمن رسیدیم و دستور حمله صادر شد، حیدرعلی بر اثر ترکش از ناحیه ران زخمی شد و او را به عقب برگرداندند.. صبح به خطوط خودی برگشتیم که مطلع شدم ، حیدرعلی طینوشی در حین برگشت به عقب مجدداً بوسیله اصابت ترکش خمپاره به سر و سینه اش ابتدا مجروح و سپس شهید شد و پیکرش بین دو خاکریز خودی و دشمن به جا ماند... و پس از ۴ شب پیکر حیدرعلی و بیست شهید دیگر را به عقب برگرداندیم. صبح بعد از پایان عملیات برای رویت شهدا به سردخانه مراجعه کردم، اولین تابوت را که دیدم نام "مهدی جوانمرد" روی آن نوشته شده بود. اول شک کردم و پیش خودم با تعجب گفتم: برادر جوانمرد که در عملیات نبود! تابوت را باز کردم و پیکرش را دیدم،خود مهدی است!! از برادر (شهید) حاج موسی رضا زاده (تدارکات خط) نحوه شهادت او را جویا شدم، گفت: صبح وقتی که عملیات شما شروع شد، جوانمرد شروع کرد با 106 شلیک کردن که بعد از زدن چند گلوله، حدود ساعت ۵ یک خمپاره از سمت دشمن به کنار جیپ 106 خورد و مهدی شهید شد. جالب اینکه ساعت شهادت "مهدی جوانمرد" در ایستگاه ۷،دقیقاً همان ساعتی است که "حیدرعلی طینوشی" در جبهه ولایت فقیه به شهادت رسید.. ساعت ۵ صبح ۴ مرداد ماه ۱۳۶۰ در منطقه آبادان. شادی روح شهید طینوشی و جوانمرد صلوات 🍃 راوی: سردار دلاور اسلام ، فرمانده عملیات نیروی دریایی سپاه 🕊 @khadem_shohadajahrom
🌿❤️ مسجد هم شیطان دارد . . . سید رسول می‌گفت: حاج صادق آهنگران به یک مداح لبنانی آموزش می‌داد و گفت: "هر چیزی شیطانی دارد؛ حتی این میکروفون! اگر نتوانی شیطانش را شکست بدهی، صدای خوب هم کمکی نمی‌کند." بعد رو به ما گفت: "فکر نکنید چون در مسجد کار می‌کنید، اینجا شیطان نیست…؟! مسجد هم شیطان دارد. اسلحه‌ای که در دست‌تان است، موتور سواری‌تان، همه‌ چیز... باید بگردید و شیطان پنهان در آن را پیدا کنید. نگذارید کار خوب‌تان، طعمه‌ی او شود." ✨ حواسمان به شیطان‌های پنهان باشد تا زحمات‌مان از بین نرود… سید عبدالرسول سجادیان 🕊@khadem_shohadajahrom