شهید علی آقا عبدالهی ۱۹ آذرماه ۹۴ به سوریه اعزام میشود و، چون تخصص مخابرات داشت، قرار میشود در همین واحد خدمت کند. اما روح بی قرارش باعث میشود با اصرار از مسئولان تقاضای اعزام به مناطق عملیاتی را بکند. پدر شهید میگوید: گویا علی برای اعزام به منطقه عملیاتی موافقت سردار سلیمانی یا سردار اصلانی را جلب میکند. یکی از همرزمانش تعریف میکرد یک روز ما به محل صعب العبوری رسیده بودیم که دیدیم جوانی با لباس نظامی و اسلحه آنجا ایستاده است. از دیدنش تعجب کردیم. آنجا منطقهای صعب العبور بود و مشخص بود که ایشان مصافت زیادی را پیاده آمده است. هویتش را پرسیدیم که گفت علی آقا عبدالهی است و موافقت سردار را برای کار عملیاتی گرفته است. اصرار داشت همراه ما بیاید و هرچقدر سعی کردیم مانعش شویم قبول نکرد و عاقبت با ما آمد. چند روز در منطقه عملیاتی بود که بعد قرار شد با شهید انصاری و یک رزمنده دیگر به نام آقای مجدم به خالدیه خان طومان بروند. اما طی راه به کمین تروریستها میافتند و انصاری به شهادت میرسد. بعد از نماز مغرب و عشاء هوا تاریک میشود و گویا نیروهای سوری همراه شان هم فرار میکنند. در این هنگام علی قصد میکند جلوتر برود. آقای مجدم میگوید ما که مهماتی نداریم. علی میگوید من دو نارنجک و پنج فشنگ دارم. چون در تاریکی مشخص نبود چه کسانی مقابل شان هستند، میگویند "لبیک یا زینب" که تروریستها هم فریب میزنند و میگویند لبیک یا زینب، این دو به خیال اینکه نیروهای خودی هستند جلوتر میروند که در محاصره آنها میافتند. مجدم میتواند از محاصره فرار کند. اما علی میماند و بعد از آن کسی او را نمیبیند. آخرین حرفی که از طریق بی سیم زده بود این جمله است: من گلوله خوردم. از آن لحظه دیگر کسی از علی خبری ندارد.
شهید «علی آقا عبداللهی» در وصیت نامه اش برای فرزندش نوشته است: نمی دانی چقدر دوستت داشتم و دل کندن از تو برایم سخت بود اما بدان که پدرت برای فرزندان کوچکی که به شهادت می رسند به سوریه رفت.
شهید «علی آقا عبداللهی» که در روزهای پایانی دی ماه به شهادت رسیده است، هنوز پیکرش به کشور باز نگشته
حالا «امیر حسین» فرزند 2 ساله شهید «علی آقا عبداللهی» لباس رزمش را بعد از شهادت پدر در نیاورده و با یک اسلحه دور عکس های پدر شهیدش می چرخد!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 علامت اخلاص حاج قاسم
➕ روضه #حضرت_زهرا (س)
⏰ ۶روز تا سالگرد شهادت سپهبد سلیمانی
استادپناهیان
@khademe_alzahra313
🌱🌈🌸
•|... ﷽... •
ساعت ده شب رسیدیم پاوه. #ابراهیم نبود. گفتند : " رفته مکه."
سفارش کرده بود، اگر آمدیم فلان اتاق را برای ما گذاشته کنار.🙂
اتاق ما را داده بودند به کسانی دیگر، جا نداشتند.
مجبور شدند اتاق اداری خود #ابراهیم را بدهند به ما.🍃
چند روز اتاق دست ما بود،و ما توی یکی از مدارس مشغول کار شدیم✍. من شده بودم دبیر پرورشی.
خبر آمد که #ابراهیم از مکه برگشته و حالا دیگر بهش می گویند : "
#حاج_همت." 😊
راوی:همسرشهید
#محمد_ابراهیم_همت❤️
@khademe_alzahra313
ز💌 #یه_سلام_دوباره
سکوت همیشه هم خوب نیست
من یاد گرفتهام وقتی دلتنگم
یک گوشهی اتاق
درست سمت مشهد
🕊 درست حرم... بِایستم و
شبیه وقتی که
روبروی #ضریح میایستادم،
با امام پاک و مهربانم
درددل کنم 🌸
این روزها بی قرار ترم
💜 حرفهایم
حتی سلامهای سادهام
عاشقانهترند . . . :
#السلام_علیک_یا_امام_الرئوف ✋💚
اللهّـــمَ صَلّ عَلی عَلي بنْ موسَي الرّضـا
المرتَضی، الامــام التّقي النّقي و حُجَّتكَ
عَلی مَنْ فَــوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری
اَلصّدّيق الشَّهيد صَلَوةً كثيرَةً تامَّة زاكيَةً
مُتَواصِلــةً مُتَواتِـــرَةً مُتَرادِفَـــه كاَفْضَل
ما صَلّيَتَ عَلی اَحَدٍ مِنْ اوْليائِكَ 🌸🍃
ڪلیڪ ڪنید 👇
🌺🍃 @khademe_alzahra313
✨﷽✨
⁉️چرا از عبادت لذت نمیبریم؟⁉️
#پاسخ؛
💢اگر انسان مریض، شیرین ترین و خوشمزه ترین میوه را بخورد ،از آن لذّت نمی برد....
💢در بُعد معنوی و عبادت هم این گونه است.
ڪسی ڪه
#فی_قلوبهم_مرض
یعنے قلبش بیمار است، از نماز و عبادت لذّت نمی برد و گاهی هم خسته می شود.
#بیماری_قلب همان #گناهان است.
💢تا انسان گناه را ترک نڪند، علاوه بر این ڪه از عبادت لذّت نمی برد، بلڪه خسته هم می شود.
#سلام_ودرود_برشهیدان
@khademe_alzahra313
🔸 #سحرها را از دست ندهيد؛ ولو دو ركعت هم اگر ميتوانيد نماز (@نافله شب) بخوانيد.
🔸 در اين زمانه هم كه به بركت موبايل و تلويزيون و... اكثر مردم تا نيمه شب مشغول و سرگرم هستند!
🔸 سحرها را #ضايع نكنيم، اگر نماز مستحبی هم نخوانديم، حداقل ده مرتبه "#يا_ارحم_الرّاحمين" بگوييم!
اگر آن را هم انجام ندادی اقلاً رو به #قبله بنشين و بگو:
"سبحان الله والحمدلله و لا اله الّا الله و الله اكبر"
🙏نماز شب امشب را هدیه می کنیم به استاد شهید مطهری(رحمه الله علیه)
✒️📃
#سلام_امام_زمانم
ای عزیز قلب زهرا، آرزو دارم ببینم روی ماهت
بر سر راهت نشستم، تا بیفتد بردل من یک نگاهت
تو امیر ماسوایی ، یا مهدی ادرکنی
دردمندان را دوایی ، یا مهدی ادرکنی
شوق دیدار تو دارم ، یا مهدی ادرکنی
دل شده هوایی ، یا مهدی ادرکنی
🍀🌹ألـلَّـھُــــــمَــ ؏ َـجــــــــــِّـلْ لِوَلــــــیِـڪْ ألــــــــــْـفـــــَـرَج! 🌹🍀
@khademe_alzahra313
❄️🍃🌹🍃❄️
🌹طرح ختم قران کریم🌹
#صفحه_220
به نیت سلامتی وتعجیل در فرج
صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
هدیه به ارواح پاک و طیبه شهدا 🌹
@khademe_alzahra313
#سلام_ارباب_دلم ❤️
دادمـ تو را قَسَـــــم
به نخ ِ چادرے ڪه سوختــ
شاید دلتـ❤️ــبسوزد
و یڪ ڪربلا دهے...
🌹صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
#صبحتون_حسینی
#اللہمعجللولیڪالفرج💙
_
@khademe_alzahra313
•┈┈••✾•✨🌸🌺🌸✨•✾••┈┈•
#خوشبختــے یعنـے
حس ڪنـی
#شهیـد دارد تو را مینگرد
و تو به احتـرامش
از #گنـاه فاصله میگیری ...
#نگاه_شهدا_به_ماست
#شهید_حاج_ابراهیم_همت🌷
@khademe_alzahra313
🍃🌹 امروز ۱۵ جمادی الاول بنا بر برخی روایات سالروز ولادت با سعادت حضرت علی بن الحسین ، زین العابدین ، علیه السلام، است.
🍃🌸 این روز با سعادت بر شما مبارک باد.
💐صلوات خاصه امام سجاد علیه السلام
🌺 اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ سَیِّدِ الْعَابِدِینَ الَّذِی اسْتَخْلَصْتَهُ لِنَفْسِکَ وَ جَعَلْتَ مِنْهُ أَئِمَّةَ الْهُدَی الَّذِینَ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ یَعْدِلُونَ اخْتَرْتَهُ لِنَفْسِکَ وَ طَهَّرْتَهُ مِنَ الرِّجْسِ وَ اصْطَفَیْتَهُ وَ جَعَلْتَهُ هَادِیاً مَهْدِیّاً
🌺 اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَیْهِ أَفْضَلَ مَا صَلَّیْتَ عَلَی أَحَدٍ مِنْ ذُرِّیَّةِ أَنْبِیَائِکَ حَتَّی یَبْلُغَ بِهِ مَا تَقَرُّ بِهِ عَیْنُهُ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ إِنَّکَ عَزِیزٌ حَکِیم.
🌱🌈🌸
•|... ﷽... •
💠 حلقهی ازدواج 💍
🔰حلقه ی ازدواج من هزار تومن💵 قیمتش بود. ابراهیم به من گفت: من حلقه ی طلا✨ و پلاتین نمیخوام❌ اگه صلاح بدونین،من فقط یه انگشتر #عقیق بر می دارم☺️ یک #انگشتر_عقیق بر داشت به قیمت ۱۵۰تومان.
🔰آن موقع #پدرم مخالفت کرد و
می گفت: زشته برای ما که #دامادمون حلقه ی ۱۵۰تومنی بر داره. تو آبروی مارو بردی😶 گفتم: مگه چی شده⁉️ گفت: آخه کی تاحالا برای دامادش حلقه💍 ۱۵۰تومنی گرفته؟ زشته بابا،می خندن به ادم
🔰وقتی #ابراهیم به خانهٔ مان زنگ زد📞 موضوع را با او در میان گذاشتم، با #پدرم صحبت کرد. به او گفت: آقای بدیهیان،این #حلقه از سرم هم زیاده.شما دعا کنین که من بتونم توی زندگی، حق همین انگشتر رو هم #درست ادا کنم👌 باقی اش دیگه دست خدا و مصلحت اوست.
🔰سَرِ حرفش هم ایستاد. همیشه و در #هر_شرایطی حلقه اش را دست میکرد و خیلی به آن توجه داشت😍 وقتی در یکی از عملیات ها،حلقه شکست💔، رفت و #عین_همان انگشتر با همین عقیق و همان رکاب خرید و دستش کرد.
🔰خندیدم و گفتم: حالا چه اصراریه⁉️ اینقدر نسبت به این حلقه #مُقَیَّدی؟
گفت:«این حلقه توی زندگی،سایه ی یه مرد یا یه زنه👤 من دوست دارم همیشه #سایهٔ_تو بالا سرم باشه❤️ این حلقه همیشه در #اوج_تنهایی، تو رو یادِ من میاره و من محتاج اون هستم.می فهمی #محتاج شدن یعنی چی؟
✍راوی: همسر شهید
#شهید_محمدابراهیم_همت🌷
🌷❤شهید_همـت _ هادی❤🌷
شانزدهمین روز از 🌟💫چله مهمان سفره شهید🌷مرتضی آقا عبدالهی 🌷 هستیم.
هفدهمین روز از 🌟💫چله مهمان سفره شهید🌷شهروز مظفری نیا 🌷 هستیم.
#محافظ_سردار*
#شهیدی_که_سوخت*🖤
*شهید شهروز مظفری نیا*🌹
تاریخ تولد: ۱۳۵۷
تاریخ شهادت: ۱۳ / ۱۰ / ۱۳۹۸
محل تولد: قم / ساکن تهران
محل شهادت: بغداد
🌹 *فرمانده تیم حفاظت حاج قاسم*
او مثل فرمانده اش شجاع و با ایمان و بخصوص با نیروهای تحت امرش مهربان بود
او آرزوی #شهادت داشت🕊 و همیشه حسرت می خورد که #شهید_مدافع_حرم نشد! مخصوصا در زمان شهادت محسن حججی، می گفت چه شهادت قشنگی داشت و حسرت این شهادت را می خورد و همچنین آرزو داشت در حرم حضرت معصومه دفن شود💔
*آنها به آرزویشان رسیدند با پیکرهایی که سوخت و اِرباً اِربٰا شد*🖤
از شهروز دو دختر به یادگار مانده.
شعر در وصف دختران شهید:
*پدر ای یاد تو آرامش من...!*
*امشب از کوچه دل تنگی من می گذری؟!*
*جانِ من زود بیا!*
*بغلم کن پدرم...!*😭
*آنقَدَر حسرت آغوش تو دارم که نگو ...*
*به خدا دل تنگم!*
*تو کجایی پدرم !!؟؟*🖤😔
او در کنار سردار بزرگ ایران و همرزمانش به ملکوت اعلی پرواز کرد و در حرم حضرت معصومه به خاک سپرده شد
▪️شهروز به یکی از دوستانش گفته بود دوست ندارم بعد از #حاج_قاسم زنده باشم❌ وچقدر هم به حرفش وفادار ماند...
در ایام سیل خوزستان و سفر حاج قاسم به مناطق سیل زده ما طبق شرایط کاری خود نگران حضور حاج قاسم بوده و می بایستی اصول حفاظتی و امنیتی را دقیقا رعایت کنیم. اما در جایی حاج قاسم بمن گفت:
من بااین مردم سالها زندگی کرده ام، مراقب باش کاری نکنید که مردم ناراحت شوند.
ما که عاشق و فدایی حاج قاسم بودیم و از طرفی نیز با جَذَبه ی تذکر او در شرایط بسیار سختی قرار می گرفتیم.
حفظ و رعایت حفاظت یک شخصیت و از طرفی دقت در برخورد با مردم از سخت ترین شرایط کاری ما بود که ما آن را انجام می دادیم.
شهید مظفری نیا می گفت:
حاج قاسم بارها مارا می بوسید و می گفت از اینکه مراعات مردم را می کنید ممنونم.....
#خاکریز_خاطرات