🌷❤شهید_همـت _ هادی❤🌷
🍃💔🍃
رفیــقجان💔
کجایی؟😔
چه می کنی؟😭
اینجا شلوغ کرده #خیالت درون من...💔
راستی از آسمان چه خبر؟؟!🕊
#شب_جمعه است از کربلا چه خبر؟!💔😭
از #ارباب برایمان بگو...😭
پیش ارباب از ما یاد می کنی؟!😔
امشب که انبیا و اولیا و شهدا همـه جمعند #کربـــلا تو دعا کن برای دل #جامانده_ها....😭😔💔
🌹🌸هرگـاه شب جمعه شهـدا را يـاد ڪرديد، آنها شمـا را نزد سیدالشهدا(ع) یاد مے ڪننـد.
بیاد #شهید_ابراهیم_همت
#ابراهیم_جان_التماس_دعا
⭕️ #خیابان_شهدا ⭕️
از خیابان شهدا آرام آرام در حال گذر بودم!
🌸اولین کوچه به نام شهید همت؛
محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین...
نامم را صدا زد!
گفت: توصیه ام #اخلاص بود!
چه کردی...
جوابی نداشتم؛سر به زیر انداخته و گذشتم...
🌸دومین کوچه شهید عبدالحسین برونسی؛
پرچم سبز یا زهرا سلام الله علیها بر سر این کوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود!
انگار #مادر همین جا بود...
عبدالحسین آمد!
صدایم زد!
گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت #حدود خدا...
چه کردی؟
جوابی نداشتم و از #شرم از کوچه گذشتم...
🌸به سومین کوچه رسیدم!
شهید محمد حسین علم الهدی...
به صدایی ملایم،اما محکم مرا خواند!
گفت: #قرآن و #نهج_البلاغه در کجای زندگی ات قرار دارد؟!؟
چیزی نتوانستم جواب دهم!
با چشمانی که گوشه اش نمناک شد!
سر به گریبان؛ گذشتم...
🌸به چهارمین کوچه!
شهید عبدالحمید دیالمه...
آقا وحید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عکس ها!
بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛
گفت: چقدر برای روشن کردن مردم!
#مطالعه کردی؟!
برای #بصیرت خودت چه کردی!؟
برای دفاع از #ولایت!!؟
همچنان که دستانم در دستان شهید بود!
از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم...
🌸به پنجمین کوچه و شهید مصطفی چمران...
صدای نجوا و #مناجات شهید می آمد!
صدای #اشک و ناله در درگاه پروردگار...
حضورم را متوجه اش نکردم!
#شرمنده شدم،از رابطه ام با پروردگار...
از حال معنوی ام...
گذشتم...
🌸ششمین کوچه و شهید عباس بابایی...
هیبت خاصی داشت...
مشغول تدریس بود!
مبارزه با #هوای_نفس،نگهبانی #دل...
کم آوردم...
گذشتم..
🌸هفتمین کوچه انگار #کانال بود!
بله؛
شهید ابراهیم هادی...
انگار مرکز کنترل دل ها بود!!
هم مدارس!
هم دانشگاه!
هم فضای مجازی!
مراقب دل های دختران و پسرانی بود که در #دنیا خطر لغزش و #غفلت تهدیدشان میکرد!
#ایثارش را دیدم...
از کم کاری ام شرمنده شدم و گذشتم...
🌸هشتمین کوچه؛
رسیدم به شهید محمودوند...
انگار #شهید پازوکی هم کنارش بود!
پرونده های دوست داران شهدا را #تفحص میکردند!
آنها که اهل #عمل به وصیت شهدا بودند...
شهید محمودوند پرونده شان را به شهید پازوکی می سپرد!
برای ارسال نزد #ارباب...
🌸پرونده های باقیمانده روی زمین!
دیدم #شهدای_گمنام وساطت میکردند،برایشان...
اسم من هم بود!
وساطت فایده نداشت...
از #حرف تا #عمل!
فاصله زیاد بود...
🌸دیگر پاهایم رمق نداشت!
افتادم...
خودم دیدم که با #حالم چه کردم!
تمام شد...
#تمام
🔴از کوچه پس کوچه های دنیا!
بی شهدا،نمی توان گذشت...
🌹 #شهدا گاهی،نگاهی😔...🌹
💚
🕊
╭━═🌼━⊰🍃💔🍃⊱━🌼═━╮
@khademe_alzahra313
╰━═🌸━⊰🍃💔🍃⊱━🌸═━╯
💥
#حضرت_علی_اصغر💥
باز هم شهر نبی معدن اسرار شده
غنچه ای با برکت هدیه به گلزار شده
باز هم نام #علی بر لب آقا گل کرد
باز هم حضرت #ارباب پسر دار شده
غنچۀ ناز رباب است به قدری زیباست
چقدر گل که به پاس قدمش خار شده
بسکه نورانیت از چهره او می بارد
بی سبب نیست که هر آینه ای تار شده
پسر #حیدری یوسف زهرا آمد
آخرین حیدر #ارباب به دنیا آمد
#دخیلک
#یارضیع_الصغیر_علیه_السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•°🌱
صبـح و ظهر وشبـ ندارد #اربابـ
هرلحظـه دلتنگیم
♡#مصطفی_صدرزاده ♡
🍃هرچه تقویم را زیر و رو کردم تولد تا شهادتش در مُحرم خلاصه می شود. #قرار_بی_قرار را ورق زدم فهمیدم مادرش، او را نذر حضرت عباس کرده بود.
🍃حسرت هایش برای نبودن در کربلا، کار دستش داد. بی قراری اش با چهارشنبه های نذر #علمدار و روضه هیئت بیشتر شد، پرنده قلبش خانه به خانه پرید تا در طواف حرم عمه سادات آرام گرفت.
🍃 نام جهادی #سیدابراهیم را انتخاب کرد.شاید هم ابراهیم شد تا اسماعیل نفسش را قربانی کند. گذشت از دنیا و تعلقاتش حتی از همسر و فرزندانش.
🍃دلش در #سوریه گرفتار شده بود. اما گاهی ترکش های پا و پهلویش او را مجبور به برگشت می کرد. در مجروحیت هم آرام و قرار نداشت. سرزدن به خانواده #شهدا و یاد کردن دوستان شهیدش مرهم دل تنگی هایش بود.
🍃مردانه پای قولش می ماند. با ابوعلی عهد کرد هرکس زودتر شهید شد سفارش دیگری را پیش #ارباب کند. با شهادتش #شفاعت رفیق جامانده را کرد و ابوعلی هم به کاروان عشاق پیوست.
🍃مصطفی در صدر قلب ها بود چه
در سوریه که سردار دلها از محبتش به او گفت و چه در #شهریار که با کارهای فرهنگی اش نوجوان و جوان خاطر خواهش بودند.
🍃او مرد ماندن نبود. از سفره پاسداری از حرم، #شهادت می خواست. در روز #تاسوعا شهید شد، نگاهی کن به ما اسیران بلاتکلیف.
✍نویسنده : #طاهره_بنائی_منتظر
🌹به مناسبت سالروز #تولد
#شهید_مصطفی_صدرزاده
📅تاریخ تولد : ۱۹ شهریور ۱۳۶۵
📅تاریخ شهادت : ۱ آبان ۱۳۹۴
📅تاریخ انتشار : ۱۸ شهریور ۱۴۰۰
🥀مزار شهید : بهشت رضوان
🕊محل شهادت : حلب، سوریه
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی
🌹🍃🌹🍃
#قرار_عاشقی
از خیابان #شهدا آرام آرام در حال گذر بودم!🤔
.
🌷اولین کوچه به نام شهید همت؛
محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین...
نامم را صدا زد!
گفت: توصیه ام #اخلاص بود!
چه کردی؟...
جوابی نداشتم؛ سر به زیر انداخته و گذشتم...😞
.
🌷دومین کوچه شهید عبدالحسین برونسی؛
پرچم سبز #یا_زهرا سلام الله علیها بر سر این کوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود!
انگار #مادر همین جا بود...
عبدالحسین آمد!
صدایم زد!
گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت #حدود خدا...
چه کردی؟
جوابی نداشتم و از #شرم😓 از کوچه گذشتم...
.
به سومین کوچه رسیدم!
🌷شهید محمد حسین علم الهدی...
به صدایی ملایم،اما محکم مرا خواند!
گفت: #قرآن و #نهج_البلاغه در کجای زندگی ات قرار دارد؟
چیزی نتوانستم جواب دهم!
با چشمانی که گوشه اش نمناک شد!
سر به گریبان؛ گذشتم...
.
به چهارمین کوچه!
🌷شهید عبدالحمید دیالمه...
آقا وحید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عکس ها!
بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛
گفت: چقدر برای روشن کردن مردم!
#مطالعه کردی؟!
برای #بصیرت خودت چه کردی؟!
برای دفاع از #ولایت!؟!
همچنان که دستانم در دستان شهید بود!
از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم...😓
.
🌷به پنجمین کوچه و شهید مصطفی چمران...
صدای نجوا و #مناجات شهید می آمد!
صدای #اشک و ناله در درگاه پروردگار...
حضورم را متوجه اش نکردم!
#شرمنده شدم😓، از رابطه ام با پروردگار...
از حال معنوی ام...
گذشتم...
.
🌷ششمین کوچه و شهید عباس بابایی...
هیبت خاصی داشت...
مشغول تدریس بود!
مبارزه با #هوای_نفس، نگهبانی #دل...
کم آوردم...😭
گذشتم...
.
🌷هفتمین کوچه انگار #کانال بود!
بله؛
شهید ابراهیم هادی...
انگار مرکز کنترل دل ها بود!!
هم #مدارس !
هم #دانشگاه !
هم #فضای_مجازی!
مراقب دل های دختران و پسرانی بود که در #دنیا خطر لغزش و #غفلت تهدیدشان میکرد!
#ایثارش را دیدم...
از کم کاری ام شرمنده شدم😞 و گذشتم...
.
🌷هشتمین کوچه؛
رسیدم به شهید محمودوند...
انگار #شهید پازوکی هم کنارش بود!
پرونده های دوست داران شهدا را #تفحص میکردند!
آنها که اهل #عمل به وصیت شهدا بودند...
شهید محمودوند پرونده شان را به شهید پازوکی می سپرد!
برای ارسال نزد #ارباب...
.
پرونده های باقیمانده روی زمین!
دیدم #شهدای_گمنام وساطت میکردند،برایشان...
.
اسم من هم بود!
وساطت فایده نداشت...
از #حرف تا #عمل!
فاصله زیاد بود...😭😭😭
.
دیگر پاهایم رمق نداشت!
افتادم...
خودم دیدم که با #حالم چه کردم!
تمام شد...
#تمام
.
از کوچه پس کوچه های دنیا!
بی شهدا، نمی توان گذشت...
#دمافطاری
تولدت مبارک حضرت اقا
👌لطف خدا به مردم دنیا ارائه شد
🍃زمانِ #غیبت_کبری است. اوقات شرعی دلمان به وقت #انتظار است. خسته راهی هستیم که هنوز به پایانِ مهدی آمد، نرسیده است. پاهایمان تاول زده از گناهانی است که رفتن به سوی #یوسف_زهرا را به تعویق انداخته است.
🍃از خورشید #ظهور امام زمان بی نصیب شدهایم اما دلمان به ماه خوش است. ماهی که در روزهای #ظلمت هم، راهنمای دلمان است.
🍃سلام بر مهربان ماه آسمان #ولایت.
خدا را شاکریم که از نعمت وجودت بهره مند هستیم
🍃رهبر روزهای سخت هستی. روزهایی که طوفان حوادث به کشتی امت رسید اما ناخدای باتجربه ای بودی، #بغضت دعای نجاتمان شد و باز هم به ساحل آرامش رسیدیم🌺
🍃 آقا جان، #ضیاء_الدین باش برای ما که در تاریکی این دنیا، گاهی، راه درست را گم می کنیم. امین دلهایمان باش تا باز هم شعرهای دلمان با تخلص زیبایت خریدار داشته باشد. خریداری از جنس حضرت مادر♡
🍃پدر بچه های #شهدا، دست نوازش بر سرمان بکش؛ ببخش که معایب ما، محاسن تو را سفید کرد اما اگر علی زمان شدی و مظلومیتت، قلب زینب ها و حسین ها را لرزاند، هستند عمارهایی که تنهایت نگذارند❤️
🍃طلایه دار زیارت نرفته ها، قنوت نمازهایمان را با دعای #اللهم_احفظ_قاعدنا_امام_الخامنهای آذین می بندیم، شما هم برای دل هایی که دوست دارند #علمدار شوند، مدافع شوند و به کاروان عشاق #ارباب برسند دعا کن.
🍃آقا جان، چند سالی است #داغ حاج قاسم بر دلمان سنگینی میکند، هنوز هم رفتنش را باور نکردهایم.کاش سردار بود و با همان لبخند همیشگیاش، تولدت را #تبریک میگفت.
.
@khademe_alzahra313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
-
شب عید است مقدر بنما یا الله
اربعین ، پای پیاده ، حرم ثارالله 💔
کربلاییحسین#طاهری🎙
#اربابـــــــــ♥️
#لاتنسانیفییومالاربعین