eitaa logo
🌷❤شهید_همـت _ هادی❤🌷
614 دنبال‌کننده
12.8هزار عکس
3هزار ویدیو
57 فایل
🌹بفکر مثل شهدا مُردن نباش!بفکر مثل شهدا زندگی کردن باش🌹 خادم. @Amraei0 ولادت:۱۲/ ۱/ ۱۳۳۴ شهادت :۱۷/ ۱۲ /۱۳۶۲ عملیات خیبر،طلاییه همت🌷 ولادت: ۱ /۲ / ۱۳۳۶ شهادت:۲۲ /۱۱ /۱۳۶۱ کانال کمیل هادی 🌷کپی مطالب باذکرصلوات مجازمیباشد🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃 💠آیت الله مجتهدی تهرانی: اگر دیدید تان به شما نمیدهد قبل و شروع بگویید ⚫ ✨این نماز دیگر میشود. 💔 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
👌 ما برای اوقات خواب خود افسوس میخوریم که چرا برای نماز شب بیدار نمیشیم درصورتیکه اوقات بیداری رابه غفلت می گذرانیم ! زیرا اگر در بیداری به توجه و بندگی مشغول بودیم، توفیق بیداری شب را نیز برای تهجد و خواندن نافله‌ شب وتلاوت قرآن پیدا میکردیم. 📚آیت‌الله بهجت ره 🌹
⭕️مقاومت حسین‌وار👌 🔸شهید حسین‌علی یاری‌نسب، بیسیمچی گردان حنظله حاج همت رو خواست.👌 حاجی اومد پای بیسیم و گوشی رو گرفت. صدای ضعیف و پر از خش خش رو از آن سوی خط شنیدم که می‌گفت: احمد رفت، حسین هم رفت. باطری بیسیم داره تموم میشه.😢😭 عراقی‌ها عن‌قریب میان تا ما رو خلاص کنن. منم خداحافظی می‌کنم.😭😐😞 🔸حاج همت همونطور که به پهنای صورت اشک می‌ریخت، گفت:😭😢 بیسیم رو قطع نکن...😭 حرف بزن. هر چی دوست داری بگو، اما تماست رو قطع نکن.😭😭 🔸صدای بیسیمچی رو شنیدم که می‌گفت: سلام ما رو به امام برسونید. از قول ما به امام بگید: همونطور که فرموده بودید حسین‌وار مقاومت کردیم، ﻣوﻧﺪﻳﻢ و ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ﺟﻨﮕﻴﺪﻳﻢ.😭😭 🔸۳۰۰ تن از رزمندگان گردان حنظله درون یکی از کانال‌ها به محاصره‌ی نیروهای عراقی در میان. چند روز و صرفا با تکیه بر ایمان خودشون به مبارزه ادامه میدن و به مرور همگی توسط دشمن و با عطش به شهادت میﺭﺳﻨﺪ.😭😭👌 ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
💠تواضع 🍂 رفتم بیرون، برگشتم. هنوز حرف می زدند. پیرمرد می گفت «جوون! دستت چی شده؟ تو جبهه این طوری شدی یا مادر زادیه؟» حاج حسین خندید. آن یکی دستش را آورد بالا. گفت «این جای اون یکی رو هم پر می کنه. یه بار تو اصفهان با همین یه دست ده دوازده کیلو میوه خریدم برای مادرم. »پیرمرد ساکت بود. حوصله ام سر رفت. پرسیدم «پدر جان! تازه اومده ای لشکر؟» حواسش نبود. گفت «این، چه جوون بی تکبری بود. ازش خوشم اومد. دیدی چه طور حرفو عوض کرد؟ اسمش چیه این؟» گفتم «حاج حسین خرازی» راست نشست. گفت«حسین خرازی؟ فرمانده لشکر؟»🍂 #درس_اخلاق #شهید_حاج_حسین_خرازی @khademe_alzahra313
#درس_اخلاق رهبر انقلاب🌹 اگر آدمی ڪه هيچ گناهی نمی ڪند، وقتی ميان مردم راه می‌رود، بگويد: ←بيچاره مردم!!! همه #مشغول گناهند، ولی ما الحمدلله خودمان را نگهداشتيم و گناه نمی ڪنيم!!! اين خودش گناه، تنزل و #سقوط است. انسان میتواند در تمام شرایط راه مستقیم و راه بندگی و عبودیت را بپیماید و در نتیجه حاصل کند. ‌ 🕊 ╭━═🌼━⊰🍃💔🍃⊱━🌼═━╮ @khademe_alzahra313 ╰━═🌸━⊰🍃💔🍃⊱━🌸═━╯
#درس_اخلاق ⭕️داشتم برای نماز ظهر وضو می گرفتم، دستی به شانه‌ام زد. سلام و علیک کردیم. نگاهی به آسمان کرد و گفت: "علی! حیفه تا موقعی که جنگه شهید نشیم. معلوم نیست بعد از جنگ وضع چی بشه. باید یه کاری بکنیم" گفتم: "مثلا چی کار کنیم؟" گفت: "دوتا کار؛ اول خلوص، دوم سعی و تلاش." شهید_حسن_باقری 🕊 ╭━═🌼━⊰🍃💔🍃⊱━🌼═━╮ @khademe_alzahra313 ╰━═🌸━⊰🍃💔🍃⊱━🌸═━╯
⭕️چند روز مانده بود تا عملیات بدر. جایی که بودیم از همه جلوتر بود. هیچ کس جلوتر از ما نبود، جز عراقی‌ها. توی سنگر کمین، پشت پدافند تک لول، نشسته بودم و دیده‌بانی می‌کردم. دیدم یک قایق به طرفم می‌آید. نشانه گرفتم و خواستم بزنم. جلوتر آمد، دیدم آقا مهدی است. نمی‌دانم چه شد، زدم زیر گریه. از قایق که پیاده شد، دیدم هیچ چیزی همراهش نیست. نه اسلحه‌ای نه غذایی. نه قمقمه‌ای؛ فقط یک دوربین داشت و یک خودکار. از شناسایی می‌آمد. پرسیدم "چند روز جلو بودی؟" گفت: "گمونم چهار – پنج روز..." #شهید_مهدی_باکری #درس_اخلاق 🕊 ╭━═🌼━⊰🍃💔🍃⊱━🌼═━╮ @khademe_alzahra313 ╰━═🌸━⊰🍃💔🍃⊱━🌸═━╯
اومد خدمت امام و برای انجام کاری در اوقاتی که آسیبی به کار جنگ نمی‌خوره، مرخصی خواست. امام راجع به دلیل مرخصی گرفتن در بحبوحه‌ی جنگ پرسیدند. عباس گفت: من در دهه اول محرم برای شستن استکان‌های چای عزاداران به هیئت‌های جنوب شهر که من را نمی‌شناسند می‌روم. مرخصی را برای آن می‌خواهم. امام خمینی (ره) به ایشون فرمودند: به یک شرط اجازه مرخصی می‌دهم! که هر موقع رفتی به نیت من هم چند استکان بشویی... #شهید_عباس_بابایی #درس_اخلاق @khademe_alzahra313
حضرت آیت الله توکل: در تحصیل نفس مطمئنه کوشا باشید برای رسیدن به مقامات بالا چند کار باید استمرار داشته باشد. اول این که هرگاه جلوه ای از جلوه های شهوات پیش می آید مراقبت کند که زمین نخورد. دوم این که تمام جذبه های گناه، اگر با هم پدیدار شد هم کوشش کند تا بر آن غالب شود. و سوم این که مداومت در حفظ خود در برابر جذبه های گناه داشته باشد و مقطعی نباشد. آنگاه خداوند عالم مقاماتی به او می دهد و نورانیتی در درون او ایجاد خواهد نمود که اصلا تصور آن هم برای شخص امکان پذیر نبوده است. @khademe_alzahra313
💠در سنگر فرماندهی با حاجی نشسته بودیم که ناگهان یک نفر با داد و فریاد وارد شد. بدون مقدمه حاجی را خطاب قرار داده و در مقابل همه با لحنی اهانت آمیز سر حاجی فریاد می کشید. وسط حرف هایش پریدم و گفتم :« مرد حسابی! این چه وضع حرف زدنه!؟ درست صحبت کن، داری با فرمانده ی لشکر حرف میزنی ها. گیریم حق با تو باشه، ولی کی به تو همچین اجازه ای داده که با حاجی این جوری صحبت کنی؟» گفت:« بشین سرجات! تو دیگه چی کاره ای؟» بعد هم دوباره به حرف هایش ادامه داد. سر مسئله ای اعتراض داشت و حاجی را مقصر میدانست که چرا توجه نمی کند. 🔸در تمام مدتی که او سر حاجی فریاد می کشید، حاجی نشسته بود و بدون کوچکترین عکس العملی به حرف های او گوش می کرد. آخر سر هم وقتی حرف هایش تمام شد، به او گف :« ، ناراحت نباش، خونسردی خودت را هم حفظ کن. من حتما قضیه رو پی گیری میکنم. انشاءالله درست میشه.» 🔹همه از این نحوه برخورد حاجی درس گرفتیم که او چطور توانست خودش را کند و در کمال جواب او را بدهد و نشود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸 گناهی که باعث شد ختم آیت‌الله نخودکی بی‌اثر گردد 🔹 حجت‌الاسلام مسعود عالی @khademe_alzahra313
🔻 ابراهیم جلو رفت و گفت:"کجایی پهلوون، مغازت چرا بسته‌ است؟! عمو عزّت آهی از سَرِ درد کشید و گفت: ای روزگار، مغازه رو از چنگ ما درآوردن. آدم دیگه به کی اعتماد کنه، پسر خود آدم که بیاد مغازه‌ی پدر رو بگیره و بفروشه، آدم باید چیکار کنه؟! بعد ادامه داد: من یه مدّت بیکار بودم تا اینکه یکی از بازاری‌ها این ترازو رو برام خرید تا کاسبی کنم. الان هم دیگه خونه خودم نمی‌رم تا چشمم به پسرم نیفته. منزل دخترم همین اطرافه، می‌رم منزل دخترم. ابراهیم خیلی ناراحت شد. گفت: "عمو بیا برسونیمت منزل." با موتور عمو عزّت را به خانه دخترش رساندیم. وضع مالی‌شان بدتر از خودش بود. ابراهیم درآمدِ کارِ خودش را به این پیرمرد بخشید. اصلا برایش مهم نبود که برای این پول یک ماه در بازار کار کرده و سختی کشیده. 📚 برگرفته از کتابِ سلام بر ابراهیم۲
🔔 دست و پا بزن ✅ ‌مرحوم قاضی (ره): اگر در مسیر معنوی، بی‌حال شدید، توقف نکنید. باید دست و پا بزنید تا حال پیدا کنید. با تلاوت قرآن، با مناجات، با این مکان و آن مکان، بالأخره باید از این بی‌حالی خارج شوید. و الّا یواش یواش شیطان شما را میبرد.
واقعا خواندنی خوابی با درس بزرگ 🌼خوابی که مادربزرگ شهید جهاد مغنیه دید. دو هفته بعد از شهادت جهاد، خواب دیدم آمده پیشم، مثل زمانی که هنوز زنده بود و به من سر می‌زد و می‌آمد پیشم. گفتم: جهاد، عزیز دلم، چرا اینقدر دیر آمدی؟ خیلی منتظرت بودم. جهاد گفت: بازرسی‌ها طول کشید، برای همین دیر آمدم. در عالم خواب یادم نبود شهید شده، فکر کردم بازرسی های سوریه را می گوید. گفتم: مگر تو از بازرسی رد می شوی؟ گفت: آره، بیشتر از همه سر بازرسی نماز ایستادم. با تعجب گفتم بازرسی چی؟ گفت: بازرسی نماز. و ادامه داد، بیشتر از همه چیز از صبح سؤال می شود. نماز صبح. تازه یادم آمد جهادم شهید شده. پرسیدم: حساب قبر چی؟ گفت: شهدا حساب قبر ندارند. حسابی در کار نیست. ما هم الان کارمان تمام شد و راه افتادیم...
✨^^ «سعی ڪنيد سڪوت شما بيشتر از حرف زدنتان باشد هر حرفی کہ میخواهيد بزنيد فڪر ڪنيد كہ آيا ضرورت دارد يا نه؟! بی‌دليل حرف نزنيدكہ خيلی‌ ازصحبت‌ های مابه گناه و دروغ ختـم می‌شود» 🕊
ما چه می دانیم؛ خدا می داند که بعضی ابتلائات، شرط بعضی اِفاضات است، شخصی می گفت: به فلان مشکل مبتلا شدم، خیلی بر معلوماتم افزوده شد... آیت الله بهجَت(ره) 🌱