🔰عاشق #شهادت بود و خود را شرمنده شهدا می دانست. زمان جنگ بچه بود اما هر دفعه که حرف جبهه می شد می گفت #یادش_بخیر جبهه, یادش بخیر شبهای🌙 عملیات, یادش بخیر صدای تیر و خمپاره💥 و … . گفتم محمد جان تو که جبهه نبودی، تو که با #شهدا نبودی چرا این حرف ها را می زنی؟
🔰می گفت: مادرجان من عاشـ♥️ـق شهادت و #شهدا هستم, عاشق جبهه و سنگر و خاکریزم برای همین اینطور حرف می زنم؛ می گفتم: پسرم در این زمانه شهید شدن خیلی #سخته ولی او می گفت: اگر خدا بخواهد می توان به شهادت نائل آمد✅ گوئی که او می دانست و ندایی شنیده بود اما من غافل بودم.
🔰یک/ دی ماه،/ هزارو سیصدو هشتاد وهشت خدمت سربازی را به پایان رسانید و دوباره عزم #خادم_الشهدائی و رفتن به خوزستان را کرد هر چه تلاش کردم منصرفش کنم نتوانستم❌ هنگام رفتن اصرار عجیبی داشت که از من #حلالیت بطلبد و بارها میگفت حاجتی دارم, از خدا و جدت بخواه که حاجتم روا شود. من هم رو به آسمان کردم و گفتم خدایا منو شرمنده #محمدم نکن حاجتش را روا کن.
🔰دهم/ بهمن ماه/ ۱۳۸۸ بود که به پادگان #میشداغ اعزام شد؛ پنجاه و چهار روز به زائران کربلای ایران🇮🇷 خدمت کرد و شش روز قبل از این که #مأموریتش به اتمام برسد خود را به آقا امام زمان(عج) معرفی کرد و دعوت حق را لبیک گفت🕊 و خود را در میان جمع #شهدا قرار داد.
🔰ساعت نُه صبح⏰ روز چهارشنبه چهار فروردین زنگ دروازه به صدا در آمد؛ به من گفتند که با #آقامحمد کار داریم؛ گفتم آقا محمد به راهیان نور رفته, از من پرسیدند آقا محمد چکاره هستند⁉️ گفتنم یک #بسیجی مخلص چطور مگه؟ گفتند با داداش بزرگتر محمد کار داریم, به خدای احد و واحد فهمیدم #محمد به مراد دلش رسیده😭
🔰قرآن به سر گرفتم از خدا خواستم خدایا #دست محمدم قطع بشه یا قطع نخاع بشه یک عمر کنیزی این عزیزم را می کنم فقط آن چهره معصومش💖 برایم بماند ولی نه✘ این طور نبود خداوند رحمان بیشتر از من محمد را دوست داشت, او #عاشق_خدا بود و خدا هم عاشق او. از خدا خواستم شهادت محمدم را قسمتم کرده, #شفاعتش را هم نصیبم بگرداند.
🔰روز تولدم خداوند پیکر پاک محمد⚰ را به من هدیه داد و #شب_تولدش به خاک سپرده شد, آنقدر تشییع جنازه عظیم و با شکوه بود و مردم بر سر و سینه می زدند به گمانم آنروز آقا امام زمان (عج) صاحب عزا بود🖤 محمد ارادت خاصی به آقا #امام_زمان(عج) داشت گونه ای که در دفترچه ای که همیشه در کنارش داشت اینطور با امام خویش در "آخرین جمعه" از دفترچه اش به گفتگو پرداخت:
🔸همیشه نذر دلم این بود که همسفر باشیم
🔹کنون که وقت سفرشد #نیامدی مولا
اینطور از برگ آخر این دفترچه وصیت نامه ای ذکر شده که:
🔸آمده ام سفـری سمت دیار شهدا🌷
🔹که طوافی بکنم دور #مـزار شهدا
🔸که دل خسته♥️ هوایی بخورد
🔹و #تبرک شود از گرد و غبار شـهدا
#خاطرات_شهید🍃💐🍃
💟●می دانستم که #حسین شهید شده است. #محمدرضا که تازه از اندیمشک به خانه آمده بود به من گفت: مادر، می خواهم شما را به #معراج شهدا ببرم تا #پیکر حسین را ببینید. با هم رفتیم.💐
💟در آنجا به طوری که #اشک😢 در چشمانم حلقه زده بود، صورت حسین را بوسیدم.💐
💟●کنار قبری که حسین را به خاک سپردیم، قبر خالی بود. #محمد رضا با دست به آن اشاره کرد و گفت: چند روز دیگر #شهیدش می آید💐
. 💟در همان #مراسم، از همه دوستان و آشنایان حلالیت طلبید و هنگام رفتن به من گفت: مادر مرا #حلال می کنی❓ گفتم: تو به من بدی نکرده ای که بخواهم حلالت کنم. گفت: نه، این طوری نمی شود، بگو از #صمیم قلب💞 حلالت می کنم. من هم گفتم:
حلال ِ حلال.💐
💟●چند روز بعد، #شهید آن قبر را آوردند. خودش بود؛ محمد رضا را همانجا به خاک سپردیم.🍃💐🍃
✍روای: مادر شهید
📎پ ن :شهیدسیدمحمدرضا دستواره قائم مقام لشکر۲۷محمدرسول الله «ص»
#شهید_محمدحسین_دستواره
#سالروز_شهادت🍃💐🍃
@khademe_alzahra313
🌷❤شهید_همـت _ هادی❤🌷
زندگینامه سردار خیبر شهید حاج محمد ابراهیم همت 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 فصل هفتم قسمت8⃣2⃣1⃣ همچنین موفق شدن
زندگینامه سردار خیبر شهید حاج محمد ابراهیم
همت
🌹🥀🌺🌸🌼🌻🌹🥀🌺🌸🌼🌻
فصل هفتم
قسمت9⃣2⃣1⃣
این همه جلسه ، پشت سر هم ، این همه کار ، حوصله ای دارید ماشاءالله !😌ناهار هم که نخوردید ، شام هم که دیگر از وقتش گذشته، چه جوری طاقت می آورید حاج آقا ؟😳😔😢
#همت خواب آلود نگاهش کرد و پرسید:رسیدیم؟🤔
نه هنوز نرسیدیم. و دوباره چرت می زد .😴
چند دقیقه بعد به دوکوهه می رسیدند . داخل سنگر که شدند، پس از احوال پرسی، #باقرشیبانی به#محمد عبادیان گفت:
شام نخوردیم آ. چیزی دارید؟🤔
حاجی تعارف کرد و گفت:خوردیم اما این بنده خدا ناهار هم نخورده . من خبر دارم . توی جلسه بود. بعدش یادش رفت.😢
#محمد عبادیان دو تا تن ماهی آورد و روی برنج ریخت .#باقر شیبانی هول زده قاشق برداشت و بی بسم الله شروع به خوردن کرد.😢
#حاج همت اولین قاشق را که دم دهان برد ، نگاهی به #عبادیان اداخت و پرسید :بچه ها شام چی داشتند ؟🤔
#محمد عبادیان گفت :از همین👌
#حاج همت پرسید:جان من،از همین بود؟🤔
#عبادیان من و من کرد:((همه اش که نه. برنجش همین بود .تنش را فردا ظهر می دهیم بخورند!))😢
#حاج همت قاشق را توی بشقاب برگرداند . لقمه توی دهان #باقرشیبانی خشک شد .عبادیان نگران شد و گفت :😢😔
((به خدا قسم فردا ظهر می دهیم به همه شان .))😢
#حاج همت گفت:((به خدا قسم من هم فردا ظهر می خوردم !))😌😢
ادامه دارد....🌹
#سلام رفـــــیــق جــــــان
صــــلـواتی برای ما می فرستی؟!
#روزتون مملو از عطر خـــــدا ...
#یادشان_باصلوات
🌸 اللهم صل علی محمد و آل #محمد و عجل #فرجهم 🌸
#سلام رفـــــیــق جــــــان
صــــلـواتی برای ما می فرستی؟!
#روزتون مملو از عطر خـــــدا ...
#یادشان_باصلوات
🌸 اللهم صل علی محمد و آل #محمد و عجل #فرجهم 🌸
@khademe_alzahra313
سالروز شهادت #مسیح #کردستان
سردار شهید #محمد بروجردی
شهید محمد بروجردی : وجود امام امروز براي ما معيار است راه او راه سعادت و انحراف از آن خسران دنيا و آخرت است.
#سالروز_شهادت 🌸🍃
خدا ماراازاین کاروان جدانکنه
اللهم ارزقنی شهادت فی سبیلک
سخنان مقام معظم رهبری در مورد شهید محمد بروجردی:
«... مرحوم شهید #بروجردی بسیار فعال بود. یکبار در سال ۱۳۵۹ یا اوایل ۱۳۶۰ رفتم منطقه غرب. ایشان آن وقت در باختران بود و من از نزدیک شاهد کار او بودم.
اما چیزی که از شهید بروجردی در آنجا احساس کردم و یک احترام عمیقی از او در دل من بوجود آورد، این بود که دیدم این برادر، با کمال متانت و با کمال نجابت، به چیزی که فکر می کند، مسئولیت و وظیفه است. برخی با احساسات شخصی و گروهی فکر میکردند یک نفر که با او موافقند، او را تقویت کنند و کسی را که با او مخالفند، با او مخالف کنند.
اما شهید بروجردی هیچ گونه حرکتی که از آن حرکت، آدم احساس کند که در آن کار شکنی یا مخالفتی هست، انجام نمی داد و این، علاقه من به این شهید عزیز را خیلی بیشتر کرد.
من تصور می کنم روحیه آرامش و نداشتن حالت ستیزه جویی با دوستان و گذشت و حلم در مقابل کسانی که تعارض های کاری با او داشتند نشانه آن روح عرفانی شهید بود.
یادش گرامی وراهش پررهرو
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
#سلام رفـــــیــق جــــــان
شب جمعه
صــــلـواتی برای ما می فرستی؟!
#لحظات تون مملو از عطر خـــــدا ...
#یادشان_باصلوات
🌸 اللهم صل علی محمد و آل #محمد و عجل #فرجهم 🌸