#خاطرات_شهید🍃💐🍃
💟●می دانستم که #حسین شهید شده است. #محمدرضا که تازه از اندیمشک به خانه آمده بود به من گفت: مادر، می خواهم شما را به #معراج شهدا ببرم تا #پیکر حسین را ببینید. با هم رفتیم.💐
💟در آنجا به طوری که #اشک😢 در چشمانم حلقه زده بود، صورت حسین را بوسیدم.💐
💟●کنار قبری که حسین را به خاک سپردیم، قبر خالی بود. #محمد رضا با دست به آن اشاره کرد و گفت: چند روز دیگر #شهیدش می آید💐
. 💟در همان #مراسم، از همه دوستان و آشنایان حلالیت طلبید و هنگام رفتن به من گفت: مادر مرا #حلال می کنی❓ گفتم: تو به من بدی نکرده ای که بخواهم حلالت کنم. گفت: نه، این طوری نمی شود، بگو از #صمیم قلب💞 حلالت می کنم. من هم گفتم:
حلال ِ حلال.💐
💟●چند روز بعد، #شهید آن قبر را آوردند. خودش بود؛ محمد رضا را همانجا به خاک سپردیم.🍃💐🍃
✍روای: مادر شهید
📎پ ن :شهیدسیدمحمدرضا دستواره قائم مقام لشکر۲۷محمدرسول الله «ص»
#شهید_محمدحسین_دستواره
#سالروز_شهادت🍃💐🍃
@khademe_alzahra313
#کانالکمیل🕊
#راهیان_نور✨
✍... یک روز در حین جستجو ، پیکر شهیدی پیدا شد . در وسایل همراه او دفترچه یادداشتی قرار داشت که بعد از گذشت سال ها هنوز قابل خواندن بود . در آخرین صفحه این دفترچه نوشته بود :« #امروزروزپنجماستکهدرمحاصرههستیمآبوغذاراجیرهبندیکرده ایم #شهدادرانتهایکانالکنارهمقراردارند . #دیگرشهداتشنهنیستند . #فدایلبتشنه اتایپسرفاطمه !»😔
بچه ها با خواندن این دفترچه خیلی #منقلب شدند و باز هم به جستجوی خودشان ادامه دادند .
اما با وجود پیدا شدن #پیکر اکثر شهدا ، خبری از ابراهیم نبود . مدتی بعد یکی از رفقای ابراهیم برای بازدید به فکه آمد .
ایشان ضمن بیان #خاطراتی گفت : زیاد دنبال ابراهیم نگردید ؟!
او می خواسته #گمنام باشد . بعید است پیدایش کنید . ابراهیم در فکه مانده تا خورشیدی برای #راهیان نور باشد