eitaa logo
🌷❤شهید_همـت _ هادی❤🌷
614 دنبال‌کننده
12.8هزار عکس
3هزار ویدیو
57 فایل
🌹بفکر مثل شهدا مُردن نباش!بفکر مثل شهدا زندگی کردن باش🌹 خادم. @Amraei0 ولادت:۱۲/ ۱/ ۱۳۳۴ شهادت :۱۷/ ۱۲ /۱۳۶۲ عملیات خیبر،طلاییه همت🌷 ولادت: ۱ /۲ / ۱۳۳۶ شهادت:۲۲ /۱۱ /۱۳۶۱ کانال کمیل هادی 🌷کپی مطالب باذکرصلوات مجازمیباشد🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
صدام برای سر #حاجی، جایزه گذاشته بود صدام از بی بی سی اعلام می‌کند، هر کسی سر #همت را برای ما بیاورد😒، جایزه دارد وقتی #حاجی شهید می‌شود🕊، دوباره صدام در بی بی سی اعلام می‌کند، خمینی دیدی #همتت را هم کشتیم😒 امام هم این را می‌شنود آن موقع امام دستور می‌دهد، تشییع باشکوهی برای او برپا کنید👌 #شهیدهمت ۱۷ اسفند۶۲ در گمنامی به شهادت رسید💔 و بعد از چهار روز جستجوی همرزمان باوفایش در معراج الشهدای اهواز بین شهدای مجهول الهویه در لشکر عاشورا شناسایی شد😔 و خبر شهادتش در ۲۴ اسفند اعلام شد🍃 #شهیدهمت ۲۴ اسفند در تهران ۲۵ اسفند در اصفهان و جمعه ۲۶ اسفند در شهرضا در حلقه محبت همرزمان و همشهریانش تشییع و در جوار امام زاده شاهرضا آرام گرفت💔❤️ اما او و همه شهدا روزی برای یاری امام غربیشان بازخواهند گشت👌 به امید دیدن آن روز به زودي ان شاء الله😭 #شهید_بی‌سر @khademe_alzahra313
جـــاے #شهیدهمت خالے 😔 ڪه مے‌گفت☝ ما پــاسدار و بسیجے خشڪ و خالے نمےخواهیم؛ 🍂 پــاسدار و بسیجے باید مڪتبے ایدئولژے و عقــیدتے باشد. 👌 ❤.. یادش #باصلوات❤ @khademe_alzahra313
بدگویی دشمن یڪے از هم رزمان #شهیدمحمدابراهیم‌همّت، درباره ایشان چنین مےگوید: رفتیم تو قرارگاه. بچه ها نشسته بودند دورهم و گرم حرف زدن بودند و درباره برنامه دیشب رادیو عراق ـ که در آن از #شهیدهمّت بدگویے ڪرده بودند ـ صحبت مےڪردند. گفتم: «پس ڪار #حاج‌همت خیلی دُرسته، بیش تر از اون چیزے ڪه فڪرش رو مےڪردیم. مگه اون صحبت امام رو نشنیدین ڪه مےگفتند: هر زمان شرق و غرب شما را تأیید رد، وامصیبتا! اما اگر بدگویے رد و ناسزا گفت، اون موقع شما بدونین ڪه ڪار خوبے مےڪنین. پس باید خوشحال بشیم ڪه رادیو عراق ارزش فرمانده ما را پیش ما بیش تر ڪرده است». @khademe_alzahra313
بعد از عملیات خیبر و فتح جزیره مجنون،☝️ بر اثر شدت آتش دشمن⚡️🔥، پُل های متحرڪ خراب و ارتباط با خط قطع شده بود و تدارکات و ارسال نیروے ڪمڪے، ممڪن نبود.😣 زمانے کـــه ، اوضاع را آشفته و روحیه بچه‌هاے خط را پریشان دید، 🙁با هر زحمتی بود، خود را به خط رساند🤗. جوانان رزمنده با دیدن ، به طرف او دویدند😍 و با این استدلال ڪه به دلیل نداشتن مهمات، سنگینی آتش دشمن⚡️و نرسیدن نیروهاے پشتیبانے و تدارڪات، نتوانسته اند به خوبے ایستادگے ڪنند، اظهار شرمسارے ڪردند😞. با شنیدن این سخنانِ مأیوسانه بچه ها گفت😒: «هیهات... هیهات... من چے دارم مےشنوم. 🙄برادرها، این حرف ها را نزنید. ما در این جنگ، به سلاح و تجهیزات نظامے متڪے نبوده ایم و نیستیم. ما اتّکای به خدا داریم. 😌ما این جنگ را با خون پیش می بریم. خداوند در این جنگ، صدام را با ڪفرش مےآزماید و ما را با ایمانمان». با این هشدار ، بچه ها روحیه تازه‌اے یافتند و صداے تکبیرشان به هوا برخاست.✌️✊ @khademe_alzahra313
#حـــر_زمان روایت شهــیدیست ڪه به وسیله #شهیدهمت تغییر کرد👇👇 @khademe_alzahra313
بعد از عملیات خیبر و فتح جزیره مجنون،☝️ بر اثر شدت آتش دشمن⚡️🔥، پُل های متحرڪ خراب و ارتباط با خط قطع شده بود و تدارکات و ارسال نیروے ڪمڪے، ممڪن نبود.😣 زمانے کـــه ، اوضاع را آشفته و روحیه بچه‌هاے خط را پریشان دید، 🙁با هر زحمتی بود، خود را به خط رساند🤗. جوانان رزمنده با دیدن ، به طرف او دویدند😍 و با این استدلال ڪه به دلیل نداشتن مهمات، سنگینی آتش دشمن⚡️و نرسیدن نیروهاے پشتیبانے و تدارڪات، نتوانسته اند به خوبے ایستادگے ڪنند، اظهار شرمسارے ڪردند😞. با شنیدن این سخنانِ مأیوسانه بچه ها گفت😒: «هیهات... هیهات... من چے دارم مےشنوم. 🙄برادرها، این حرف ها را نزنید. ما در این جنگ، به سلاح و تجهیزات نظامے متڪے نبوده ایم و نیستیم. ما اتّکای به خدا داریم. 😌ما این جنگ را با خون پیش می بریم. خداوند در این جنگ، صدام را با ڪفرش مےآزماید و ما را با ایمانمان». با این هشدار ، بچه ها روحیه تازه‌اے یافتند و صداے تکبیرشان به هوا برخاست.✌️✊ @khademe_alzahra313
✍️ این توصیه ی شهید کاظمی به شهید همت را ، همه ی نیروهای انقلابی باید بخوانند #متن_خاطره: مأموریتم که تموم شد ، رفتم با حاج همت🕊 درباره‌ی برگشتم صحبت کردم. شهید همت بهم گفت: یه خاطره برات بگم؟ گفتم بگو؟✨ حاجی ‌گفت: وقتی‌توی پاوه مأموریتم تموم شد ، به شهید ناصر کاظمی گفتم: مأموریتم تموم شده و می خوام برم. ناصر پرسید: بریده ای؟ از سوالش تعجب کردم 🙁وگفتم: منظورت رو نمی فهمم، حکمم سه ماهه بوده و حالا تموم شده...😟 ناصر کاظمی گفت: مأموریت و مدت مأموریت زیاد مهم نیست! اگه بریدی بیا تسویه حساب کن و برو ، اگر هم نبریدی بمان و کار کن، اینجا کار زیاده و بهت احتیاج داریم...🥀 منصرف شدم و دیگه باهاش درباره برگشتن حرف نزدم... 🌷خاطره ای از سردار شهید محمد ابراهیم همت 📚سالنامه یاران ناب ۱۳۹۳ #تلاش_و_کوشش #جهاد #پرکاری #تکلیف_گرایی #شهیدهمت #شهیدناصرکاظمی @khademe_alzahra313
#تلنـــــگــر‼️ از #شهیدهمت به #مـلت‌ایـران مبادا ضعف برخے مسئولان شما را ضعیف ڪند...🌱 مبادا دنیازدگے برخے مدیران شما را از هواداری انقلاب دور ڪند...☝️ 😇ما رزمندگان تا #آخرین_نفس پای انقلاب هستیم شما چطور❓ @khademe_alzahra313
#تلنـــــگــر‼️ از #شهیدهمت به #مـلت‌ایـران مبادا ضعف برخے مسئولان شما را ضعیف ڪند...🌱 مبادا دنیازدگے برخے مدیران شما را از هواداری انقلاب دور ڪند...☝️ @khademe_alzahra313
#شهیدهمت به روایت همسرش #ابراهیم با آن همه مرارتی که می کشید باید از من طلبکار می بود، که من دارم برای تو و بقیه این سختی ها را تحمل می کنم☹️، ولی همیشه با شرمندگی می آمد خانه. به خودش سختی می داد تا نبیند من یا پسرهاش سختی می بینیم.😢 بارها شد ما مریض شدیم و #ابراهیم آمد نشست بالای سرمان گریه کرد که«چرا شما مریض شده اید؟ تقصیر من ست حتماً که هیچ وقت پیشتان نیستم نمی توانید بروید دکتر.»😞 اشک ها می ریخت این مرد، که گاهی مرا به خنده می انداخت.😃 می گفتم «اگر با این مریضی ها نمیریم تو بالاخره ما را می کشی با این گریه هات.»😕 می گفت «چرا؟» می گفتم «یک جوری گریه میکنی که آدم خجالت می کشد زنده بماند.😢😃 @khademe_alzahra313
#شهیدهمت به روایت همسربزرگوارش نمی گذاشت بفهمم در جنگ و عملیات هاشان شکست خورده اند یا موفق بوده اند.آنقدر محبتم☺️ می کرد که فرصت نمی کردم این چیزها را ازش بپرسم. کمک حالم می شد.خیلی هم با سلیقه بود.👌تا از راه می رسید دیگر حق نداشتم بچه ها را عوض کنم،حق نداشتم شیرشان🍼 را آماده کنم،حق نداشتم شیرشان را دهانشان بگذارم،حق نداشتم لباس هاشان را عوض کنم،حق نداشتم هیچ کاری کنم.☝️یک بار گفتم تو آن جا آن همه سختی می کشی،چرا من باید بگذارم اینجا هم کار کنی،سختی بکشی؟😞بچه بغل،خیس عرق،برگشت گفت تو بیشتر از آنها به گردن من حق داری.باید حق تو و این طفل های معصوم را هم ادا کنم.😢گفتم ناسلامتی من زن خانه ی تو هستم.دارم وظیفه ام را عمل می کنم.گفت من زودتر از جنگ تمام می شوم، ژیلا.💔ولی مطمئن باش اگر ماندنی بودم به تو نشان می دادم تمام این روزهات را چطور بلد بودم جبران کنم.گاه حتی برخورد تند می کرد اگر بلند می شدم کار کنم.😐می گفت تو بنشین.تو فقط بنشین.بگذار من کار کنم.لباسها را می آمد با من می شست.بعد می برد روی در و دیوار اتاق پهنشان می‌کرد،خشکشان می کرد،جمعشان می کرد می برد می گذاشتشان سرجای اولشان.🍃سفره را همیشه خودش پهن می کرد جمع می کرد.تا او بود نودونه درصد کارهای خانه فقط با او بود.😌به خورد و خوراکمان هم خیلی حساس بود.😇🌹
#اول_نیروها_و_زیردست‌ها یک بار که #همت و فرماندهان گردان ها دور تا دور سفره، نشسته بودند، #شهیدهمت بشقابی را برداشت که برای خود غذا بکشد🍽. ناگهان رو به بی سیم📞 چی کرد و گفت: «برادر! بی سیم بزن ببین به بچه ها در خط غذا داده اند یا نه؟»😕 او با این سؤال، دیگران را نیز منتظر گذاشت. وقتی جواب مثبت شنید، مشغول صرف غذا شد.🙂🍃 #شهید_محمد_ابراهیم_همت @khademe_alzahra313
#اول_نیروها_و_زیردست‌ها یک بار که #همت و فرماندهان گردان ها دور تا دور سفره، نشسته بودند، #شهیدهمت بشقابی را برداشت که برای خود غذا بکشد🍽. ناگهان رو به بی سیم📞 چی کرد و گفت: «برادر! بی سیم بزن ببین به بچه ها در خط غذا داده اند یا نه؟»😕 او با این سؤال، دیگران را نیز منتظر گذاشت. وقتی جواب مثبت شنید، مشغول صرف غذا شد.🙂🍃 #شهید_محمد_ابراهیم_همت @khademe_alzahra313
#شهیدهمت به روایت همسرش نمی گذاشت بفهمم در جنگ و عملیات هاشان شکست خورده اند یا موفق بوده اند.آنقدر محبتم☺️ می کرد که فرصت نمی کردم این چیزها را ازش بپرسم. کمک حالم می شد.خیلی هم با سلیقه بود.👌تا از راه می رسید دیگر حق نداشتم بچه ها را عوض کنم،حق نداشتم شیرشان🍼 را آماده کنم،حق نداشتم شیرشان را دهانشان بگذارم،حق نداشتم لباس هاشان را عوض کنم،حق نداشتم هیچ کاری کنم.☝️یک بار گفتم تو آن جا آن همه سختی می کشی،چرا من باید بگذارم اینجا هم کار کنی،سختی بکشی؟😞بچه بغل،خیس عرق،برگشت گفت تو بیشتر از آنها به گردن من حق داری.باید حق تو و این طفل های معصوم را هم ادا کنم.😢گفتم ناسلامتی من زن خانه ی تو هستم.دارم وظیفه ام را عمل می کنم.گفت من زودتر از جنگ تمام می شوم، ژیلا.💔ولی مطمئن باش اگر ماندنی بودم به تو نشان می دادم تمام این روزهات را چطور بلد بودم جبران کنم.گاه حتی برخورد تند می کرد اگر بلند می شدم کار کنم.😐می گفت تو بنشین.تو فقط بنشین.بگذار من کار کنم.لباسها را می آمد با من می شست.بعد می برد روی در و دیوار اتاق پهنشان می‌کرد،خشکشان می کرد،جمعشان می کرد می برد می گذاشتشان سرجای اولشان.🍃سفره را همیشه خودش پهن می کرد جمع می کرد.تا او بود نودونه درصد کارهای خانه فقط با او بود.😌به خورد و خوراکمان هم خیلی حساس بود.😇🌹 @khademe_alzahra313
🌸 خاطره‌ای زمستانی و زیبا از شهید محمدابراهیم همّت #متن_خاطره ✍منطقه‌ی قلاجه در اسلام‌آبادِ غرب بودیم، با آن سرمایِ استخوان سوزش. اورکت‌ها رو آوردیم و بیـنِ بچه ها تقسیم کردیم. امـا حـاج همّت اورکت نگرفت و گفت: « همه بپوشن، اگر موند من هم می‌پوشم» یادمه تا زمانی‌که اونجا بودیم، حاجی داشت از سرما می‌لرزید... 📌خاطره‌ای از زندگی سردار شهید محمد ابراهیم همّت 📚منبع: یادگاران2 «کتاب شهید همت» #شهیدهمت #گذشت #تواضع #ازخودگذشتگی @khademe_alzahra313
آخرین عکس های ثبت شده از #شهیدهمت💔 در روزگاری که بعضی از 😒مسئولین درجه چندم هم خودشان را از مردم جدا کردند یادی کنیم از فرمانده دلاوری که در سخت ترین و حساس ترین لحظات هم نیروهایش را تنها نگذاشت☝️ . #حاج_همت در عملیات خیبر تقریبا به تمام خطوط نبرد سرکشی می کرد و حتی در مناطقی که عملیات زمینگیر شده بود و منطقه به قتلگاه بسیجی ها تبدیل شده بود😞 اما باز او خودش را به آنجا می رساند و عاقبت در پی این رفتن و آمدن ها گمنام و بی نشان به دیدار مولایش شتافت🕊 این عکس معیار و الگو برای فرماندهی جهادی در جنگ است این سند، شاخص و میزان است👌 باید آنرا مقایسه کرد با کسانی که خود را فرمانده جنگ اقتصادی می دانند اما زمین تا آسمان از مردم فاصله گرفته اند🌱این نبرد با این فرماندهی نتیجه ای ندارد🌹 فَاعْتَبِرُوا یَا أُولِی الْأَبْصَار #فرمانده_دلهـــا #شهيدحاج‌محمدابراهیم‌همت @khademe_alzahra313
#شهیدهمت به روایت همسرش🌹🕊 او همه جا با من ست،او همه جا با ماست،یقین دارم.بخصوص وقتی میروم سراغ آخرین یادداشتی📝 که برای من نوشت،در آن روزها که ما خانه نبودیم.نوشته بود:🌸سلام بر همسر مؤمن و مهربان و خوبم گرچه بی تو ماندن در این خانه برایم بسیار سخت بود،😞ولیکن یک شب را تنهایی در اینجا به سرآوردم.مدام تو را اینجا می دیدم.خداوند نگهدار تو باشد و نگهدار مهدی،که بعد از خدا و امام همه چیز من هستید.😇انشاءالله که سالم می رسید.کمی میوه🍎گرفتم.نوش جان کنید.تو را به خدا به خودتان برسید. خصوصاً آن کوچولوی خوابیده در شکم که مدام گرسنه ست.از همه شما التماس دعا دارم. انشاءالله به زودی به خانه امیدم می آیم.✨🏠 @khademe_alzahra313
•پست فرزند #شهیدهمت شما که او را ندیده اید!😔 چشم هایش چشم هایش چشم هایش... . باور کنید من هم سیر ندیدمش! چشم هایش نگذاشتند...💔 . #فرماندهان #شهید_سپهبد_حاج_قاسم_سلیمانی #ژنرال‌های‌ایرانی_کابوس‌اسرائیل✌️ @khademe_alzahra313
🌸 خاطره‌ای زمستانی و زیبا از شهید محمدابراهیم همّت ✍منطقه‌ی قلاجه در اسلام‌آبادِ غرب بودیم، با آن سرمایِ استخوان سوزش. اورکت‌ها رو آوردیم و بیـنِ بچه ها تقسیم کردیم. امـا حـاج همّت اورکت نگرفت و گفت: « همه بپوشن، اگر موند من هم می‌پوشم» یادمه تا زمانی‌که اونجا بودیم، حاجی داشت از سرما می‌لرزید... 📌خاطره‌ای از زندگی سردار شهید محمد ابراهیم همّت 📚منبع: یادگاران2 «کتاب شهید همت» ، صفحه 64 @khademe_alzahra313
به مناسب۲۴ اسفند 🕊 سردار دلاور سپاه اسلام شهید حاج عباس کریمی شهید کریمی در حال سخنرانی🎤 در مراسم شهادت در کنار شهید عبادیان🌹 آستانه مقدس شاهرضا, شهرضا ❤️ @khademe_alzahra313
فرمانده کامل ، فرماندهی بود که توانایی ها و امکاناتش را خوب می شناخت☝️. او می توانست از ضعف هایش هم، قدرت بیافریند. او بهترین و مناسب ترین روش ها را برای جذب نیروها به کار می گرفت😇. مثل یک معلمِ بزرگ عمل می کرد. کارها را با دقت بین نیروها تقسیم می کرد و درانجام کارها، کاملاً نظارت، پی گیری و همکاری داشت. در مورد مسائل نظامی، یک فرمانده کامل بود😊. او، فرماندهی را به تجربه آموخته بود. وقتی نقشه عملیاتی را دربین فرماندهان ارتش و سپاه باز می کرد، با آگاهی و تسلط کامل آن را شرح می داد؛ چون خودش در تمام مراحل شناسایی، طراحی و اجرای عملیات، حضوری فعّال و گسترده داشت.🌹 @khademe_alzahra313
همســر ، درباره ویژگی های اخلاقی همسرش می گوید: «احترام و علاقه به همسر و فرزند، یکی از خصوصیات او بود🌸. تقوا و پای بندی به اصولی که به آن اعتقاد داشت، آن هم تحت هر شرایطی، از خصلت های دیگر حاجی بود👌. اما بیش تر و بالاتر از همه این ها، مسؤولیت او در مقابل نیروهای بسیجی بود. بارها از حضور خود در خانه متأسف و ناراحت می شد و می گفت: ما بسیجی هایی داریم که بیش تر از یازده ماه است که در جبهه می جنگند و به خانواده شان سر نزده اند😞؛ آن وقت ما.... دوستانش می گفتند: تا وقتی مطمئن نمی شد که غذای مناسب به نیروهای خط مقدم جبهه رسیده است، لب به غذا نمی زد☝️. گاهی نیمه های شب که برای شیر دادن بچه ها بیدار می شدم، را نمی دیدم. خوب که دقت می کردم، ازسوز و صدای ناله اش، می فهمیدم که در اتاق دیگری مشغول عبادت است».✨🌹 @khademe_alzahra313
آزمایش با کفر و ایمان بعد از عملیات خیبر و فتح جزیره مجنون، بر اثر شدت آتش دشمن🔥، پُل های متحرک خراب و ارتباط با خط قطع شده بود و تدارکات و ارسال نیروی کمکی، ممکن نبود.😣 زمانی که ، اوضاع را آشفته و روحیه بچه‌های خط را پریشان دید، 🙁با هر زحمتی بود، خود را به خط رساند. جوانان رزمنده با دیدن ، به طرف او دویدند😍 و با این استدلال که به دلیل نداشتن مهمات، سنگینی آتش دشمن⚡️و نرسیدن نیروهای پشتیبانی و تدارکات، نتوانسته اند به خوبی ایستادگی کنند، اظهار شرمساری کردند😞. با شنیدن این سخنانِ مأیوسانه بچه ها گفت: «هیهات... هیهات... من چی دارم میشنوم.برادرها، این حرف ها را نزنید. ما در این جنگ، به سلاح و تجهیزات نظامی متکی نبوده ایم و نیستیم. ما اتّکای به خدا داریم.😌☝️ما این جنگ را با خون پیش می بریم. خداوند در این جنگ، صدام را با کفرش می‌آزماید و ما را با ایمانمان»✨. با این هشدار ، بچه ها روحیه تازه‌ای یافتند و صدای تکبیرشان به هوا برخاست.😇✌️ @khademe_alzahra313
ابراهیمی که با چشم بسته راه میرفت و ما دخترها از تقوای چشمش😌 حرف میزدیم ،کارش به جایی کشید که از زنش شنید"تو از طریق همین چشمات شهید میشی"😢 گفت:"چرا؟" گفتم:"خدا به این چشم ها هم کمال داده هم جمال."😊 چشم های زیبایی داشت.خودش هم میدانست.شاید به خاطر همین بود هیچ وقت نمی گذاشت آرام بماند😇.یا سرخ از اشک و دعا و توبه بود یا سرخ از خستگی روزها جنگیدن و نخوابیدن.👌 @khademe_alzahra313
در پاسخ به جوسازی‌های جریانی مرموز طی عملیات رمضان گفت:🎤 هر کسی که بیشتر برای خدا کار کند بیشتر باید فحش بشنود♨️،و شما ، چون بیشتر برای خدا کار کردید، ببشتر فحش شنیدید و می‌شنوید.👌 ما باید برای فحش شنیدن ساخته بشویم❗️ ❤️ @khademe_alzahra313