#ثواب_یهویے |•🌻✨•|
اللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ.
بارپروردگارا؛ درود فرست بر فاطمه و پدر بزرگوارش و همسر گرامیاش و فرزندان عزیزش (و آن رازی که در وجود او به ودیعه نهادی)، به تعداد آنچه دانش تو بر آن احاطه دارد.
اللّٰھـُــم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَج
💌 #یه_سلام_دوباره
سکوت همیشه هم خوب نیست
من یاد گرفتهام وقتی دلتنگم
یک گوشهی اتاق
درست سمت مشهد
🕊 درست حرم... بِایستم و
شبیه وقتی که
روبروی #ضریح میایستادم،
با امام پاک و مهربانم
درددل کنم 🌸
این روزها بی قرار ترم
💜 حرفهایم
حتی سلامهای سادهام
عاشقانهترند . . . :
#السلام_علیک_یا_امام_الرئوف ✋💚
اللهّـــمَ صَلّ عَلی عَلي بنْ موسَي الرّضـا
المرتَضی، الامــام التّقي النّقي و حُجَّتكَ
عَلی مَنْ فَــوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری
اَلصّدّيق الشَّهيد صَلَوةً كثيرَةً تامَّة زاكيَةً
مُتَواصِلــةً مُتَواتِـــرَةً مُتَرادِفَـــه كاَفْضَل
ما صَلّيَتَ عَلی اَحَدٍ مِنْ اوْليائِكَ 🌸🍃
ڪلیڪ ڪنید 👇
🌺🍃 @khademe_alzahra313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فیلمی که تماشای آن حال آدم رو خوب می کند
✍هر کس دلی را شاد کند، خداوند از آن شادی لطفی برای او قرار دهد که به هنگام مصیبت چون آب زلالی بر او باریدن گرفته و تلخی مصیبت را بزداید.
📚 نهج البلاغه حکمت ۲۵۷
@khademe_alzahra313
🌷❤شهید_همـت _ هادی❤🌷
🔸 #سحرها را از دست ندهيد؛ ولو دو ركعت هم اگر ميتوانيد نماز (@نافله شب) بخوانيد. 🔸 در اين زمانه هم كه
تمام شب برای خوابیدن نیست
نردبانی برداریم و سری بهآسمان بزنیم.💫
سحر ها در آسمان خبر هایی است✨
سحر ها بی تکرارن💥
سلام ارباب بینظیرم❤️
کارم اینست که هرروز همان اولصبح
یک سلامی طرفِ کرببلایت بکنم
دست برسینه و با دیدهی پُر اشک خود
طلبِ دیدنِ آن صحن و سرایت بکنم
صل الله علیک یا اباعبدلله❤️
صبحتون کربلایی☀️
#سلام_ودرود_برشهیدان
@khademe_alzahra313
❄️🍃🌹🍃❄️
🌹طرح ختم قران کریم🌹
#صفحه_217
به نیت سلامتی وتعجیل در فرج
صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
هدیه به ارواح پاک و طیبه شهدا 🌹
@khademe_alzahra313
✨﷽ ✨
🖤 آجرک الله یابقیه الله🖤
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
دلم گرفته خدایا در
انتظار فرج
دو دیده ام شده دریا در
انتظار فرج
هنوز می رسد از کوچه های
شهر حجاز
صدای گریه زهرا در
انتظار فرج
🖤 أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَليك ألْفَرَج🖤
🌺 3صلوات 🌺
التماس دعا
@khademe_alzahra313
جااانم👌
یک على داشت خدا, فاطمه هم داشت یکى
بخدا نیست کسى فاطمه الا زهرا
مرتضی مثل نبی بوسه به دستش میزد
حجت الله علی, حجت اعلا زهرا..
یکشنبه های علوی وفاطمي
ْ
#ماملت_شهادتیم
@khademe_alzahra313
سلام علیکم
💠صبح روز یکشنبه تون بخیر و برکت و شادی
❤️امروز، متعلق است به حضرت علی و حضرت فاطمه علیهما السلام
🌹عجب روزی مهمان چه خانه ای هستیم فانک کریم تحب الضیافه و مامور بالاجاره
🎁با شوق و آگاهی کارهامون رو با نیت الهی انجام و به این بزرگواران هدیه می دهیم
✅همه کارها از نفس کشیدن گرفته تا لبخند به روی اعضای خانواده ، غذا درست کردن ، مطالعه، نماز خواندن ، وقت تلف نکردن ، عصبانی نشدن، اعمال امروز و...
💫هدیه هاتون با نیت الهی و اخلاص ، پرارزش و مقبول ان شاء الله
دعای روز یکشنبه:
https://eitaa.com/womanart2/77
@khademe_alzahra313
مداحی آنلاین - فضایل حضرت زهرا مرضیه (س) - حجت الاسلام عالی.mp3
2.09M
معنای راضیه مرضیه
استاد عالی
@khademe_alzahra313
#فاطمیه🖤(:
● مستقیم! 🚕
وقتی نشستم گفتم: ببخشید عزیز، میشه ضبطو خاموش کنی؟؟؟؟
○ گفت: حاجی اینا مجازه؛ چیز بدی هم نمیخونه.....😕
● میدونم .....ولی عزادارم!
○ "شرمنده" 😟
و ضبط رو خاموش کرد.
○تسلیت میگم اقوام نزدیکتون بوده؟؟؟؟
● بله #مادرم ....
○ واقعا تسلیت میگم. #داغ_مادر خیلی سخته....منم تو بیست و پنج سالگی مادرم مریض بود و زجر میکشید. بنده ی خدا راحت شد. 😔
● خدا رحمتش کنه
○ خدا مادر شمارم بیامرزه...
بعد پرسید
○ مادر شما هم مریض بودن؟
● نه.مجروح بود....
○ مجروح جنگی؟؟ شیمیایی بود؟؟😳
● نه ... یه عده اراذل و اوباش ریختن سرش و تا میخورد زدنش.
○ جدأ؟😳😳شمام هیچکاری نکردی؟
● ما نبودیم وگرنه میدونستم چیکار کنیم.....
○ خدا لعنتشون کنه... یعنی اینقد ضربات شدید بوده؟؟؟ 😳
● آره... مادرم #سه_ماه بستری شد و بعد از دنیا رفت.... 😭
○ حاجی ببخشیدا...عجب بیناموسایی بودن! من خودم هر غلطی میکنم؛ گاهیم عرق میخورم ولی پای #ناموس که وسط باشه نمیتونم آروم بشینم ....😡
بغضم گرفت ...تو دلم گفتم کاش چندتا جوون عرقخور مثل تو بودن اون روز.....
نمیذاشتن به #ناموس_علی جسارت بشه......😭
سکوتمو که دید گفت ظاهرأ ناراحتت کردم....😕
● نه خواهش میکنم ... واقعا داغ مادر بده! مخصوصا اگه #جوون باشه...
○ آخ آخ... جوون بودن؟؟
● آره #فقط_هجده_سالش_بود...💔
○ گرفتی ما رو حاجی؟؟؟؟؟
شما خودت بیشتر از هیجده سالته😒
حرفش رو قطع کردم و گفتم: مادر شما هم هست... این هجده ساله #مـــادر همهی ما شیعه ها #حضرت_زهراست.....🥀
یه مکثی کرد و با تعجب نگام کرد و بعد دوباره خیره شد به جاده....😶
○ آها ببخشید تازه متوجه شدم..... راست میگی... هیچوقت اینجوری به قضیه نگاه نکرده بودم...😔
● لحظاتی به سکوت گذشت
○ یه سیدی مداحی هم دارم؛ البته برا محرمه....
و بعد یه نگاه سوالی بهم انداخت؛
جواب ندادم...
خودش داشبورد رو باز کرد و یه سی دی گذاشت تو ضبط.
چند ثانیه بعد یه نوای آشنا بلند شد.
#یاحسینغریبمادر🎼
من بودم و راننده و صدای مداحی و نگاه خیسم به اطراف.... 😭
🌷❤شهید_همـت _ هادی❤🌷
سیزدهمین روز از 🌟💫چله مهمان سفره شهید 🌷سجاد عفتی 🌷 هستیم.
چهاردهمین روز از 🌟💫چله مهمان سفره شهیدان 🌷بهزاد و علیرضا جعفری نژاد 🌷 هستیم.
🍁 یک روز مادر شهیدان علیرضا و بهزاد جعفری نژاد منزل ما آمدند،مادر شهید خیلی ناراحت😔 و دل شکسته بود، دستان خسته اش را گرفتم، گفتم: چی شده مادر⁉️ گفت: یکی از همسایه ها بهم گفته عکس پسرای #شهیدت را از سردر ورودی آپارتمان بردار، شاید یه همسایه ای راضی نباشه!!
دلم گرفت از این همه #بی_معرفتی 😔
مادر گفت: عکس پسرام را برداشتم. با ناراحتی گفتم: چرا مادر؟! حالا اون آدم حرف بیجایی زده، ما #مدیون شما و شهدا هستیم، خواهش می کنم عکس ها را دوباره بگذارید🙏 هر چی اصرار کردم فایده ای نداشت دلش #راضی نشد
گفتم: مادر عکسشون را بدید من بگذارم در فضای مجازی📲 همه ببینند. رفت و با ذوق😍 عکس ها را آورد.
همه ما زندگی مون را #مدیون شهدا و "مادر شهیدان" هستیم. مدیون تک تک لحظات دلتنگی مادر💔لحظات #تنهایی
اگه نمی توانید دردی از #مادر دل خسته شهیدان بردارید، لطفا سنگی بر قاب دلش نزنید❌
حتما دل مادرشون با نشر این پیام و یاد پسران شهیدشان شاد میشه😊💝
📸تصاویر این دوشهید بزرگوار تقدیم حضورتان
#شهید_بهزاد_جعفری_نژاد
#شهید_علیرضا_جعفری_نژاد
بسم الله الرحمن الرحیم
3 یا 4 ماه مونده بود که علیرضا به جبهه بره در این مدت خیلی به مادرم التماس میکرد و اصرار و خواهش میکرد که اجازه بده به جبهه بره ولی مادرم بهشون اجازه نمیداد اونم میگفت تا شما رضایت قلبی نداشته باشین من نمیرم 💞.
مامانم میگفت اخه سنت به جبهه نمیخوره . چون هنوز به سن قانونی جبهه نرسیده بود .
علیرضا میگفت شما اجازه بدید من میرم فقط شما باید رضایت قلبی داشته باشین که من برم . تا راضی نباشید من نمیرم چون یه برادرم بهداد شهید شده بود و برادر بزرگترم بهروز تو جبهه بودن ، مادرم میگفت اجازه نمیدم برید.
اونم دائما تو این 3یا 4 ماه اصرار میکرد و بیشتر از همیشه رعایت همه چیز رو میکرد 💝. انقدر تو همه مسائل مراقبت میکرد . همه چی رو از خرید های خانه و کارهای دیگه رعایت میکردن که دل مادرم ر و نرم کنه .
دائما هی میگفت ببین امام خمینی نباید بیاد التماس مون کنه نباید بیاد در خونه مون رو بزنه ببین جبهه نیاز داره😢 .
تو این مدت هم یادمه هر هفته قطعه 24بهشت زهرا میرفت اونجا چون شهدای 72تن هستن صبح های جمعه اون زمان بعد از دعای ندبه فکر کنم ساعت 5:30 الی 6 صبح دعای ندبه میخوندن و بعد هم صبحانه میدادن . برادرم میرفت هم دعای ندبه شرکت میکرد و هم اونجا خدمت میکرد و کمک میکرد ❣️.
تونست بالاخره رضایت مادرم رو بگیره و چون سنش هنوز به سن جبهه نبود با شناسنامه برادرم حمیدرضا که 4سال از خودش بزرگتر بود به جبهه رفت .
برادرم بهداد سال 60 شهید شده بود و قطعه 24 به خاک سپرده شده بودند . از سال 60 تا سال 65 خیلی شهید اومده بود تو قطعه 24 دیگه جا نداشت ولی علیرضا همیشه میگفت که منم آخر میام تو همین قطعه 24 ، ما هم که 4سال با هم تفاوت سنی داشتیم و خیلی سر به سر هم میذاشتیم😍 . من از علیرضا 4 سال کوچک تر بودم .
ایشون دائم میگفت من شهید شدم باید من رو بیارید اینجا دفن کنید منم همش سر به سرش میذاشتم و میگفتم اولا شهید نمیشی دوما اینجا پرهست کجا میخوان تو رو دفن کنن بیخودی توهم زدی 😅.
برای من این موضوع خیلی جالب بود که ایشون وقتی که شهید شدن (گریه خواهرشهید)😭 اول قطعه ی 24 یک فضای کوچکی بود همون جا براش جا پیدا شد و همون که خودش گفت اتفاق افتاد .
وقتی یاد اون حرفاش ، اون شوخی ها و اون خنده ها می افتم برای من همیشه بعنوان یک معجزه هست که چطوری برادرم میدونست حتما همین جا دفن میشه😭 .
چون با شناسنامه حمیدرضا به جبهه رفته بود روی سینه اش ، هر جا که اسمش رو نوشتن ، لحظه ای که شهید شد به اسم حمیدرضا جعفری نژاد بود تا بعد از اینکه به تهران آوردیم و شناسنامه اش رو بردیم و اسمش رو تغییر دادن و تصحیح کردن و اسم خودش رو گذاشتن😔 .
از این حا به مامانم قول داد و گفت میرم اونجا درسم رو میخونم و ادامه میدم و نگران نباش . من دانش آموزم درسم رو میخونم . درسشم میخوند و نامه هم میداد ولی خب قسمت شد دیگه .. (گریه خواهرشهید)😭😭
راوی : فاطمه جعفری نژاد (خواهر شهیدان جعفری نژاد)
از ویژگی های شهید علیرضا جعفری نژاد :
بسیار خوش برخورد و مردم دار بود . کلا آدم خوش اخلاقی بود . بسیار مردم دار بود ، با جوان ، پیر و با همه خیلی خوب بود . از دور دستش رو روی سینه اش میذاشت و سلام و علیک می کرد و خیلی مودب بود .
وقتی شهید شده بود بیشتر مردم حرفشون این بود که علرضا خیلی بچه مودبی بود و خیلی همه ما رو تحویل می گرفت با فاصله زیاد ما رو میدید سلام و علیک میکرد و احوال پرسی میکرد .
راوی : فاطمه جعفری نژاد (خواهر شهیدان جعفری نژاد)
یکبار دیدار با امام خمینی داشتیم. ملاقات برای دونفر بود. یک نفر میتونست همراه مادرم برای دیدار امام باشه.
انقدر اصرار کرد که اجازه بدید من برم ولی من نذاشتم ، خیلی ایشون به مادرم التماس کردن. منم که از اون کوچکتر بودم گریه میکردم میگفتم نه من باید برم😭 . چون من کوچکتر بودم و یک دانه دختر بودم مادرم بیشتر دلش با من بود .نهایتا مادرم تونست اون رو راضی کنه و همیشه من دلم میسوزه 😢 میگم کاش من به دیدار امام نمیرفتم و برادرم میرفت . انقدر که اون دلش میخواست به دیدار امام خمینی بره، چرا من رفتم 😭 . ان شاالله که جایگاهش خوب هست و اون کسانی که دوست داشت ببینه الان ملاقات میکنه..😍
راوی : فاطمه جعفری نژاد (خواهر شهیدان جعفری نژاد)
گرہ بستم نخ دل را، به بند چادرت مــادر
سلام فاطمیه ...
سلام دردِ پهلو ...
سلام جسمِ مجروح ...
سلام دلشکـسته...🖤
سلام...
#سلام_مادر
السلامعلیکیافاطمةالزهـــۜــرا♥️
#فاطمیه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 گریه خواص
👈 سنگینترین مصیبتی که خواص در فاطمیه برای آن گریه میکنند ...
#تصویری
#استاد_پناهیان
@khademe_alzahra313