🔻همسر محترم شهید:
🌷حاج سعید ارادت خاصی به #مادر حضرت فاطمه زهرا(س) داشتند از ینکه اسمم همنام #حضرت_فاطمه(س) بود خیلی خوشحال بود😍 همیشه میگفتند: تو از طرف خداوند #هدیه ای برای من♥️ هستی
🌷عقد ما در روز ۲۳ اردبیهشت ۹۱ مصادف با روز #تولد_خانم فاطمه زهرا(س) شد و سال بعد برای آغاز زندگی مشترکمون عازم سفر حج🕋 شدیم که مصادف با ایام #فاطمیه وشهادت حضرت فاطمه(س) در مدینه جوار مادر بودیم😔
🌷دوست داشت همانند مادر #گمنام شود. در روز #شهادتش نام حضرت فاطمه بر اتیکت لباس رزمش👕 حک شده بود
🌷سعیدجان زندگی ات که با نام #مادر گره خورده بود💞 و در دفاع از حریم دخترِ حضرت فاطمه به #آرزوی قلبی خودت رسیدی نزد مادر شفیع ما باش🙏 ان شاءالله #فاطمه_وار زندگی کنیم و شرمنده خانم نباشیم.
یکی میگفت↓✨
_بچه ها!
نگید #حضرت_زهرا حرم نداره...
یِه بَرگِه بِگیرین روش بِنِویسین بِیت الزَهرا(س) بِزنین سَر دَر اُتاق یا خونَتون!
بگید #مادر من میخوام🙃🌱
ازاین به بعد اینجا #حرمت باشه
اونوقت هرکاری میکنید نیت کنید...
ظرف هم می شورید به نیت
ظرفای حرمش،هیئتش بشورید..
شما هم #حرم بسازید🕌😉
دیگہ ناخودآگاه مراقب رفتارمونیم
مبادا تو حرم هر #حرفی ...
#گناهی...!😌❌
#حرم_بسازید_شما_هم
#اےواےمآدرم
#السلامعلیڪ_یا_امام_حسن_ع
جگر سوزد براے #غربٺ تو
#حسن بودن نشان هیبٺ تو
یقین دارم ڪہ #مادر روز محشر
شفاعٺ مےڪند با #تربٺ تو
#دوشنبه_های_امام_حسنی_ع💚
#اللهم_الرزقنا_بقیع 🤲
@khademe_alzahra313
🌸دوستان امشب شب اول قبر #مادر شهیدهمت هست هر کسی میتونه براشون دو رکعت نماز شب اول قبر" بخونه خیلی ثواب داره انشاءالله شهیدهمت شفیعمون بشه🌹
طریقه خواندن نماز شب اول قبر👇
در رکعت اول بعد از حمد، یک مرتبه #آیةالکرسی و در رکعت دوم بعد از حمد، ده مرتبه #سوره_قدر بخواند، و بعداز سلام نماز بگوید:
« اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمدٍ وَ آلِ مُحمدٍ وَ ابْعَثْ ثَوابَها اِلی قَبرِ فلان بن فلان». (به جای فلان بن فلان، نام میت و پدرش را ببرد)🌸
خانم نصرت همت فرزند #حاج_یدالله
@khademe_alzahra313
#فاطمیه🖤(:
● مستقیم! 🚕
وقتی نشستم گفتم: ببخشید عزیز، میشه ضبطو خاموش کنی؟؟؟؟
○ گفت: حاجی اینا مجازه؛ چیز بدی هم نمیخونه.....😕
● میدونم .....ولی عزادارم!
○ "شرمنده" 😟
و ضبط رو خاموش کرد.
○تسلیت میگم اقوام نزدیکتون بوده؟؟؟؟
● بله #مادرم ....
○ واقعا تسلیت میگم. #داغ_مادر خیلی سخته....منم تو بیست و پنج سالگی مادرم مریض بود و زجر میکشید. بنده ی خدا راحت شد. 😔
● خدا رحمتش کنه
○ خدا مادر شمارم بیامرزه...
بعد پرسید
○ مادر شما هم مریض بودن؟
● نه.مجروح بود....
○ مجروح جنگی؟؟ شیمیایی بود؟؟😳
● نه ... یه عده اراذل و اوباش ریختن سرش و تا میخورد زدنش.
○ جدأ؟😳😳شمام هیچکاری نکردی؟
● ما نبودیم وگرنه میدونستم چیکار کنیم.....
○ خدا لعنتشون کنه... یعنی اینقد ضربات شدید بوده؟؟؟ 😳
● آره... مادرم #سه_ماه بستری شد و بعد از دنیا رفت.... 😭
○ حاجی ببخشیدا...عجب بیناموسایی بودن! من خودم هر غلطی میکنم؛ گاهیم عرق میخورم ولی پای #ناموس که وسط باشه نمیتونم آروم بشینم ....😡
بغضم گرفت ...تو دلم گفتم کاش چندتا جوون عرقخور مثل تو بودن اون روز.....
نمیذاشتن به #ناموس_علی جسارت بشه......😭
سکوتمو که دید گفت ظاهرأ ناراحتت کردم....😕
● نه خواهش میکنم ... واقعا داغ مادر بده! مخصوصا اگه #جوون باشه...
○ آخ آخ... جوون بودن؟؟
● آره #فقط_هجده_سالش_بود...💔
○ گرفتی ما رو حاجی؟؟؟؟؟
شما خودت بیشتر از هیجده سالته😒
حرفش رو قطع کردم و گفتم: مادر شما هم هست... این هجده ساله #مـــادر همهی ما شیعه ها #حضرت_زهراست.....🥀
یه مکثی کرد و با تعجب نگام کرد و بعد دوباره خیره شد به جاده....😶
○ آها ببخشید تازه متوجه شدم..... راست میگی... هیچوقت اینجوری به قضیه نگاه نکرده بودم...😔
● لحظاتی به سکوت گذشت
○ یه سیدی مداحی هم دارم؛ البته برا محرمه....
و بعد یه نگاه سوالی بهم انداخت؛
جواب ندادم...
خودش داشبورد رو باز کرد و یه سی دی گذاشت تو ضبط.
چند ثانیه بعد یه نوای آشنا بلند شد.
#یاحسینغریبمادر🎼
من بودم و راننده و صدای مداحی و نگاه خیسم به اطراف.... 😭
🍁 یک روز مادر شهیدان علیرضا و بهزاد جعفری نژاد منزل ما آمدند،مادر شهید خیلی ناراحت😔 و دل شکسته بود، دستان خسته اش را گرفتم، گفتم: چی شده مادر⁉️ گفت: یکی از همسایه ها بهم گفته عکس پسرای #شهیدت را از سردر ورودی آپارتمان بردار، شاید یه همسایه ای راضی نباشه!!
دلم گرفت از این همه #بی_معرفتی 😔
مادر گفت: عکس پسرام را برداشتم. با ناراحتی گفتم: چرا مادر؟! حالا اون آدم حرف بیجایی زده، ما #مدیون شما و شهدا هستیم، خواهش می کنم عکس ها را دوباره بگذارید🙏 هر چی اصرار کردم فایده ای نداشت دلش #راضی نشد
گفتم: مادر عکسشون را بدید من بگذارم در فضای مجازی📲 همه ببینند. رفت و با ذوق😍 عکس ها را آورد.
همه ما زندگی مون را #مدیون شهدا و "مادر شهیدان" هستیم. مدیون تک تک لحظات دلتنگی مادر💔لحظات #تنهایی
اگه نمی توانید دردی از #مادر دل خسته شهیدان بردارید، لطفا سنگی بر قاب دلش نزنید❌
حتما دل مادرشون با نشر این پیام و یاد پسران شهیدشان شاد میشه😊💝
📸تصاویر این دوشهید بزرگوار تقدیم حضورتان
#شهید_بهزاد_جعفری_نژاد
#شهید_علیرضا_جعفری_نژاد
••°
#حدیثدل
🌹حضرتزهراسلاماللهعلیهامیفرمایند:
الْزَمْ رِجْلَها، فَإنَّ الْجَنَّةَ تَحْتَ اقْدامِها...
🍃در خدمت #مادر و پایبند او باش،
چون بهشت زیرپاىمادر است.🍃
📚 کنز العمال ح۴۵۴۴۳
#سلام_ودرود_برشهیدان
هرگاه به هر
امامی سلام دهید
خود آن امام جواب
سـلام تان را میدهد...
ولی اگر کسی بگوید:
❤️“السلام علیک یا فاطمه الزهرا”❤️
همهی امامان جواب میدهند …
میگویند: چه شده است که این
فرد نام مادرمان را برده است!؟
السلام علیکِ
یا فاطمهُ الزهراء(س)
تا ابد این نکته را انشا کنید
پای این طومار را امضا کنید
هر کجا ماندید در کل امور
رو به سوی حضرت زهرا کنید...
شهادت حضرت فاطمه بر شما تسلیت باد⚫️❤️
#فاطمیه
#مادر
#حضرت_زهرا
🌷 @khademe_alzahra313
┄═❁๑☘๑💗๑☘๑❁═┄
✨#بـه_نـام_مـادر_بـه_عشـق_فـرزنـد
💕شدت علاقه#مـادر به #ابـراهیـم، به حدی بود که هر چه ابراهیم میگفت: سریع انجام میداد. مادر ما یک زن دنیا دیده و بسیار فهمیده بود. توی فامیل و همسایهها، هرکسی مشکل خانوادگی پیدا میکرد، راه منزل ما را در پیش میگرفت! منزل ما شده بود یک دادگاه خانواده به تمام معنا، مادر ما هم قاضی وقتی کسی مشکلاتش را برای مادر بیان میکرد، بهترین راهنماییها را می شنید، مادر همیشه تلاش میکرد تا زندگی جوانها از هم نپاشد.
💢من خانوادههای بسیاری را دیدم که با نصیحتهای مادرم، از سراشیبی سقوط نجات یافتند. ابراهیم نیز دست کمی از مادر نداشت. سخنان مادر و نصیحتهای او را شنیده بود؛ لذا در چندین مورد دعوای خانوادگی وارد شد! هرچند که من به او اعتراض میکردم و میگفتم: این افراد از تو بزرگترند، تو مجرد هستی، چرا وارد این ماجراها میشوی؟ اما او به خوبی کار را پیش میبرد.
🌾شاید به همین دلایل بود که داغ ابراهیم، مادر را از پا انداخت. وقتی که خبر #شهادت ابراهیم پخش شد و زمانی که خبری از بازگشت پیکر ابراهیم نشد، دیگر نمیشد حال و روز مادر را وصف کرد. هر روز یکی میآمد و خبر جدیدی میداد. یکی میگفت: صدایش را از رادیو عراق شنیدهاند و زنده است. دیگری میگفت: شهید شده، رزمندهها او را دیدهاند و. تا اینکه یک مراسم ختم برای او برگزار شد.
🔘درست بعد از مراسم که مادر ما قبول کرد که پسرش شهید شده، شخصی آمد و در مورد زنده بودن ابراهیم حرف زد: بعد هم گفت: میخواهم برای او آئینهّبین بیاورم تا با کمک جن بگوید زنده است یا نه؟ فردای آن روز با خوشحالی آمد
🌱شهید تو چه ایه ای از حقی، که این چنین حیاتمان را با یاد خود جلا داده ای.
🌱 یاخته های وجودیمان با هر خاطره ای از تو، آنچنان طراوت و نوری را به خود میگیرند که از سواحل نگاهمان هویدا میشود.
🌱امروز روزیست که پر به #آســمان کشیدی، به من بگو سوخت پروازت کدام یک از افعال نیکت بود، کدام یک از افعال نیکت #خلبان پروازت شد. هق هق گریه ات به وقت #نماز_شبت یا کنترل نگاهت 😔
🌱 تو آنچنان #عارفانه زیستی که همه را مسحور خود ساختی و #قلب ها را فتحکردی. آری آنچنان #حق را شناختی که اینگونه #عاشقانه خرید تورا ...خوشابحالت😭
🌱بگو از برای این #دل ندیده ..شیرینی آن لحظه ای کهمادرت #زهرا به تولبخند زد چگونه طعمی داشت.
از سفر عشقت بگو ...
رفیق عارفم، از من نزد مادرت زهرا یادی بکن.
سلام مرا به #مادر برسان ...
کاش من هم، #همسفر تو میشدم😓
🌱شهید احمد علی نیری در ۲۷ بهمن سال ۱۳۶۴، در حالی که ۱۹ سال از کشتی عمرشان میگذشت، به فیض #شهادت نائل آمدند. وی یکی از شاگردان خاص #ایت_الله_حق_شناس بودند.
♡پنج صلوات هدیه به روح مطهر شهید بزرگوار♡
✍نویسنده : #زهرا_حسینی
🕊به مناسبت سالروز شهادت #شهید_احمد_علی_نیری
📅تاریخ تولد : ۲۹ تیر ۱۳۴۵
📅تاریخ شهادت : ۲۷ بهمن ۱۳۶۴. اروند رود، عملیات والفجر
🥀مزار شهید : تهران.بهشت زهرا
@khademe_alzahra313
دایی ۱۷ سالهام #شهید_فردین_بدیهیان به تاریخ ۶ اسفند ۱۳۶۲ در #طلاییه و در #عملیات_خیبر مفقود گشت💔
پدرم #شهیدحاج_محمد_ابراهیم_همت ۱۷ اسفند ۱۳۶۲ به شهدت رسید🕊
خبر #پدر را ۲۴ اسفند مادر ار رادیویی مینی بوس و در جاده شنید پدر ۲۷ اسفند با خاک سپرده شد...
تا آن روز خبری از دایی عزیزم نبود
۲۸ اسفند #خانواده در پیگیری ها متوجه شدند #مفقود_الاثر است و هیچ نشانی از او نیست،۱۳ سال #مادر و خانواده عزیز ایشان به امید اینکه او زنده است و در اسارت با سر میبرد #انتظار کشیدند تا... پیکر دایی جان آمد
شادی روح شهدا و شهید بدیهیان با ذکر صلوات🌹
🔸پست فرزند شهیدهمت
🌺به مناسب سالروز #تولد #شهید_محمدرضا_تورجی_زاده
🍃ای شهید...
در خاکریز های #جبهه، خدا را شناختی، برایش مناجات کردی، ناله سردادی و #عاشق شدی. هنوز سوز صدا و مداحی هایت در گوش همرزمانت به یادگار مانده است. برایمان #کمیل بخوان. مدتی است محرومیم از دعای پنجشنبه شب های مسجد😔
🍃با سوز دلت #ظلمت_نفسی بخوان، مدتی است خودمان را گم کرده ایم. نادما منکسرا را برایمان #گریه کن که شاید از این خواب ناز غفلت بیدار شویم.
🍃هرکس از توحرفی زد از عشقت به حضرت مادر گفت. روضه #حضرت_زهرا بخوان. برایمان از #در_سوخته بگو شاید از آتشی که برای خودمان ساخته ایم خلاصی یابیم. بگو چه گذشت بین در و دیوار، شاید دلمان لرزید و اشکمان جاری شد. از میخ در هم بگو. شاید در #توبه به رویمان باز شد😭
🍃از وصیت مادر به دختر و #پیراهن_کهنه بگو، شاید کبوتر دلمان پرکشید سوی #گودال. اما از بازوی کبود نگو، میدانی که ختم می شود به گریه های علی. صبرِ چاه را نداریم که در مقابل دل داغدار و اشک های #علی تاب بیاریم..
🍃نمی دانم در جبهه، چگونه عاشق شدید که شهادتتان همچون اهل بیت بود، یکی بی سر، یکی با دست های قلم شده، یکی #اربا_اربا و یکی با پهلوی شکسته و #بازوی_کبود همچون خودت😞
🍃 در سنگرِ مناجاتت، روضه ی مادر را میخواندی که خمپاره، بازویت را کبود کرد و پهلویت را شکافت و تو بازهم به #مادر اقتدا کردی.
🍃این #عشق پایان ندارد....
سنگ مزارت و ذکر یا زهرایی که روی آن حک شده، نشانه ای است برای هر #زائر که دلش گره بخورد به حضرت مادر. فاتحه ای برای تو بخواند و حاجت بگیرد. راستی شنیده ام جوانان به واسطه تو #خوشبخت می شوند. شاید هم اولین قدم برای #عاقبت_بخیری، خوشبختی است. سفارشمان را به مادر پهلو شکسته بکن❤️
♡تولدت مبارک فرمانده♡
✍️نویسنده : #طاهره_بنائی_منتظر
📅تاریخ تولد : ۲۳ تیر ۱۳۴۳
📅تاریخ شهادت : ۵ اردیبهشت ۱۳۶۶. بانه
📅تاریخ انتشار : ۲۲ تیر ۱۴۰۰
🥀مزار : اصفهان
🌹🍃🌹🍃
🌺💐🌼🌴🌼💐🌺
#مادرانه
#خاطرات_طنز_جبهه
عازم جبهه بودم ، یکی از دوستانم برای اولین بار بود که به جبهه می آمد . #مادرش برای بدرقه ی او آمده بود ، خیلی قربان صدقه اش می رفت و دائم به دشمن ناله و نفرین می کرد .
به او گفتم :
#مادر شما دیگه بر گردید فقط دعا کنید ما #شهید بشیم ، دعای مادر زود مستجاب می شود .
او در جواب گفت :
خدا نکنه مادر، الهی صد سال زیر سایه ی #پدر و #مادرت زنده بمونی ، الهی که صدام شهید بشه که اینجور بچه های مردم رو به کشتن می ده .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 احمد دیگه تشنه نیست... ببین چقدر راحت
خارجی_شب_کانال کمیل🎬
سکوت بر دشت فکه حکمفرماست. خبری از تیراندازی و انفجار نیست. پیکر احمد روی پای رسول است. ابراهیم خم شده و صورت احمد را می بوسد. ابراهیم با چهره ای خسته و غمگین به سختی از جایش بلند شده و به آرامی پیکر او را چون کودکی میان دو دستش گرفته و بطرف انتهای کانال می رود.صدای لالائی مادرانه محزونی شنیده می شود. لالائی کم کم اوج گرفته و بر کل کانال و دشت فکه حکم فرما می شود؛ گویی هیچ صدای دیگری شنیده نمی شود.
صدای مادرانه:
لالالا... گلم بودی... عزیز و مونسم بودی...
لالالا گل ناز قشنگ من... لالالا بخواب ای نور چشم من...
ابراهیم پیکر احمد را کنار دیگر شهدا قرار می دهد.ابراهیم به سمت رسول می رود.
ابراهیم: (با بغض)
احمد دیگه تشنه نیست... ببین چقدر راحت خوابیده...
آنها یکدیگر را در آغوش گرفته و به آرامی می کند
--------------------------------------------
#شهید_ابراهیم_هادی #انیمیشن #سریال #لالایی #مادر #مادرانه❤️ #مادر_شهید #استودیو_انیمیشن_رضوان #انیمیشن #سریال_انیمیشن #سلام_بر_ابراهیم #انیمیشن_جدید #ا
@khademe_alzahra313
🌹🕊🕊💐🕊🕊🌹
#شهید_گمنام
سلام بر آنهایے ڪہ به ياد #مـادر بےنشانشان حتے براے #مادرانشان هم نشـانے نگذاشتنــد ...
#سلام_بر_گمنامان_خوشنام
شادی روح #شهدا و #امام_شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
#پنجشنبه_های_دلتنگی
🌹🕊🌴🥀🌴🕊🌹
پنج شنبه است ...
وعده دیدار #مادر با #فرزند !
تو هم دلت پر ڪشید ؛
به ڪربلا که نشد برویم
به گلزار #شهدا می شود ...
#شهدا_را_یاد_ڪنید
#با_ذڪر_صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
#پنجشنبه_های_دلتنگی
🌻 #سلام_امام_زمانم🌻
خوشا صُبحے ڪہ خیرَش را تو باشے
ردیـفِ نـابِ شِعــرش را تو باشے
خوشا روزے ڪہ تا وقـٺِ غروبش
دعـاےِ خوب و ذڪرش را تو باشے
🌱ای نسخه پایانیِ دست خداوند
هر درد درمان می شود وقتی بیایی...
🌱 دل ها شده بازار سردی از عواطف
دل ها بهاران می شود وقتی بیایی...
🌿 در ظلمٺ شب قرص قمر مےآید
❣️از جاده ی روشنی #سحر مےآید
🌿 #مادر بہ خدا منتقمٺ یڪ جمعہ
❣️ با #سیصد_و_سیزده نفر مےآید
#امام_زمان
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج❣️
#آغاز_ولایت_امام_زمان(عج)
#مبارڪباد
─┅─═इई🍂🍁🍂ईइ═─
#قرار_عاشقی
از خیابان #شهدا آرام آرام در حال گذر بودم!🤔
.
🌷اولین کوچه به نام شهید همت؛
محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین...
نامم را صدا زد!
گفت: توصیه ام #اخلاص بود!
چه کردی؟...
جوابی نداشتم؛ سر به زیر انداخته و گذشتم...😞
.
🌷دومین کوچه شهید عبدالحسین برونسی؛
پرچم سبز #یا_زهرا سلام الله علیها بر سر این کوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود!
انگار #مادر همین جا بود...
عبدالحسین آمد!
صدایم زد!
گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت #حدود خدا...
چه کردی؟
جوابی نداشتم و از #شرم😓 از کوچه گذشتم...
.
به سومین کوچه رسیدم!
🌷شهید محمد حسین علم الهدی...
به صدایی ملایم،اما محکم مرا خواند!
گفت: #قرآن و #نهج_البلاغه در کجای زندگی ات قرار دارد؟
چیزی نتوانستم جواب دهم!
با چشمانی که گوشه اش نمناک شد!
سر به گریبان؛ گذشتم...
.
به چهارمین کوچه!
🌷شهید عبدالحمید دیالمه...
آقا وحید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عکس ها!
بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛
گفت: چقدر برای روشن کردن مردم!
#مطالعه کردی؟!
برای #بصیرت خودت چه کردی؟!
برای دفاع از #ولایت!؟!
همچنان که دستانم در دستان شهید بود!
از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم...😓
.
🌷به پنجمین کوچه و شهید مصطفی چمران...
صدای نجوا و #مناجات شهید می آمد!
صدای #اشک و ناله در درگاه پروردگار...
حضورم را متوجه اش نکردم!
#شرمنده شدم😓، از رابطه ام با پروردگار...
از حال معنوی ام...
گذشتم...
.
🌷ششمین کوچه و شهید عباس بابایی...
هیبت خاصی داشت...
مشغول تدریس بود!
مبارزه با #هوای_نفس، نگهبانی #دل...
کم آوردم...😭
گذشتم...
.
🌷هفتمین کوچه انگار #کانال بود!
بله؛
شهید ابراهیم هادی...
انگار مرکز کنترل دل ها بود!!
هم #مدارس !
هم #دانشگاه !
هم #فضای_مجازی!
مراقب دل های دختران و پسرانی بود که در #دنیا خطر لغزش و #غفلت تهدیدشان میکرد!
#ایثارش را دیدم...
از کم کاری ام شرمنده شدم😞 و گذشتم...
.
🌷هشتمین کوچه؛
رسیدم به شهید محمودوند...
انگار #شهید پازوکی هم کنارش بود!
پرونده های دوست داران شهدا را #تفحص میکردند!
آنها که اهل #عمل به وصیت شهدا بودند...
شهید محمودوند پرونده شان را به شهید پازوکی می سپرد!
برای ارسال نزد #ارباب...
.
پرونده های باقیمانده روی زمین!
دیدم #شهدای_گمنام وساطت میکردند،برایشان...
.
اسم من هم بود!
وساطت فایده نداشت...
از #حرف تا #عمل!
فاصله زیاد بود...😭😭😭
.
دیگر پاهایم رمق نداشت!
افتادم...
خودم دیدم که با #حالم چه کردم!
تمام شد...
#تمام
.
از کوچه پس کوچه های دنیا!
بی شهدا، نمی توان گذشت...
🔘 اَلسَّلامُ عَلَیکِ یَا زَوجَهَ وَلِیِّ اللهِ اَلسَّلَامُ عَلَیکِ یَا زَوجَهَ امیرِالمُؤمنِینَ اَلسَّلَامُ عَلَیکِ یَا أُم البَنِینَ
🔹 عجب باران غم، مهمان بر چشم زمین است
وفات #مادر مردانگی ها، حضرت ام البنین است
▪️جای زهرا ، بعد زهرا، مثل زهرا #مادری
هرچه مادر هست قربان چنین #نامادری...
🔸 وفات حضرت ام البنین"صلواتُ اللهِ و سلامُهُ عَليها" تسلیت باد.
🌱 أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج
@khademe_alzahra313
🌺💐🌼🌴🌼💐🌺
#مادرانه
#خاطرات_طنز_جبهه
عازم جبهه بودم ، یکی از دوستانم برای اولین بار بود که به جبهه می آمد . #مادرش برای بدرقه ی او آمده بود ، خیلی قربان صدقه اش می رفت و دائم به دشمن ناله و نفرین می کرد .
به او گفتم :
#مادر شما دیگه بر گردید فقط دعا کنید ما #شهید بشیم ، دعای مادر زود مستجاب می شود .
او در جواب گفت :
خدا نکنه مادر، الهی صد سال زیر سایه ی #پدر و #مادرت زنده بمونی ، الهی که صدام شهید بشه که اینجور بچه های مردم رو به کشتن می ده .
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
#مادرانـــــہ
#مادران_شهدا
#مادر ڪه میشوی
میوه #دلت که در برابر چشمانت #قد میکشد ...
#قد رشیدش را که میبینی و در دلت برایش «لاحول ولاقوة الابالله» میخوانی ...
باید برای عاقبت #بخیریش هم دعا کنی و عاقبت بخیری یعنی #شهادت ...
#پنجشنبه_های_دلتنگی
@khademe_alzahra313
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
#مادرانـــــہ
#مادران_شهدا
#مادر ڪه میشوی
میوه #دلت که در برابر چشمانت #قد میکشد ...
#قد رشیدش را که میبینی و در دلت برایش «لاحول ولاقوة الابالله» میخوانی ...
باید برای عاقبت #بخیریش هم دعا کنی و عاقبت بخیری یعنی #شهادت ...
#پنجشنبه_های_دلتنگی
🌹 @khademe_alzahra313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏝چگونه حق #مادر را ادا کنم؟
🎥 استاد عالی
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج