#صبحتبخیرمولایمن
ای مهر فروزنده ی هدایت
یا صاحب الزمان
یا حجة الله علی خلقه
این تاریکی
تا کجای جهان
امتداد دارد!؟
جان ناصبور ما
دلخوش است
به پایان این سیاهی ها
در انتظار روشنای ظهور
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا سَفِينَةَ النَّجاةِ
4_5904512638137665755.mp3
1.91M
زیارت #حضرت_معصومه (س)
السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّه
السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ فَاطِمَةَ وَ خَدِیجَة
السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِین
السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْن
السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ وَلِیِّ اللَّه
السَّلامُ عَلَیْکِ یَا أُخْتَ وَلِیِّ اللَّه
السَّلامُ عَلَیْکِ یَا عَمَّةَ وَلِیِّ اللَّه
السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ مُوسَى بْنِ جَعْفَر
یَا فَاطِمَةُ اشْفَعِی لِی فِی الْجَنَّة
🏴 شهادت کریمه اهل بیت،
#حضرت_معصومه سلام الله علیها تسلیت باد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.🏴 شهادت یا رحلت #حضرت_معصومه (سلام الله علیها)...؟
*حیفه رفیق شهید نداشته باشی!* 😇🥰
*💠نیت ڪن و رفیق شهیدت رو باتوجه به ماه تولدت انتخاب ڪن💠*
💓فروردین 💓
https://digipostal.ir/c8lz3dz
💓اردیبهشت💓
https://digipostal.ir/cg8kkac
💓خرداد💓
https://digipostal.ir/cdyz1mk
💓تیر💓
https://digipostal.ir/cg6ler3
💓مرداد💓
https://digipostal.ir/cjg50zu
💓شهریور💓
https://digipostal.ir/cpn3dd6
💓مهر💓
https://digipostal.ir/cq9u1px
💓آبان💓
https://digipostal.ir/cvqfaxc
💓آذر💓
https://digipostal.ir/cv9be0b
💓دی💓
https://digipostal.ir/c200ibr
💓بهمن💓
https://digipostal.ir/cwi9c36
💓اسفند💓
https://digipostal.ir/cqu6ty9
❣️❣️❣️
روشنا ( آوای بیداری ) 🇵🇸🏴
#خطبه_فدکیه قسمت 10 👥ثمَّ الْتَفَتَتْ عليهاالسلام اِلىٰ أَهْلِ الْمَجْلِسِ وَ قالَتْ لِجَمِيعِ الْم
#خطبه_فدکیه قسمت 11
بيِّنَةٌ بَصائِرُهُ، وَ آىٌ مُنْكَشِفَةٌ سَرائِرُهُ، وَ بُرْهانٌ فِينا، مُتَجَلِّيَةٌ ظَواهِرُهُ، مُدِيمٌ لِلْبَرِيَّةِ اسْتِماعُهُ، مُغْتَبِطَةٌ بِهِ اَشْياعُهُ. قائِدٌ اِلَى الرِّضْوانِ اتِّباعُهُ، مُؤَدٍّ اِلىٰ النَّجاةِ اسْتِماعُهُ
〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️
قرآن، بينشهايش آشكار و نشانههايى كه پنهانيشان روشن است، برهانى است در ميان ما، كه ظواهرش آشکار است. امكان شنيدنش همواره و پيوسته است. ديگران بر پيروانش غبطه و سرشك دارند. پيرويَش به سوى رضوان رهنماست. آن كه گوش به آن فرا دارد، رهايى يابد.
〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️
#Fadak_Sermon(11)
Its proofs are manifest,
And its obscurities are clarified
That which is apparent of it, is clear,
It is a logic among us ,
It’s hearable easily and constantly.
And those who follow it are the envy of all the rest.
#تلنگر 🖇
چه خوب جواب شهیدارو دادیم نه؟
چه مادر هایی که جوونشونو به خداسپردنو بعد چند وقت فقط شنیدن مفقود الاثر شدن امابازم دم نزدن وخداروشکرکردن.
چه همسر هایی که شوهرشونو برای شرکت در جنگ تشویق میکردن.
چه فرزندانی که حتی مجال دیدن پدرشونم نداشتن فقط هر روز با عکس روی دیوار دردو دل میکنن.
و چه جواب خوبی از ما گرفتن نه؟فکر کردید اینا برای چی رفتن ؟برای اینکه یک تار موی خواهرای مملکتشونو ی نا مرد نبینه.
اونوقت خواهرم تو جوابشو اینطور دادی؟
برادرم تو چی فکر میکنی ؟اونا رفتن که تو غیرتت بجوشه.
دمت گرم داداش تو هم خوب جوابشونو دادی.
پدر یا مادر نکنه شما هم یادتون رفته اونا برا چی رفتن ؟
چرا همسر یا دخترت با وضع بد میاد بیرون ؟
پس غیرتمون کجا رفته؟
اینا همه سوال های بی جوابه.
ما هدفمون رو گم کردیم.
ما فراموش کردیم که اشرف مخلوقاتیم چرا؟🚶🏻♀🚶🏻♂
💕💕💕
آدم واقعی...
آدم واقعی را باید پیدا کرد.
آدمی که سوادش به مدرکش نباشد،
زیباییش به چشم و ابرویش نباشد،
دلبریش به قد و قامتش نباشد.
آدمی که زخمهایش را پنهان نکند.
آدمی که وقتی روبهرویت نشست، جوری چشمهایش را ریز کند انگار دارد به مهمترین جملات زندگیش گوش میدهد.
آدمی که وقتی به حرف زدن میافتد، یا چشمهایش پر از اشک بشود، یا بزند زیر خنده.
آدمی که مهربانیش در قفس کلماتش گرفتار نباشد، آدمی که دلخوریهایش از راه دور معلوم باشد.
آدمی که موقع دروغ گفتن لکنت زبان بگیرد.
آدمی که نگاه ناپاک نداشته باشد.
آدمی که حرف مردم را نشنود، تکرار نکند، برایش مهم نباشد.
آدمی که از رسوایی نترسد، رسوایی را نفهمد، رسوایی برایش مهم نباشد.
آدمی که نقاب را نشناسد، آدمی که نقاب نداشته باشد. آدمی که دلش شیشهای باشد.
آدمی که واقعی باشد...
👤
💕💕💕
📢 پیام #رهبرانقلاب بهمناسبت سالروز تشکیل بسیج مستضعفان
✅بسیج یادگار بزرگ و درخشان امام راحل، و مظهر اقتدار ملی، و نمایشگاه صفا و اخلاص و بصیرت و مجاهدت است.👌
♦️در دفاع از کشور و استقلال و ثبات آن، در خدمات حیاتی با مقیاس گسترهی کشوری، در فعالیتهای پیشرو علمی و فناوریهای نوین، در رویکردهای ارزشی و ایجاد فضای معنوی، همه جا نام بسیج برده میشود و حضور بسیج جلوه میکند. ایمان، و عزم، و احساس مسئولیت، و اعتماد به نفس، پایههای اصلی این توانائیها و گرهگشائیها است. و اینها خود نعمتها و موهبتهای خداوند است که باید با شکر الهی و مراقبت دائمی، آنها را حفظ کرد و بر آن افزود.
♦️بسیج، ثروت بزرگ و ذخیرهی خداداد ملت ایران است. دشمنان این ملت، اکنون و همیشه در این اندیشه بودهاند و خواهند بود که آن را نابود یا بیاثر کنند. مسئولان سازمانی و یکایک بسیجیان عزیز خود را موظف به ابطال کید دشمن بدانند و با توکل و اخلاص و برنامهریزی به پیش روند. موفق باشید انشاءالله.┅┅═
┅═ 🌿🌸🌿 ═┅
روشنا ( آوای بیداری ) 🇵🇸🏴
به نام خداوند مهربانی ها🌱🌸 #امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر #قسمت_سی_و_سوم 🔴یکی از عواملی که مان
🌱🌸به نام خداوند مهربانی ها🌸🌱
#امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر
#قسمت_سی_و_چهارم
🔴در قسمت قبل داشتیم به جملاتی گناهکاران بعد از تذکر ما بهمون میگن پاسخ می دادیم😎
(البته نیازی به پاسخ نیست و توصیه رهبری بر این است که تذکرمان بگوییم و برویم ، اما برای احتیاط جواب این جملات رو به شما میگیم تا اگه نیاز شد استفاده کنید)
🔹یکی دیگه از جملاتی که گناهکاران به کار میبرند این هستش که میگن :
⛔️ما نیاز به نصیحت نداریم😏
🔹در جواب اونها بهشون میگیم:
✅ همه ما یه نقصی داریم حالا چه باطنی و چه ظاهری هممون هم نیاز به نصیحت داریم😊
🔹 یا جمله :
⛔️شما مگه مامورید🤨
🔹 در جواب این ها:
در جواب میگیم که:
✅ من هم یکی مثل شما
منم یه دانشجو ام
منم یه دانش آموزم
و برای انجام دادن یه واجب نیازی به حکم و مامور بودن ندارم☺️
🔹یا جمله:
⛔️مزاحممون نشید 😡!
🔹در جواب این جمله میگین که :
✅شما داری با گناهت مزاحم زندگی آروم ما میشی😕😁
🔹یا جمله:
⛔️برو به کار خودت برس😠
🔹در جواب میگیم :
✅می خوام به کار خودم برسم اما شما نمیزاری با گناهت جلو کار منو میگیری🙃
این پیام رو منتشر کنید...🌹
🌱🌸به نام خداوند مهربانی ها🌸🌱
#امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر
#قسمت_سی_و_پنجم
🔴در این قسمت میخواهیم در مورد صفاتی صحبت کنیم که اگه
آمر به معروف یعنی کسی که #امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر می کنه داشته باشه تاثیر #امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر او بیشتر میشه🤩
🔷 اما نکته بسیار مهم👇👇👇🛑🛑🛑🛑🛑🛑
اگر اونها رو هم نداشته باشیم #امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر از واجب بودنش نمیافته🙃
🔹برای مثال یکی از صفاتی که آمر به معروف می تونه داشته باشه این هستش که:
🔻 از گناهکار توقع زیادی نداشته باشه
✔️ مثلا بعضی ها توقع دارن که تا تذکر به فرد گناهکار میدن او در جا این حرف رو بپذیره که این توقع خوب نیست😏
🔹 آمر به معروف بهتره که:
🔻 شجاع و پر شهامت باشه💪
🔹آمر به معروف باید :
🔻تکلیف خودش رو بدونه و نه کمتر و نه بیشتر از اون عمل کنه
✔️برای مثال وقتی تذکرش رو داد بدونه لازم نیست حتماً برای فرد گناهکار استدلال بیاره و اون رو قانع بکنه همین که او رو متوجه کار زشتش بکنه کافیه 😌
✅(البته اگر شرایطش باشه و زمان استدلال آوردن باشه اشکالی نداره که این کارو انجام بدیم)
🔹صفت بعدی که اگه آمر به معروف داشته باشه خوبه این هستش که:
🔻 در درون خودش نسبت به گناه کار تواضع داشته باشه ولی در ظاهر به حالت امر و استعلا #امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر رو انجام بده😊
🔹 یکی از صفات خوب دیگه ای که آمر به معروف می تونه داشته باشه این هستش که:
🔻 آبروی مردم براش مهم باشه و امین مردم باشه😇
این پیام رامنتشر کنید...🌹
🌱🌸به نام خداوند مهربانی ها🌸🌱
#امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر
#قسمت_سی_و_ششم
🔴ادامه صفاتی که بهتر است آمر به معروف داشته باشد 👇👇
🔹اگه ظاهر آمر به معروف مناسب و موجه باشه خیلی بهتره 🙃🙂
🔹اگه آمر به معروف خودش عامل باشه تاثیر خیلی بیشتر میتونه باشه 👌👌
🔹یکی از صفات خوبی که آمر به معروف میتونه داشته باشه این هستش که :
نیتش برای خدا خالص باشه 😇
🔹آمر به معروف بهتره که فن بیان مناسبی داشته باشه
و در کل با دلسوزی به مردم #امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر کنه نه با دشمنی و کینه😊😊
این پیام را منتشر کنید...🌹
🌱🌸به نام خداوند مهربانی ها🌸🌱
#امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر
#قسمت_سی_و_هفتم
🔴در این قسمت می خوایم نکاتی رو بیان کنیم که اگه رعایت بشن
باعث افزایش تاثیر میشن😇
🔴در #امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر مون از چه لفظ ها و کلماتی استفاده کنیم بهتره🤔
🔹اولین مورد این هستش که:
🔻وقتی که میخوایم به کسی #امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر کنیم قبل از اون یه هم کلامی کوتاه یا یه ارتباط کوتاهی با فرد گناهکار داشته باشیم 👥 🗣
🔹مثلا بگیم :
✔️سلام خدا قوت 💪🤗
✔️یا که سلام ببخشید ساعت چنده ⌚️🤔
🔻و بعد از اون تذکر خودمون رو به گناه کار بدهیم😊
🔹دومین نکته این هستش که:
🔻 #امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر مون رو با صراحت به فرد گناهکار بگیم 😎
🔻یعنی اینکه:
بی پرده و شفاف حرف خودمون رو بزنیم🙃
🔹 نکته بعدی این هستش که:
🔻#امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر مون رو با متانت و با استفاده از جمله های متین و وزین انجام بدیم 😌
🔹برای مثال :
✔️به جای اینکه بگیم لوس بازی در نیار😐
میگیم
✅ این حرکت اقتضای جمع نیست
یا این حرکت در حد جمع نیست🤭
🔹 نکته بعدی این هستش که:
🔻 #امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر ما زیبا و قابل فهم باشه 👌👌
🔻یعنی اونقدر سست نباشه که طرف مقابل متوجه نشه ما چی میگیم 🧐
🔹نکته بعدی اینکه :
🔻به سلامت کلماتی که میگیم فکر کنیم🙂
مثلاً:
🔹به جای استفاده از کلمات:
✔️ بیخود کردی
✔️ یا غلط کردی
✅از کلمات:
✔️این کار صحیح نیست 😬
✔️یا این کارت اشتباهه استفاده کنیم🤨
🔹 نکته بعدی این هستش که:
🔻از کلماتی استفاده کنیم که احترام داشته باشه☺️
مثلاً :
✔️ضمیر جمع داشته باشه
✔️یا فعل مناسبتری داشته باشه
🔹مثلا:
✔️ به جای اینکه بگیم این کارو نکن
🔹بگیم که
✅ این کار رو انجام ندید
✔️یا مثلا به جای اینکه بگیم بیا
🔹بگیم:
✅ تشریف بیارید
🔵این خیلی تاثیر
#امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر ما رو بیشتر میکنه🤩
این پیام را منتشر کنید...🌹
🌱🌸به نام خداوند مهربانی ها🌸🌱
#امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر
#قسمت_سی_و_هشتم
🔴در قسمت قبل داشتیم درباره این صحبت می کردیم که در #امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر مون از چه لفظ ها و کلماتی استفاده کنیم بهتره🤔
🔹ادامه نکات در #امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر👇👇
🔹 بهتره از کلمات مختصر و مفیدی استفاده کنیم که به قول مقام معظم رهبری مدظله العالی :
✅یک کلمه کوتاه بگوییم و برویم(نیازی به سخنرانی نیست)🗣
🔹نکته بعد اینکه از جملات آشنا استفاده کنیم مثلاً از ضرب المثل شعر و ... بهره بگیریم📚
✔️ برای مثال به جای اینکه بگیم چرا چادر نمی پوشی 🤨
🔹بگیم
✅چادر حجاب برتره😌
✔️یا به جای اینکه بگیم چرا دیر اومدی😬☹️
🔹 بگیم
✅ سالی که نکوست از بهارش پیداست 🌳🌷
🔹نکته بعدی این هستش که از جملات امیدوار کننده استفاده کنیم 😊
جوری که گناهکار امید به اصلاح کار خودش داشته باشه😎
✔️ مثلاً به جای استفاده از جمله خودتو بدبخت کردی 😕
🔹بگیم
✅پسر خوب یا دختر خوب این چه کاری بود که کردی😬🤭
این پیام را منتشر کنید...🌹
🌱🌸 به نام خداوند مهربانی ها🌸🌱
#امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر
#قسمت_سی_و_نهم
🔴در این قسمت می خواهیم درباره چگونگی لحن ما در #امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر صحبت کنیم
1⃣. اگه لحن ما قاطع و محکم و با اقتدار باشه خیلی بهتره😎
2⃣. صدای ما رسا باشه در حدی که گناهکار صدای ما رو به وضوح بشنوه 👂 🗣
3⃣. در #امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر مون از زبان نرم استفاده کنیم👅😌
✔️ برای مثال به جای اینکه بگیم فک کردی چه غلطی می کنی😠
🔹 بگیم
✅ بیشتر فکر کن آقای فلانی🙃
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
🔷دو نکته مهم و تاثیرگذار دیگر هم در #امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر وجود داره👌👌
🔻رعایت ادب
🔻 اعتدال 👇
🔹یعنی تذکری که ما به گناهکار می دیم با جرمش تناسب داشته باشه🙂
یعنی
🔻اگه جرم گناهکار کوچیکه ما تذکره نرم و لطیفی بدیم
🔻 اگه جرمش بزرگه تذکر محکم و متناسب با جرمش بهش بدیم
توجه ⛔️⛔️⛔️⛔️⛔️⛔️⛔️⛔️⛔️⛔️⛔️ توجه
🔵تمامی این موارد☝️☝️☝️
برای بهتر شدن "تاثیر" #امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر است
و هیچ اجباری در انجام آن نیست
و اگه هیچ کدوم از اونا رو نداشته باشیم #امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر از وجوب نمیوفته و باید انجام بشه😊
این پیام را منتشر کنید...🌹
🌱🌸به نام خداوند مهربانی ها🌸🌱
#امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر
#قسمت_چهلم(قسمت اخر)
🔴 در این قسمت می خوایم حرف آخر رو بزنیم😊
بزرگواران
عزیزان
منتظران ظهور
🔹 راه #امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر رو ادامه بدید
🔹این راه بهترین راه نصرت و یاری دادن امام زمان در عصر حاضر است
🔹 این راه بهترین راه برای رسیدن به خدا ست
🔹 این راه بهترین راه برای عزیز دل خدا شدن است😌😉
🔹 در این راهِ خیلی بزرگ و عزیز، دشواری هایی هم هست
👇👇👇
⛔️ممکنه کسانی باشند که شما رو مسخره کنن و شبهه هایی براتون ایجاد کنن تا شما رو از این راه مهم منصرف کنن
ولی
در تمام این موارد استقامت کنید💪✌️ و به اون جایگاه بزرگی فکر کنید که برای آمران به معروف و ناهیان از منکر در نظر گرفته شده😍😇
یک روایت درباره مقام آمرین👇🏻
🔹در روز قیامت گروهی هستند که نه پیامبرند و نه شهید ولی مردم به مقامی که خداوند به خاطر #امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر به آنها عطا فرموده غبطه میخورند
📚مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل ج ۱۲ ص ۱۸۲
📝در ادامه چند خواهش کوتاه از خواهران و برادران عزیزم دارم😊
🖋 اول اینکه احکام این واجب خیلی ظریف و دقیق هستند
سعی کنید که در اونها توجه داشته باشید
و سعی کنید که هر شبهه ای رو از مردم و یا حتی از سخنرانانی که در این باره علم زیادی ندارند باور نکنید
🖋 دوم اینکه سعی کنید علاوه بر این که خودتون این واجب رو انجام میدید دیگران رو هم به این واجب دعوت کنید
و امر کنید
چون تبلیغ #امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر خودش یکی از واجب های مهمه😉😉
🖋 و سومین خواهش از شما عزیزان این هستش که
قانون حمایت از آمران به معروف و ناهیان از منکر رو که ان شاءالله بعد از این پیام قرار داده میشه رو بخونید
تا متوجه بشوید که در این باره قانون هایی هم در حمایت از آمران به معروف و ناهیان از منکر در کشور عزیز ما وجود داره😌
همه شما عزیزان رو به خدای بزرگ میسپرم🤗
و من الله توفیق ....🌷
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#التماس_دعای_فرج
این پیام را منتشر کنید...🌹
روشنا ( آوای بیداری ) 🇵🇸🏴
🌱🌸به نام خداوند مهربانی ها🌸🌱 #امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر #قسمت_چهلم(قسمت اخر) 🔴 در این قسمت
دیشب قسمت های امر به معروف نداشتیم و به جایش امروز مطالب رو قرار دادیم
روشنا ( آوای بیداری ) 🇵🇸🏴
مسابقه هفتم🍃✨ امروز سه شنبه ۴\۹\۹۹ مسابقه هفتم امر به معروف برگزار میشود📚✏️ منبع سوالات این مسابقه
مسابقه هشتم🍃✨
امروز پنجشنبه ۶\۹\۹۹
مسابقه هشتم امر به معروف برگزار میشود📚✏️
منبع سوالات این مسابقه قسمت های سی و چهارم تا سی و نهم میباشد✅
ان شاءالله ساعت هجده سوال مسابقه گذاشته میشود و شما فقط تا ساعت بیست و چهار فرصت دارید تا پاسخ را به آی دی @yamahboob ارسال کنید🌸
به برنده به قید قرعه جایزه نقدی داده میشود🎁
نکته :هرگونه کپی برداری از متن یا تقلب در مسابقه پذیرفته نمی شود ، شما بزرگواران باید آنچه را که از متن های امر به معروف کانال خودتان متوجه شده اید در جواب سوال بنویسید📝
با تشکر
تیم امر به معروف کانال تربیت خادم🌹
در لشکر ۲۷ محمد رسول الله
برادری بود که عادت داشت پیشانی شهدا را ببوسد!
وقتی خودش شهید شد بچه ها تصمیم گرفتند به تلافیِ
آن همه محبت پیشانی او را غرقِ بوسه کنند.
پارچه را کنار زدند، جنازه بی سر او دل همه شان را آتش زد.
🌷«شهید محمد ابراهیم همت»🌷
#ما_ملت_شهادتیم
💕💕💕
روشنا ( آوای بیداری ) 🇵🇸🏴
❤❤❤❤❤❤❤❤❤ #هوالعشق #رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت #قسمت_بیست_و_هشتم ...................................
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
#هوالعشق
#رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت
#قسمت_بیست_و_نهم
.........................................
به روایت حانیه
به روایت حانیه
چقدر دلم میخواست با یکی حرف بزنم ، یکی که درکم کنه و چه کسی رو بهتر از امیرعلی سراغ داشتم ؟ برادری که در کنار همه اذیت های من همیشه و همه جا پشتیبانم بوده و هست.
تق تق تق
امیرعلی_ جانم؟
آروم درو باز کردم و وارد شدم. طبق معمول پشت میزش نشسته بود و کتاب میخوند.
_ وقت داری یکم حرف بزنیم؟
امیرعلی_ علیک سلام. بله من برای خواهرگلم همیشه وقت دارم. سر خوش نشستم رو تختش و شروع کردم به تعریف کردن اتفاقاتی که تفریحمون رو نا تموم گذاشت. با هر کلمه من اخمای امیرعلی بیشتر میرفت توهم. و در آخر
امیرعلی_ نگفتم بزار باهم بریم؟ بعدش هم ابجی چه دلیلی داره که تو جواب یه عده..... بعد هم کلافه "استغفرالله " ای گفت.
_ حالا ببخشید دیگه. امیر تو با حرف اون آقا موافقی؟ خودت که میدونی من هرچقدر هم بدحجاب باشم اهل اینجور چیزا نیستم. یعنی قیافه من انقدر غلط اندازه؟
امیرعلی با پاش رو زمین ضرب گرفته بود و جوابی بهم نداد ، یعنی اونم همین فکر رو میکرد؟ عصبی از سر جام بلند شدم.
_ آره؟ آره؟ تو هم فکر میکنی خواهرت از اون دختراییه که محتاج نگاه چهارتا پسره؟ فکر کردی من اینجوری تیپ میزنم که پسرا بهم تیکه بندازن ؟
امیرعلی_ واه خواهر من . چرا عصبانی میشی من کی همچین حرفی زدم؟
دیگه برخوردام دست خودم نبود ، دلم نمیخواست دیگران درموردم همچین فکری بکنن ، شاید بدحجاب بودم ولی عقده ای نبودم . زدم زیر گریه و سریع پناه بردم به اتاق خودم، درو قفل کردم و خودمو انداختم و رو تخت و هق هق گریم رو آزاد کردم. چند ثانیه بعد صدای در و امیرعلی و گریه من و بعدش هم صدای نگران مامان بود که میخواست ببینه چی شده .
امیرعلی_ خواهرگلم. من که چیزی نگفتم. تو سکوت من رو برای خودت معنا کردی و اشتباه برداشت کردی. درو بازکن باهم حرف بزنیم.
مامان_ عه. خوب یکی بگه چی شده ؟
امیرعلی_ هیچی مامان جان. منو حانیه باهم بحثمون شده. چیزخاصی نیست که.
مامان_ شما کی بحث کردید که این دفعه دومتون باشه ؟ دروغ نگو امیرعلی.
امیر علی_ مامان جان بزارید حالش خوب بشه براتون توضیح میدم.
مامان_ از دست شماها . خیلی خب.
امیرعلی_ درو باز کن باهم حرف بزنیم. این راهش نیست. با این کارت هیچ چیز درست نمیشه.
_ میشه تنهام بزاری؟
امیرعلی_ میشه باهم حرف بزنیم؟
_ نه.
امیرعلی_ خیلی خب پس من همینجا میشینم تا زمانی که تو قصد حرف زدن داشته باشی.
میدونستم وقتی یه چیزی میگه امکان نداره حرفش عوض بشه.
به ناچار بلند شدم و درو باز کردم و بعد هم پشت به امیرعلی نشستم رو تخت. اونم درو بست و اومد نشست کنارم.
امیرعلی_ ببین خواهری وقتی تو اینجوری تیپ میزنی انگار اون مردای هوس باز رو داری تشویق میکنی که یه چیزی بهت بگن. فکر کردی حجاب برای چیه؟ اصلا تو میدونی چرا باید حجاب داشته باشی ؟
سوالی نگاش کردم و سرم رو به نشونه منفی تکون دادم.
امیرعلی_ حجاب ، حالا نه صرفا چادر، فقط و فقط برای امنیت خودته. وقتی تو بدحجاب باشی داری به همه قبلتم میدی که هرجور دلشون میخواد با تو برخورد کنن، داری میگی من هیچ مالکیتی نسبت به خودم ندارم ، داری زیبایی هات رو حراج خاص و عام میکنی.
_ خوب چرا خانما حجاب داشته باشن؟ مردا میتونن نگاه نکنن .
امیرعلی_ تو در خونت رو باز میذاری میگی دزد نیاد چرا من در خونم رو ببندم؟
_ نه خب . اون فرق داره.
امیرعلی_ خب چه فرقی عزیز من ؟ اون راه خودش رو انتخاب کرده دوست نداره به سعادت برسه ولی تو که نباید بگی به من چه که اون نگاه میکنه مشکل اونه. نمیتونی همچین حرفی بزنی چون مشکل تو هم هست. چون امنیت تو هم در خطره.
_ اگه خدا میخواسته زیبایی های یک زن رو کسی نبینه پس چرا اون رو زیبا افریده؟ اصلا چرا مرد نباید حجاب داشته باشه؟
امیرعلی_ اولا که زیبایی های یه زن فقط برای همسرشه. وحجاب هم دربرابر محارم اجبار نیست . در مورد سوال دوم هم مرد ها هم باید حجاب داشته باشن ولی حد حجاب مرد و زن باهم فرق داره چون نوع آفرینششون باهم فرق داره.
با حرفاش موافق بودم تا حالا هیچوقت به حجاب اینجوری نگاه نکرده بودم ولی هنوز هم با حجاب بودن برام غیر ممکن بود.
_ یعنی برای امنیت داشتن حتما باید باحجاب باشی؟
امیرعلی_ یه راه دیگه هم داری
_ چیییی؟
امیرعلی_بشینی تو خونه با هیچ کس هم در ارتباط نباشی.
_ مسخررررره
امیرعلی_ نظر لطفته
#رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت
#قسمت_بیست_و_نهم
#ح_سادات_کاظمی
#کپی_بدون_نام_نویسنده_پیگرد_الهی_دارد
❤❤❤❤❤❤❤❤❤ #هوالعشق
#رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت
#قسمت_سی ام
.....................................
به روایت امیرحسین
آخیش. چقدر آروم شدم همیشه هئیت مسکن من بود. خدا توفیق این نوکری رو از ما نگیره ان شاالله.
حاج آقا _ امیرحسین جان. یه لحظه بیا.
_جانم حاج آقا ؟
حاج آقا _ اتفاقی افتاده این چندوقته خیلی تغییر کردی؟
رازدار تر و راهنما تر از حاج آقا کی رو میتونستم پیدا کنم ؟ دل رو زدم به دریا و گفتم. از همون دو سال پیش تا الان. البته حاج آقا در جریان مشکل مالی که برای بابا پیش اومده بود ، بودن ولی این که این مشکلات تونسته رو اعتقاداتش تاثیر بزاره برای حاج آقا هم حیرت آور بود. ولی مشکل من علاوه بر اعتقادات بابا این بود که اجازه نمیداد من برم .
حاج آقا _ میدونستم رفتن برات مهمه ولی نه انقدر که اینجوری تغییرت بده . ولی امیرجان شرط اول رضایت والدینه تو سعی خودت رو بکن و بقیش رو بسپار به خدا مطمئن باش همیشه بهترین هارو برات رقم میزنه
حرفای حاج آقا همیشه برای من بشارت دهنده آرامش بودن. حرفاش از جنس زمین نبود حرفاش آسمونی بود.....
.
.
.
دوباره زیر لب صلواتی فرستادم و زنگ زدم. در که باز شد استرس من هم بیشتر شد .
پرنیان_ عه داداش چته ؟ چیزی شده؟
_ ها؟ نه. چیزه. یعنی قراره بشه.
پرنیان_ امیر عاشق شدیا 😂
_😳ابجی چی میگی؟
پرنیان_ هیچی خوش باش.
ای بابا . عشق من الان فقط و فقط شهادت بود. با دیدن مامان و بابا تو پذیرایی دیگه استرسم به اوج رسید . میترسیدم از این که دوباره همون حرفای همیشگی رو بشنوم.
_ سلام. بابا میشه حرف بزنیم؟
مامان_ سلام. قبول باشه خیر باشه مادر.
بابا_ سلام بابا جان. اره بیا بشین.
_ ان شاالله که خیره.
دوباره زیر لب صلوات فرستادم و نشستم رو مبل کنار بابا .
بابا_خب؟
_ها؟ چی؟
با این برخورد من همه زدن زیر خنده و پرنیان هم کم لطفی نکرد و گفت _ نگفتم عاشق شدی؟
_ نه. حواسم نبود خب. عه.
مامان_ عه بچمو اذیت نکنید ببینم. بگو مامان جان.
_ بابا ، چرا نمیزارید من برم ؟
بابا_ این بحث قبلا تموم شده.
_ نه برای من
بابا_ هزار بار گفتم بریز دور این مسخره بازیا رو.
دوباره همون آش و همون کاسه. شروع شد.
_ حداقل یه راه پیش پام بزارید.
بابا_ بیخیال شو
_ اگه راهتون اینه ؛ نه.
بابا_ پس ازدواج کن.
_ میخواید دست و پام بسته بشه؟
بابا_ آقای دین دار و با ایمان ، ازدواج مگه سنت پیامبر نیست؟
_ نه برای من که قرار نیست بمونم.
بابا_ ازدواج کن بعد اگه زنت گذاشت برو. من که حرفی ندارم فقط من اجازه نمیدم.
_شب به خیر
بابا_ شب به خیر
مامان _ امیرحسین پسرم بیا و بیخیال شو.
_ شب به خیر مامان
مامان_ شبت به خیر
با رفتن من به سمت اتاق پرنیان هم دنبالم اومد من که وارد اتاق شدم پرنیان دم در وایساد,و گفت _ میخوای باهم حرف بزنیم ؟
_ بزار برای فردا
پرنیان _ باشه . شب خوش
_ شبت به خیر
#رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت
#قسمت_سی_ام
#ح_سادات_کاظمی
#کپی_بدون_نام_نویسنده_پیگرد_الهی_دارد
#هوالعشق ❤️
#رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت
#قسمت_سی_و_یکم
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
به روایت حانیه
.........................................
حرفای امیرعلی رو باور داشتم ولی من همین جوری هم به زور شال سرم میکردم دیگه چه برسه به این که بخوام ده دور دور خودم بپیچمش. هوف. ولی چاره ای نبود ، آدمی نبودم که حرف مردم برام مهم باشه. ولی ظاهرا تنها برداشتی که از ظاهر من میشد داشت این بود که از خدامه موردتوجه پسرای لات قرار بگیرم ؛ از طرفی دلم نمیخواست همش نگران تیکه های پسرا باشم. پس بلاخره بعد از کلی فکر کردن و درگیری ذهنی تصمیم گرفتم یه مانتوی بلندتر بپوشم و حداقل یکم شالمو بکشم جلوتر .
_ ماااماااان. مااااماااان.
مامان_ جونم ؟
_ میای بریم خرید؟
مامان_ باهم؟؟؟؟؟؟؟
از این لحن متعجبش خندم گرفت خب حق داشت؛ من کی با مامان رفته بودم خرید که این دفعه دومم باشه ؟ همیشه با بچه ها میرفتم.
_ اره . میخوام مانتو بخرم.
مامان_ خب چرا با یاسمین اینا نمیری؟ چیزی شده؟
_ واه چی شده باشه؟ میخواستم مانتوی بلند بگیرم .نمیای با اونا برم.
مامان_ تو ؟ مانتوی بلند؟
_ مامانی بیست سوالی میپرسی حالا؟
مامان_ خیلی خب برو حاضر شو بریم.
وقتی با مامان بودم که کسی نمیتونست حرفی بزنه پس نیاز به پوشیده تر بودن نبود.
یه بلوز سفید آستین سه ربع با یه کت حریر نازک مشکی با یه ساپورت مشکی وشال و سفید. مثله همیشه پرفکت. مامان با دیدن من دوباره شروع کرد به سوال پرسیدن
مامان_ حالا مانتوی بلند میخوای چیکار؟
_ میخوام بخورمش.
مامان _ نوش جونت 😒. خب مثله ادم برای چی میخوای ؟
_واه مامان خوب میخوام هروقت تنها رفتم بیرون بپوشم که انقدر بهم گیر ندن. حالا بیا بریم. راستی ددی برده ماشینو؟
مامان_ هوف. از دست تو. اره برده. زنگ زدم آژانس
_ فداااات شم مامی جونم .
.
.
.
.
نمیدونم امروز مردم تغییر کردن یا من حساس شدم. انگار قبلا اصلا این پسرای هیزو نمیدیم از در خونه که اومدیم بیرون تا الان 10.20 نفر یا چشمک زدن یا تیکه انداختن. هوف. خوبه مامان همرامه. فکر کنم باید تجدید نظر کنم و همیشه از این مانتو مسخره ها بپوشم.
مامان _ حانیه بگیر بریم دیگه. الان دو ساعته داری میگردی فقط یه روسری گرفتی.
_ عه به من چه هیچکدومشون خوشگل نیستن. عه عه عه مامان اونجا رو نگاه کن. اون مانتو مشکیه خوشگله . بیا.....
و بعد دست مامان رو گرفتم و دنبال خودم کشیدم به سمت اون مغازه . مانتوهاش عالی بود. یه مانتوی سفید بود که قسمت سفیدش تا روی زانو بود و روش پارچه حریر مشکی که تا زیر زانو بود جلوه خاصی بهش داده بود به خصوص حویه کاری های پایین پارچه مشکیه. با روسری مشکی که گرفته بودم عالی میشد. بلاخره بعد از 2 ساعت گشتن موفق شدم.
.
.
.
مامان در خونه رو باز کرد و منم دنبالش وارد خونه شدم. کفشای امیرعلی پشت در نشونه حضورش تو خونه بود با ذوق و انرژی دوباره که گرفته بودم مثله جت از کنار مامان رد شدم و کفشام رو در اوردم و رفتم تو . امیر رو مبل نشسته بود و تلویزیون نگاه میکرد.
_ سلااااام.
امیرعلی_ علیک سلام. چی.....
حرف امیرعلی تموم نشده بود که دستشو کشیدم و بردمش تو اتاق.
امیرعلی_ چته؟؟؟؟
_ چشاتو ببند. سرررریع
سریع کت حریر رو لباسم رو در اوردم و مانتو و روسری که گرفته بودم رو سرم کردم. نمیشد موهامو نریزم بیرون که یه دسته از موهای لختمو انداختم رو پشینیم و رو به روی امیرعلی وایسادم .
_ خب . باز کن.
با دیدن من لبخند زد و حالت چهرش رنگ تحسین گرفت و بعد بلند شد رو به روم ایستاد و موهام رو هل داد زیر روسریم.
امیرعلی_ اینجوری بهتره.
یه لبخند دندون نما تحویلش دادم و گفتم _ خب دیگه تشریف ببر بیرون میخوام استراحت کنم.
.........................................................
بیا دل را بده صیقل بدین سان
که بیعفت بدان بیشک به خواب است!
.........................................................
#رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت
#قسمت_سی_و_یکم
#ح_سادات_کاظمی
#کپی_بدون_نام_نویسنده_پیگرد_الهی_دارد