eitaa logo
روشنا ( آوای بیداری ) 🇵🇸🏴
1.8هزار دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
6.3هزار ویدیو
162 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🌱🌸به نام خداوند مهربانی ها🌸🌱 🔴در این قسمت می خوایم نکاتی رو بیان کنیم که اگه رعایت بشن باعث افزایش تاثیر میشن😇 🔴در مون از چه لفظ ها و کلماتی استفاده کنیم بهتره🤔 🔹اولین مورد این هستش که: 🔻وقتی که میخوایم به کسی کنیم قبل از اون یه هم کلامی کوتاه یا یه ارتباط کوتاهی با فرد گناهکار داشته باشیم 👥 🗣 🔹مثلا بگیم : ✔️سلام خدا قوت 💪🤗 ✔️یا که سلام ببخشید ساعت چنده ⌚️🤔 🔻و بعد از اون تذکر خودمون رو به گناه کار بدهیم😊 🔹دومین نکته این هستش که: 🔻 مون رو با صراحت به فرد گناهکار بگیم 😎 🔻یعنی اینکه: بی پرده و شفاف حرف خودمون رو بزنیم🙃 🔹 نکته بعدی این هستش که: 🔻 مون رو با متانت و با استفاده از جمله های متین و وزین انجام بدیم 😌 🔹برای مثال : ✔️به جای اینکه بگیم لوس بازی در نیار😐 میگیم ✅ این حرکت اقتضای جمع نیست یا این حرکت در حد جمع نیست🤭 🔹 نکته بعدی این هستش که: 🔻 ما زیبا و قابل فهم باشه 👌👌 🔻یعنی اونقدر سست نباشه که طرف مقابل متوجه نشه ما چی میگیم 🧐 🔹نکته بعدی اینکه : 🔻به سلامت کلماتی که میگیم فکر کنیم🙂 مثلاً: 🔹به جای استفاده از کلمات: ✔️ بیخود کردی ✔️ یا غلط کردی ✅از کلمات: ✔️این کار صحیح نیست 😬 ✔️یا این کارت اشتباهه استفاده کنیم🤨 🔹 نکته بعدی این هستش که: 🔻از کلماتی استفاده کنیم که احترام داشته باشه☺️ مثلاً : ✔️ضمیر جمع داشته باشه ✔️یا فعل مناسب‌تری داشته باشه 🔹مثلا: ✔️ به جای اینکه بگیم این کارو نکن 🔹بگیم که ✅ این کار رو انجام ندید ✔️یا مثلا به جای اینکه بگیم بیا 🔹بگیم: ✅ تشریف بیارید 🔵این خیلی تاثیر ما رو بیشتر میکنه🤩 این پیام را منتشر کنید...🌹
🌱🌸به نام خداوند مهربانی ها🌸🌱 🔴در قسمت قبل داشتیم درباره این صحبت می کردیم که در مون از چه لفظ ها و کلماتی استفاده کنیم بهتره🤔 🔹ادامه نکات در 👇👇 🔹 بهتره از کلمات مختصر و مفیدی استفاده کنیم که به قول مقام معظم رهبری مدظله العالی : ✅یک کلمه کوتاه بگوییم و برویم(نیازی به سخنرانی نیست)🗣 🔹نکته بعد اینکه از جملات آشنا استفاده کنیم مثلاً از ضرب المثل شعر و ... بهره بگیریم📚 ✔️ برای مثال به جای اینکه بگیم چرا چادر نمی پوشی 🤨 🔹بگیم ✅چادر حجاب برتره😌 ✔️یا به جای اینکه بگیم چرا دیر اومدی😬☹️ 🔹 بگیم ✅ سالی که نکوست از بهارش پیداست 🌳🌷 🔹نکته بعدی این هستش که از جملات امیدوار کننده استفاده کنیم 😊 جوری که گناهکار امید به اصلاح کار خودش داشته باشه😎 ✔️ مثلاً به جای استفاده از جمله خودتو بدبخت کردی 😕 🔹بگیم ✅پسر خوب یا دختر خوب این چه کاری بود که کردی😬🤭 این پیام را منتشر کنید...🌹
🌱🌸 به نام خداوند مهربانی ها🌸🌱 🔴در این قسمت می خواهیم درباره چگونگی لحن ما در صحبت کنیم 1⃣. اگه لحن ما قاطع و محکم و با اقتدار باشه خیلی بهتره😎 2⃣. صدای ما رسا باشه در حدی که گناهکار صدای ما رو به وضوح بشنوه 👂 🗣 3⃣. در مون از زبان نرم استفاده کنیم👅😌 ✔️ برای مثال به جای اینکه بگیم فک کردی چه غلطی می کنی😠 🔹 بگیم ✅ بیشتر فکر کن آقای فلانی🙃 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 🔷دو نکته مهم و تاثیرگذار دیگر هم در وجود داره👌👌 🔻رعایت ادب 🔻 اعتدال 👇 🔹یعنی تذکری که ما به گناهکار می دیم با جرمش تناسب داشته باشه🙂 یعنی 🔻اگه جرم گناهکار کوچیکه ما تذکره نرم و لطیفی بدیم 🔻 اگه جرمش بزرگه تذکر محکم و متناسب با جرمش بهش بدیم توجه ⛔️⛔️⛔️⛔️⛔️⛔️⛔️⛔️⛔️⛔️⛔️ توجه 🔵تمامی این موارد☝️☝️☝️ برای بهتر شدن "تاثیر" است و هیچ اجباری در انجام آن نیست و اگه هیچ کدوم از اونا رو نداشته باشیم از وجوب نمیوفته و باید انجام بشه😊 این پیام را منتشر کنید...🌹
🌱🌸به نام خداوند مهربانی ها🌸🌱 (قسمت اخر) 🔴 در این قسمت می خوایم حرف آخر رو بزنیم😊 بزرگواران عزیزان منتظران ظهور 🔹 راه رو ادامه بدید 🔹این راه بهترین راه نصرت و یاری دادن امام زمان در عصر حاضر است 🔹 این راه بهترین راه برای رسیدن به خدا ست 🔹 این راه بهترین راه برای عزیز دل خدا شدن است😌😉 🔹 در این راهِ خیلی بزرگ و عزیز، دشواری هایی هم هست 👇👇👇 ⛔️ممکنه کسانی باشند که شما رو مسخره کنن و شبهه هایی براتون ایجاد کنن تا شما رو از این راه مهم منصرف کنن ولی در تمام این موارد استقامت کنید💪✌️ و به اون جایگاه بزرگی فکر کنید که برای آمران به معروف و ناهیان از منکر در نظر گرفته شده😍😇 یک روایت درباره مقام آمرین👇🏻 🔹در روز قیامت گروهی هستند که نه پیامبرند و نه شهید ولی مردم به مقامی که خداوند به خاطر به آنها عطا فرموده غبطه میخورند 📚مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل ج ۱۲ ص ۱۸۲ 📝در ادامه چند خواهش کوتاه از خواهران و برادران عزیزم دارم😊 🖋 اول اینکه احکام این واجب خیلی ظریف و دقیق هستند سعی کنید که در اونها توجه داشته باشید و سعی کنید که هر شبهه ای رو از مردم و یا حتی از سخنرانانی که در این باره علم زیادی ندارند باور نکنید 🖋 دوم اینکه سعی کنید علاوه بر این که خودتون این واجب رو انجام میدید دیگران رو هم به این واجب دعوت کنید و امر کنید چون تبلیغ خودش یکی از واجب های مهمه😉😉 🖋 و سومین خواهش از شما عزیزان این هستش که قانون حمایت از آمران به معروف و ناهیان از منکر رو که ان شاءالله بعد از این پیام قرار داده میشه رو بخونید تا متوجه بشوید که در این باره قانون هایی هم در حمایت از آمران به معروف و ناهیان از منکر در کشور عزیز ما وجود داره😌 همه شما عزیزان رو به خدای بزرگ میسپرم🤗 و من الله توفیق ....🌷 این پیام را منتشر کنید...🌹
روشنا ( آوای بیداری ) 🇵🇸🏴
مسابقه هفتم🍃✨ امروز سه شنبه ۴\۹\۹۹ مسابقه هفتم امر به معروف برگزار میشود📚✏️ منبع سوالات این مسابقه
مسابقه هشتم🍃✨ امروز پنجشنبه ۶\۹\۹۹ مسابقه هشتم امر به معروف برگزار میشود📚✏️ منبع سوالات این مسابقه قسمت های سی و چهارم تا سی و نهم میباشد✅ ان شاءالله ساعت هجده سوال مسابقه گذاشته میشود و شما فقط تا ساعت بیست و چهار فرصت دارید تا پاسخ را به آی دی @yamahboob ارسال کنید🌸 به برنده به قید قرعه جایزه نقدی داده میشود🎁 نکته :هرگونه کپی برداری از متن یا تقلب در مسابقه پذیرفته نمی شود ، شما بزرگواران باید آنچه را که از متن های امر به معروف کانال خودتان متوجه شده اید در جواب سوال بنویسید📝 با تشکر تیم امر به معروف کانال تربیت خادم🌹
در لشکر ۲۷ محمد رسول الله برادری بود که عادت داشت پیشانی شهدا را ببوسد! وقتی خودش شهید شد بچه ها تصمیم گرفتند به تلافیِ آن همه محبت پیشانی او را غرقِ بوسه کنند. پارچه را کنار زدند، جنازه بی سر او دل همه شان را آتش زد. 🌷«شهید محمد ابراهیم همت»🌷 💕💕💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روشنا ( آوای بیداری ) 🇵🇸🏴
❤❤❤❤❤❤❤❤❤ #هوالعشق #رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت #قسمت_بیست_و_هشتم ...................................
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ ......................................... به روایت حانیه به روایت حانیه چقدر دلم میخواست با یکی حرف بزنم ، یکی که درکم کنه و چه کسی رو بهتر از امیرعلی سراغ داشتم ؟ برادری که در کنار همه اذیت های من همیشه و همه جا پشتیبانم بوده و هست. تق تق تق امیرعلی_ جانم؟ آروم درو باز کردم و وارد شدم. طبق معمول پشت میزش نشسته بود و کتاب میخوند. _ وقت داری یکم حرف بزنیم؟ امیرعلی_ علیک سلام. بله من برای خواهرگلم همیشه وقت دارم. سر خوش نشستم رو تختش و شروع کردم به تعریف کردن اتفاقاتی که تفریحمون رو نا تموم گذاشت. با هر کلمه من اخمای امیرعلی بیشتر میرفت توهم. و در آخر امیرعلی_ نگفتم بزار باهم بریم؟ بعدش هم ابجی چه دلیلی داره که تو جواب یه عده..... بعد هم کلافه "استغفرالله " ای گفت. _ حالا ببخشید دیگه. امیر تو با حرف اون آقا موافقی؟ خودت که میدونی من هرچقدر هم بدحجاب باشم اهل اینجور چیزا نیستم. یعنی قیافه من انقدر غلط اندازه؟ امیرعلی با پاش رو زمین ضرب گرفته بود و جوابی بهم نداد ، یعنی اونم همین فکر رو میکرد؟ عصبی از سر جام بلند شدم. _ آره؟ آره؟ تو هم فکر میکنی خواهرت از اون دختراییه که محتاج نگاه چهارتا پسره؟ فکر کردی من اینجوری تیپ میزنم که پسرا بهم تیکه بندازن ؟ امیرعلی_ واه خواهر من . چرا عصبانی میشی من کی همچین حرفی زدم؟ دیگه برخوردام دست خودم نبود ، دلم نمیخواست دیگران درموردم همچین فکری بکنن ، شاید بدحجاب بودم ولی عقده ای نبودم . زدم زیر گریه و سریع پناه بردم به اتاق خودم، درو قفل کردم و خودمو انداختم و رو تخت و هق هق گریم رو آزاد کردم. چند ثانیه بعد صدای در و امیرعلی و گریه من و بعدش هم صدای نگران مامان بود که میخواست ببینه چی شده . امیرعلی_ خواهرگلم. من که چیزی نگفتم. تو سکوت من رو برای خودت معنا کردی و اشتباه برداشت کردی. درو بازکن باهم حرف بزنیم. مامان_ عه. خوب یکی بگه چی شده ؟ امیرعلی_ هیچی مامان جان. منو حانیه باهم بحثمون شده. چیزخاصی نیست که. مامان_ شما کی بحث کردید که این دفعه دومتون باشه ؟ دروغ نگو امیرعلی. امیر علی_ مامان جان بزارید حالش خوب بشه براتون توضیح میدم. مامان_ از دست شماها . خیلی خب. امیرعلی_ درو باز کن باهم حرف بزنیم. این راهش نیست. با این کارت هیچ چیز درست نمیشه. _ میشه تنهام بزاری؟ امیرعلی_ میشه باهم حرف بزنیم؟ _ نه. امیرعلی_ خیلی خب پس من همینجا میشینم تا زمانی که تو قصد حرف زدن داشته باشی. میدونستم وقتی یه چیزی میگه امکان نداره حرفش عوض بشه. به ناچار بلند شدم و درو باز کردم و بعد هم پشت به امیرعلی نشستم رو تخت. اونم درو بست و اومد نشست کنارم. امیرعلی_ ببین خواهری وقتی تو اینجوری تیپ میزنی انگار اون مردای هوس باز رو داری تشویق میکنی که یه چیزی بهت بگن. فکر کردی حجاب برای چیه؟ اصلا تو میدونی چرا باید حجاب داشته باشی ؟ سوالی نگاش کردم و سرم رو به نشونه منفی تکون دادم. امیرعلی_ حجاب ، حالا نه صرفا چادر، فقط و فقط برای امنیت خودته. وقتی تو بدحجاب باشی داری به همه قبلتم میدی که هرجور دلشون میخواد با تو برخورد کنن، داری میگی من هیچ مالکیتی نسبت به خودم ندارم ، داری زیبایی هات رو حراج خاص و عام میکنی. _ خوب چرا خانما حجاب داشته باشن؟ مردا میتونن نگاه نکنن . امیرعلی_ تو در خونت رو باز میذاری میگی دزد نیاد چرا من در خونم رو ببندم؟ _ نه خب . اون فرق داره. امیرعلی_ خب چه فرقی عزیز من ؟ اون راه خودش رو انتخاب کرده دوست نداره به سعادت برسه ولی تو که نباید بگی به من چه که اون نگاه میکنه مشکل اونه. نمیتونی همچین حرفی بزنی چون مشکل تو هم هست. چون امنیت تو هم در خطره. _ اگه خدا میخواسته زیبایی های یک زن رو کسی نبینه پس چرا اون رو زیبا افریده؟ اصلا چرا مرد نباید حجاب داشته باشه؟ امیرعلی_ اولا که زیبایی های یه زن فقط برای همسرشه. وحجاب هم دربرابر محارم اجبار نیست . در مورد سوال دوم هم مرد ها هم باید حجاب داشته باشن ولی حد حجاب مرد و زن باهم فرق داره چون نوع آفرینششون باهم فرق داره. با حرفاش موافق بودم تا حالا هیچوقت به حجاب اینجوری نگاه نکرده بودم ولی هنوز هم با حجاب بودن برام غیر ممکن بود. _ یعنی برای امنیت داشتن حتما باید باحجاب باشی؟ امیرعلی_ یه راه دیگه هم داری _ چیییی؟ امیرعلی_بشینی تو خونه با هیچ کس هم در ارتباط نباشی. _ مسخررررره امیرعلی_ نظر لطفته
❤❤❤❤❤❤❤❤❤ ام ..................................... به روایت امیرحسین آخیش. چقدر آروم شدم همیشه هئیت مسکن من بود. خدا توفیق این نوکری رو از ما نگیره ان شاالله. حاج آقا _ امیرحسین جان. یه لحظه بیا. _جانم حاج آقا ؟ حاج آقا _ اتفاقی افتاده این چندوقته خیلی تغییر کردی؟ رازدار تر و راهنما تر از حاج آقا کی رو میتونستم پیدا کنم ؟ دل رو زدم به دریا و گفتم. از همون دو سال پیش تا الان. البته حاج آقا در جریان مشکل مالی که برای بابا پیش اومده بود ، بودن ولی این که این مشکلات تونسته رو اعتقاداتش تاثیر بزاره برای حاج آقا هم حیرت آور بود. ولی مشکل من علاوه بر اعتقادات بابا این بود که اجازه نمیداد من برم . حاج آقا _ میدونستم رفتن برات مهمه ولی نه انقدر که اینجوری تغییرت بده . ولی امیرجان شرط اول رضایت والدینه تو سعی خودت رو بکن و بقیش رو بسپار به خدا مطمئن باش همیشه بهترین هارو برات رقم میزنه حرفای حاج آقا همیشه برای من بشارت دهنده آرامش بودن. حرفاش از جنس زمین نبود حرفاش آسمونی بود..... . . . دوباره زیر لب صلواتی فرستادم و زنگ زدم. در که باز شد استرس من هم بیشتر شد . پرنیان_ عه داداش چته ؟ چیزی شده؟ _ ها؟ نه. چیزه. یعنی قراره بشه. پرنیان_ امیر عاشق شدیا 😂 _😳ابجی چی میگی؟ پرنیان_ هیچی خوش باش. ای بابا . عشق من الان فقط و فقط شهادت بود. با دیدن مامان و بابا تو پذیرایی دیگه استرسم به اوج رسید . میترسیدم از این که دوباره همون حرفای همیشگی رو بشنوم. _ سلام. بابا میشه حرف بزنیم؟ مامان_ سلام. قبول باشه خیر باشه مادر. بابا_ سلام بابا جان. اره بیا بشین. _ ان شاالله که خیره. دوباره زیر لب صلوات فرستادم و نشستم رو مبل کنار بابا . بابا_خب؟ _ها؟ چی؟ با این برخورد من همه زدن زیر خنده و پرنیان هم کم لطفی نکرد و گفت _ نگفتم عاشق شدی؟ _ نه. حواسم نبود خب. عه. مامان_ عه بچمو اذیت نکنید ببینم. بگو مامان جان. _ بابا ، چرا نمیزارید من برم ؟ بابا_ این بحث قبلا تموم شده. _ نه برای من بابا_ هزار بار گفتم بریز دور این مسخره بازیا رو. دوباره همون آش و همون کاسه. شروع شد. _ حداقل یه راه پیش پام بزارید. بابا_ بیخیال شو _ اگه راهتون اینه ؛ نه. بابا_ پس ازدواج کن. _ میخواید دست و پام بسته بشه؟ بابا_ آقای دین دار و با ایمان ، ازدواج مگه سنت پیامبر نیست؟ _ نه برای من که قرار نیست بمونم. بابا_ ازدواج کن بعد اگه زنت گذاشت برو. من که حرفی ندارم فقط من اجازه نمیدم. _شب به خیر بابا_ شب به خیر مامان _ امیرحسین پسرم بیا و بیخیال شو. _ شب به خیر مامان مامان_ شبت به خیر با رفتن من به سمت اتاق پرنیان هم دنبالم اومد من که وارد اتاق شدم پرنیان دم در وایساد,و گفت _ میخوای باهم حرف بزنیم ؟ _ بزار برای فردا پرنیان _ باشه . شب خوش _ شبت به خیر
❤️ ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ به روایت حانیه ......................................... حرفای امیرعلی رو باور داشتم ولی من همین جوری هم به زور شال سرم میکردم دیگه چه برسه به این که بخوام ده دور دور خودم بپیچمش. هوف. ولی چاره ای نبود ، آدمی نبودم که حرف مردم برام مهم باشه. ولی ظاهرا تنها برداشتی که از ظاهر من میشد داشت این بود که از خدامه موردتوجه پسرای لات قرار بگیرم ؛ از طرفی دلم نمیخواست همش نگران تیکه های پسرا باشم. پس بلاخره بعد از کلی فکر کردن و درگیری ذهنی تصمیم گرفتم یه مانتوی بلندتر بپوشم و حداقل یکم شالمو بکشم جلوتر . _ ماااماااان. مااااماااان. مامان_ جونم ؟ _ میای بریم خرید؟ مامان_ باهم؟؟؟؟؟؟؟ از این لحن متعجبش خندم گرفت خب حق داشت؛ من کی با مامان رفته بودم خرید که این دفعه دومم باشه ؟ همیشه با بچه ها میرفتم. _ اره . میخوام مانتو بخرم. مامان_ خب چرا با یاسمین اینا نمیری؟ چیزی شده؟ _ واه چی شده باشه؟ میخواستم مانتوی بلند بگیرم .نمیای با اونا برم. مامان_ تو ؟ مانتوی بلند؟ _ مامانی بیست سوالی میپرسی حالا؟ مامان_ خیلی خب برو حاضر شو بریم. وقتی با مامان بودم که کسی نمیتونست حرفی بزنه پس نیاز به پوشیده تر بودن نبود. یه بلوز سفید آستین سه ربع با یه کت حریر نازک مشکی با یه ساپورت مشکی وشال و سفید. مثله همیشه پرفکت. مامان با دیدن من دوباره شروع کرد به سوال پرسیدن مامان_ حالا مانتوی بلند میخوای چیکار؟ _ میخوام بخورمش. مامان _ نوش جونت 😒. خب مثله ادم برای چی میخوای ؟ _واه مامان خوب میخوام هروقت تنها رفتم بیرون بپوشم که انقدر بهم گیر ندن. حالا بیا بریم. راستی ددی برده ماشینو؟ مامان_ هوف. از دست تو. اره برده. زنگ زدم آژانس _ فداااات شم مامی جونم . . . . . نمیدونم امروز مردم تغییر کردن یا من حساس شدم. انگار قبلا اصلا این پسرای هیزو نمیدیم از در خونه که اومدیم بیرون تا الان 10.20 نفر یا چشمک زدن یا تیکه انداختن. هوف. خوبه مامان همرامه. فکر کنم باید تجدید نظر کنم و همیشه از این مانتو مسخره ها بپوشم. مامان _ حانیه بگیر بریم دیگه. الان دو ساعته داری میگردی فقط یه روسری گرفتی. _ عه به من چه هیچکدومشون خوشگل نیستن. عه عه عه مامان اونجا رو نگاه کن. اون مانتو مشکیه خوشگله . بیا..... و بعد دست مامان رو گرفتم و دنبال خودم کشیدم به سمت اون مغازه . مانتوهاش عالی بود. یه مانتوی سفید بود که قسمت سفیدش تا روی زانو بود و روش پارچه حریر مشکی که تا زیر زانو بود جلوه خاصی بهش داده بود به خصوص حویه کاری های پایین پارچه مشکیه. با روسری مشکی که گرفته بودم عالی میشد. بلاخره بعد از 2 ساعت گشتن موفق شدم. . . . مامان در خونه رو باز کرد و منم دنبالش وارد خونه شدم. کفشای امیرعلی پشت در نشونه حضورش تو خونه بود با ذوق و انرژی دوباره که گرفته بودم مثله جت از کنار مامان رد شدم و کفشام رو در اوردم و رفتم تو . امیر رو مبل نشسته بود و تلویزیون نگاه میکرد. _ سلااااام. امیرعلی_ علیک سلام. چی..... حرف امیرعلی تموم نشده بود که دستشو کشیدم و بردمش تو اتاق. امیرعلی_ چته؟؟؟؟ _ چشاتو ببند. سرررریع سریع کت حریر رو لباسم رو در اوردم و مانتو و روسری که گرفته بودم رو سرم کردم. نمیشد موهامو نریزم بیرون که یه دسته از موهای لختمو انداختم رو پشینیم و رو به روی امیرعلی وایسادم . _ خب . باز کن. با دیدن من لبخند زد و حالت چهرش رنگ تحسین گرفت و بعد بلند شد رو به روم ایستاد و موهام رو هل داد زیر روسریم. امیرعلی_ اینجوری بهتره. یه لبخند دندون نما تحویلش دادم و گفتم _ خب دیگه تشریف ببر بیرون میخوام استراحت کنم. ......................................................... بیا دل را بده صیقل بدین سان که بی‌عفت بدان بی‌شک به خواب است! .........................................................
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﷽✨ 🌼حضرت معصومه ‏عليها السلام نمايى از حضرت زهرا عليها السلام‏ ✍شباهت‏هاى متعددى را مى ‏توان بين حضرت زهرا (س) و حضرت معصومه (س) بيان كرد كه همه، حكايت از شرافت ذاتى حضرت دارند. مرحوم آيه اللّه العظمى مرعشى نجفی ‏قدس سره از پدر بزرگوار خود -آيه اللّه سيد محمود مرعشى- نقل مى‏ كند كه او در نجف اشرف زندگى مى ‏كرد و بسيار مشتاق بود به طريقى محل دفن جده‏ اش حضرت زهرا عليها السلام را پيدا و زيارت كند. براى اين مقصود ختم مجرّبى را -كه شامل چهل شب عبادت در حرم اميرالمؤمنين‏ عليه السلام و امور ديگر بود- انجام داد تا شايد حضرت على‏ عليه السلام او را به محلّ قبر شريف حضرت زهرا عليها السلام راهنمايى كند. شب چهلم، بعد از انجام ختم و توسّل فراوان، به بستر خواب رفت. در عالم خواب به محضر امام باقر عليه السلام يا امام صادق‏ عليه السلام رسيد. امام به او فرمود: «عليك بكريمه اهل البيت- به زيارت كريمه اهل بيت‏ عليهم السلام برو-» پدرم تصور كرده بود منظور امام، زيارت حضرت زهرا عليها السلام است لذا به امام عرض مى‏ كند: قربانت گردم من نيز برنامه ختم را براى همين منظور انجام داده ‏ام تا قبر آن حضرت را نشانم دهيد. امام مى ‏فرمايد: «منظور من قبر شريف حضرت معصومه ‏عليها السلام در قم است. محلّ دفن حضرت زهرا از اسرار الهى است. طبق وصيت خانم بايد قبر مخفى بماند و من نمى ‏توانم قبر حضرت فاطمه‏ عليها السلام را بر خلاف وصيّت او معلوم كنم. به زيارت حضرت معصومه‏ عليها السلام برو گويا به زيارت حضرت زهراعليها السلام رفته‏ اى» 📚منبع: کريمه اهل بيت‏ عليهم السلام، على اكبر مهدى پور، ص ۴۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روشنا ( آوای بیداری ) 🇵🇸🏴
#اتحاد_رمز_ظهور 2⃣5⃣ قسمت پنجاه و دوم 💠دید و بازدید، محبت می رویاند💠 پیشوایان اسلام مسلمانان را ب
3⃣5⃣ قسمت پنجاه و سوم، بخش اول 💠ضیافت یا واضح ترین وسیله محبوبیت💠 بعضی از مردم به خیال آنکه ورود میهمان موجب فقر و تنگ دستی آنان می گردد، از صدای پای میهمان فرار می کنند. ولی اسلام برای جلوگیری از این گمان باطل فرموده: مردم با ایمان و معتقد به خدا بدانند که میهمان در خانه شما روزی خود را که از جانب خدا مقدر او شده است، می خورد، ولی بلا و گناه را از شما و اهل و عیالتان دفع می کند. از احادیث فراوانی استفاده می شود که میهمانی و اطعام از نظر اسلام بالاتر از آزاد کردن بنده ای است که در راه خدا باشد، با آنکه آزاد کردن بنده ثواب فراوانی دارد و به قدری روایات در ترغیب مردم به این عمل پرارزش فراوان است که حد ندارد ولی چون فرا گرفتن آداب ضیافت از لوازم زندگی اجتماعی است، مختصراً به آن اشاره می نمائیم. ◀️ ادامه دارد.... 📚 برگرفته از کتاب اتحاد و دوستی
روشنا ( آوای بیداری ) 🇵🇸🏴
مسابقه هشتم🍃✨ امروز پنجشنبه ۶\۹\۹۹ مسابقه هشتم امر به معروف برگزار میشود📚✏️ منبع سوالات این مسابقه
سؤال مسابقه👇🍃 در امر به معروف کردن حتما باید طرف مقابل خود را با استدلال آوردن قانع کنیم ؟؟ تا ساعت بیست و چهار امشب فرصت دارید پاسخ خود را به ای دی زیر ارسال کنید @yamahboob به برنده به قید قرعه جایزه نقدی داده میشود🎁 نکته :هرگونه کپی برداری از متن یا تقلب در مسابقه پذیرفته نمی شود ، شما بزرگواران باید آنچه را که از متن های امر به معروف کانال خودتان متوجه شده اید در جواب سوال بنویسید📝 با تشکر تیم امر به معروف کانال تربیت خادم🌹
🌹 زمان مورد نیاز مطالعه این مطلب: 1 دقیقه حركات نماز بر جريان خون در مغز، تاثيرات مثبت فراواني دارد. در هنگام سجده با متمايل شدن سر به سمت پايين، جريان خون به سمت مغز افزايش مي‌يابد همچنين خم شدن بدن بر روي خود هنگام سجده، به جهت‌گيري خون از اطراف بدن به سمت اعضاي دروني و مغز كمك مي‌كند. هارولد بور از دانشگاه ییلبرای اولین بار با انجام یک آزمایش ساده به وجود میدان مغناطیسی در اطراف موجودات زنده پی برد. همان گونه که می دانید در بدن ما میلیون ها عصب وجود دارد که کار انتقال پیام در بدن ما به وسیله ی تحریک الکتریکی این عصب ها صورت می گیرد. اگر انسان در هر نقطه از زمین رو به قبله بایستد میدان مغناطیسی بدنش بر میدان زمین منطبق می گردد و در مدتی که در نماز است، میدان بدنش منظم می شود. یکی از نکات جالبی که پروفسور بور به آن دست یافته بود، این بودکه در بدن تمام دانشجویان مؤنث ماهی یک بار تغییر ولتاژ شدید ایجاد می شود و میدان بدن به منظم ترین حالت خود می رسد و به همین دلیل است که زنان در این مدت نیاز ندارند که نماز بخوانند. اخیراً هم کشف شده است که علت اینکه قلب زنان منظم تر و قوی تر از مردان می زند دلیل آن همین تغییر ولتاژ است. نماز و بارهای الکتریکی بارهای زائدی که در اثر تحریکات الکتریکی اعصاب به وجود می آیند، مانند میدان بدن بر امواج مغزی اثر سوء دارند و این اثرات در نواحی که اعصاب در آن تحریک بیشتری دارند خطرات جدی تری ایجاد می کنند و باید هرچه سریع تر از آن نواحی دور شوند. به طرز حیرت آوری می بینیم که این نواحی دقیقا باید در وضو شسته شوند و طبق تحقیقات صورت گرفته، بهترین راه دفع بارهای زائد استفاده از یک ماده رسانای بی ضرر و در دسترس مانند آب است و هرچه این آب خالص تر باشد، اثر گذارتر خواهد بود. نماز و امواج مغزی با دفع بارهای زائد بدن در وضو امواج مغزی در ایده آل ترین حالت قرار می گیرند. علاوه بر آن حالت تمرکزی که در هنگام نماز در انسان به وجود می آید تشعشع امواج آنها را به اندازه قابل توجهی بالا می برد و توانایی مغز را در تولید این امواج بیشتر می کند.
کردن به نماز خوب است یا بد؟⁉️ 👈 : علمای روانشناسی می‌گویند: یک کار همین قدر که برای انسان عادت شد، دو خاصیّت در آن به وجود می‌آید. 1⃣ هرچه که بر عادت بودنش افزوده شود و تمرین انسان زیادتر گردد، کار، و ساده تر انجام می‌شود. 🔸 مثل یک ماشین نویس که به ماشین نویسی عادت می‌کند، هرچه بیشتر عادت می‌کند، کار، سریعتر و سهلتر برایش صورت می‌گیرد. 2⃣ هرچه بیشتر عادت می‌کند، از کاسته می‌شود، یعنی از این که این عمل او یک عمل ارادی و از روی توجّه باشد کاسته می‌شود و به یک عمل غیر ارادی نزدیکتر می‌گردد. خاصیّت عادت این است. 🔸 این که در اسلام به مسأله تا این اندازه توجّه شده، [که نیت کنی از ابتدا تا انتهای نماز برای رضای خدا و نزدیک شدن به تو باشد و احساس حضور در برابر پروردگار داشته باشی] برای جلوگیری از این است که عبادتها آن چنان عادت نشود که به واسطه عادت، به یک کار طبیعی و غیر ارادی و غیر فکری و غیر هدفی و کار بدون توجّه که هدف درک نشود و فقط به پیکر عمل توجه گردد تبدیل شود. 📚 طهارت روح؛ عبادت و نماز در آثار شهید مطهری ، خلاصه ای از صفحه ۸۸.
۳۴ ۳۴ ۳ 🌷 بسم الله الرحمن الرحیم 🌷 👈 ببینید رفقا بعضیا میگن ما باید با همه خوب باشیم! 🔴اینا یه جورایی همون اسلام رحمانی هست که رهبری بارها نهی کردن از این کلمه و فرمودن نگید اسلام رحمانی. ❌❌ و متاسفانه برخی مسوولین هم مدام تکرار میکنن. اسلام رحمانی که برخی آقایون دنبالشن "میگه با همه خوب باشیم" ❗️هم با سوریه و هم با عربستان ❗️هم با لبنانیا و هم با اسراییلی ها و... 🔴🔴🔴 ما باید با همه دوست باشیم! 🔵فرق یه بچه مثبت با "انسان مومن" اینه که ✔️مومن به موقع مهربونه ✔️و به موقعش هم خشمگین میشه مثلا مومن مقابل مادرش خاضعه مقابل دشمن بسیار سر سخت... ✅هر رفتاری رو بجای خودش انجام میده. 🔹🔸 دین واقعی از انسان ها نمیخواد "بچه مثبت" بسازه بلکه میخواد یه "انسان کامل" بسازه. ✅✅ 👌مومنین بین خودشون مهربانن 👈اما وقتی اسم صهیونیست ها میاد با غضب بهشون نگاه میکنن. 👊👊👊 🔴"خرخوب" مثل فردی به نام حسن بصری... جلسات عرفان بسیار شلوغی داشت یا احمدبن الحسن یمانی یا همین شخصی که دوستمون فرمودن آقامیری، و..... مثلا شعار حسن بصری این بود لاقتال! جنگ نه! ❗️همه با هم مهربون و خوب باشیم. با هم دوست باشیم. 👆❌🔸 👈اونوقت میدونید این آدما بعدا چه جنایتهایی رو رقم میزنن؟ مثلا احمدبن الحسن یمانی میگه که به من ملحق بشید من از امام زمان خبر دارم و خیلی حرفای مزخرف دیگه که اینا مطرح کردن⛔️⛔️⛔️ اونایی که میگن "با دشمن جنگ نکنیم" و مذاکره کنیم و دوست باشیم اتفاقا باعث کشتار های عجیب و وحشتناک میشن. 💢🔴🔴❌ رفقا حتما حتما تاریخ رو مطالعه کنید ببینید چنین افراد در تاریخ چکار کردن ✅✅ یه نمونه اش رو بنده عرض میکنم 👈شعارهای امثال حسن بصری باعث قدرت گرفتن افرادی مثل حجاج بن یوسف شد 👈که فقط توی کوفه توی یه روز چند هزار شیعه و محب علی علیه السلام رو سر برید... ❌❌❌ مثل داعشی های ملعون امروز که این کار رو انجام میدن❌❌ بزرگواران این جمله رو چندین بار برای خودتون بخونید 👈مقابل دشمن نباید ذلیلانه رفتار کرد. 👌باید طوری بزنی توی گوشش که سه دور دور خودش تاب بخوره!
روشنا ( آوای بیداری ) 🇵🇸🏴
#کلیدهای_خوشبختی قسمت 8⃣4⃣ ⚜ یا با ما باش یا با دایی ات !⚜ 💠 کسی که قدم در راه مستقیم اهل بیت (عل
قسمت 9⃣4⃣ ⚜ واسطه های الهی ⚜ 💠 یک موقع امام هادی (علیه السلام) کسالتی پیدا کردند و فرمودند: ✨ ای کاش یک نفر پیدا می شد و به جای من به کربلا می رفت و زیارت می کرد تا حالم خوب شود ✨ 🔅یک نفر قبول کرد و رفت و حال امام هادی (علیه السلام) هم خوب شد. 💠 شخصی برایش سوال پیش آمد، چون امام هادی (علیه السلام) به همه عالم "احاطه" دارد، به کربلا هم احاطه دارد، نیاز به نائب ندارد، سوال کرد: 🔸آقاجان! چرا شما کسی را فرستادید که به جای شما به زیارت کربلا برود؟ حضرت فرمود : 🔹پیامبر (صلوات الله علیه ) بالاتر بود یا کعبه؟🔹 عرض کرد : پیامبر، فرمود : ولی با این حال پیامبر می رفت و کعبه را زیارت می کرد. 💠 امام هادی (علیه السلام) این کار را کردند تا مارا تربیت کنند و به ما بفهمانند که اگر "واسطه های خدایی" را وسیله قرار ندهیم ، خدا به ما توجهی نمی کند. ⚠️ مراقب باشید مبادا فکر ""وهابیت "" در شما اثر کند ⚠️ 🔅 ما هر چه داریم از در خانه اهل بیت(علیهم السلام) و توسل به آن بزرگواران است. ◀️ ادامه دارد...
4_539463955555287236.mp3
10.76M
🔴 در مبانی اعتقادی تشیع ✅ گفتیم که در بیان قرآن و روایات مهدویت بطور واضح بیان شده است. اکنون در مبانی اعتقادی شیعه آن را بررسی می‌کنیم. ✅ در اعتقاد شیعه، استمرار نبوت است. امام، جانشین پیامبر و حافظ دین است. در نگاه دیگران، امام کسی است که خلافت و حاکمیت سیاسی داشته باشد. در حالیکه در اعتقاد شیعه، خلافت یکی از شئون امام است، امام اگر به حکومت نرسد باز هم امام است و هدایت امت را بر عهده‌ دارد. ⭕️در مباحث تاریخی و کلامی، تشیع به سه شکل معرفی شده است: تشیع سیاسی، تشیع ولایی، تشیع اعتقادی......... ________________ حجةالاسلام والمسلمین گزیده جلسه ٦ ،
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🎇🎇🎇🎇🌿🌹🌿🎇🎇🎇🎇 💠و درود خدا بر او فرمود: با درد خود بساز، چندان كه با تو سازگار است. 📒 🎇🌹🕊 🎇🌿🌹 🎇🎇🎇🎇
🎇🎇🎇🎇🌿🌹🌿🎇🎇🎇🎇 💠و درود خدا بر او فرمود: كسي چيزي را در دل پنهان نكند جز آنكه در لغزشهاي زبان و رنگ رخسار، آشكار خواهد شد. 📒 🎇🌹🕊 🎇🌿🌹 🎇🎇🎇🎇
🌺 هر روز یک شهید بزرگوار رو خدمتتون معرفی میکنیم تا انشاالله با ۳۱۳ شهید آشنا شدید🌺 به دلیل بیماری شدیدی که داشت پزشکان معتقد بودند که زیاد زنده نمی ماند. به طوری که در ۴ سالگی کبد وی از بین رفته و دیگر امیدی به زنده ماندنش نبود روزی سیدی سبزپوش به مغازه پدرش مراجعه کرده و بی مقدمه می گوید کار خوبی کردی که علیرضا را نذر آقا ابوالفضل(ع) کردی. همین امروز سفره آقا ابالفضل (ع) را پهن کن و به مردم غذا بده، ۳ مجلس روضه برای حضرت در حرمش نذر کرده ای که من انجام می دهم. سپس اسکناسی را جهت برکت کاسبی به پدر می دهد.علیرضا به طرز معجزه آسایی شفا می یابد به طوری که سال ها بعد قهرمان ورزش های رزمی می شود.  در عملیات محرم در اثر اصابت گلوله خمپاره سر و دست و پای او مجروح می شود. بعد از پایان دوران مجروحیت به جبهه باز می گردد. فرمانده گردان امیرالمؤمنین(ع) به خاطر شجاعت و مدیریتی که علیرضا از خود نشان داده بود، مسئولیت دسته دوم از گروهان ابالفضل(ع) را به او می دهد. در آخرین دیدار با خانواده اش به مادر می گوید ما مسافر کربلائیم راه کربلا که باز شد بر می گردیم. در پایان آخرین نامه ای که فرستاد نوشته بود به امید دیدار در کربلا. درسال 1361 عملیات والفجر ۱ منطقه عملیاتی فکه- تنگه ابوغریب هر دو پای علیرضا مورد هدف تیرهای عراقی قرار می گیرد و در جواب فرمانده اش که می خواهد او را به عقب بیاورد می گوید، شما فرمانده ای برو بچه ها منتظرت هستند.