🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
#خاطرات_شهدا
#سردار_دلها
#سپهبد_شهید
#حاج_قاسم_سلیمانی
یک روز بدون مقدمه پرسید:
صدقی ! ، می خواهی عاقبت بخیر بشی !؟
فوری جواب دادم: معلومه حاجی ! چرا نخوام !؟
انگار که بخواد یه گنجی را دو دستی بزاره توی بغلم با اشتیاق گفت:
زیارت عاشورا بخون ، من از زیارت عاشورا خیلی چیزا گرفتم !
اگر می توانی هر روز بخوان ، نتونستی هفته ای یک بار رو بخون.....
📌#نیمی_از_یک_پلاک
🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹
eitaa.com/khademin_noroshohada
🥀🕊🌴🌹🌴🕊🥀
#خاطرات_شهدا
#شهید_مدافع_حرم
#علیرضا_نوری
همیشه توی ماشین و سجاده اش یه زیارت عاشورا داشت . دوران مجردی هر هفته در کنار قبور #شهدا زیارت عاشورا می خواند، برای حاجت روایی چله زیارت عاشورا برمی داشت و هدیه می کرد به حضرت زهرا (سلام الله علیها) و حاجت روا هم می شد.
بعد از نماز باید زیارت عاشورا می خوند، حتی اگه خسته بود حتی اگه حال نداشت و یا خوابش میومد، شده بود تند می خوند ولی می خوند.
تاکید داشت باید با صدای بلند توی خونه خونده بشه و علی اکبرمون رو توی بغلش می گذاشت و می گفت باید اخت پیدا کنه با دعا و زیارت و واقعا زندگی و مرگش مصداق این فراز زیارت عاشورا بود:
"اللَّهُمَّ اجْعَلْ مَحْياىَ مَحْيا مُحَمّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ مَماتى مَماتَ محمّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ .."
تازه فهمیدم داستان سلام هاش به آقا امام حسین علیه السلام چی بود .
#اللهم_الرزقنا
#توفیق_الشهادة
#فی_سبیلک
#بحق_دماء_شهدائنا
📌#نیمی_از_یک_پلاک
🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹
eitaa.com/khademin_noroshohada
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀
#خاطرات_شهدا
#شهید_والامقام
#طهرانی_مقدم
#خواب_عجیب
محمد طهرانی مقدم برادر #شهید_طهرانی_مقدم ، از ارادت ایشان به اقامه عزای #امام_حسین_ع و #اهل_بیت عصمت و طهارت (ع) میگوید:
چند روز قبل از #شهادتش، ایشان آمد منزل ما تا مادر را ببیند .
آمد دست مادر را بوسید و گفت :
مادر من دیشب خوابی دیدم .
خواب دیدم که از دنیا رفتهام .
در یک قبر تنگ و تاریک دو ملک غضبناک به شدت وحشتناکی از من سوال میکردند .
آنها با همان صورت ترسناک پرسیدند : چیزی هم برای آخرتت داری ؟
من هرچه فکر کردم چه بگویم هیچ چیز یادم نیامد .
کمی تامل کردم تا اینکه این جمله به ذهنم آمد که بگویم :
من اقامه عزای آقا #اباعبدالله_ع را کردم و بر #امام_حسین_ع گریهها کردم .
تا این جمله را گفتم ، قبر باز و روشن شد و بوستانی در مقابلم ظاهر شد .
ان الحسین مصباح الهدی و سفینه النجاه ، این موضوع اسباب دستگیری من خواهد شد .
#شهید_طهرانی_مقدم همان روز در آنجا برنامه ریزی کرد و زیر زمین منزل را تبدیل به حسینیه کرد .
این حسینیه یادگار #شهید ماست و در واقع آن تعظیم به شعائر الهی است که خداوند متعال فرمودند "و من یعظم شعائر الله فانها من تقوی القلوب " .
#شهید_طهرانی_مقدم عملا در تکریم #اهل_بیت_ع و دفاع و پیروی از #ولایت داشتند .
📌#نیمی_از_یک_پلاک
🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹
eitaa.com/khademin_noroshohada
🥀💐🌷🌴🌷💐🥀
#خاطرات_شهدا
#مادرانه
#سردار_دلها
#سپهبد_شهید
#حاج_قاسم_سلیمانی
مادرمان سخت مریض بود و حاجقاسم برای یک ماموریت حساس باید به سوریه میرفت و تاکید بر این بود که شهید سلیمانی در این ماموریت حضور داشته باشد.
لحظه خداحافظی حاجقاسم با مادر صحنه عجیبی بود؛ حاجقاسم در مقابل مادر زانو زد، سر را روی زانوی مادر گذاشت و گفت «مادر حلالم کن».
شهید سلیمانی مجدداً پیش مادر برگشت و در کنار مادر خوابید و او را بغل کرد، سر مادر را بر روی دستش گذاشت و او را نوازش کرد. حاج قاسم سه مرتبه به سمت حیاط رفت و برگشت پیش مادر، همه دم در منتظر حاج قاسم بودند.
وقتی مادر به رحمت خدا رفت مانده بودم چگونه خبر فوت مادر را به حاجقاسم بدهم، زنگ زدم و گفتم که حال مادر خوب نیست.
حاجقاسم بعد از اینکه آقای قالیباف خبر فوت مادر را به ایشان دادند به من زنگ زد و گفت برای کسی مزاحمت ایجاد نکنید و وقتی من برگشتم جنازه مادر را به خانه بیاورید.
حاج قاسم در خانه وداع عجیبی با جنازه مادر داشت، او را میبوسید و اشک میریخت؛ شهید سلیمانی عاطفه زیادی نسبت به خانواده بهویژه نسبت به مادر و پدرم داشت.
راوی :
#برادر_شهید
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
📌#نیمی_از_یک_پلاک
🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹
eitaa.com/khademin_noroshohada
🌹🕊🌹🌴🌹🕊🌹
#خاطرات_شهدا
#سردار_شهید
#حاج_احمد_کاظمی
ما تا این روزی که احمد #شهید شد، نمیدانستیم که احمد اینقدر #مجروح شده، والله یک بار احمد نگفت که ترکش به سرم خورده، به صورتم خورده، یک بار نیامد بگوید که #مجروح شدم.
من که نزدیکترین فرد به #احمد بودم، نمیدانستم #احمد اینقدر #زخمی شده، هیچ وقت نگفت، خدا شاهد است که هیچ وقت بر زبان جاری نکرد.
#احمد خیلی خصلتها داشت، همیشه از بریدگی از دنیا میگفت، واقعاً انسان عجیبی بود، یعنی هر چه آدم از او فاصله میگیرد، احساس میکند که #احمد یک قلهای بود، واقعاً یک قلهای بود، متفاوت بود، خیلی فضیلت داشت، برای همین میگویم #احمد واقعاً خلاصهای از شخصیت امام خمینی(ره) بود در ابعاد مختلفی.
راوی ؛
#سردار_سپهبد_شهید
#حاج_قاسم_سلیمانی
#روحشان_شاد
#یادشان_گرامی
#راهشان_پر_رهرو
📌#نیمی_از_یک_پلاک
🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹
eitaa.com/khademin_noroshohada
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
#خاطرات_شهدا
#سردار_شهید
#حاج_محمدابراهیم_همت
نهم مهرماه 1361، شب عملیات مسلمابن عقیل در سنگر دیدگاه ایستاده بودم. حاج همت و دیگر برادران هم حضور داشتند. بیسیم کار میکرد. اوضاع شلوغ بود و گردانها از نقطه رهایی عبور کرده بودند. حاج همت ساکت و آرام به آسمان خیره شده بود و اشک میریخت. کمتر کسی به ایشان توجه داشت. همه سرگرم کار خودشان بودند. از حالت حاجی تعجب کردم. ابتدا به خودم اجازه ندادم چیزی بپرسم، اما طاقت نیاوردم. جلو رفتم، حال او را جویا شدم. حاج همت به بالا اشاره کرد و گفت: خوب به ماه نگاه کن، به آسمان نگاه کردم. به نظر میرسید ماه در حال حرکت است.
حاج همت ادامه داد: ماه لحظه به لحظه نیروهای ما را همراهی میکند. جایی که نیروها در معرض دید دشمن قرار میگیرند، ماه زیر ابر میرود و جایی که از دید دشمن خارج میشوند و نیاز به روشنایی دارند، ماه از زیر ابرها بیرون میآید و همهجا را روشن میکند.» در همان حال حاجی که به شدت منقلب شده بود، از پشت بیسیم به فرمانده گردانها گفت: «به حرکت ابرها و ماه توجه داشته باشید...
راوی:
همرزم #شهید
🌹 #سردار_خیبر🕊
💐 #سالروز_تولد
🕊🥀🌴🌹🌴🥀🕊
#خاطرات_شهدا
#شهید_مدافع_حرم
#مهدی_عزیزی
#شهیدم_کن
زماني كه مهدي تازه زبان باز كرده بود از اولين كلمه هايي كه گفت اين بود :
#شهيدم_كن ...
خيلي برايم عجيب بود . بزرگتر كه شد، مي گفت مامان، اين دنيا با همه قشنگي هايش تمام مي شود .
بستگي به ما دارد كه چطور انتخاب كنيم .
مامان #شهدا زنده اند .
سر نمازهايش به مدت طولاني دستش بالا بود و گردنش كج! من هم به خدا مي گفتم : خدايا ! من كه نمي دانم چه مي خواهد هر چي مي خواهد به او بده .
مي دانستم دنبال #شهادت بود .
هيچ گاه هم زير بار ازدواج نرفت .
مهدي همه زندگي ام بود .
شب هاي جمعه مي رفت بهشت زهرا .
صبح هاي جمعه دعاي ندبه اش در بهشت زهرا ترك نمي شد .
مي گفتم خسته مي شي بخواب .
مي گفت مامان آدم با #شهدا صفا مي كند .
به ما هم مي گفت هر چه مي خواهيد از #شهدا بگيريد .
من مريض بودم، دستانش را بالا مي گرفت و مي گفت : خدايا شفاي مامان را بده ! من جبران مي كنم.
آخر هم جبران كرد ...
هميشه كه از در خانه داخل مي آمد صدا مي زد
سلام سردار ...
سلام مولا ...
📌#نیمی_از_یک_پلاک
🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹
eitaa.com/khademin_noroshohada
🥀🌴🕊🌹🕊🌴🥀
#خاطرات_شهدا
#سردار_شهید
#محمود_حری
فرمانده گردان زرهی لشکر8 نجفاشرف
بانگ رسای بچه ها در فضای منطقۀ عملیاتی چون آذرخش بود که بر سر دشمنان بعثی فرود میآمد. میدیدیم که عراقیها با ماشینهایی پر از نیرو میآمدند اما جرئت اینکه حتی از آنها خارج شوند را نداشتند لذا ارشدشان آنها را پرت میکرد پایین و آن بدبختتان زبون با آن همه مهمات و تسلیحاتی که در اختیار داشتند به جای اینکه دفاع کنند به دنبال وسیلۀ نقلیۀ در حال حرکت میدویدند.
تنها در آنجا آتش توپخانۀ دشمن بود که زمین را میلرزاند اما رزمندگان چون بنیان مرصوص، مسلح به نام الله بودیم و دل گرم به فرماندهی چون، آقا امام زمان. به هدف تعیین شده رسیده بودیم در حالی که اسرای زیادی گرفتیم.
تعجبمان از این بود که آنها با آن همه تسلیحات و تیربار و فشنگ و اسلحه چگونه فوراً خود را تسلیم میکردند و مدام تکرار میکردند "انا مسلم" در حالی که سلاح دستمان، گاه خالی بود.
راوی :
#شهید_محمود_حری
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
📌#نیمی_از_یک_پلاک
🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹
eitaa.com/khademin_noroshohada
🕊🌹🌴🥀🌴🌹🕊
#خاطرات_شهدا
سلام برلب های خشكیده
#امام_حسین_علیه_السلام
عملیات رمضان تازه آغاز شده بود ، هوا
بشدت گرم بود ، گروهان تحت فرماندهی #شهید_فایده در محاصره بود ، از شدت تشنگی همگي بیهوش شدیم ، توان اینرا نداشتیم كه پلك بزنیم ، ناگهان او از جایش بلند شد و گفت :
بچه ها بیدار شوید ، من فاطمه زهرا(س) را در خواب دیدم ، حضرت با دست خودشان قمقمه ی #شهیدی را آب كردند.
چند لحظه بعد قمقمه دست به دست گشت و همه را سیراب نمود ، آب
سرد جانمان را تازه كرد و روح تازه ای
به ما بخشید .
به داخل قمقمه نگاه كردم هنوز داخل آن آب بود.
راوی :
#همرزم_شهید
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
📌#نیمی_از_یک_پلاک
🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹
eitaa.com/khademin_noroshohada
🌹🕊🥀💐🥀🕊🌹
#خاطرات_شهدا
#سردار_رشید_اسلام
#شهید_والامقام
#حاج_احمد_کاظمی
اولین برخورد من با آن بزرگوار در فاو بود .
بنده در گردان مهندسی رزمی بودم که ایشان سرزده وارد سنگر ما شد، ما در سنگر حدود چهارده نفر بودیم، نماز ظهر و عصر را پشت سر ایشان اقامه کردیم و سفره ناهار را بنده انداختم، قبل از غذا خوردن یکی یکی خود را معرفی کردیم که بنده سید یونس کاظمی بودم، نمی دانم کاظمی بودن یا سید بودن نظر ایشان را جلب کرد، گفتن شما سید هستین
غذا را خوردیم و بعد از غذا دعای سفره خواندیم چون من آنروز شهردار سنگر بودم طبق معمول ظرف ها را جمع کرده و رفتم که بشورم، مشغول شستن بودم، حاجی خدا بیامرز سر رسیدن و بنده را از شستن ظرف ها منع کردن و فرمودن من راضی نیستم سید اولاد پیغمبر ظرف غذای بنده را بشوره و با اجبار بنده را کنار کشیدن و خودشان مشغول شستن ظروف شدن ولی بچه های سنگر جمع شدن و نگذاشتن حاجی ظروف را بشوره، ایشان گفتن ما در سنگرهای دیگر سادات رو از شهردار شدن منع کردیم.
راوی :
سید یونس کاظمی
#مردان_بی_ادعا
📌#نیمی_از_یک_پلاک
🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹
eitaa.com/khademin_noroshohada
🌹🕊🏴🌴🏴🕊🌹
#خاطرات_شهدا
#شهدا
#امام_حسین_ع
#شهید_والامقام
#قاسم_میرحسینی
مدتی بود که زیارت عاشورای لشکر تعطیل شده بود. حاج قاسم مرا دید و پرسید: پس زیارت عاشورا چه شده؟
گفتم به علت نبود مداح خوش صدا تعطیل است. حرفم را برید و گفت: این هم شد دلیل. در جبهه اسلام، عَلَم زیارت عاشورا نباید بر زمین بماند.
از آن به بعد، هر وقت می آمد و می دید که لنگ مداحیم، خودش میکروفون را بر می داشت و شروع می کرد :
السلام علیک یا ابا عبد الله
راوی :
#همرزم_شهید
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
#ما_ملت_امام_حسینیم
#ما_ملت_شهادتیم
#ایران_حسین_علیه_السلام
#تا_ابد_پیروز_است
📌#نیمی_از_یک_پلاک
🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹
eitaa.com/khademin_noroshohada
🌹🕊🏴🌴🏴🕊🌹
#خاطرات_شهدا
#شهدا
#ماه_محرم
#شهید_والامقام
#محمدحسین_میردوستی
محمد حسین زیارت عاشورا را زیاد میخواند و قرائت آن را از کودکی ترک نمیکرد و در کودکی سر خواندن زیارت عاشورا بعد از نماز جماعت به امامت پدرش با خواهرش دعوا میکرد.
از او می پرسیدم که "محمد حسین چرا زیارت عاشورا میخوانی؟
در جوابم گفت که "هرکس زیارت عاشورا بخواند شهید میشود!"
من گفتم "باب شهادت دیگر بسته شده چجوری شهید میشوی؟"
گفت که " بالاخره شهید میشوم"
وقتی در روز عاشورا خبر شهادتش را بهمن دادند, به یاد حرفش افتادم که گفت شهید میشوم.
او غرق زیارت عاشورا بود و همان در زیارت عاشورا حاجتش را گرفت.
راوی :
#مادر_شهید
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
#ما_ملت_امام_حسینیم
#ما_ملت_شهادتیم
#ایران_حسین_علیه_السلام
#تا_ابد_پیروز_است
📌#نیمی_از_یک_پلاک
🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹
eitaa.com/khademin_noroshohada