eitaa logo
#نیمی ازیک پلاک شهرستان نجف آباد
307 دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
4.8هزار ویدیو
105 فایل
﷽ "ݪحظه‌ا؁باشھدا" امروزفضݪیٺ‌زنده‌نگھداشتن‌یادوخاطره‌شھدا کمترازشھادٺ‌نیسٺ کاناݪ‌بہ‌معرفےشھدا،جانبازاטּ،آزادگاטּ،ایثارگراטּ وبصیرٺ‌دینی‌درپیرو؎ازولایت و امام شهداءمی‌‌‌‌پردازد ‌نشرمطاݪب‌باذکرصݪواٺ‌برشھدا اللھم‌صل‌علی‌محمدوآل‌محمدوعجل‌فرجھم @Admin_njf3
مشاهده در ایتا
دانلود
🌙🕋سبک زندگی در ماه امام (ع) فرمود: ⚠️ ، تنها دست كشيدن از طعام نيست و شرایطی دارد كه تنها با رعايت آنها، روزه کامل می گردد. هنگامى كه روزه گرفتید: 👅 خود را از دروغ نگه داريد 👀 ديدگانتان را از ناروا بپوشانید، ⚔ با يكديگر نزاع مكنيد، 😠 بر هم مبريد، 🗣 يكديگر را نكنيد، 👥 با هم بحث و جدل نکنید، ✂️ با یکدیگر به اختلاف نپردازید، 😡 نسبت به هم خشمگين نشويد، 😏 دشنام و ناسزا مگویيد، ⚖ بر يكديگر ستم نورزيد، ⛔️ بی خردى مكنيد. 📍 از ياد خدا و غفلت مكنيد، ⚡️ چنان باشيد كه انگار روز را می‌بینید، ❌ براى روزی که خداوند را دیدار می‌کنید، توشه برگيريد. ⚠️ باید در روزه ات، خداوند را داشته باشی و به وسیله خاموشیِ برخاسته از تفکر درونی، از هر آنچه که خداوند، نهی نموده است در آشکار و نهان پرهیز کنی. ‼️پس اگر اين اعمال را به طور کامل انجام دهی، حقيقت روزه را به جا آورده‌ای. ‼️اما اگر به اين اعمال كه برايت بيان داشتم بی‌تفاوت باشی، به همان مقدار از فضل و ثواب روزه‌ات كاسته خواهد شد. 📚شیخ حرعاملی، وسائل الشيعة، ج۱۰ ، ص۱۶۶. 🕊🌿 🌿🕊 ‎‌نشر‌معارف‌شهدا‌درپیامرسان‌ایتا🇮🇷🌷👇 .......🌹❤️🌹....... 📌 eitaa.com/khademin_noroshohada 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌴🥀🕊🌹🕊🥀🌴 از همان دوران راهنمایی که درگیر مسائل انقلاب شدیم احساس کردم که از خیلی فاصله گرفتم. احساس کردم که خداوند را به گونه‌ای دیگر می‌شناسد و بندگی می‌کند! ما می‌خواندیم تا رفع تکلیف کرده باشیم اما دقیقا می‌دیدم که از نماز و مناجات با خدا لذت می‌برد. شاید لذت بردن از برای یک انسان عارف و عالم طبیعی باشد اما برای یک پسر بچه ۱۲ ساله عجیب بود. من سعی می کردم بیشتر با او باشم تا ببینم چه می‌کند. اما او رفتارش خیلی عادی بود و مثل بقیه می‌گفت و می‌خندید. من فقط می‌دیدم اگر کسی کار اشتباهی انجام می‌داد خیلی آهسته و مخفیانه به او تذکر می‌داد. امر به معروف و نهی از منکر را فراموش نمی‌کرد. فقط زمانی برافروخته می‌شد که می‌دید کسی در یک جمعی می‌کند و پشت سر دیگران صحبت می‌کرد در این شرایط دیگر ملاحظه بزرگی و کوچکی را نمی‌کرد با قاطعیت از شخص کننده می‌خواست که ادامه ندهد. من در آن دوران نزدیکترین دوست بودم. ما رازدار هم بودیم. یک بار از پرسیدم که من و تو از بچگی همیشه با هم بودیم اما سوالی از تو دارم نمی‌دانم چرا در این چند سال اخیرشما این قدر رشد معنوی کردید اما من... لبخندی زد و می‌خواست بحث را عوض کند اما دوباره سوالم را پرسیم بعد از کلی اصرار سرش را بالا آورد و گفت : طاقتش را داری؟! با تعجب گفتم : طاقت چی رو؟! گفت بنشین تا بهت بگم. 📌 🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹 eitaa.com/khademin_noroshohada