eitaa logo
کمیته مرکزی خادمین شهدا سپاه و بسیج
18.1هزار دنبال‌کننده
17.9هزار عکس
4.3هزار ویدیو
90 فایل
ادمین محتوایی جهت ارسال گزارشات و محتوا: @KhademResane_Markazi ادمین پاسخگو جهت ارتباط و سوال در مورد خادمی، کمیته مرکزی و کمیته های استانی خادمین شهدا: @shahidanekhodaiy110
مشاهده در ایتا
دانلود
کمیته مرکزی خادمین شهدا سپاه و بسیج
ای روشنای خانه امید، ای شهید ای معنی حماسه جاوید، ای شهید چشم ستارگان فلک از تو روشن است ای برتر از
🌼🍃🌺🍃🌸 🍃🌺🍃🌸 🌺🍃🌸 🍃🌸 🌸 عصر بود که آمد خانه....... بی مقدمه گفت: پاشین! پاشین وسایلتون رو جمع کنید می خوایم بریم ؟؟؟؟ مادر با تعجب پرسید: ! جدی می گی؟ گفت: آره بابا، بلیط گرفتم. دو ساعت دیگه باید حرکت کنیم. باور کردنی نبود. دو ساعت بعد داخل اتوبوس بودیم. در راه . مادر خیلی خوشحال بود. خیلی را دعا کرد. چند سالی بود که نرفته بودیم..... فردا صبح رسیدیم . مستقیم رفتیم . شاهرخ سریع رفت جلو، با آن هیکل همه را کنار زد و خودش را چسباند به ..... بعد هم آمد عقب و یک پیرمرد را که نمی توانست جلو برود را بلند کرد و آورد جلوی ضریح. عصرهمان روز از مسافرخانه حرکت کردم به سوی حرم. زودتر از من رفته بود....... می خواستم وارد صحن اسماعیل طلائی شوم. یکدفعه دیدم کنار درب ورودی روی زمین نشسته . رو به سمت گنبد. آهسته رفتم و پشت سرش نشستم. شانه هایش مرتب تکان می خورد. حال خوشی پیدا کرده بود. خیره شده بود به و داشت با آقا حرف می زد. مرتب می گفت: خدا، من بد کردم. من غلط کردم، اما می خوام توبه کنم. خدایا منو ببخش! یا (ع) به دادم برس. من عمرم رو تباه کردم. اشک از چشمان من هم جاری شد. یک ساعتی به همین حالت بود. توی حال خودش بود و با آقا حرف می زد. دو روز بعد برگشتیم تهران، در واقعاً توبه کرد. همه خلافکاری های گذشته را رها کرد. روحمان با یادش شاد....... @khademinekoolebar