eitaa logo
سردار آسمانی
1.2هزار دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
1.7هزار ویدیو
104 فایل
🕊️ خادم الشهداء یعنی موقوفه شهدا شدن ویقینا این مدال خادمی می شود مقدمه زندگی...🍃 🎖به جمع خادمین شهداء استان تهران بپیوندید👇 @khademinostantehran پاسخگوی پیام های شما واحد برادران @khadem_Mlatifi واحد خواهران @khadem_shohada_A
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 | 🔸️شناخت و مبارزه با جریانهایی که بین مسلمین سعی در.... ...👇 ➖➖➖➖➖➖➖➖ 🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران @khademinostantehran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ببین چه غریب خوابیدند... 🎬 سکانسی از فیلم سینمایی غریب 📌 سالروز شـهادت شهید بروجردی همرزم شهید «محمد بروجردی» گفت: بروجردی را خدا چنان حیاتی بخشیده بود که در میان مردم راه برود و با نورانیت خود، آن‌ها را زندگی بخشد؛ به همین دلیل لقب شهید بروجردی «مسیح کردستان» شد. تاریخ شهادت: ۶۲/۳/۱ 🥀 ...👇 ➖➖➖➖➖➖➖➖ 🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران @khademinostantehran
1401022008.mp3
8.59M
•آنقدر بخشیده‌ای، بخشیده‌ای، بخشیده‌ای• •سنگ قبری هم نمانده از برایت یا حسن• _دوشنبه‌های‌امام‌حسنی ...👇 ➖➖➖➖➖➖➖➖ 🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران @khademinostantehran
🕊 - براش همیشہ سؤال بود کہ راز رسیدن حاج قاسم سلیمانے بہ این مقام چیه ؟! - خدا اینطور جوابش رو در قرآن داد ؛ {فَضَّلَ اللّهُ المُجاهِدینَ ...عَلَے القاعِدیٖن💛} خدا را بر کسانے که جهاد نکردند بلندی و برتری بخشیده است‌‌.🍃 [ 📚آیه ۹۵ سوره مبارکه نساء ] ...👇 ➖➖➖➖➖➖➖➖ 🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران @khademinostantehran
یادت‌باشد_قسمت‌سوم_2023_05_22_23_49_35_728.mp3
2.14M
🎧| کتاب صوتی |یادت باشد ... ✨زندگینامه شهید مدافع‌حرم "حمیدسیاهکالی‌مرادی" 📕| قسمت سوم ...👇 ➖➖➖➖➖➖➖➖ 🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران @khademinostantehran
📔 |قسمت‌‌صدچهل‌و‌سه چشمم را که باز کردم، گفتم: « مامان من میرم بیمارستان.» مامان که در حال پهن کردن سفره صبحانه بود گفت: «علیک سلام. بزار از جا بلند شی!» کارهایم را کردم و خواستم راه بیوفتم که پدرم صدایم کرد: «صبرکن منو مادرتم بیاییم.» کمی مکث کردم: «بسیار خب. پس برم خونه آبمیوه بگیرم‌وبیام.» بدو بدو آمدم خانه. آب پرتقال و آبلیمو گرفتم و ریختم داخل بطری نوشابه. پسته و موز هم که در خانه داشتیم، برداشتم و برگشتم خانه مادرم. بیمارستان که آمدیم مادرت و پدرت و دوستانت هم بودند. رنگت همچنان پریده بود و دماغت تیغ کشیده. پرستار که آمد زخمت را پانسمان کند، همه از اتاق رفتند بیرون‌. به من گفت: « حاج خانم مراقب باشی ها!» _ چطور مگه؟ _ دفعه قبل پاش تیر خورده، حالا رسیده به کمرش، دفعه بعد لابد نوبت قلبشه! گر گرفتم، انگار از نگاهم فهمیدی شوخی بی مزه ای کرده! خندیدی: « باز جوش آوردی؟ نگاه کن لپا و سر دماغت گل گلی شده!» _ برای چی تا منو میبینن، از این حرفا میزنن؟» _ بابا شوخی کرد، شوخی هم حالیت نمیشه؟» دوستانت آمدند داخل و یکی از آن ها کنار گوشت گفت: «به خانمت بگو امشب من پیشت میمونم.» تا رو برگرداند گفتم: «نخیر، امشب من خودم میمونم!» گفتی: «آقای حاج نصیری محبت داره. میخواد بمونه تا کمی خاطراتمون رو دوره کنیم.» _ گفتم که خودم هستم! آقای حاج نصیری کفش هایش را درآورد و دمپایی پوشید: «حاج خانم برام زحمتی نیست، میمونم.» ...👇 ➖➖➖➖➖➖➖➖ 🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران @khademinostantehran
هر جا هستی دستتو بزار رو سینه‌ت رو به قبله سه بار بگو صلی الله علیک یا اباعبدالله همانا سلام از دور و نزدیک به حسین بن علی علیه السلام می‌رسد ❤️ ...👇 ➖➖➖➖➖➖➖➖ 🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران @khademinostantehran
ثبات‌ قدم‌ یعنی: ایمانت‌ محکم‌تر روحیه جهادی ات‌ مستدام‌تر اخلاصت‌ بیشتر رشد فکری‌ و بصیرتت‌ افزون‌تر یعنی: متکبر‌ نشوی و‌ متواضع‌ باشی یعنی: دچا رشبهه‌ نشوی خسته و دلزده‌ نشوی غر نزنی و‌ ادامه راه‌ را‌ در‌ کنار ولی فقیه باشی نه‌ یک قدم‌ جلوتر و نه‌ یک قدم‌ عقب‌تر -برشی از‌ کتاب‌‌ حاج‌ قاسم: (از چیزی نمیترسیدم) ...👇 ➖➖➖➖➖➖➖➖ 🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران @khademinostantehran
|کسی که نگاهش به وجه الله باشد نظر کرده می‌شود و نظر کرده، اثرگذار است...| ...👇 ➖➖➖➖➖➖➖➖ 🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران @khademinostantehran
یادت‌باشد_قسمت چهارم_2023_05_23_19_29_26_415.mp3
2.21M
🎧| کتاب صوتی |یادت باشد ... ✨زندگینامه شهید مدافع‌حرم "حمیدسیاهکالی‌مرادی" 📕| قسمت چهارم ...👇 ➖➖➖➖➖➖➖➖ 🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران @khademinostantehran
📔| |قسمت‌صدوچهل‌و‌چهار وقتی از مطب پیشت برگشتم، همه دوستانت رفته بودند، حتی آقای حاج نصیری. اتاق دو تخته بود. در را بستم و لب تخت دوم نشستم تا سیر ببینمت. تو دیگه مصطفایی نبودی که با دوستانت میگفتی و می خندیدی.از درد به خود میپیچیدی و ناله میکردی. انگار هذیان بگویی، از دوستانت میگفتی، از شهید بادپا، کج باف و دیگران. به بادپا که میرسیدی پریشون میشدی: «تیر به پهلویم خورده بود سمیه، افتادیم تو محاصره. حاج حسین هنوز سرپا بود و درخواست کمک و پی ام پی داد. مرتب داد میزد اگه به دادش نرسیم از دست میره. پی ام پی که اومد کمک کرد سوار بشم، هنوز درست جاگیر نشده بودم که تیر خورد. یک مرتبه دولا شد ، دستش رو گرفتم بکشمش بالا که پی ام پی حرکت کرد‌. در حال افتادن به بیرون بودم که حاج حسین پنجه دستم رو باز کرد و اینطوری شد که از هم جدا شدیم. آخ سمیه حاج حسین جاموند! شایدم من جا موندم!» نمی‌دانستم چطور زخم های روحت را نوازش کنم. چطور؟ سه شب تمام در بیمارستان بودم. روز می‌آمدم خانه به فاطمه که پیش مامان بود سر میزدم، استراحت میکردم و برمیگشتم‌. روز سوم اصرار کردی: «برو بلوک زایمان ببین نظرشون چیه؟ این بچه کی میخواد به دنیا بیاد؟» رفتم بلوک زایمان. دکتر از شرایط روحیم با خبر شد: «ممکنه برای زایمانت به مشکل بربخوری!» برگشتم پیشت. خانم بادپا زنگ زد: « با پسرم اومدم تهران، میخوام بیام عیادت، همین حالا!» وقتی قرار شد بیایند گفتی:«بزار تا نیامدند نمازم رو بخوانم.» ... ➖➖➖➖➖➖➖➖ 🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران @khademinostantehran
خرمشهر را فقط شهیدان می شناسند ... لحظه ای که فریاد زد : « خرمشهر آزاد شد » تاریخ ایستاد و به تماشا نشست ... امروز ، سالروز آزادسازی خرمشهر، این شهر لاله های خونین، شهر فریاد های بی صدا ، شهر غم دیده است . باشد که قدردان آنهایی باشیم که نیستند... ...👇 ➖➖➖➖➖➖➖➖ 🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران @khademinostantehran
یادت‌‌باشد_قسمت‌پنجم_2023_05_24_21_33_32_170.mp3
1.54M
🎧| کتاب صوتی |یادت باشد ... ✨زندگینامه شهید مدافع‌حرم "حمیدسیاهکالی‌مرادی" 📕| قسمت پنجم ...👇 ➖➖➖➖➖➖➖➖ 🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران @khademinostantehran
📔| |قسمت‌ صدوچهل‌و‌پنج هنوز سر نماز بودی که انها هم امدند و ایستادند به نماز. بعد نماز، دو ساعت تمام تو از شهید بادپا گفتی و خانمش اشک ریخت. در آخرین لحظه وقتی خانم بادپا پرسید: «چرا حاج حسین رو برنگردوندین؟» رنگت پرید و جوابی ندادی. خانم بادپا رو به من کرد و گفت: « سمیه خانم شما چرا اینجایی؟» _ چون ساعت ۹ قراره برم بلوک زایمان! _ کسی هست پیشت؟ _ مامان اینا قراره بیان! _ میخوای بمونم؟ _ نه اصلا. بفرمایید شما! تا جلوی آسانسور، بدرقشان کردم. برگشتم دیدم باز روی تخت دور خودت میچرخی. _ چیشده مصطفی؟ _ هیچی نگو سمیه دارم میسوزم! _میخوای پرستار رو صدا کنم؟ _ فقط حرف نزن! مشت میکوبیدی لبه تخت: «میگم حرف نزن، میفهمی؟ نزن!» بدجوری عصبی شده بودی. پتویی انداختم رویت، کمی پاهایت را ماساژ دادم و ساکت نشستم. انگار نیاز داشتی بخزی در غار تنهاییت. ...👇 ➖➖➖➖➖➖➖➖ 🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران @khademinostantehran
12.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽| جشنواره ره‌آورد سرزمین نور 💌 تجدید میثاق با فرشتگان آسمانی ...👇 ➖➖➖➖➖➖➖➖ 🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران @khademinostantehran
18.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🥀فهمیدم از شهیدا که فاطمه گمنام میخره... پنجشنبه و یاد شهدا با صلوات ...🕊 ...👇 ➖➖➖➖➖➖➖➖ 🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران @khademinostantehran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧 | مریم کاظم‌زاده 💌اولین بانوی عکاس دفاع مقدس را بشناسید متولد شیراز، ابتدا در رشته ریاضی و سپس در رشته هنر تحصیل کرد. بعد از گرفتن دیپلم به اصرار خانواده برای ادامه تحصیل به انگلستان رفت و سپس برای ملاقات امام خمینی(ره) رهسپار فرانسه شد... ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔸صداپیشه: روح الله سلیمانی 🔹شاعر: وحیده احمدی 🔸تهیه پادکست: حسین سلطانی 🔹تنظیم صدا: الهام معینی کیا ...👇 ➖➖➖➖➖➖➖➖ 🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران @khademinostantehran
یادت‌باشد_قسمت‌ششم_2023_05_25_23_52_35_836.mp3
2.93M
🎧| کتاب صوتی |یادت باشد ... ✨زندگینامه شهید مدافع‌حرم "حمیدسیاهکالی‌مرادی" 📕| قسمت ششم ...👇 ➖➖➖➖➖➖➖➖ 🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران @khademinostantehran
📔| |قسمت‌ صدوچهل‌و‌پنج _ دارم میسوزم حاجی، چرا تنهام گذاشتی؟ اونم اینجوری. چرا شرمندم کردی؟ چرا خجالتم دادی؟ لامروت، ندیدی زنت چطور نگام میکرد؟ ندیدی نگاه های پسرت رو. حاجی این رسم رفاقته؟ تنهام گذاشتی که منو روسیاه کنی؟ دو ساعت تمام زمزمه میکردی و اشک میریختی. بعد که آرام گرفتی، گفتم: «من میرم پایین ببینم دکتر چی میگه!» آرام گفتی: «اگه گفتن باید زایمان کنی به من خبر بده!» رفتم پایین پیش دکتر: «وضعیتت اصلا مناسب نیست، برو ام آر آی بگیر وگرنه مسئولیتش پای خودت؟» آمدم بالا، هنوز زیر پتو ناله میکردی. چقدر دلشوره داشتم. صبح بود که مامان و بابام امدند جلوی در بیمارستان. هنوز وقت ملاقات نشده بود که زنگ زدند. گفتم: «من باید برم ام آر آی، میام باهم بریم!» به تو که هنوز زیر پتو بودی گفتم: «آقا مصطفی شنیدی؟ دارم میرم دارم میرم ولی پولش را چه کنم؟ هیچی نباشه، صد هزار تومن میشه!» بلند شدی نشستی: «نگران نباش، من یه مقدار پول دارم!» _ حقوقمون رو که هنوز ندادن! _ این بار که رفتم سیصد دلار تشویقی گرفتم. گوشی رو بده به من! زنگ زدی به پدرت و قرار شد که پول را تبدیل کند. ...👇 ➖➖➖➖➖➖➖➖ 🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران @khademinostantehran
-إِنَّهُم‌‌یَرَوْنَهُ‌بعِیداوَنَراهُ‌قَرِیبا.. یک نفر مانده از این قوم که بر میگردد که برمیگردد، که برمیگردد... ...👇 ➖➖➖➖➖➖➖➖ 🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران @khademinostantehran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💎در آینه شاهچراغِ شیراز سیمای خجسته «رضا» را عشق است ... به بهانه‌ی روز بزرگداشت حضرت‌احمدبن‌موسی‌شاهچراغ ...👇 ➖➖➖➖➖➖➖➖ 🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران @khademinostantehran
یادت‌باشد_قسمت‌هفتم_2023_05_26_22_56_23_404.mp3
2.45M
🎧| کتاب صوتی |یادت باشد ... ✨زندگینامه شهید مدافع‌حرم "حمیدسیاهکالی‌مرادی" 📕| قسمت هفتم ...👇 ➖➖➖➖➖➖➖➖ 🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران @khademinostantehran
📔| |قسمت‌‌صدوچهل‌و‌شش رفتم پایین. با مادرم جاهای مختلفی برای ام آر آی مراجعه کردیم، اما دست خالی برگشتیم. _ توی این وضعیت که بچه وقته تولدشه خطرناکه! پدرت با درمانگاهی هماهنگی کرد. _ فردا می‌بریمت اونجا. روز بعد ام آر آی که گرفتم، از آنجا آمدیم پیش تو. اتاقت پر بود از مهمان، نگاهم کردی: «چیزی شده؟» _ ام آر آی گرفتم! _ پس برو بلوک زایمان نشون بده، رنگ به صورت نداری! مامانم رسید. با او رفتیم. همان لحظه گفتند آماده شو برای اتاق عمل. پدرت آمد و کارهای پرونده را انجام داد. درحالی که برای رفتن به اتاق عمل آماده میشدم پرستاری آمد: «ملاقات کننده داری، بیا بیرون ولی اون طرف پرده نیا!» آمدم دم در، آنجا سُرُم به دست روی ویلچر، جلوی پرده ای که جلوی بلوک زایمان زده بودند نشسته بودی. _ آقا مصطفی با این حالت چجوری اومدی؟ لب هایت میجنبید، چند بار به سمتم فوت کردی: «برات آیت الکرسی خوندم، نگران نباشی ها! فقط مراقب خودت باش!» سرت را از لای پرده پیش آوردی و پیشانی ام را بوسیدی. پرستار گفت: «عجله کن خانم! باید بری اتاق عمل!» نگاهت که کردم، چشم هایت پر از اشک بود. داخل ریکاوری بودم که بهوش آمدم. مامانم کنار گوشم گفت: «بچت پسره و خوشگل.» وقتی آوردنم بخش، نگاهم را چرخاندم و دلم خواست ببینمت. مامان متوجه شد: «الان مویش رو آتش میزنن، میاد.» آمدی با همان ویلچر. _ بچه کو آقا مصطفی؟ _ الان میارن. ...👇 ➖➖➖➖➖➖➖➖ 🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران @khademinostantehran
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید شدن زیباست، گمنام شدن زیباتر ... ...👇 ➖➖➖➖➖➖➖➖ 🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران @khademinostantehran