1_1545214095.mp3
2.66M
ماه رمضون خودت رو تو قلب فاطمه جا کن
روزت با یه السلام علی الحسین وا کن
#حسین_طاهری
#ماه_رمضان
#اللهم_ارزقنا_کربلا_بحق_الحسین_ع
1_1545499018.mp3
10.59M
#ماه_عسل_۱۴۰۱
حرفِ ششم؛
#استاد_شجاعی
🔰 مکانیزم روح نیز مانند جسم است که اگر خوراک زیاد، بد و یا نامناسبی دریافت کند؛ سنگین میشود .
💠 درمانِ سنگینی روح؛ دریافت غذای متناسب با ریاضیاتِ روح است.
یکی از خوراکهای بسیار تاثیرگذار در آرامش روح، دعایی است که در ماه رمضان وارد شده...
زیرک کسی است که از این دعاها به سادگی نگذرد...
@Ostad_Shojae
هیئت خواهران خادم الزهراسپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی_همدان
#رمان_ضحی ❤️ #قسمت_دویست_وبیستم _ما اینجا کجا رو داریم حرم دیگه _خب واسه چی دیشب نرفته بودیم مگه؟
#رمان_ضحی ❤️
#قسمت_دویست_وبیست_ویکم
***
ماشین که به پیچ کوچه پیچید تپش قلبم روی شقیقه هام و توی گوشهام شدت گرفت طوری که صداها رو به زحمت میشنیدم
سرم رو تا حد امکان پایین انداختم تا از مقابل منزل حاج صادق رئوف رد شدیم و بعد نگاهم رو بالا کشیدم و از دور به در منزل خودمون دوختم
چقدر دلتنگ بودم
قلبم پرمیکشید برای دویدن توی این حیاطِ بزرگ و پر دار و درختش
برای آشفته کردن خواب ماهی های حوض بزرگ و آبی رنگش
برای عطر یاس و رازقی
برای بوی پلو زعفرونی و خورش فسنجون های مادر و کشک بادمجون زن عمو
برای آب دوغ خیارهای تابستانی که گردو های ریزریزش زیر دندان بازی میکردن
برای تنگ شربت به لیمو که توی شیشه شفافش صورت کج و معوجم رو تماشا کنم و بی بهانه بخندم
برای تخت گوشه حیاط که وقتی شب میشکست و هوای سحر میوزید نماز خوندن روش با هیچ حسی توی دنیا عوض شدنی نبود
برای آب پاشی موزاییک های کهنه ی کف حیاط که بوی خاکش چند قدمی تا بوی بهشت برای ما فاصله داشت
برای آدمهای این خونه بیشتر از هر چیز
برای مادر و آقاجون
برای خان عمو و زن عمو
برای تک تک برگهای درختهای حیاط هم دلتنگ بودم
ماشین که متوقف شد پاهام انگار به کف چسبیده باشه، سنگین بود و پیاده شدن سخت
رضا مثل همیشه دردم رو ندونسته حس میکرد
قُل احساساتی و مهربونم بی هیچ تقاضایی در ماشین رو باز کرد و دستم رو گرفت
با ذوق گفت: خوش اومدی عزیزم
به لبخندش دلگرم شدم و پا به زمین گذاشتم
ایستادم و روبه ژانت گفتم: بیا عزیزم خجالت نکش نباید که تعارفت کنم
سرگرمی به مهمان ها بهانه خوبی بود برای فرار از دلهره و اضطراب
دستش رو گرفتم و پیاده اش کردم
رضا اجازه نداد به کوله ها دست بزنیم و خودش از صندوق عقب پایینشون آورد و روی دوش گذاشت
سنگین نبودن اما بد بار چرا
ولی اصرار بی فایده بود
کرایه ماشین رو حساب کرد و تا راه افتاد ماشین بعدی از راه رسید
رضوان و کتایون فوری پیاده شدن و کتایون با تردید دوباره گفت: هنوزم دیر نشده ما اینجوری معذبیم بذار بریم هتل زحمت ندیم
رضوان کلافه گفت: بخدا کشت منو این دو ساعته تو راه تو یه چیزی بگو
انگشتم رو به حالت تهدید بالا آوردم تا از شر تعارف راحتش کنم اما قبل از اینکه کلامی صادر بشه در حیاط باز شد و صدای آشنای حاجی پیچید:
سلام خیلی خوش اومدید
زیارت همگی قبول
اونی که پشتش به ماس همون ضحای خودمونه؟!
توان تکان خوردن نداشتم
چشمهام دوباره خیس شده بود و نفسم به شماره افتاده بود
رضوان دستهای یخ زده م رو با دستهای گرمش گرفت تا از حال نرم
به زحمت چرخیدم و چشمهای مهربونش رو دیدم
یک قدم پیش گذاشت
تهِ صدای قشنگش بغض داشت ولی روی لبش لبخند: چه عجب یاد ما کردی
همه چیز از یادم رفت
اینکه جلوی در توی خیابون ایستادیم یا مهمان داریم یا هر چیز دیگه ای...
پرکشیدم و خودم رو محکم به سینه پهنش کوبیدم
دستهاش دور شانه م قفل شد
_به به خانم خانما دکترِ باباش
نه سلامی نه علیکی همینجوری میپری بغل بابات که چی بشه
پس ما چی بودیم اینجا!
صدای عمو باعث شد سر بلند کنم و با لبخند اشکهام رو بگیرم: سلام عمو جان ببخشید
دستش زیر چانه م نشست و پیشانیم رو بوسید: سلام عزیزم
خوش اومدی
آقاجون اما فقط با لبخند نگاهم میکرد
دستش رو گرفتم و با بغض گفتم: سلام حاج آقا
با بغض خندید: زهرانار و حاج آقا هنوز این از دهنت نیفتاده؟!
میان گریه و خنده من رضا بالاخره ناجی پایان معرکه شد: گفتم سوگلی که بیاد ما همه هبط میشیما!
انگار نه انگار ما هم مثلا زائریم
مسافریم
یه هفته اس نیستیم!
حالا ما هیچی مهمان داریم حاجی!
آقاجون مرا محکمتر به خود فشرد: الحسود لایسود
پسر که ناز کشیدن نداره یالا داخل
بعد با هم به سمت ژانت و کتایون که مبهوت کنار رضوان ایستاده ما رو تماشا میکردن قدم برداشتیم و آقاجون با مهربانی گفت:
سلام خیلی خوش اومدید قدم روی چشم ما گذاشتید وقتی فهمیدیم شما میاید خیلی خوشحال شدیم
کتایون با خجالت گفت: سلام
ببخشید باعث زحمت شدیم
_این چه حرفیه مهمون رحمته بفرمایید داخل
حاج خانوما داخلن بفرمایید
ژانت که هیچ چیز از صحبتهای پدرم متوجه نمیشد بی صدا و مبهوت خیره نگاهش میکرد
تا نگاه پدرم چرخید سمتش هول گفت: سلام
و چون چیز دیگه ای بلد نبود ساکت شد
لبخند حاجی عمیقتر شد: سلام
شما تازه مسلمانی درسته؟!
تبریک میگم عاقبت بخیر باشی دخترم بفرمایید
آهسته گفتم: حاجی فارسی بلد نیستا
تلنگری روی گونه ام زد: خب تو ترجمه کن!
با اون حاجی گفتنش
پشت چشمی نازک کردم و حین برگشتن به سمت در برای ژانت حرفهاش رو ترجمه کردم
جلوی در عمو اول به مهمانها خوش آمد گفت و بعد رضوان را بوسید و زیارت قبول گفت
آقاجون پشت دست زد و رضوان را بغل کرد:
تو رو یادم رفته بود جوجه؟!
چرا هیچی نمیگی؟
رضوان با خنده گفت: بله دیگه نو که میاد به بازار کهنه میشه دل آزار عمو جان
وارد حیاط شدیم و هم من و هم بچه ها محو در و دیوار و زمین این حیاط قشنگ...
هیئت خواهران خادم الزهراسپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی_همدان
#رمان_ضحی ❤️ #قسمت_دویست_وبیست_ویکم *** ماشین که به پیچ کوچه پیچید تپش قلبم روی شقیقه هام و توی گو
#رمان_ضحی ❤️
#قسمت_دویست_وبیست_ودوم
وارد حیاط شدیم و هم من و هم بچه ها محو در و دیوار و زمین
با گوشه ای از ذهنم صدای حاجی رو هم میشنیدم که به برادرزاده زبان درازش میگفت:
_ماشاالله به زبونت
تا حالا که تک بودی دمار از روزگار ما درآورده بودی
حالا که جفت شدید ما باید بذاریم از این خونه بریم!
نه مصطفی؟!
قبل از اینکه عمو جوابی بده زن عمو از در ورودی ساختمان بیرون اومد و من و رضوان رو همزمان با دو دست بغل گرفت
شاید چون شک داشت کدوم رو باید اول در آغوش بگیره:
سلام زیارتتون قبول کربلایی خانوما
با لبخند صورتش رو بوسیدم: زن عمو خیلی دلم براتون تنگ شده بود
با دقت نگاهم کرد: دل ما هم تنگ شده بود دختر
چه صبر ایوبی داری تو
نه سری نه سفری!
کجایی؟!
رضوان پیش دستی کرد و اشاره ای به بچه ها کرد: مامان مهمونامون
زن عمو نگاهش رو از من گرفت و به اونها داد
با لبخند گفت:
سلام خوش اومدید خیلی خوش حالمون کردید مدتها بود اینجوری مهمون واسه مون نیومده بود خیلی خیلی خوش اومدید
اونقدر صادقانه حرف میزد که حتی ژانت هم که فارسی نمیفهمید با لبخند نگاهش میکرد
به صورتش دقیق شدم
پیرتر شده بود اما زیباییش رو داشت
با اون چشمان سبز آبی و براقش
که میراث خورش فقط احسان بود و رضوان همیشه گله اش رو به احسان و به خود زن عمو میکرد!
حاج عمو رو به زن عمو گفت:
حاجیه خانوم بچه ها خسته ان ببرشون داخل
پسرتو دیدی؟
زن عمو با خیال راحت و لبخند گفت: آره فرستادمش بره یه دوش بگیره
بابا با کمی تعجب گفت: پس حاج خانوم ما چی شد زن داداش؟!
_والا داشت می اومد رضا که اومد داخل باهاش رفت تو
الان دخترا رو میبرمشون خونه شما استراحت کنن
حاج بابا سری تکان داد و همراه عمو رفت به طرف منزل اونها:
آره بابا جون الان خسته اید خوب استراحت کنید وقت شام میبینمتون
لبخندی زدم: چشم
پشت زن عمو راهروی کوتاه ورودی رو طی کردیم و از در نیمه باز خونه وارد شدیم
نفسم توی سینه حبس شده بود هم از حس عجیب و وصف نشدنی دیدن دوباره خونه و هم از دلهره ی رویارویی با مادرم
پشت زن عمو پناه گرفته بودم و قدم به قدم همراهیش میکردم
حواسم به هیچ کس و هیچ چیز نبود نه مهمان های تازه وارد و نه چیز دیگه ای فقط با چشم به دنبالش میگشتم تا اینکه زن عمو ایستاد و من ناچار شدم سرم رو بالا بگیرم
از پشت شانه های افتاده زن عمو دیدمش
چهره اش آروم و خالی از اضطراب بود برعکس من
با نگاه ناخوانا و ناواضحی کوتاه روی صورتم مکث کرد و بعد گفت:
ماشاالله زبونتو موش خورده؟
نمیخوای سلام کنی؟
لبخندش رو که دیدم همه ترس هام فروریخت و گنگ ولی خندان گفتم: سلام
و بی غرور و ملاحظه از زن عمو رد شدم و خودم رو توی بغلش رها کردم
چند ثانیه محکم بغلم کرد و بعد از خودش جدا کرد: خیلی خب بذار دوستاتم ببینم!
و بعد رو به کتایون و ژانت و البته رضوان شروع به احوال پرسی کرد
_سلام زیارت همگی قبول خیلی خوش اومدید
رضوان صورت مامان رو بوسید و کتایون با لبخند تشکر کرد ولی ژانت با بهت و حلقه اشک کمرنگی فقط تماشاش میکرد
جملات رو ترجمه کردم و مامان تازه متوجه شد ژانت متوجه حرفش نشده و خودش با چند جمله ای که بلد بود باهاش حال و احوال کرد:
سلام دخترم بابت مسلمان شدنت تبریک میگم و خیلی خوشحالم که به منزل ما اومدید
خوش اومدید
ژانت چند بار پلک زد تا موفق شد جواب بده کوتاه: ممنونم
مامان با دست تعارف کرد بنشینیم و برای آوردن شربت به آشپزخونه رفت
زن عمو هم همراهیش کرد ولی به ما اجازه نداد بریم:
_بشینید یه نفسی تازه کنید وقت واسه کار کردن زیاده
لبخندی زدم و حین نشستن سقلمه کوچک کتایون به ژانت رو دیدم که با این جمله همراه بود: چیه تو ام وا رفتی
_بهم گفت... دخترم...
کتایون با کلافکی پلک بر هم گذاشت:
اگر انقدر اذیت میشی بریم هتل
ژانت فوری جواب داد: نه نه... خوبم
رضوان نگران رو به کتایون پرسید: چی شده؟
ولی قبل از اینکه جوابی به سوالش داده بشه مامان با سینی شربت و زن عمو با دیس شیرینی از آشپزخونه خارج شدن و به سمت ما اومدن
...
زیر لب بسم اللهی گفتم و در اتاقم رو باز کردم
نگاه گذرایی توش گردوندم
ترکیبش مثل قبل بود و چیزی جا به جا نشده بود
همون پرده ی سفید زر دوز روی پنجره رو به حیاط و همون تخت چوبی کنارش
همون میز تحریر بزرگ و کتابخونه هم رنگش کنار دیوار غربی و همون میز آرایش کوچیک کنار در
ولی جای خالی قالیچه ای که با خودم برده بودم با فرش دو در دو و ساده ای پر شده بود
دستم رو پشت کمر ژانت و بعد کتایون گذاشتم و به داخل هُل دادم: بفرمایید خوش آمدید
خواهشا اینجا راحت باشید اتاق خودتونه
این تخت کشوییه از زیر بازش کنید دو نفره میشه
من و رضوان میریم اتاق رضا یکم خستگی در کنیم بهتون سر میزنیم
خواستید دوش بگیرید همین طبقه حمام هست کس دیگه ای هم ازش استفاده نمیکنه راحت باشید
کتایون هنوز معذب بود:
_ولی کاش اصرار نمیکردی میذاشتی...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
بدترین نو کراتم ...
هر شب جمعه به یاد کربلاتم
اَللّهُمَ اَرزُقنـٰا فِي اَلْدُنْیٰا زیٰارَۃ اَلْحُسَیْن
وَ فِي اَلْاٰخِرَۃ شِفٰاعَة اَلْحُسَیْن 🍃
خدایا روزی ما را در دنیا زیارت کربلا و
در آخرت شفاعت امام حسین(ع) قرار بده
#اللهم_ارزقنا_کربلا_بحق_الحسین_ع
#تلنگر ⚠️
#حاجقـاسم یهجـاتو
وصیـتنامشـونمیـگن؛
خدایـاوحشـتهمـهی
وجـودمرافـراگرفتهاست'
منقـادربهمھـارِ
نفـسِخـودنیسـتم
رسـوایمنڪن!
+حقیقـتاحاجـیڪه
اینـجـوریمیگـن
آدمخیلـیزیادشـرمندهمیشھ
#حاج_قاسم
┈┄┅═✾•••✾═┅┄
شما چه علاقه مندی هایی دارید؟
👈 "غرب" به علاقه مندی شما پاسخ می دهد.
◾اهل سنت هستید؟
برای شما شبکه وهابی وصال و کلمه راه می اندازد.
◾شیعه هستید؟
برای شما شبکه اهل البیت راه می اندازد و به مقدسات اهل سنت توهین می کند.
◾می خواهید مرجع تقلید داشته باشید؟
برای شما مرجع تعیین می کند و شبکه المرجعیه را برای شما راه می اندازد و درس خارج فقه و اصول سید صادق شیرازی را برای شما پخش می کند.
◾امام حسین را دوست دارید؟
برای شما سه شبکه به نام امام حسین راه اندازی می کند و پخش زنده حرم امام حسین می گذارد.
◾حضرت زهرا را دوست دارید و معتقدید فدک غصب شد؟
برای شما در لندن شبکه فدک راه اندازی می کند و ملکه انگلیس را از نوادگان حضرت زهرا معرفی می کند و نسبت ناپسند به همسر پیغمبر میدهد !!!
◾به مباهله پیغمبر با مسیحیان معتقدید؟
آقای یاسرالحبیب با وهابی ها برایتان مباهله میکند.
📌هر نیاز فقهی و معرفتی و دینی دارید مرجعیت لندنی برای شما یک شبکه راه اندازی کرده است.
⭕️تا کنون 45 شبکه ناقابل! با میلیاردها هزینه برای ارتقای معلومات شما!!!! چقدر مهربانند این غربیها
👈کرونا شیوع پیدا میکند، شخصی ضریح حرم حضرت معصومه را لیس می زند و دین را در مقابل عقل قرار می دهد و فیلم این کار را پخش می کند بعد مشخص می شود از فرقه شیرازی است. BBC این کار را نه به شیعیان لندنی قم، بلکه به همه مردم شهر مقدس قم و کل شیعیان نسبت می دهد.
◾شما سریال دوست دارید؟
◾بچه های شما کارتون دوست دارند؟
◾مستندهای HD با کیفیت می خواهید ببینید؟
◾به موسیقی علاقه دارید؟
◾ورزش و سرگرمی می خواهید؟
◾به اخبار و تحلیل اخبار علاقه دارید؟
◾به آشپزی و سلامت خانواده علاقه دارید؟
در این دنیایی که حاضر نیستند یک پاپاسی خرج کسی کنن، برای هر علاقه شما ده ها شبکه "رایگان" راه اندازی کردهاند تا سیر تکامل دانش شما از جهان و از خودتان حتی لحظهای متوقف نشود!
👈با وجود این همه شبکه، تحمل وجود یک شبکه انگلیسی زبان pressTV را هم ندارند و آن را حذف می کنند شبکه العالم هم در ماهواره حذف می شود، به همین راحتی!
📌 بعد شعار جریان آزاد رسانه ایشان گوش فلک را کر کرده است!
👈 برای مراسم حرام و خشن قمه زنی !! پلیس لندن محافظ می گذارد و آمبولانس آماده می کند، فیلم برداری کرده و به اسم شیعه در دنیا پخش میکند.
👈 اما "نهضت جهانی شیرخوارگان حسینی" به اتهام "نشر خشونت" در انگلیس "ممنوع" میشود. جالب نیست؟!
قمه زنی در انگلیس آزاد و به همراه محافظ، انجام میشود. اما شیرخوارگان حسینی ممنوع میشود، به اتهام نشر خشونت
و بعضی از ما هم خیلی محترمانه دنباله رو این کانالها و شبکه ها هستیم و چقدر راحت و سریع فریب میخوریم !!!
📌💠 و مبارزه بین حق و باطل همواره تا ابد ادامه دارد ...
همیشه یادمان باشد که *طعمه مفت فقط در تله پیدا میشود!!!*
قدری بیاندیشم .
(جهاد تبیین)
هدایت شده از علیرضا پناهیان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔حالِ دلِ شکسته ..
#استوری
@Panahian_ir
13.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#استوری
#موعود_قرآن
📖 سوره نحل، آیه 38
👈 سایز مربّع
هدایت شده از KHAMENEI.IR
📩 تلاوت با تدبر
🔻 حضرت آیتالله خامنهای: بعضی علاوهی بر روزه گرفتن در ماه رمضان، آموزش خود را هم از قرآن در حد اعلی تأمین میکنند؛ تلاوت قرآن با تدبر. در شبها و نیمه شبها تلاوت قرآن، انس با قرآن، مخاطب خدا قرار گرفتن، لذت و معنای دیگری دارد. چیزی که انسان در چنین تلاوتی از قرآن فرا میگیرد، در حال متعارف و معمول نمیتواند به چنین تلاوتی دسترسی پیدا کند. ۱۳۸۶/۰۶/۲۳
🏷 #بهار_قرآن
🌙 @Khamenei_ir
هدایت شده از علیرضا پناهیان
#توییت | در کنار بدن خونین شهیدان صحن پیامبر اعظم(ص) با افتخار میتوان این حدیث نبوی را فریاد زد: العلماء ورثة الانبیاء
هر عالمی در راه انجام ماموریتش که خدمت به مردم است به شهادت برسد وارث پیامبر بودنش قطعی است. مبارکشان باد.
ننگ ابدی بر میراث داران مشرکین مکه که با وارثان پیامبر دشمنی دارند.
@Panahian_ir
جز6.mp3
3.98M
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸 مراسم وداع با پیکر دومین طلبه شهید رمضان، حجت الاسلام دارایی در رواق امام خمینی(ره) حرم مطهر رضوی...
1_1546048180.mp3
12.77M
#ماه_عسل_۱۴۰۱
حرفِ هفتم؛
#استاد_شجاعی
#آیتالله_تهرانی
♥ باطنِ عشق، این است که هرآنچه خوبی، خیر و زیبایی است را برای معشوق بخواهی.
⚡️و در ماه مبارک رمضان میزانِ عشق ما به اهلِ آسمان، محک میخورد.
آیا ما جزو کسانی هستیم که به باطنِ عشق دست پیدا کرده اند یا...؟
@Ostad_Shojae
4_6046354779196623151.mp3
4.31M
﷽
🌹شرح دعاهای هر روز ماه رمضان
🌷مرحوم آیت الله مجتهدی تهرانی
روز 6⃣
🌴اللَّهُمَّ لاَ تَخْذُلْنِی فِیهِ لِتَعَرُّضِ مَعْصِیَتِکَ وَ لاَ تَضْرِبْنِی بِسِیَاطِ نَقِمَتِکَ
وَ زَحْزِحْنِی فِیهِ مِنْ مُوجِبَاتِ سَخَطِکَ بِمَنِّکَ وَ أَیَادِیکَ یَا مُنْتَهَی رَغْبَةِ الرَّاغِبِین
🍃خدایا، مرا در این ماه به خاطر نزدیک شدن به نافرمانیات وامگذار و با تازیانههای انتقامت عذاب مکن و از موجبات خشمت دورم بدار، به فضل و عطاهایت، ای نهایت دلبستگی دلشدگان))
🌱تفاوت گناه و تقوا
گناه انسان را خوار و ذلیل می کند؛ اما تقوا انسان را عزیز می کند
🌷آیه قرآنه
هر کی ایمان بیاره و عمل صالح بکنه ما هم دوستیشو تو دل مردم میندازیم
مردم شیخ محمد حسین زاهد را دوست داشتند؛ چرا؟ چون اهل تقوی بود
🌳خداوند تبارک و تعالی به شعیب پیامبر( ع) فرمود: می خواهم صد هزار نفر از قوم تو را عذاب کنم ؛ چهل هزار از بدان ؛ شصت هزار از خوبان؟!!
حضرت سوال کردند: چرا و علت آن چیست ؟ چرا خوبان هم باید عذاب شوند؟!خطاب رسید: برای اینکه خوبان نهی از منکر نمی کردند؛ از گناه بدان ناراحت نبودند.
#مجتهدی_تهرانی
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑🎥 نقاشی شن پرتره طلبه مجاهد
شهید حجت الاسلام محمد اصلانی روحانی جهادگر که با زبان روزه در حرم مطهر علی بن موسی الرضا(ع) به دست عوامل تکفیری به شهادت رسید.
اثر علی برنایی
▫️"خدایا! این دین توست که به خاطر گوشه نشینی ولی ات گریان شده!
❗️این قرآن توست که در فراق ولی ات گریه می کند!
خدایا این چشمهای مومنین است که در فراق ولی ات اشک می ریزد!
پس بر محمد و آل محمد درود فرست،
و در فرج ولی ات تعجیل کن تا به دینت، قرآنت و مؤمنین رحم کرده باشی."
این دعای جانسوز را روبروی ضریح امیرالمومنین علی علیه السلام شنید؛
پریشان و گریان، برگشت که صاحب دعا را بشناسد اما کسی را ندید؛
قلبش می گفت امام عصر (سلام الله علیه) بوده که برای فرجش اینگونه استغاثه می کرده.
📚 تنها رهِ رهایی، ص78.
#داستانک_مهدوی #دعا_برای_فرج
Joze 07-Aghaie Tahdir_1395-8-18-9-16.mp3
34.25M
📖 تلاوت تحدیر (تندخوانی)
🌺 #جزء_7 #قرآن_کریم
📥توسط استاد معتز آقایی
⏲ 35 دقیقه
📩 به دوستان خود هدیه دهید.
هدایت شده از KHAMENEI.IR
📩 سخن گفتن با خدا
🔻 حضرت آیتالله خامنهای: در وصیت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) به امام حسن مجتبی(علیهالسلام) این معنا وارد شده است: خدای متعال بین خودش و تو، واسطهای، فاصلهای و حجابی قرار نداده است. هر وقت با خدا شروع کنید به سخن گفتن و عرض نیاز کردن، خدای متعال صدا و درخواست شما را میشنود. با خدا همیشه میشود همزبان شد، و گفتگو کرد. ۱۳۸۵/۰۷/۲۱
🏷 #بهار_قرآن
🌙 @Khamenei_ir
هدایت شده از علیرضا پناهیان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 به مهربانیام نگاه کن ..
#استوری
@Panahian_ir
هدایت شده از کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
🔹نکات کلیدی جز ششم قرآن کریم
🔸از بدی های دیگران بگذرید،خدا هم از شما می گذرد.(نسا/۱۴۹)
🔸 به قرار دادهای که می بندید،وفادارباشید.(مائده/۱)
🔸در کارهای خوب و رعایت حقوق دیگران،به همدیگر کمک کنید.(مائده/۲)
🔸طعام اهل کتاب برشما وطعام شما برای آنان حلال است.(مائده/۵)
🔸هر کس برای زنده نگه داشتن انسانی تلاش کندانگار به همه مردم زندگی بخشیده است.(مائده/۳۲)
🔸 برای رسیدن به خدا به دنبال وسیله «مثل نماز،انفاق و آبروی مقربان درگاهش»باشید.(مائده/۳۵)
🔸از قصاص کردن بگذرید که کفاره گناهانتان خواهد بود.(مائده/۴۵)
🔸 به جای بحث های اختلافی و بی فایده در کارهای خوب از همدیگر سبقت بگیرید.(مائده/۴۸)
🔸از رابطه و رفاقت با کسانی که دین شما را تمسخر می کنند ،بپرهیزید.(مائده/۵۷)
🔹🔷 ((نهج البلاغه و زندگی)) 🔷🔹
روشی نوین در ارائه سبک زندگی علوی
✍️ #دلنوشته همسر یک طلبه پیرامون ترور چند طلبه در حرم مطهر حضرت رضا(علیه السلام)
✅ این را میدانید و شنیدهاید که توی هر صنفی آدم خوب و بد هست.
اما اینجا توی صنف #طلبه تنها جاییست که همه اعضا را به کردار آدم بده میشناسند و با دست نشانش میدهند.
📚 در سالهای دور روایت های زیادی از کتکزدن و شکنجهکردن بچهها در #مدرسه دیدهایم و شنیدهایم
اما هیچ کس این صنف را به #شکنجه گری نمیشناسند.
👨🏻🎓 وقتی کسی می گوید که پدرش #معلم بوده، هیچکس به خنده نمیگوید:
«عه! بابای شما هم ترکه به دست بوده؟»
🧑🏻⚕ توی این سالها بارها و بارها از زیر میزی گرفتن برخی #پزشک ها، بیاخلاقی برخی #پرستارها، روابط پیچیده و غیر اخلاقی برخی #بازیگر ها، کمفروشی #کارخانهدارها، رشوهگیری برخی #قاضیها و... شنیدهایم.
اما هیچ کدام را #مطلقا_سیاه نمی بینیم.
✴️ هنوز هم پزشکها، پرستارها، قاضیها و معلمها و ... #محترم و #تاج_سر هستند و #انصاف ما تشخیص میدهد که باید برای عدهای واژه استثنا را استفاده کرد.
‼️ اما اینجا، توی صنف ما طلبه ها همه به پای هم میسوزند.
🔵 اگر خبر فلان نماینده مجلس و خورد و بردهایش بپیچد، از فرداش نگاه مردم روی قبای زمستانه همسر من سنگینی میکند.
🔵اگر #بنزین گران شود، روغن نایاب و جوجههای یک روزه را در دارقوزآباد زنده زنده دفن کنند...شوهرم در بقالی باید به ده نفر پاسخ بگوید.
چرا؟ چون #رئیس_جمهور هملباس اوست.
🔰 فرقی نمیکند که #فاصله_طبقاتی ما از آقای رئیسجمهور چقدر باشد،
اینکه گرانی بنزین اول از همه کمر #زندگی نحیف ما را میشکند،
اینکه ما مدتهاست رنگ گوشت قرمز را ندیدهایم، مهم نیست.
#عقل مردم به #چشم است و چشم فقط لباس را میبیند.
💔 #خانواده_های_طلبه فشار زیادی را تحمل میکنند. این را فقط از تجربه زیسته خودم نمیگویم. ده سال است که دارم کنار طلبههای زیادی زندگی میکنم.
#محرومیتها، #سختیهای_زندگی، #فشار_اجتماعی که گاهی تا اندرونی خانواده خودشان هم حضور دارد، #ناامنی_اجتماعی که گاهی از کودکی تجربهاش می کنند.
❓شما از چهارتا فرزند طلبه بپرسید که کجای زندگیاش بخاطر لباس پدرش #برچسب خورده.
⏺اول از همه #مدرسه! اگر بچه #شیطنت کند، معاون مدرسه گوشش را میکشد و میگوید: «بچه آخونده دیگه.»
⏺ اگر خوب درس نخواند،
⏺ اگر توی #دعوا با هم کلاسی بخواهد حقش را بگیرد. محال است توی جمعی بنشیند و یک بامزهای پیدا نشود که با نیشخند بپرسد: «تو ام میخوای عین بابات #آخوند بشی؟!» یک طور پلشتواری به بچهات از همان اول میفهمانند که پدرش چه جایگاه دوست نداشتنیای دارد.
⚠️ نتیجهی محرومیتها، نان و پنیر سق زدنها، دوریکشیدنها از بستگان و زندگی در هر روستای دور افتادهای برای ما جز برچسب، #تمسخر و نگاههای سنگین نیست.
‼️ حواس همه نکتهسنجهای عالم که شغلشان توجه به جزئیاتیست که دیگران نمیبینند، به همه چیز هست. الا اینکه #طلبه و #خانواده و #بچههایش #انسان هستند.
ما هیچ کجای دستهبندی اخلاقی انسانی تربیتی آنها جایی نداریم. همین حالا که دارید این مطلب را میخوانید ؛
⛔️ مراقب باشید مبادا صرفا بخاطر #ملیت ضارب اتفاق دیروز، رفتارتان با این عزیزان عوض شود. خیلی هم خوب. من هم همین نظر را دارم. اما دلم میخواست یک نفر از همینها که دینشان #انسانیت است، درباره آن سه نفر که با زبان #روزه در خون خودشان غلطیدند و خانواده هاشان که با خون دل #افطار کردند، حرف بزنند.
از دختر هشت ساله شهید اصلانی که نمیدانم توی دل کوچک تب دارش چه کربلایی ست...
نقدی بر دلنوشته همسر یک طلبه
🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻
سلام علیکم .
این متن همسر طلبه رو لطفا نشر ندید
که فقط کسر خانواده های طلبه رو پایین آورده
من به عنوان همسر یک طلبه که قریب به پانزده سال است در کنارش زندگی میکنم فقط باخواندن این مطلب پوچ ...احساس بدی بهم دست داد که فقط و فقط دیگران ونسل جدید رو از زندگی در کنار یک طلبه به ترس و واهمه میندازه....
اینجا فقط سیاه نمایی شده ...کاش طور دیگری مینوشت از لحظه های شیرین ...وعنایات توجهات...خاصه حضرت حجت...وصفایی که بر این زندگی ها حاکم است.....اگر چه شاید گرسنه بمانیم اما همه اینها را با همان شیرینی که میدانیم عنایت و توجه اقا امام زمان به زندگی هامون داره قابل تعویض نیست
این متن که حالا به عنوان همسر طلبه نگاشته شده واقعا پوچ وخالی است
فرزندان ماهم اگر فردا به خاطر پدرشان مورد تمسخر قرار بگیرند عیبی نیست
چون قهرمان زندگی آنها پدرشان است وطرف مقابل را از خانواده ای بی تمدن وبی هویه میدانند که هنوز به فرزندشان بعد نداده اند که این لباس وروحانیت هست که راه درست زیستن .....از همان ابتداییات زندگی رابه آنها آموخته....حرف دل زیاد است واما حوصله کم.....
فقط عرضم این بود ک این متن هارا در فضای مجازی پخش نکنیم....دید دیگران را نسبت به زندگی طلبگی عوض نکنیم واز زیبایی ها سخن بگوییم
...
شماهم اگر همسر یک طلبه یا یک طلبه هستید نظرتون رو بفرمایید 🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺