#یک_خاطره
🔸ماجرای یک رویای صادقه و یک امدادغیبی در عملیات
🌼 #رویای_صادقه|شب عملیات، یکی از رزمندگان اعزامی از سپاه شهرستان خمین، امامخمینی رو توی خواب دید که به شونههاش میزنن و میفرمایند: چرا معطلید؟ حرکت کنید! حضرت مهدی(عج) با شماست! صبح بچهها با شنیدنِ این رویا حالت عجیبی بهشون دست داد.
🌼 #عملیات|عملیات از ساعت ۹شب با تعداد بسیارکمی نیرو شروع شد؛ و به خواست خدا تا ساعت ده صبح فردا، تمامی ارتفاعات موردنظر رو فتح کردیم. توی عملیات بچهها، با ندایِ اللهاکبر چنان وحشتی توی دل دشمن ایجاد کردند که نزدیک به ۲۰۰نفر از نظامیان ارتش بعث، یکجا اسیر شدند.
🌼 #اشکافسربعثی|اونجا شهید همّت از یه افسربعثی پرسید: فکر میکنید ما با چه تعداد نیرو به شما حمله کردیم؟ او گفت: دو گردان! شهیدهمّت گفت: نه! خیلی کمتر بود... خلاصه وقتی شهیدهمت تعداد واقعیِ نیروهامون رو گفت؛ افسربعثی باور نکرد و گفت: منو مسخره میکنید؟! آخر سر هم وقتی باورش شد تعداد نیروهای ما چقدر کم بوده؛ به گریه افتاد و گفت: ما اگه میدونستیم تعدادِ شما اینقدر کمه، به راحتی میتونستیم همهتون رو دستگیر کنیم؛ اما وقتی حمله کردید، انگار همهی این کوهها داشتند اللهاکبر میگفتند و ما تصورمون این بود شماها خیلی زیادید.
اینجا بود که حکمت خواب دیشب رزمندهی شهرستان خمین رو فهمیدیم و امدادغیبی خداوند برا همهمون به اثبات رسید.
📚منبع:کتاب"تکسوار دشتِزید" [خاطرات زندگی شهید جاویدالاثر اسماعیل قهرمانی]؛ صفحه ۳۳
@khakriz1_ir
●واژهیاب:
#شهید_قهرمانی #امداد_غیبی #رویای_صادقه #امام_خمینی #امام_زمان #شهدای_آذربایجانشرقی #مزار_بهشتزهرا