eitaa logo
خاکریز خاطرات شهیدان
6.7هزار دنبال‌کننده
840 عکس
319 ویدیو
13 فایل
✅️ان‌شاءالله هر روز خاطراتی از شهدا [بصورت عکس‌نوشته‌های گرافیکی و...] تقدیمتون میشه 💢هرگونه استفاده #غیرتجاری از عکس‌نوشته‌ها به نیت ترویج فرهنگ شهدا،موجب خشنودی و رضایت ماست ♻️با تبلیغ کانال؛در ثواب نشر فرهنگ شهدا شریک شوید ا🆔️پشتیبان: @gomnam65i
مشاهده در ایتا
دانلود
۹۰ 🔸فرار از گناه ... |دور و برِ بابک پُر بود از گناه؛ اما از گناه فراری بود. دو ماه مونده به شهادتش بهم زنگ زد و گفت: بیا بریم قم. گفتم: من وقت ندارم و نمی‌تونم بیام. اما بابک گفت: نه! یه مشکلی پیش اومده؛ امشب حتماً باید بریم قم... خلاصه راضی شدم و باهاش رفتم. بعد که علتِ سفر ناگهانی به قم رو ازش پرسیدم، فهمیدم برا فرار از گناه بوده... تا این حد مراقب بود که در جمع‌ها و محیطِ آلوده به گناه قرار نگیره... 👤خاطره‌ای از زندگی مدافع‌حرم شهید بابک نوری‌ هریس 📚منبع: مستند “ از آسمان ” ؛ به نقل از دوست شهید 🔰دانلود کنید:دریافت قاب‌نوشته[طرح مربع] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح ویژه] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح مستطیل] با کیفیت اصلی ____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
8.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 میرزا کوچک‌خان؛ مردِ با خدایی که بخاطر نجاتِ ایران؛ به دنیا و پُست و مقام پشت‌ِ پا زد روایتی کوتاه از زندگی سردار جنگل 🔸۱۱ آذر؛ سالروز شهادت میرزا یونس استاد سرایی "معروف به میرزا کوچک خان جنگلی" گرامی‌باد ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
11.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 همزمان با نهضت جنگل چند قیام بزرگ در کشور انجام شد؛ اما قیام میرزا کوچک‌خان ویژه است؛ چون... تحلیلی زیبا از ... ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
🔸آقا غلامرضا واقعا با مُروّت بود دو خاطره از زندگی شهید غلامرضا بامُروّت 🌼 |یه روزِ بارونی دیدم غلامرضا در حالیکه بچه‌اش توی بغلشه و خانومش کنارش ایستاده؛ لبِ جاده منتظرِ مینی‌بوس هستند. رفتم جلو و بعد از احوالپرسی، گفتم: مگه ماشين تويوتای سپاه پیشت نيست؟ گفت:چرا، هست! گفتم: پس چرا با زن و بچه زير باران ایستادین؟ گفت: ماشين متعلق به بیت‌الماله؛ و مربوط به من و كارهای شخصی‌ام نيست... اين رو گفت و بعد از دقايقی مينی‌بوس اومد. سوار شدند و رفتند... 🌼 |با اینکه فرمانده بود، اما توی جبهه پا به پای نیروهاش کار می‌‌کرد. از نظافت سنگر و چادر گرفته؛ تا شستنِ ظرف‌ها... یه روز توی چادرِ فرماندهی جلسه بود. هنگامِ صرف صبحونه رفتم و از مسئول تدارکات چند قالب کره برا سنگر فرماندهی گرفتم و برگشتم. آقا غلامرضا به محض اينكه چشمش به كره‌ها افتاد، گفت: اينها از كجا اومدند؟ گفتم: من از تداركات گرفتم. پرسید: آيا به همه‌ی نيروها دادند يا نه؟ گفتم: نه!... ایشونم عصبانی شد و گفت: هر چه زودتر اين كره‌ها رو ببر به تداركات پس بده؛ به مسئولش هم بگو بیاد اينجا؛ باهاش کار دارم... کره‌ها رو برگردوندم و وقتی مسئول تدارکات اومد؛ غلامرضا بهش گفت: تا من نگفتم هيچكس حق نداره به اسمِ چادرِ فرماندهی، از تداركات چیزی بگیره؛ حتی اگه برادرم باشه... 📚منبع: فرهنگ‌نامه جاودانه‌های تاريخ (زندگی‌نامه فرماندهان شهيد استان گيلان) نشر شاهد، تهران۱۳۸۲ 🔸 ۲۶‌دی‌ماه؛ سالروز شهادت سردار غلامرضا بامُروّت گرامی‌باد ↘️ @khakriz1_ir
. 🔸همسر شهید: اوایل عاشقش نبودم |برخلاف محمد که بسیار عاطفی، و بشدت عاشقم بود، من عاشقش نبودم. بخاطر اصرار اطرافیان و ویژگیهای خوب اخلاقی‌ و خوشنامی‌اش بهش بله گفته بودم، و بعد از ازدواج بخاطر انجام وظیفه‌ی همسری باهاش بودم، نه از روی عشق... همیشه از خدا می‌خواستم که احساسم رو هم درگیر کنه، حتی توی حرم حضرت معصومه س با اشک، خواستم که عاشق محمد بشم و از زندگی لذت ببرم. از طرفی محمد خیلی اهل محبت بود، وقتی می‌خواستم برا حوزه بیام قم، می‌دیدم اشک توی چشماش حلقه میزنه... تا می‌رسیدم قم می‌رفتم حرم حضرت معصومه س و می‌گفتم: یا حضرت معصومه کمکم کن؛ من در مقابل احساسات پاک این جوون چیکار کنم؟ ▪️الحمدلله به مرور ویژگیهای ناب و اخلاق خوبِ محمد، درکنار مدد خدا و توسل‌ها کارِ خودش رو کرد و عاشقش شدم. طوری شد که موقع غذا عکسشو میذاشتم جلوم؛ شبها هم عکسش توی دستم بود و باید نگاهش می‌کردم تا خوابم ببره. محمد هم که همیشه توی اوج ابراز محبت بود. با اون هیکل تنومند و جذبه‌ش می‌نشست، و جوری اشعار و جملات عاشقانه می‌گفت،که من خنده‌م می‌گرفت و می‌گفتم: وای محمد اصلا بهت نمیاد. ▪️با موتور می‌رفتیم بیرون. محمد جوری آینه رو تنظیم می‌کرد که بتونه صورتم رو ببینه و منم ببینیمش. اگه دور و برم رو نگاه می‌کردم و نمی‌تونست منو ببینه، سرعتش رو کم می‌کرد، می‌ایستاد و می‌گفت: باز بنزینم تموم شد. اولین بار که اینکار رو کرد، گفتم: تو که الان باک موتور رو پُر کردی.گفت: بنزین خودم تموم شد. 📚منابع: مستند و کتابِ نیمه‌ی پنهان ماه @khakriz1_ir
با کلیک روی هر لینک، به مطلب مربوطه منتقل خواهید شد 🌸 شهیدی که امروز سالگرد شهادتش می‌باشد: ▪️[شهیدحسین‌املاکی] 🌼 محتوایی که پیرامون شهید حسین املاکی در کانال وجود دارد: ▪️[امام‌خامنه‌ای‌به‌اولقب‌قهرمان‌داد] _______________________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
26.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 |رفتارِ جالبِ همسر شهید اصغری‌خواه، وقتی دلتنگِ شوهرش شده بود برداشتی آزاد از یک خاطره‌ی واقعی ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
با کلیک روی هر لینک، به مطلب مربوطه منتقل خواهید شد 🌸 شهیدی که امروز سالگرد شهادتش می‌باشد: ▪️[شهیدابوالحسن‌کریمی] 🌼 محتوهایی که پیرامون شهید ابوالحسن کریمی در کانال وجود دارد: ▪️[وصیت‌کوتاه‌و‌ناب‌شهید] ▪️[شهیدکریمی‌مصداق‌‌خطبه‌متقین] ▪️[شهیدکریمی‌به‌توصیف‌رهبری] 🌸 محتواهایی که از قبل پیرامون شهید محمدرضا زاهدی در کانال وجود دارد: ▪️[همونجاکه‌ایستاده‌بود‌دفن‌شد] ▪️[توصیه‌مهم‌شهید‌زاهدی‌به‌انقلابی‌ها] ▪️[توصیه‌اخلاقی‌شهیدزاهدی] _______________________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
8.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 آقازاده‌ی شهیدی که رهبر انقلاب را متحیر کرد.. این خاطره‌ی کوتاه و شنیدنی رو از دست ندین ▫️۱۰ اسفند؛ سالروز شهادت طلبه‌ی شهید محمدتقی امینیان گرامی‌باد ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
💢 ۱۷۰ 🔸ماجرای کُتِ گشادِ استاندارِ شهید‌‌‌... |استاندار گیلان بود و برا سخنرانی اومد شهر ما. قبل از شروع سخنرانی،‌ یه پیرمرد فقیر بهش نزدیک شد و ازش کمک خواست. شهید انصاری جیب‌هاش رو گشت و دید پول نقد همراهش نیست. یهو دیدم کت خودش رو در آورد و داد به پیرمرد؛ با دیدنِ این صحنه، کت خودم رو از تن خارج کردم و دادم به شهیـد انصـاری تا لااقل برا سخنرانی بدونِ کت نباشه.کتِ من به تنِ ایشون بزرگ میزد و معلوم بود که مال خودش نیست؛ اما شهید بدونِ توجه به این مسائل سخنرانی کرد و بعد هم کت رو تحویلم داد و رفت... 👤خاطره‌ای از زندگی استاندار شهید علی انصاری 📚منبع:خبرگزاری تسنیم به نقل از همسرشهید 🔰دانلود کنید:دریافت قاب‌نوشته[طرح مربع] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح ویژه] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح مستطیل] با کیفیت اصلی ▫️۱۵ تیر؛ سالروز شهادت استاندار شهید علی انصاری گرامی‌باد ________________________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
🔅 ۵۹ 🌺 استاندار شهید علی انصاری: |با ضدِانقلاب؛ از هر نوعش مبارزه کن... هیچوقت راهِ امام را تنها نگذار. اگر همه عدول کردند، تنهای تنها به راهت ادامه بده؛ تا در این راه، تو نیز به شهادت برسی... 🔰دانلود کنید:دریافت چراغ‌راه(۵۹) با کیفیت اصلی ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
💢 ۱۸۳ 🔸کاش همه‌ی مسئولین ما اینگونه بودند... |هیچوقت از مسئولیتش سوءاستفاده نکرد؛ یادمه گاهی اوقات که بچه‌ها مریض می‌شدند، با اینکه ماشین سپاه دستش بود، شبونه بچه‌ها رو بغل می‌کرد و با تاکسی می‌بُردشون بیمارستان و حاضر نبود از ماشین بیت‌المال استفاده‌ی شخصی کنه... حتی من که همسرش بودم نمی‌دونستم چیکاره‌ست. هر وقت هم می‌پرسیدم: توی سپاه چه می‌کنی؟ می‌گفت: جارو می‌کنم... یه روز از طریق دوستاش متوجهِ مسئولیتش شدم، اما محمود باز هم بدون اینکه در مورد کارش توضیح بده، گفت: مگه برا تو فرقی می‌کنه،‌ من چکاره هستم؟!!! محمود واقعا بااخلاص بود... 👤خاطره‌ای از زندگی سردار شهید حاج‌محمود قلی‌پور 📚منبع: نویدشاهد “بنیادشهید و امور ایثارگران گیلان” به‌نقل از همسرشهید 🔰دانلود کنید:دریافت قاب‌نوشته[طرح مربع] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح ویژه] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح مستطیل] با کیفیت اصلی ____________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب: