#خاکریزخاطرات ۱۳۱
🔸سرداری که مردمدار بود...
#متن_خاطره|جادهی نیشابور به سبزوار، بخاطر برف و کولاک شدید بسته شده بود. سردار راه افتادند و برای کمک رفتند. وقتی رسیدیم، ایشون تا دیدند ماشینی توی برف گیر کرده؛ با همون لباس نظامی، بیل برداشت و مشغولِ کمک شد. رانندهی ماشین بهمحض دیدنِ درجههاشون، با تعجب گفت: این آقایی که بیل میزنه، واقعا سرداره؟!
بارها شده بود اگر کسی گوشه خیابون توی شرایط بدی ایستاده بود، میگفتند: نگهدار تا هر مسیری که میخواد، ببریمش...
👤خاطرهای از زندگی سردار شهید محسن قاجاریان
📚منبع: مجموعه ایثارنامه؛ جلد ۵۹؛ صفحه ۲۱
🔰دانلود کنید:
➕ دریافت قابنوشته[طرح مربع] باکیفیت اصلی
➕ دریافت قابنوشته[طرح ویژه] با کیفیت اصلی
➕ دریافت قابنوشته[طرح مستطیل] با کیفیت اصلی
🔸۱۴بهمن؛ سالروز شهادت سردار محسن قاجاریان گرامیباد
__________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
@khakriz1_ir
●واژهیاب:
#شهیده_قاجاریان #شهدای_مدافعحرم #مردمداری #شهدای_خراسانرضوی #تواضع #کمک_به_دیگران #خدمت_رسانی
#چند_روایت
🔸 بُرشهایی از زندگی شهید مدافعحرم جواد محمدیمنفرد
🌼 #رضایت|خیلی شوق رفتن داشت، اما بهم گفت: خانوم! رضایت تو نباشه کارم پیش نمیره. بهش گفتم: لااقل بذار بچهمون بدنیا بیاد؛ بعد برو... تا اینکه خواب دوستان شهیدش رو دید. بهش گفته بودند: بچهت هم که داره دنیا میاد؛ دیگه بهونهت چیه؟ اینو که تعریف کرد، رضایت دادم و رفت.
🌼 #سرباز_مهدیعج|جفتمون آرزوی تشکیلِ یه زندگی ولایی و خداپسند رو داشتیم. برا همین در زندگی مشترکمون که ۵سال بیشتر طول نکشید، حتی توی انتخاب اسم بچهها هم، دنبال اسمی بودیم که روی تربیتشون اثر مثبت بذاره و اونا رو با راه و خط امام حسین(ع) آشنا کنه. جواد میگفت: زمانی موفق میشیم که واسه امام زمان(عج) سرباز تربیت کنیم.
🌼 #تولد_فرزند|بخاطر تولدِ فرزند دوممون علیاکبر، از سوریه برگشت. اما فقط ۴روز موند و گفت: عملیات در راهه. باید برم... علیاکبر چهل روزه بود، که پیکر باباش برگشت.
🌼 #بینالحرمین|توی بینالحرمین به امام حسین(ع) گفته بود: من این سر و چشم رو که باهاشون گناه کردم، دیگه نمیخوام... وقتی شهید شد دیدیم سر و چشمش رو از دست داده.
🌼 #مزار|قبل از آخرین سفرش به سوریه، رفتیم بهشت رضا (ع). اونجا قبری دید و گفت: دوست دارم توی همین قبر دفن بشم تا مادرم راحت بتونه بیاد سر مزارم... جالبه که قرار بود شهید دیگهای اونجا دفن بشه، اما چون شناسایی نشده بود، دفنش نکردند. و اون قبر به جواد رسید.
🔸۱۵بهمن؛ سالروز شهادت جواد محمدیانمنفرد گرامیباد
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
@khakriz1_ir
●واژهیاب:
#شهید_محمدیانمنفرد #شهید_مدافعحرم #شهدای_خراسانرضوی
#چند_روایت
🔸 بارها خدا حفظش کرد؛ برای شهادت...
اتفاقات عجیب در زندگی شهید سامانلو
🌼 #رویای_صادقه|خواب دیدم شخصی اومد و بهم گفت: این امانت پیش شما بمونه؛ از او خوب مراقبت کنید و سالم نگهش دارید؛ به موقع او را میخواهیم... خوابم رو برا یه عالم تعریف کردم. پرسید: تو راهی دارین؟ گفتم: بله. گفت: ازش مراقبت کنید... چند ماه بعد سعید متولد شد...
🌼 #حادثه_اول|بعد از تولد بیماری سختی گرفت و دکترها ازش قطع امید کردند. تقریبا دو سالی درگیر بیماریاش بودیم و هر لحظه منتظر بودم خانومم بیاد و بگه سعید تموم کرد. حتی توان خوردن نداشت و با سرم تغذیه میشد. آخرین بار که بیمارستان بستری بود، مظلومیت رو توی صورتش دیدم و منقلب شدم. اومدم توی حیاط و با دل شکسته به امامرضا ع گفتم: پسرم رو از شما میخوام... همون روز شفا گرفت و دکتر با تعجب گفت: بچهتون رو دوباره بهتون هدیه دادند...
🌼 #حادثه_دوم|یه روز از بالای پشتبوم افتاد پایین؛ اما هیچیش نشد؛ حتی خراش هم برنداشت...
🌼 #حادثه_سوم|یه روز توی خیابون ماشین بهش زد. حتی یادمه ماشین از رو سعید رد شد؛ ولی باز سالم موند
🌼 #حادثه_چهارم|خلاصه حوادث زیادی برا سعید رخ میداد، اما خدا حفظش میکرد. جالبترینش سال ۹۳ ( وقتی حدودا ۳۳ ساله بود) اتفاق افتاد. توی طبقهی سوم مشغول به کار بود، که از ارتفاع ۲۵ متری افتاد و هیچ طوریش نشد. حتی بیمارستان هم نرفت... انگار نگهش داشتند برا شهادت...
📚 منبع: کتاب "فقط برای خدا"
🔸۱۶بهمن؛ سالروز شهادت سعید سامانلو گرامیباد
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
@khakriz1_ir
●واژهیاب:
#شهید_سامانلو #شهید_مدافعحرم #شهدای_قم #توسل