حیاط خلوت🌿
نقد صحبتهای بلاگری که میگه :حضرت زهرا تجارت میکردن😒 (نقد توسط : شیخ مرتضی کهرمی ) 🌿@khalvat_h #ب
#شبانه_نویسی
🔖چند وقت پیش کتابی خوانده بودم به نام (اماه) به قلم حمید سبحانی صدر که روایت ساده و قابل فهمی داشت از زندگی حضرت زهرا از کودکی که انگار نبود تا مادری که خیلی زود به انتها رسید.
کتاب به چهار قسمت تقسیم میشه ،دخترانه، همسرانه، مادرانه، بی کرانه.
با صحبت های این بلاگر، و فوج انتقاداتی که از گوش و کنار می رسید کنجکاوی دیگری در من پدیدار شد که اصلا آیا این همه نقش و فعالیت اجتماعی حضرت حقیقت دارد؟!
یا اینطور که منتقدین ایشان می گویند واهی و ساخته و پرداخته ی ذهن خالی ایشان است؟!
دوباره به کتاب مراجعه کردم و متوجه شدم این طور که بر می آید انگار حق صداقت در گفته های این بلاگر ادا نشده و خیلی از قسمت های کتاب موکد و با رفرنس های مشخص، حضرت تاکید کرده اند بر کار داخل خانه و ارتباط اندک با بیرون.
باغ فدکی هم اگر بوده ایشان به شخصه فرصتی برای رسیدگی به این باغ نداشتند و نماینده یا موکلانی این باغ را رسیدگی می کردند.
یک خانم نه ساله که از همان ابتدا وارد پروسه فرزند آوری میشود و تمام عمر تاهل نه ساله ی ایشان صرف آبستن و شیردهی می شود ، برای پنج فرزند و کاملا پشت سر هم، چطور می تواند بیرون از خانه فعالیت های جانبی مثل تجارت و تدریس داشته باشد؟
خلاصه که راست می گوید فلانی که هرکس از ظن خود شد یار من !
در بخشی از این کتاب آمده
"اگرچه کارهای خانه میان این زوج تقسیم شده بود اما در روز های نبود علی مجموع کارهای داخل و بیرون خانه برعهده بانوی خانه ست . حضرت علی بعداً در وصف حال فاطمه فرمود : او در نزد من بود آنقدر با مشک آب آورد که در اثر ساییدگی مشک بر سینه او جا انداخته بود . و چنان با آسیاب دستی آرد کرد که دو دستش تاول زد و آنقدر خانه را جارو زد که لباس هایش غبار گرفت و از انبوه کارها آسیب بسیاری به او رسید . در سال های دفاع مقدس همسران رزمندگان نمونه ای بسیار زیبا از تاسی به سرور زنان عالم نشان دادند امروز نیز همسران مدافعان حرم و مدافعان مرزها و امنیت کشور همان خط را دنبال میکنند . با صبر و مقاومت تلخی تنهایی و نبود شوهرانشان دور از انتظار نیست که هر لحظه زنگ خانه شأن به صدا در آمده و خبر شهادت مردان غیورشان را به آنها بدهند . زنانی که رنج کمبودها و نبودهارامیچشند تا پرچم اسلام برافراشته بماند "
📚اماه / حمید سبحانی صدر
✍ بهار ایمانی راد
🌿@khalvat_h
#اماه #فاطمیه #مادرانه #تربیت_فرزند
#بلاگر_رویا_فروش #روشنگری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅این کلیپ میگه مراقب تغذیه روح باشیم
موسیقی خوب
کتاب خوب
دوست خوب
فعالیت خوب
ودر نهایت احساس ارزشمندی
🌿@khalvat_h
7.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻 اگه میخواین بچههای شما در فضای مجازی مصونیت داشته باشن، بچهها رو کنشگر بار بیارید؛
⬅️ ما در کشوری زندگی میکنیم که اطلاعات زیادی میگیریم اما اطلاعات کم میدیم! دانلود در ایران به نسبت آپلود چقدره؟! اگر میخواید بچههاتون مصونیت داشته باشند در هر موضوعی که علاقه دارند، در ارسال پیام تقویتشون کنید.
🔸مثلاً اگر به بحثهای دینی علاقه دارند اونارو موظف کنید یک گروه تشکیل بدن و هر روز یک حدیث، یک درس اخلاقی یا قسمتی از تفسیرو بزارند.
اگر علمی هستند، یک گروه داشته باشند و جدیدترین اخبار علمی رو بزارند.
🔸در هر موضوعی فرقی نمیکنه، فقط بچه ها رو فرستنده بار بیارید.
🔹در فرستندگی چند ویژگیه و یکی ازاون اینه که خداوند متعال کسی که اهل عمل هست رو یاری میکنه.
🔹همچنین از بچههاتون بخواید یک وعده غذا در تاریخی مشخص رو خودشون تولید کنند نه اینکه بپزند، تولید کنند!
مثلاً : چند ماه جلوتر لوبیا رو خودشون بکارند، برداشت کنند و غذا تهیه کنند.👌☺️
📌«تولید» شرافت و بزرگی ایجاد میکند. شما بچهها را «بزرگ» کنید خودشان از فضای مجازیِ بد، فاصله میگیرند.
دانش افزایی والدین
#تربیت_رسانه_ای
#استاد_اسماعیلی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یکی توییت زده ۸۰٪ از بدن خادمهای حرم حضرت زینب و حضرت رقیه که هنوز سر پستشون هستن، قطعا از جیگر!!! تشکیل شده، خدا حافظشون باشه.
🌿@khalvat_h
برای کاهش عوارض دندانپزشکی کارهای بالا رو انجام بدین👆
https://eitaa.com/joinchat/3928883449C60b141fec7
♨️ هوش مصنوعی آری یا خیر؟
👆 نحوهٔ مواجههٔ ما با هوش مصنوعی
🔹 سخنران: دکتر روحالله رحمانی
(از مدیران سابق مایکروسافت و آمازون و متخصص هوش مصنوعی)
🔻پخش زنده
📅 چهارشنبه ۲۱ آذرماه
🕞 ساعت ۱۹
❗️لینک در کانال مکتب اسلامی منتشر خواهد شد.
🔻به کانال مکتب اسلامی بپیوندید:
نهضت مردمی مکتب اسلامی
@maktab_eslami
8.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📖 علیرضا قربانی خواننده : در تنهایی ام قرآن گوش میدهم.
اصوات قرآن من را شگفت زده می کند.
🌿@khalvat_h
#روایت_نویسی ✏️
🔖آبخوری های سقاخانه خلوت شده است. بامداد است و زوار به خانه برگشته اند.
تکیه می دهم به ستون سقاخانه و فکر ها در سرم جمع می شود.
مادر های زیادی هم سن و سال مادرم از کنار دستم عبور می کنند.
سفیدی و سخاوت دستانشان، مدل قدم برداشتن و چین و چروک های برجسته صورتشان، گرمای لحن و برخوردشان همه و همه من را یاد مادرم می اندازند.
آخرین باری که در بیمارستان دستش را فشردم و بوسیدم. آخرین خاطره ای که من را یاد مادرم می اندازد.
دلم بیشتر تنگ می شود.
پشتم را به مردم می کنم و سعی می کنم بعضم را فرو ببرم.
نمی خواهم مردم ببینند خادم آقا لحظه ای از وظایفش غافل شده و به غم شخصی اش پرداخته...
می دانم این بغص لعنتی اگر بشکند دیگر به همین راحتی نمی شود جمعش کرد.
سرم را با لیوان های آبخوری گرم می کنم.
صدا می زنم:" مامان جان لطفا لیوان های استفاده شده را داخل سطل زباله بیندازید"
هر مامان جان که می گویم قلبم فشرده می شود.
پایم رمق ندارد. وزنم را از این پا به پای دیگر می اندازم.
به گنبد نگاه می کنم و می گویم، چون شما می بینید این خستگی ها معنا ندارد.
سقاخانه خلوت می شود و باز فکرها به سرم هجوم می آوردند.
از بلندگوهای صحن انقلاب روضه پخش می شود.
روضه های فاطمیه حال و هوای دیگری دارد.
این دومین فاطمیه در دنیای بی مادری من است.
امشب انگار همه چیز دست به دست هم داده تا همه جا عطر یاد مادرم بپیچد.
یاد روزهایی که با مادر به زیارت مشرف می شدیم می افتم.
روزهایی که در این دنیای تنگ دیگر تکرار نمی شود. دلم تنگ تر می شود.
کاش یکی از این مادر ها بیاید و مرا در آغوش بکشد و هیچ نگوید، فقط بگذارد یک دل سیر اشک بریزم.
مادری هم سن مادرم می گوید:" قبول باشه عزیزم....
حتما برای مریض ها دعا کن"
و گریان می شود...
یک آن بغضم می شکند و بلند گریه می کنم. انگار هر قدر بغض فرو خورده جمع کرده ام یک آن روی سرم آوار میشود.
یاد وقتی که مادر بیمارستان بود و من به حرم نرسیده بغضم می شکست و عین غربت کشیده ها با صدای بلند گریه می کردم و عین خیالم نبود که دیگران چه می گویند.
شب عجیبی است.
خدمت روبروی این ضریح و شب شهادت مادر حضرت رضا حال غریبی دارد.
من و صاحب این گنبد امشب غم مشترکی داریم.
هردو عزادار مادر هستیم.
کسی روی شانه ام می زند. نیروی مقابل رسیده و باید پاس را تحویل بدهم.
چوپ پر را با احترام به دستش می دهم و تا وسط صحن انقلاب به گنبد طلا چشم می دوزم. صحن شلوغ است.
روضه به اواخرش رسیده و باز من دلم گریه می خواهد.
با جمعیت سمت پنجره فولاد کشیده می شوم.
مناجات امیرالمومنین حالم را منقلب می کند.
مَوْلاَيَ يَا مَوْلاَيَ!
أَنْتَ الْمَوْلَى وَ أَنَا الْعَبْدُ وَ هَلْ يَرْحَمُ الْعَبْدَ إِلاَّ الْمَوْلَى ،
أَنْتَ الْمَالِكُ وَ أَنَا الْمَمْلُوكُ وَ هَلْ يَرْحَمُ الْمَمْلُوكَ إِلاَّ الْمَالِكُ
✍بهار ایمانی راد
🔴 استفاده از مطالب نویسنده فقط با ذکر منبع
🌿@khalvat_h
#فاطمیه #حرم_مطهر #خادم_حرم #مادرانه #دلتنگی #صحن_انقلاب