#روایت_نویسی ✏️
🔖آبخوری های سقاخانه خلوت شده است. بامداد است و زوار به خانه برگشته اند.
تکیه می دهم به ستون سقاخانه و فکر ها در سرم جمع می شود.
مادر های زیادی هم سن و سال مادرم از کنار دستم عبور می کنند.
سفیدی و سخاوت دستانشان، مدل قدم برداشتن و چین و چروک های برجسته صورتشان، گرمای لحن و برخوردشان همه و همه من را یاد مادرم می اندازند.
آخرین باری که در بیمارستان دستش را فشردم و بوسیدم. آخرین خاطره ای که من را یاد مادرم می اندازد.
دلم بیشتر تنگ می شود.
پشتم را به مردم می کنم و سعی می کنم بعضم را فرو ببرم.
نمی خواهم مردم ببینند خادم آقا لحظه ای از وظایفش غافل شده و به غم شخصی اش پرداخته...
می دانم این بغص لعنتی اگر بشکند دیگر به همین راحتی نمی شود جمعش کرد.
سرم را با لیوان های آبخوری گرم می کنم.
صدا می زنم:" مامان جان لطفا لیوان های استفاده شده را داخل سطل زباله بیندازید"
هر مامان جان که می گویم قلبم فشرده می شود.
پایم رمق ندارد. وزنم را از این پا به پای دیگر می اندازم.
به گنبد نگاه می کنم و می گویم، چون شما می بینید این خستگی ها معنا ندارد.
سقاخانه خلوت می شود و باز فکرها به سرم هجوم می آوردند.
از بلندگوهای صحن انقلاب روضه پخش می شود.
روضه های فاطمیه حال و هوای دیگری دارد.
این دومین فاطمیه در دنیای بی مادری من است.
امشب انگار همه چیز دست به دست هم داده تا همه جا عطر یاد مادرم بپیچد.
یاد روزهایی که با مادر به زیارت مشرف می شدیم می افتم.
روزهایی که در این دنیای تنگ دیگر تکرار نمی شود. دلم تنگ تر می شود.
کاش یکی از این مادر ها بیاید و مرا در آغوش بکشد و هیچ نگوید، فقط بگذارد یک دل سیر اشک بریزم.
مادری هم سن مادرم می گوید:" قبول باشه عزیزم....
حتما برای مریض ها دعا کن"
و گریان می شود...
یک آن بغضم می شکند و بلند گریه می کنم. انگار هر قدر بغض فرو خورده جمع کرده ام یک آن روی سرم آوار میشود.
یاد وقتی که مادر بیمارستان بود و من به حرم نرسیده بغضم می شکست و عین غربت کشیده ها با صدای بلند گریه می کردم و عین خیالم نبود که دیگران چه می گویند.
شب عجیبی است.
خدمت روبروی این ضریح و شب شهادت مادر حضرت رضا حال غریبی دارد.
من و صاحب این گنبد امشب غم مشترکی داریم.
هردو عزادار مادر هستیم.
کسی روی شانه ام می زند. نیروی مقابل رسیده و باید پاس را تحویل بدهم.
چوپ پر را با احترام به دستش می دهم و تا وسط صحن انقلاب به گنبد طلا چشم می دوزم. صحن شلوغ است.
روضه به اواخرش رسیده و باز من دلم گریه می خواهد.
با جمعیت سمت پنجره فولاد کشیده می شوم.
مناجات امیرالمومنین حالم را منقلب می کند.
مَوْلاَيَ يَا مَوْلاَيَ!
أَنْتَ الْمَوْلَى وَ أَنَا الْعَبْدُ وَ هَلْ يَرْحَمُ الْعَبْدَ إِلاَّ الْمَوْلَى ،
أَنْتَ الْمَالِكُ وَ أَنَا الْمَمْلُوكُ وَ هَلْ يَرْحَمُ الْمَمْلُوكَ إِلاَّ الْمَالِكُ
✍بهار ایمانی راد
🔴 استفاده از مطالب نویسنده فقط با ذکر منبع
🌿@khalvat_h
#فاطمیه #حرم_مطهر #خادم_حرم #مادرانه #دلتنگی #صحن_انقلاب
#روایت_نویسی
🔅دیدار هزار نفر از بانوان کشور در آستانه ی میلاد حضرت زهرا با طراحی شاد و سرخابی رنگ حسینیه
🔅شروع مراسم با آیه های سوره ی کوثر
🔅ابتدای سخنرانی با بیاناتی از زندگانی حضرت زهرا به عنوان الگوی بانوان جهان اسلام.
🔅و در نهایت توصیه های پدرانه ای به زنان و دختران سرزمین برای مقابله با شیوه های نرم افزاری دشمن...
💢 شما بگید! اگر این ها همه نشانه های احترام به مقام زن نیست پس چیه؟؟؟
ما در کشوری زندگی می کنیم که رسانه آن توجهی به وجوب پخش زنده ی سخنان رهبرمان ندارد اما رهبر این مملکت همچنان دلواپس مقام و جایگاه رفیع زن و دختر مسلمان ایرانی است.
الهی که خدایش نگه دارد.
🌿@khalvat_h
#مقام_زن #رهبر #زن_در_اسلام
#روایت_نویسی
🔖سلام و ایام به کام.
عید ولادت پیش رو مبارک.
امشب به اتفاق پسرا انیمیشنی دیدم که اموزنده بود و درجه یک .
غم و شادی آمیخته در هم. حیفم اومد راجع بهش اینجا چیزی ننویسم.
گذری به ویکی پدیا انداختم متوجه شدم انیمیشن ربات وحشی The Wild Robot بر اساس یک کتاب داستان با همین نام ساخته شده. داستان یک ربات سر در آورده از جنگل که به صورت تصادفی نقش مادری یک جوجه غاز رو ایفا می کنه.
نکات آموزنده ی زیادی داشت.
دیالوگ های خوب و مؤثر.
حتما بعد از خواندن این مطلب که داستان حول محور یک ربات و یک جوجه غاز می گذرد، این سوال در ذهن شما هم پیش آمده که نویسنده چگونه با وجود یک ربات نرم افزاری و جوجه ای که محتاج مهر مادرانه است می خواهد داستان را پیش ببرد؟! آن طوری که مهر و عطوفت مادری بر نرم افزار پیروز شود؟!
قصد لو دادن فیلم رو ندارم اما اگر بخوام بیشتر راجع بهش بگم، ...
باید بگم که این انیمیشن به تنهایی خودش هزار نکته و کد اموزنده برای مخاطب کوچک و بزرگش داره. به حق هم از پس همه خوب بر آمده.
این فیلم هشداری به انسان امروز است که تمام بار خود را به روی طبیعت جاندار امروز گذاشته بی آنکه کمترین قدردانی از او کرده باشد.
به نظر میرسد این فیلم نوعی ادای احترام زیبا و تاثیرگذار نسبت به طبیعت و حیات وحش است؛ همون چیزی که امروز به خاطر پیشرفت تکنولوژی و صنعت در معرض خطر قرار گرفته ؛ در این فیلم، تکنولوژی در پیشرفتهترین شکل خودش به طبیعت برمیگرده و تبدیل به بخشی از اون میشود.
ربات قصه ناخواسته باید برای این غاز مادری کند و به حق مادری را به بهترین شکل در حق او تمام می کند.(از این جهات برای من مادر هم اموزنده بود)
درنهایت نشان میدهد حتی اگر مثل ربات داستان انواع فداکاریها را انجام بدهیم، درنهایت قرار است تنها بمانیم و این درس بزرگی به مادر می دهد که خوب تربیت کن و رشد بده، اما بدان که در انتها مالک او نیستی و او مستقل از تو خواهد بود و این قانون طبیعت است.
و جای دیگر درسی که این ربات می دهد فداکاری بی توقع است.
قسمت دیگری از انیمیشن نویسنده، ربات را شخصیت زلال و مهربانی بخشیده که می خواهد با قوانین ذاتی حیات وحش که اگر نخوری خورده می شوی مقابله کند.
این یعنی محیط نمایش داده شده در فیلم یک محیط بی رحمانه وحشی است که قوی ترینها در آن زنده میمانند، اما داستان قرار است با کمک این ربات گونه ی دیگری رقم بخورد.
یک ربات مادر و یک جوجه غاز به حدی رابطه آنها واقعی به تصویر کشیده شده که ممکن است احساس کنیم واقعا حرفهای نگفته زیادی داریم که باید بزنیم.
آیا ما به حد کافی عشق و علاقه خود را به مادر خود ابراز کردهایم؟
آیا بهخاطر زحمات او به حد کافی تشکر و قدردانی کردهایم؟
آیا هنوز حرفهایی داریم که به مادر خود بگوییم اما نگفتهایم؟
✍بهار ایمانی راد
🌿@khalvat_h
#پیشنهاد_انیمیشن
#تحلیل_فیلم #تربیت_فرزند #انیمیشن_آموزنده #فیلم_خوب #مقام_مادر #روز_مادر #مادرانه
#روایت_نویسی ✏️
📎نامه ای به ماه رجب
💌 سلام بر ماه رجب.
ماه خود خود خدا.
سلام بر ماهی که نام نهری است در بهشت که از شیر سفیدتر و از عسل شیرینتر است.
ماه استغفار عزیز من، ماه گرامی غفران من!
ماه مهربانی که امسال هم چون سالهای متوالی توفیق درکت را به من داده ای!
ماه سرشار.
که رحمت خدا در شما بیش از بیش سرشار گشته است.
ماه حرام.
که حرام شده ای بر گنهکار، تا سلاح کبر و دروغ و نفاق و گناه بر زمین گذارد و کمی به تفکر و اندیشه بپردازد.
ماهی که خدا تو را برای آمرزش من فرستاده است. و بر شما فضیلت و حرمت عظیمی عطا کرده است.
ماه عزیزی که بی دریغ هزار رحمت الهی را بر من فرود می آوری تا مرا در بهشت همنشین اهل خودت کنی.
ماهی که از ترس بزرگ روز قیامت و هول و سکرات آن رهاییم می بخشی و اذکارت چنان شاخه نوری مرا به بهشت پرودگار رهنمون می شود.
....آمده ای تا یک روز روزه ات برای من ثواب نهصد سال عبادت مخلصانه ام باشد.
کاش لباس فاخری بر من بپوشانی و مرا زینت و آراستگی بخشی تا در مهمانی خدا حضور به موقع و مؤدبانه ای داشته باشم.
کاش من هم از سلسله ی تو باشم.
همان رجبیون که پروردگارم فرامی خواند.
تو آمده ای.
کاش من هم بیایم و غفلت نورزم.
و این قرار سالیانه ی ما مستدام و پر برکت باشد.
✍بهار ایمانی راد
🌿@khalvat_h
#روایت_نویسی📝
🔖صبح تازه ای است. در دنیای بدون مادر معنای زندگی متفاوت است. کتری را روشن می کنم. نخود لوبیا ها را آب می کشم و داخل دیگ سنگی سرازیر می کنم. همزمان به محتوای لقمه ی دانش اموز نو مدرسه ام فکر می کنم. تدارک ناهار دیده ام. قوت غالبی که تا یادم می آید همیشه بعد صلاه صبح مهیا می کرد.
دور نیست!
همان سالها که همگی صبح زود پی کاری روانه می شدیم و مادر می ماند و فکر های امروز من!
اصل اول آشپزی تنوع است؛ نکند این اصل را زیر پا بگذارم؛ تره هایِ مش عباسِ میوه فروش درشت و بلا استفاده است باید از وانتی سبزی بهتری تهیه کنم؛ عطر قرمه سبزی به شنبلیله است؛ حواسم باشد که شنبلیله اش کم نشود. ...
خدا می داند که فکر ناهار و شام بیش از طبخش یک خانم خانه دار را به زحمت می اندازد.
عطر آبگوشت هایش هنوز در مشامم می پیچد. عطر قرمه سبزی ، که دم عصر مرا از دانشگاه به خانه می کشاند. عطر پیراهن یادگارش که تمامی ندارد.
فکر می کنم چطور می شود آدمی نباشد و عطرش بماند؟
چطور می شود این همه در همه چیز حل شد؟
صدای خرد کردن سبزی ، جاروی چوبی که روی قالیچه می رود و می آید، استکان هایی که به هم تنه می زنند. زندگی ام چقدر از او حرف برای گفتن دارد.
حرفهایی که کهنه نمی شود.
عطرهایی که از دهان نمی افتد.
حنجره ای که هنوز مرا صدا می زند.
و مادرانی که به یک آن همه شبیه او می شوند.
انگار پای همه چیز امضای مادرم افتاده است.
این چرخه سلسله وار ادامه دارد. او در من آمیخته است و من روزی معنای عمیق زندگی فرزندانم خواهم شد.
من یک مادرم !
به فرزندانم چشم انتظاری،مهر بی دریغ، خانه ی سبز، خنده های بدون انقضا ، امنیت، عاطفه، و حتی عطر آبگوشت و قرمه سبزی بدهکارم....
✍بهار ایمانی راد
#روز_مادری_که_تمام_نمیشود
#مادری_بدون_فیلتر #خانه_سبز
#خنده_های_بدون_انقضا
5.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#روایت_نویسی 🔖
✏️این ویدئو رو بیش از یک بار از ابتدا گوش کردم و فهمیدم ما خیلی تا تسلیم بودن و آنجه که مرز بین مسلمانی و نامسلمانی است فاصله داریم.
مردم غزه و لبنان دقیقا همان هایی هستند که ما می خواهیم باشیم.
به بهانه ی امروزی که سالروز پیروزی انقلاب بود و خیلی ها در مجموع به این نتیجه رسیدند که باید پشت این نظام را خالی کرد تا اوضاع از این که هست بهتر شود، تصور کنیم که اینطور باشد و این اقدام، مسئولینِ مسئولیت نشناس را متوجه کشور می کرد، اما به چه قیمتی؟ این خاک متعلق به ماست و اگر خودمان نتوانیم اداره اش کنیم هیچ کسی نمی تواند.
محض اطلاع الله اکبر هایی که در گلو خشکید و قدم هایی که به میدان انقلاب نرسید باید عنوان شود که ما در صحنه ی انسان بودن هم، هر لحظه بین نفس و عقل مخیر هستیم و آنهایی در این وانفسا پیروز خواهند شد که در این انقلاب پشت عقل خواهند ماند.
🌿@khalvat_h
حیاط خلوت🌿
📝#روایت_نویسی
📌اعتماد به نفس غربی
▪️با یک سرچ ساده در اینترنت، محض تعریف واژگانی اعتماد به نفس، کاملا مشخص می شود که در تعریف غالب روانشناسان غربی امروز، آرایش کردن و خود آرایی یکی از راههای بالا رفتن اعتماد به نفس است.(خودتان امتحان کنید) در گوگل سرچ کنید اعتماد به نفس، ببینید با چه تیتر هایی روبرو می شوید.
راههای بالا بردن اعتماد به نفس،
علائم کمبود اعتماد به نفس،
با اعتماد به نفس ها چگونه اند؟ ...
▪️در این علم انسان از درون خودش چیزی برای عرضه ندارد، بلکه می خواهد از بیرون با پوشاندن نواقص ظاهری، با دیسیپلین و اعتماد به نفس به نظر بیاید. در تعریف غرب بزک کردن نه تنها ضعف درونی یک انسان نیست بلکه مرهم و داروی زخم های فرو خورده و سرکوب شده ی آدم هاست.
▪️در این تعریف نفس آن قدر ذليل و ناتوان است که برای مطرح شدن نیاز به جلب توجه و ابراز وجود دارد.
▪️تاسف اینکه دختران این سرزمین وقتی به مشاوری مراجعه می کنند و از حال بد و افسردگی گلایه دارند نسخه ارتباط با جنس مخالف برایشان می پیچند. می گویند به احساسات خودت توجه کن، برای خودت هدیه بگیر، زیاد بخند و برقص و ورزش کن و سفر برو. در حقیقت برای این نفس حقیر همه چیز باید از بیرون عارض شود...
▪️در کلمه ی اعتماد به نفس حق نفس ادا نشده!
نفس را ناتوان جلوه داده ایم.
آن چه که با ارتباط جنس مخالف و آرا و ویرا و بزک کردن با مدل قدم برداشتن و نشستن و حرکت دست (همان که از آن به زبان بدن تعبیر می کنند) قرار باشد ترمیم شود قطعا نفس نیست...
✍بهار ایمانی راد
🌿@khalvat_h