eitaa logo
تحلیل و تبیین
9.6هزار دنبال‌کننده
586 عکس
408 ویدیو
1 فایل
بخش "تحلیل و تبیین" رسانه KHAMENEI.IR farsi.khamenei.ir/others
مشاهده در ایتا
دانلود
تحلیل و تبیین
📢 | به کارگردانی خدا ✍ گزارشی از مراسم عزاداری شب عاشورای حسینی با حضور رهبر انقلاب در حسینیه امام خمینی؛ شنبه، ۱۴ تیر ۱۴۰۴؛ به قلم حجت‌الاسلام سید امید مؤذنی ▪️ مکان: حسینیه امام خمینی (ره)؛ جایی که دیدارهای رهبر انقلاب با مردم در آن انجام می‌شود؛ جایی که به طور میانگین هر سال یک انتخابات در آن برگزار شده و آقا در اول وقت رأی خود را به صندوق انداخته‌اند و سپس همه مردم را به مشارکت فعال در سرنوشت کشور فرامی‌خوانند؛ جایی که فاطمیه و محرم هر سال میزبان عزاداران اهل‌بیت علیهم‌السلام است. ▪️ زمان: ۱۴۰۴/۰۴/۱۴؛ سالگرد شمسی آغاز هجرت امام رضا علیه‌السلام به ایران و سالگرد قمری عاشورا. دو هفته پس از توقف جنگ با رژیم تروریستی غدار و عهدشکنی که وزیر جنگش رسماً اعلام کرد در پی ترور صاحب این حسینیه بوده؛ در همان روزگاری که شهادت سیدحسن نصرالله را زیر ۸۵تن بمب آمریکاییِ هواپیماهای اسرائیلی شاهد بوده. ▪️ پیرامون: ماشین جنگ روانیِ استکبار با صدها شبکه و هزاران کاربر و میلیون‌ها محتوا مشغول به شلیک به ذهن جهان و انسان ایرانی است و می‌خواهد با گلوله‌های رسانه‌ای دروغ و استهزاء و تمسخر و با طرح عملیات لجن‌پراکنی، فرمانده آنان را ترور شخصیتی کند تا با این کار روح و روان جامعه پیروز از جنگ بیرون‌آمده را شکست بدهد؛ شخصیتی که وجود و تدبیر او تنها در چند ساعت، طرح حمله تکنولوژیک و فوق‌امنیتی دو دیو اتمی را به ایران _این یگانه پایگاهِ مقاومت غرب آسیا در برابر تمدن استعماری و زورگوی غرب_ به شکست کشانده است. ▪️ رویداد: رهبر انقلاب به حسینیه امام می‌آیند، مقتدر و استوار، آنقدر که حتی در ۸۶ سالگی عصا هم به دست نگرفته‌اند! حسینیه بلافاصله غوغا می‌شود، نه از ده‌ها بمب‌ چندتنی آمریکا و اسرائیل، بلکه از فریاد «حیدر حیدر» هزاران عزادار حسینی که از حضور حماسی و شجاعانه رهبرشان، شور و شعفی شگفت در شریان‌های وجودشان شعله گرفته است و شعارهای بی‌وقفه‌شان را چون بیرق‌های بیعت برافراشته نگه می‌دارند. ▪️رهبری، مداح مجلس را که برادر شهید دفاع مقدس هشت ساله است، فرامی‌خوانند و در گوش او چیزی می‌گویند... ▪️مداح روی منبر که می‌رود شروع می‌کند به خواندن: ای ایران خدایی! ▪️و گویی ناگهان یادش می‌آید که باید آنچه رهبر انقلاب به او گفته را به گوش همه ایرانیان خدایی برساند: ««» بخوان»! مرثیه‌ای حسینی بر بستر سرودی ملی! ▪️کدام کارگردانی می‌توانست چنین تصویر رازواره، پر اشاره و نشانه و بی‌نهایت خلاقانه‌ای را به صفحه تمام رسانه‌های جهان بکشد؟! ▪️و تمام... ▪️دوباره عملیات سنگین دشمن شکست خورد. رهبر انقلاب، با یک تصویر صامت و نه حتی با سخنرانی و تبیین، هفته‌ها جنگ روانی پیچیده دشمن را چنان زمین‌گیر کردند که همه آن رسانه‌ها ناخواسته تبدیل به سربازان گوش به فرمانش شدند و صدای اقتدار ایران اسلامی را به گوش و دل نه فقط ایرانیان که همه جهان رساندند! ▪️و حالا هر چقدر آرامش در جان مردم مهربان و استوار ایران بیشتر می‌شود، شعله‌های آتش خشم و حسرت در جان دشمنانشان زبانه می‌کشد... ▪️هوش راهبردی، شجاعت در اقدام و محبوبیت مردمی رهبر انقلاب، البته بر پایه سرمایه توحیدی و مایه‌های معنوی اندوخته ایشان و مردم که از پی قرن‌ها عزای حسینی در جان میهن نهادینه شده، چنین پیروزی شگفتی را رقم زده است؛ دومین پیروزی این بار در برابر غول‌های جنگ روانی! ▪️اینکه هویت ملی ایران‌ اسلامی دهه‌ها بی‌هیاهو و غوغا توسط ولی فقیه تثبیت و تقویت می‌شود تصویری واقعی‌تر و نمادی روشن‌تر از این نمی‌توانست داشته باشد. ▪️اکنون «ای ایران بخوان» دیگر صرفاً یک رویداد شکوهمند و شوق‌انگیز نیست؛ سرمایه‌ای فرهنگی است که می‌تواند و باید سرچشمه معنابخشی به چیستی و چگونگی هویت ایرانی و مانایی آن باشد! 🔎 مطالعه متن کامل روایت:👇 farsi.khamenei.ir/others-report?id=60652
تحلیل و تبیین
📢 | کشوردوست‌ترین ایرانی ✍ روایت روز چهارم مراسم سوگواری حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام در حسینیه حضرت امام خمینی با حضور رهبر انقلاب اسلامی ۱۴ تیر ۱۴۰۴ به قلم خانم زینب فروزنده ▪️با دوست چند روزه‌ام در حسینیه امام خمینی نشسته‌ بودیم و از زندگی و کار و آن‌چه بر ما گذشته تعریف می‌کردیم و این صحبت چنان به من خوش می‌گذشت که عطای شنیدن سخنرانی را به لقایش بخشیده بودم. از خدا که پنهان نیست، از شما چه پنهان!؟ جنسش جنس خودم بود و او را به چشم خواهری که نداشتم نگاه می‌کردم. مشغول بودیم که ناگاه ولوله شد. ▪️مردم را دیدم که به سمت بالکن می‌دوند. چشم‌های دوست تازه‌ام روی تلویزیون میخکوب شد و نمی‌توانست سر بگرداند. نگاهش را دنبال کردم و چشمانم همان‌جا که چشمانش میخکوب شده بود از حرکت ایستاد! آقاجان با لبخندی بر لب برای مردم دست تکان می‌دادند. شعار و هیاهو و اشک و خنده باهم درآمیخته شده بود. نفس‌ها حبس. آقا روی صندلی میزبانی مجلس اباعبدالله نشستند. ▪️حاج آقای عالی اعلام کرد: «آقا جانمون هم تشریف آوردند.» و بعد با گرفتن یک صلوات تلاش کرد که مجلس را منظم کند. اما نظم آخرین چیزی بود که از این همه اشتیاق می‌توان توقع داشت. مجلس دم گرفت: «حیدر حیدر، حیدر حیدر» رهبر انقلاب با صلابت حیدری و طمأنینه و لبخندی بر صندلی نشسته بودند. ▪️ تراکم جمعیت بانوان اطراف نرده‌های بالکن حسینیه دیدنی بود. هرکسی در طبقه بالا بود تلاش می‌کرد خودش را به پشت نرده‌ها برساند. خادمین حسینیه که خودشان هم ذوق‌زده بودند، برای حفظ نظم ضابطه‌ها را بر رابطه‌ها مرجح کرده و با جملات «خانم‌ها هول ندهید!»، «خانم مراقب باش!»، «خانم برو تو صف!» تلاش می‌کردند که فضا را تا جایی که می‌شود آرام نگه دارند. اما مگر می‌شود جلوی این هیجان و حس و حال را گرفت؟ 🔎 مطالعه متن کامل روایت:👇 farsi.khamenei.ir/others-report?id=60648
تحلیل و تبیین
📢 | شبِ روشن خیابان فلسطین جنوبی! ✍ گزارشی از حال و هوای شرکت‌کنندگان در مراسم سوگواری شب عاشورا در حسینیه حضرت امام خمینی با حضور رهبر انقلاب اسلامی؛ ۱۴ تیر ۱۴۰۴؛ به قلم خانم زهرا رحیمی ▪️ساعت نه و بیست دقیقه شب است و وارد خیابان فلسطین می‌شوم و منتظر بقیه دوستانم تا کارمان را شروع کنیم... چند شبی قرار است که مهمان خیابان فلسطین جنوبی باشم! برای معاشرت با مردم، مصاحبه با مهمانان حسینیه امام خمینی، یا شاید هم بهتر است بگویم برای خودم و دل خودم که همیشه از هم‌کلامی با این مردم انقلاب لذت می‌برم! شب‌های قبل گزارش‌های مراسم را از شبکه‌های اجتماعی پیگیری کرده بودم و کم و بیش از احوالات حسینیه و عزادارانی که اندوه نیامدن میزبان مجلس را داشتند با خبر بودم. اما از لحظه خروج عزادارها احساس کردم احوالشان متفاوت است! برق ذوق در چشمانشان تاریکی خیابان فلسطین را روشن کرده بود... ▪️به دنبال سوژه بودم که یک‌باره یک نفر جلوی من ایستاد و با بغض گفت: «دیدید؟ دیدید؟ آقا اومده بود... من فداش بشم الهی...» همین یک جمله برای به خودم آمدن از سردرگمی این میزان شعف و ذوق عزادارها در شب عاشورا کافی بود! جست‌وجویی کردم و کمتر از چند دقیقه فیلم ورود آقا منتشر شد و پشت‌بندش بازارسال‌های همان فیلم از طرف دوستان: آقا به حاج محمود کریمی گفتند اگر خسته نمی‌شوی ای ایران بخوان! حالا اصلاً لازم نبود دنبال سوژه بگردم! مردم دوربین را که می‌دیدند خودشان را می‌رساندند و با ذوق و شوقی وصف نشدنی از لحظه ورود آقا می‌گفتند! ▪️چشمم افتاد به مادری که اشک چشم پسرش را پاک می‌کرد و به رویش لبخندی می‌زد از ته دل. به سمتشان رفتم و پرسیدم: «چرا گریه؟» مادر گفت: «از لحظه ورود آقا دارد اشک ذوق می‌ریزد.» پرسیدم: «شما نمی‌دانستید آقا قرار است بیاید، اصلاً به تصور شب‌های گذشته آقا نمی‌آمدند... اما آمدید و مهمان مجلس اباعبدالله بودید، بدون حضور میزبان مراسم! چرا؟ به چه انگیزه‌ای؟» مادر دستان پسرانش را در دستانش فشرد و خندید و گفت: «راستش را بگویم؟ ما از استان فارس آمده‌ایم! می‌دانستیم آقا تشریف نمی‌آورند اما آمدیم در هوایی که شهدای زیادی در آن نفس کشیده‌اند و در مکانی که سردار سلیمانی عزیز اشک ریخت و شهادتش را گرفت؛ نفس بکشیم... می‌دانید آقا در این حسینیه چقدر نماز خوانده‌­اند؟ ما آمدیم در این حسینیه زیر پرچم امام حسین علیه­‌السلام برای فرزندش دعا کنیم...» ▪️به پسرک گفتم: «اگر می‌توانستی یک جمله به آقا بگویی، چه می‌گفتی؟» نگاهی با ذوق به مادرش کرد و انگار جمله‌­ای را بارها تمرین کرده باشد یا شنیده باشد، گفت: «بأبی أنت و أمی و نفسی و مالی...» و رفت! و من تا پیچیدنش در خیابان اصلی نگاهش می‌کردم که چه مرد بزرگی بود این پسرک دهه نودی! ▪️ناگهان سه نفر از کنارم رد شدند که صمیمیت رفاقتشان با ذوقی که داشتند ترکیب شده بود و حاصلش شده بود بلند بلند خواندن شعر حاج محمود: «در روح و جان من می‌مانی ای وطن!...» لبخندی زدم و گفتم: «مصاحبه می‌کنید؟» جمله‌ام تمام نشده مثل گروه سرود ایستاده بودند تا جواب سوالاتم را بدهند! پرسیدم: «متولد چه سالی هستند؟» یکی‌شان گفت: «دهه هشتادی هستیم دیگه! معلوم نیست؟!» لبخندی زدم و پرسیدم: «احساستون از لحظه ورود آقا چی بود؟» یکی از جمع در جواب دادن پیش‌دستی کرد و گفت: «قلبمون پروانه‌ای شد! یعنی من واقعا به لحظه ظهور ایمان آوردم! واقعا بنظرم اومد لحظه ظهور امام زمان (عج) می‌تونه چقدر نزدیک و چقدر دوست‌داشتنی باشه! تا حالا تصور نمی‌کردم ظهور چه شکلی هست اما از لحظه‌ای که آقا وارد حسینیه شد فهمیدم ظهور چقدر قشنگه!» ▪️خانومی که کنارم ایستاده بود و به صحبت‌های دخترک نوجوان گوش می‌داد، پرسید: «من هم می‌توانم به آقا یک جمله بگویم؟» گفتم: «حتماً چرا که نه؟» گفت: «چادر سرم نیست، اشکال نداره؟» خندیدم و گفتم: «بفرمایید دختر ایران! هرچه می‌خواهید به دوربین نگاه کنید و بگویید...!» چشمانش پر از بغض شد و گفت: «همون که حاج محمود گفت: من جونمم برات میدم... به علی قسم...» بغض و ذوق چشمانش پر از نور بود... نوری که به جمال آقا روشن شده بود… ▪️ امشب چشم خیابان فلسطین جنوبی روشن شده بود… امشب چشم یک ایران روشن شده بود... 🔎 مطالعه متن کامل روایت:👇 farsi.khamenei.ir/others-report?id=60649
تحلیل و تبیین
📢 | یک قطره از این معنی ✍ گزارشی از حال و هوای شرکت‌کنندگان در مراسم عزاداری ایام شهادت حضرت اباعبدالله الحسین علیه‌السلام در حسینیه امام خمینی در شب هفتم محرم ۱۴۴۷؛ چهارشنبه، ۱۱ تیر ۱۴۰۴؛ به قلم خانم مریم دوست‌محمدیان ▪️ساعت ۳ عصر است. آفتاب هنوز روی گرده‌ی زمین سنگینی می‌کند. هُرم هوا، جلوی چشم موج می‌اندازد. از دو سوی خیابان منتهی به حسینیه، سر و کله آدم‌ها پیدا می‌شود. محل استقرار، مشخص می‌شود. دوربین فیلمبرداری روی پایه سوار می‌شود. فقط کافی‌ست دست آدم‌ها را بگیری؛ توی چشم‌های مشتاق‌شان نگاه کنی و زبان به خواهش بگشایی که بیا و برای‌مان بگو. از ۱۲ روز جنگ؛ از تجاوز دشمن صهیونی به خاک مقدس ایران اسلامی؛ از آن‌چه که این روزها بر مردم و جامعه گذشته؛ از مردم قبل جنگ و مردم بعد جنگ؛ از فرماندهان شهید؛ از دانشمندانی که تنها جرم‌شان علم‌شان بود؛ از کینه‌ی دشمن که بمب شد و آوار ریخت بر سر مردم عادی؛ از کودک شهید؛ از نوجوان و زن و مردی که شهادت شده بود روال زندگی‌شان؛ از امروز، روز ۱۱ تیرماه سال ۱۴۰۴ که در تقویم اسلامی ثبت شده به هفتم محرم‌الحرام. روزی که در خاطره جمعی‌مان ثبت شده به اولین روز شروع مراسم عزای حسینی در حسینیه امام خمینی(ره) به میزبانی رهبر معظم انقلاب اسلامی. ▪️از همه شهرها آمده‌اند. از شیراز، گیلان، سبزوار، کرمان، قم، شاهرود، شمال و جنوب و شرق و غرب تهران. همه شکل آدمی هستند. فرمانده بسیج، معلم، استاد دانشگاه، خانه‌دار، محصل، روحانی، فعال اجتماعی و فضای مجازی. از همه سنین هستند. پیر، جوان، کودک و نوجوان. دسته‌دسته از دو سوی خیابان می‌آیند. بعضی خانوادگی و بعضی با گروه دوستان. ▪️به سراغ یک خانواده می‌رویم. مرد و زن و سه بچه قد و نیم‌قد. کوچک‌ترین‌شان در آغوش مادر، مدام پیچ می‌خورد. پدر خانواده از شجاعت فرماندهان ایرانی در وعده صادق ۳ می‌گوید. می‌گوید روز اول جنگ کمی جا خورده‌ بودند. نزدیکی خانه‌شان را زده بودند و بهشان شوک وارد شده بود. اما وقتی شب همان روز، پیام آقا را در قاب تلویزیون می‌بیند سجده شکر به جا می‌آورد و وقتی خبر اولین حملات تلافی‌جویانه موشکی ایران را به سرزمین‌های اشغالی می‌شنود صدا به تکبیر بلند می‌کند. از او می‌خواهیم پیامی به فرماندهان ایرانی بدهد. با صلابت مردانه‌اش می‌گوید کف پای شما سلحشوران ایرانی را می‌بوسم. دست روی سر تک‌تک بچه‌هایش می‌گذارد و می‌گوید خودم و نسلم فدای ایران و رهبرم. با خانواده‌اش راهی حسینیه می‌شوند. ▪️مادر شهیدی منت به سر ما گذاشت و با ما هم‌صحبت شد. صدایش خَش داشت و محکم حرف می‌زد. می‌گفت یک پسرش را برای دفاع از دین و کشور سال‌ها پیش تقدیم کرده و دیگر فرزندی ندارد. می‌گفت اما خودم حاضرم هزاران بار جانم را فدای دینم و کشورم کنم تا دل رهبرم بارانداز غمی نشود. قربان‌صدقه فرماندهان شهید رفت و گفت تمام مدت ۱۲ روز، در تهران مانده برای آرامش خاطر آدم‌هایی که چشم به او داشتند. ازش پرسیدم اگر آقا امشب در مجلس، حضور نداشته باشند چه حسی پیدا می‌کند؟ بغضش شکست و بین گریه‌هایش گفت: فدای سر سید علی! امن و آرام باشد هر جا که هست. دست‌بردار نبودم و پرسیدم: اگر آقا امشب نیاید باز هم فردا شب می‌آیی؟ پرشور جواب داد: روز و شبش، وقف آقاست. لیاقت داشته باشد هر ساعت و هر زمان برایش غنیمت است. ▪️دمِ هوا با نرمه‌بادی گرفته شد. تب زمین با قطره‌های عرق آدم‌ها شکست. سرخی غروب که به دل آسمان سرمه‌ای نشست کار ما هم تمام شد. سرمان پر شده بود از کلمات عشّاق صبور مقاومی که آمده بودند دلی سبک کنند در عزای پسر فاطمه به میزبانی رهبرشان. فقط رشحه‌ای از دریای حضور، روایت شد. دریایی که ما را غرق در خود کرد. 🔎 مطالعه متن کامل روایت:👇 farsi.khamenei.ir/others-report?id=60646
5.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
| معاون اول رئیس‌جمهور: مردم در دوره جنگ اخیر در مورد کالاهای مصرفی، نمی‌گویم کم‌نظیر بلکه بی‌نظیر عمل کردند/ اقتصاد ما آمادگی کامل داشت 💻 Farsi.Khamenei.ir
7.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
| عارف: نشاط انجام کار دستگاه‌های اجرایی در دوره جنگ واقعاً بی‌نظیر بود/ علاوه بر جلسات هیات دولت، وزارتخانه‌های اصلی یا کلیدی هم در همان صبح جمعه آغاز جنگ، صورت‌جلسات تصمیم‌سازی‌شان را برای من فرستاده بودند و کار ویژه از ظهر آغاز شد 💻 Farsi.Khamenei.ir
📚 | نگاهی به کتاب «پاریس پاریس» اثر سعید تشکری 👈 ترکیب مقاومت و هنر به قلم یک نویسنده مشهدی 🖼 رهبر انقلاب اسلامی در بازدید از نمایشگاه آثار هنری و اسناد تاریخی مرتبط با واقعه‌ی مسجد گوهرشاد در حرم مطهر رضوی که در تاریخ ۱۳۹۶/۱/۸ برگزار شده بود، ضمن برشمردن اهمیت پرداختن به این واقعه تاریخی بیان کردند: «خیلی مایه‌ی تأسف است که حادثه‌ی مسجد گوهرشاد با این عظمت و با این اهمیت هیچ انعکاسی در تاریخ ما، در ادبیات ما، در کتابهای رمان ما نداشته باشد.» به همین مناسبت تحریریه کتاب رسانه KHAMENEI.IR به معرفی کتاب «پاریس پاریس» نوشته مرحوم سعید تشکری می‌پردازد.👇 🔹رمان «پاریس پاریس»، اثر مرحوم سعید تشکری، به روایت واقعه دردناک کشتار مسجد گوهرشاد در تیرماه ۱۳۱۴ می‌پردازد. این رویداد به دستور رضاخان پهلوی رخ داد. «پاریس پاریس» یک رمان‌ تاریخی جذاب است که به درک پیچیدگی‌های جامعه و سیاست آن دوران کمک می‌کند. البته، برای درک کامل ابعاد این رمان، آشنایی با پیش‌زمینه تاریخی این واقعه حیاتی است، چرا که بدون آن، مخاطب ممکن است در تلاقی سرنوشت شخصیت‌ها و وقایع تاریخی دچار سردرگمی شود. 🔹 «پاریس پاریس» صرفاً یک داستان تاریخی از یک برهه زمانی خاص نیست. نویسنده از دل تاریخ و پس از ماجرای مسجد گوهرشاد، مختصات فکری جامعه پیشین را به جامعه فعلی گره می‌زند و بین کنش‌های فردی و کنش‌های جمعی این دو جامعه انطباق برقرار می‌کند. 🔍 متن کامل را بخوانید👇 farsi.khamenei.ir/book-content?id=60663
📚 | نگاهی به کتاب «زن در آینه جلال و جمال الهی» اثر حضرت آیت‌الله جوادی آملی 👈 درک هویت زن از نگاه حضرت آیت‌الله جوادی آملی 🖼 به مناسبت ۲۱ تیرماه سالگرد قیام گوهرشاد و روز عفاف و حجاب، بخش کتاب رسانه KHAMENEI.IR به معرفی کتاب «زن در آینه جلال و جمال الهی» اثر حضرت آیت‌الله جوادی آملی می‌پردازد. کتابی که یکی از مهم‌ترین آثار حوزه زنان از نگاه اندیشمندان اسلامی محسوب می‌شود.👇 🔹 اگر سؤال اصلی درباره‌ی مسئله زن را این بدانیم که در میان دیدگاه‌های گوناگون درباره جایگاه زن از مردسالاری تا زن‌سالاری و تساوی مطلق چطور می‌توان به تصویری حقیقی و جامع از هویت زن دست یافت در این صورت کتاب «زن در آینه جلال و جمال الهی» اثر حضرت آیت‌الله عبدالله جوادی آملی، پاسخی عمیق و ریشه‌ای به این پرسش است. کتاب محصول سخنرانی‌های ایشان در سال‌های ۱۳۶۸-۱۳۶۹ برای طلاب زن جامعة الزهراء قم است که توسط محمود لطیفی گردآوری و به همت انتشارات اسراء به چاپ رسیده است. 🔍 متن کامل را بخوانید👇 farsi.khamenei.ir/book-content?id=60664
📚 | درباره «پس از پنجاه سال» نوشته دکتر سیدجعفر شهیدی 👈 دفاع از کوفیان، حمله به کوفیان ▪️ رهبر انقلاب اسلامی، فلسفه‌ی حرکت امام حسین علیه‌السلام را مقابله با جبهه‌ی کفر و استکبار می‌دانند و در بیانات مورخ ۱۳۹۸/۰۷/۲۱، در مراسم دانش‌آموختگی دانشجویان دانشگاه امام‌حسین علیه‌السلام، این موضوع را تبیین کردند: 📝 «علّت اینکه ما در مقابله‌ با آمریکا کوتاه نمی‌آییم به توفیق الهی؛ چون یک وظیفه است؛ اگر چنانچه نکردیم، کان حقّاً على الله ان یدخلنا مدخله‌. اگر ما کوتاه بیاییم، خدای متعال ما را هم به همان سرنوشتی و همان دوزخی که آن ستمگر را مبتلا خواهد کرد مبتلا میکند؛ وظیفه‌ی ما این است، این جمهوری اسلامی است.» 👈 به همین مناسبت بخش کتاب رسانه KHAMENEI.IRبه مرور کتاب قیام امام حسین (پس از پنجاه سال) نوشته دکتر سیّدجعفر شهیدی می‌پردازد.👇 ▪️ این کتاب به نام کتاب «قیام امام حسین علیه‌السلام» مشهور شده است. در بیشتر طراحی‌ها هم این عنوان روی جلد دیده می‌شود. اما باید توجه داشت که نام کتاب «پس از پنجاه سال» است؛ چون مصنّف محترم با این «پنجاه سال» کار دارد و می‌خواهد نتایج تازه‌ای از این عدد بگیرد و بگوید چطور شد که پنجاه سال پس از پیامبر صلی‌الله علیه و آله، دردانه‌ی پیامبر صلی‌الله علیه و آله را به مسلخ بردند و مصیبت‌بارتر از مسیح، سر مطهر انسان برگزیده روزگار را در یک بی‌حرمتی استثنایی، سند رسوایی خود کردند. 🔎 متن کامل را بخوانید👇 farsi.khamenei.ir/book-content?id=60668