💢 در پست قبل به برخی #تفاوت_های زنان و مردان در رفتار های ذهنی و فکری و شخصیتی اشاره کردیم و در ادامه به بخش های دیگر این تفاوت ها میپردازیم .
👇👇👇
🔸زنان #تحمل بیشتری در برابر رنج بدنی نشان می دهند تا #رنج_روحی.
🔹 مردان در برابر رنج روحی، #مقاومت بیشتری از خود نشان می دهند.
🔸 زنان سعی دارند #فرزندانشان،
همواره راضی و راحت باشند.
🔹مردان، فرزندانشان را برای #استقلال، مقابله با خطر و سختی ها آماده می سازند.
🔸#مادر، همه فرزندان خود را به طور تقریبی #یکسان دوست دارد؛ مهر و محبت او مشروط به اطاعت و بروز استعداد #نیست.
🔹 #پدران، فرزندانی را که از آنان #حرف_شنوی داشته و در #امر تحصیل، اجتماعی و حرفه اش موفق تر باشند، بیشتر دوست دارند.
🔸 زنان در #انتخاب_همسر، مسایل بسیاری از جمله: {وضع مالی، آینده، موقعیت اجتماعی، شغلی و ...} را در نظر می گیرند.
🔹 مردان سریع تر و راحت تر از زنان، درصدد ازدواج با همسر مورد علاقه شان برمی آیند.
🔸 در چهره #زنان، هنگام گفت و گو حالت های #ترس، #خشم، #تعجب، #آرامش، #اضطراب و #لذت به خوبی قابل رویت است.
🔹 #مردان در هنگام گوش دادن، #خونسرد بوده و چهره شان دچار تغییرهای زیادی نمی شود.
#روانشناسی
#تفاوت_شخصیت_ها (قسمت دوم )
#ادامه_دارد .
💖 @Madarane_Beheshti
✅ حکایتی واقعی و بسیار آموزنده :
از لحظه ای که در یکی از اتاق های #بیمارستان بستری شده بودم، زن و شوهری در تخت روبروی من #مناقشه بی پایانی را ادامه می دادند. زن می خواست از بیمارستان #مرخص شود و شوهرش میخواست او همان جا بماند. از حرفهای #پرستارها متوجه شدم که زن یک #تومور دارد و حالش بسیار #وخیم است. در بین مناقشه این دو نفر کم کم با وضیعت زندگی آنها آشنا شدم.
یک خانواده #روستائی ساده بودند با دو بچه. دختری که سال گذشته وارد #دانشگاه شده و یک پسر که در #دبیرستان درس میخواند و تمام ثروتشان یک مزرعه کوچک، شش گوسفند و یک گاو است. در راهروی بیمارستان یک تلفن همگانی بود و هر شب مرد از این تلفن به خانهشان زنگ می زد. صدای مرد خیلی #بلند بود و با آن که در اتاق بیماران بسته بود، اما صدایش به وضوح شنیده میشد. موضوع همیشگی مکالمه تلفنی مرد با پسرش هیچ فرقی نمیکرد: «گاو و گوسفند ها را برای چرا بردید؟ وقتی بیرون میروید، یادتان نرود در خانه را ببندید. درسها چطور است؟ نگران ما نباشید. حال مادر دارد #بهتر میشود. به زودی برمیگردیم...»
چند روز بعد، پزشکها اتاق عمل را برای انجام عمل جراحی زن آماده کردند. زن پیش از آنکه وارد اتاق عمل شود ناگهان دست مرد را گرفت و درحالی که #گریه میکرد گفت: «اگر برنگشتم، مواظب خودت و بچهها باش.»
مرد با لحنی مطمئن و دلداری دهنده حرفش را قطع کرد و گفت: «این قدر #پرچانگی نکن.»
اما من احساس کردم که چهره اش کمی درهم رفت. بعد از گذشت ده ساعت، پرستاران زن بی حس و حرکت را به اتاق رساندند. #عمل_جراحی با موفقیت انجام شده بود. مرد از #خوشحالی سر از پا نمیشناخت و وقتی همه چیز رو به راه شد، بیرون رفت و شب دیروقت به #بیمارستان برگشت. مرد آن شب مثل شبهای گذشته به خانه #زنگ نزد. فقط در کنار #تخت همسرش نشست و غرق تماشای او شد که هنوز بیهوش بود.
صبح روز بعد زن به هوش آمد. با آن که هنوز نمیتوانست حرف بزند، اما وضعیتش خوب بود. از اولین روزی که ماسک اکسیژنش را برداشتند، دوباره جر و بحث زن و شوهر شروع شد. زن میخواست از بیمارستان مرخص بشود و مرد میخواست او همان جا بماند.
همه چیز مثل گذشته ادامه پیدا کرد. هر شب، مرد به خانه زنگ میزد. همان صدای بلند و همان حرف هایی که تکرار میشد. روزی در راهرو قدم میزدم. وقتی از کنار مرد میگذشتم، داشت میگفت: «گاو و گوسفندها چطورند؟ یادتان نرود به آنها برسید. حال مادر به زودی خوب میشود و ما برمیگردیم.»
نگاهم به او افتاد و ناگهان با #تعجب دیدم که #اصلا کارتی در داخل #تلفن_همگانی نیست. همچنان با تعجب به مرد روستایی نگاه می کردم که متوجه من شد، مرد درحالی که اشاره میکرد #ساکت بمانم، حرفش را ادامه داد تا این که #مکالمه تمام شد.
بعد آهسته به من گفت: «خواهش میکنم به همسرم چیزی نگو. گاو و گوسفندها را قبلاً برای #هزینه عمل جراحیش #فروخته ام. برای این که نگران آیندهمان نشود، #وانمود میکنم که دارم با تلفن حرف میزنم.»
در آن لحظه متوجه شدم که این تلفن های با صدای بلند برای خانه نبود! بلکه برای همسرش بود که بیمار روی تخت خوابیده بود.
از رفتار این زن و شوهر و #عشق مخصوصی که بین شان بود، تکان خوردم. عشقی #حقیقی که نیازی به بازیهای رمانتیک و گل سرخ و سوگند خوردن و ابراز #تعهد نداشت، اما قلب دو نفر را #گرم میکرد.
@Madarane_Beheshti
♨️ ویژه ♨️
✅ فرازهای مهم سخنرانی استاد حجه الاسلام #پناهیان، در دومین سالگرد ارتحال آیت الله حائری شیرازی (رحمه الله علیه) / 27 آذر 1398 / شیراز، حرم حضرت شاهچراغ علیه السلام
💎 تعبیر #مقام_معظم_رهبری در پاسخ به استعفای ایشان از امامت جمعۀ شیراز این بود که: «من اگر می توانستم شما را #30_قسمت کنم، هر قسمت را به یک #استان می فرستادم. حالا چطور از خود شما صرف نظر کنم؟! »
💎 ایشان برخوردار از #حکمت بود و «کاد الحکیم ان یکون نبیاً». ما عالم دینی زیاد داریم اما اهل حکمت کم داریم.
💎 #هیچ_عالم_دینی در حوزه های علمیه به اندازۀ ایشان برای طبقات مختلف مردم، حرف در سبک زندگی ندارد! این «ندارد» را من به عنوان یک «#خبر» به شما می گویم! اینکه چه روایات و دستورات و آیاتی آمده است را همه ی علما بلدند. اما استخراج سبک زندگی از این دستورات و پیدا کردن دستورالعمل برای جزئیات زندگی، کار دیگری است و حکمتی است که هرکسی از آن برخوردار نیست.
💎 یکی از کمبودهای حوزه های علمیه امروز حکمت است؛ یعنی به معنای سخنان آیت الله حائری شیرازی.
💎 گرمای کتاب های ایشان نسبت به کتاب های #مشهورترین_علمای ما #غیر_قابل_مقایسه است.
💎 من #تعجب می کنم چرا کتاب های برخی از اهل علم که متن سردی داشتند بیشتر در #کتاب_های_درسی حاضر شد اما کتاب ها و نوشته ها و سخنان ایشان که متن گرمی دارد و به فطرت انسان نزدیک است، در کتاب های درسی کمتر حاضر شده.
💎 من در دوره ی دبیرستان به سختی می توانستم کتابی غیر از #رمان بخوانم. ولی یادم هست که به کتاب ایشان علاقمند شده بودم.
💎 انسان نمی تواند هرکسی را حتی پیش هر اهل علمی بفرستد؛ اما می شود #با_اطمینان جوان ها را به #مطالعه_آثار_ایشان و تأسی به #سیرۀ ایشان ترغیب کرد. در امور سیاسی و اقتصادی و معنوی و تربیت، سیره ایشان سیرۀ #بسیار_ناب، #دقیق، #صحیح و #نادری است.
🔸 قدر این شخصیت در طول عمر شریفشان #به_هیچ_وجه دانسته نشد.
🔸 در سر و صداهای دیگران، شاید صدای ایشان گم شده باشد. اما #جوانها! پیدا کنید این صدای نازنین حکمتِ ایشان را.
🔸 شخصیت هایی مثل آیت الله #حائری_شیرازی #گمشده_امروز_جامعۀ_ما هستند.
🔸 اگر مردم آیت الله حائری شیرازی را بشناسند، میفهمند که حرفهای دین راست بوده.
🔸 برای ما یک ضرورت است درباره ی شخصیت حضرت آیت الله حائری گفتگو کنیم و او را به جامعه معرفی کنیم.
🔸 همانقدر که نیاز داریم اصول عقاید را یاد بگیریم و تاریخ اسلام را یاد بگیریم و همانقدر که ضرورت دارد خاطرات شهدا را مرور کنیم، ضرورت دارد زندگی چنین شخصیت هایی را مرور کنیم.
🔸 بنده به خاطر اشتغالات زیادم در تهران، کمتر توفیق سفر پیدا می کنم اما این سفر را #با_اشتیاق آمدم؛ چون فکر می کنم برای جامعه ما لازم است درباره ی این شخصیت بیشتر گفتگو بشود. من به عنوان یک امر #بسیار_جدی و #ضروری در این جلسه شرکت کردم.
🔸 آیت الله #حائری #آزادمرد بود. آزاد از تعلقات باطل و آزاد از تفکرات غلط.
🔸 یکی از ویژگی های برجسته ایشان این بود که #جلوتر_از_زمان_خودش بود. در حالیکه برخی عالمان، حتی مرد زمان خودشان هم نیستند!
🔸 در عرصه سیاست، اهل تعلق خاطر نبودند. شاید کسانی که ایشان را به عنوان معلم اخلاق دولت #احمدی_نژاد می شناسند، ندانند که ایشان با آقای هاشمی هم رفاقت داشت؛ اما در عین حال نامه های انتقادی ای برای هاشمی می نوشت و او را ناصحانه و مشفقانه نقد می کرد.
🔸 تمام حرف عدالتخواهان را ایشان در عمل اجرا میکرد. هرچند از جانب عدالتخواهان نیمه واقعی، زخم زبان می شنیدند.
🔸 #طرح_فلاحت_در_فراغت که ایشان اجرا کرد جلوه ای از #حکمت_عملی ایشان بود. گمشده ی امروز جامعه ی ما این کاری بود که ایشان انجام داد. مثال برجستۀ اقتصاد مقاومتی، همین طرح فلاحت در فراغت است. هیچ امام جمعه ی دلسوز مسجدی نباید از این الگو چشم پوشی کند.
🔸 بنده تمام حکمت ایشان در بخش های دیگر و تمام آزادگی ایشان و تمام انقلابی گری ایشان و تمام وفاداری ایشان برای ولایتمداری را در یک طرف می گذارم و این جرئت و #جسارت ایشان برای وارد شدن به #صحنه_عینی_حیات_اجتماعی_انسان ها و جامعه و برای وارد شدن به عرصه ی معیشت را واقعاً بصورت جداگانه، ستودنی می دانم.
@khanevade_Beheshti
🚨 اتفاق عجیب دوماه بعد از ازدواج #شهید_چمران
💠 دو ماه از ازدواج غاده و مصطفی میگذشت که دوستِ غاده مسئله را پیش کشید: « غاده! در ازدواجِ تو یک چیز بالاخره برای من روشن نشد. تو از خواستگارهایت خیلی #ایراد میگرفتی، این بلند است، این کوتاه است... مثل اینکه میخواستی یک نفر باشد که سر و شکلش نقص نداشته باشد. حالا من متعجبم چطور دکتر را که سرش مو ندارد قبول کردی؟ غاده با #تعجّب دوستش را نگاه کرد، حتی دل خور شد و بحث کرد که مصطفی #کچل نیست، تو اشتباه میکنی. دوستش فکر میکرد غاده #دیوانه شده که تا حالا این را نفهمیده. آن روز همین که رسید خانه در را باز کرد و چشمش افتاد به #مصطفی؛ شروع کرد به خندیدن. مصطفی پرسید: چرا میخندی؟ و غاده چشمهایش از خنده به #اشک نشسته بود، گفت: «مصطفی، تو #کچلی؟ من نمیدانستم!» و آن وقت مصطفی هم شروع کردن به خندیدن و حتی قضیه را برای امام موسی هم تعریف کرد. از آن به بعد آقای #صدر همیشه به مصطفی میگفت: شما چه کار کردید که #غاده شما را ندید؟
#همسرانه
#وضو_بگیر
#به_نیت_نذری_آماده_کن
#تا_خوشمزه_و_متبرک_بشه
🍎🍏🍎🍏🍎
@khanevade_Beheshti
🔴 #عشق_چمرانی
💠 دو ماه از ازدواج غاده و مصطفی میگذشت که دوستِ غاده مسئله را پیش کشید: « غاده! در ازدواجِ تو یک چیز بالاخره برای من روشن نشد. تو از خواستگارهایت خیلی #ایراد میگرفتی، این بلند است، این کوتاه است... مثل اینکه میخواستی یک نفر باشد که سر و شکلش نقص نداشته باشد. حالا من متعجبم چطور دکتر را که سرش مو ندارد قبول کردی؟ غاده با #تعجّب دوستش را نگاه کرد، حتی دل خور شد و بحث کرد که مصطفی کچل نیست، تو اشتباه میکنی. دوستش فکر میکرد غاده دیوانه شده که تا حالا این را نفهمیده. آن روز همین که رسید خانه در را باز کرد و چشمش افتاد به #مصطفی؛ شروع کرد به خندیدن. مصطفی پرسید: چرا میخندی؟ و #غاده چشمهایش از خنده به اشک نشسته بود، گفت: «مصطفی، تو #کچلی؟ من نمیدانستم!» و آن وقت مصطفی هم شروع کردن به خندیدن و حتی قضیه را برای امام موسی هم تعریف کرد. از آن به بعد آقای صدر همیشه به مصطفی میگفت: شما چه کار کردید که غاده شما را ندید؟
#سبک_زندگی_شهدا
┏✨🌹✨🌸✨🌹✨🌸✨ ┓
@khanevade_Beheshti
┗✨🌸✨🌹✨ 🌹✨🌸✨┛
💥 #فرض کنید دختر یک خانواده ی #ثروتمندی هستید در تبریز.
💥 با یک #طلبه ساده، #ازدواج می کنید و بخاطر ادامه #تحصیل همین طلبه ی ساده راهی #نجف می شوید.
💥 #گرما و #غربت شهر نجف را در نظر بگیرید، خدا به شما#فرزندی می دهد. بعد این فرزند #می_میرد! بعد دوباره #فرزند می دهد، دوباره در همان #بچگی می میرد! #دوباره فرزند می دهد #دوباره…!! 💔
💥 این درحالی ست که #فقر گریبان تان را گرفته. در حدی که یکی یکی، #اسباب خانه را #می_فروشید. حتی #رختخواب!
💥 اگر دختر #ثروتمندی باشید و این #فقر و نداری، روال زندگی #مشترکتان شود چه بر سر #اعتقاد و حوصله و صبوری و #اخلاقتان می آید؟؟؟
💥 اگر قرار باشد #چیز بزرگتری در #ازای صبر بر فقر بگیرید چه؟؟؟
💥 #نقش و جایگاه #همسر علامه طباطبایی همیشه مرا به #فکر فرو می برد.
🔸🔹 #علامه درباره ایشان گفته بودن:
«من #نوشتن المیزان را #مدیون ایشانم” !! یا “اگر #صبر حیرت انگیز #همسرم نبود من نمیتوانستم #ادامه ی تحصیل بدم» 💞💝
👈 صبر حیرت انگیز.. نوشتن المیزان… #علامه نه #تعارف داشته و نه #اغراق می کند.
🔹🔸 #علامه در جایی فرموده بودند :
“ایشان وقتی در #قم رو به حضرت #معصومه - سلام الله علیها - #سلام می دادند من #جواب_خانوم را می شنیدم! و همچین هنگامی که #زیارت عاشورا میخواندند من #جواب_سلام امام حسین - علیه السلام - را می شنیدم!”💞💝
🔸🔹 بازهم گفته بودند:
💥 "وقتی #مشغول تحقیق و پژوهش بودم، با من #سخن نمی گفت و #سعی می کرد، #شرایط آرامی برایم ایجاد کند، #رشته افکارم گسسته نشود و هر #ساعت در #اطاق مرا باز می کرد و آرام #چای را می گذاشت و می رفت. »💞💝
🔸 مرحوم #علامه به همسر با وفایش #عشق می ورزید و برایش #احترام بسیاری قائل بود. 🔹 پس از #مرگش تا مدتها مرحوم #علامه هر روز بر سر #قبرش حاضر می شد و در فقدان او #ناباورانه اشک می ریخت و این #مهر دوسویه همگان را به #تعجب وا داشته بود...
✍️ #همیشه به جایگاه او #حسرت می خورم! 😔
💥 با خودم #فکر می کنم وقتی که داشته خانه را #جارو میزده، یا وقتی برای #علامه چایی می ریخته، می دانسته در #آسمان ها آنقدر #معروف است؟
💥 می دانسته در #پرورش یک مرد بزرگ آنقدر #مؤثر است؟ کاش کتابی از زندگی نامه اش #چاپ شده بود...
💥کاش برای ما کلاس #آموزشی می گذاشت، #کلاس #اخلاق. #اخلاص.
✨کلاس #مدیریت_زندگی در #شرایط بحرانی.
✨کلاس چگونه از #همسر خود علامه طباطبایی #بسازیم؟!!!
✨کلاس چگونه #بدون قلم بدست گرفتن تفسیر المیزان بنویسیم؟
✨کلاس چگونه #مهم باشیم اما #مشهور نه!
✨کلاس چگونه توانستم در #اهداف والای #همسرم او را در #بدترین شرایط یاری دهم؟
✨کلاس #زن_بودن، زن خاص و خالص بودن...زنی که می تواند #عزیز دل باشد و عزیز دل بپروراند... کلاس #عالِم بودن، بدون هیاهو، بدون تبلیغ، بدون ادعا، بدون منم منم!
آه...🔥
👈 همه ی این ها #چند_واحد می شود؟ چقدر #واحد پاس نکرده دارم!
💥 چقدر بعضی ها در #گوشه ی خلوت و گمنامی شان، سر از #آسمان و ملکوت درآورده اند!
💥 چقدر می شود #انسان بود و انسان سازی کرد! چقدر می شود #ساده اما متفاوت زندگی کرد!
💥#کنج سجاده و کنج اتاقی، که تو در آن #رخت و لباس علامه را رفو می کرده ای برایم #آرزوست.💔
@khanevade_Beheshti
🌼 منتظر نباش که #عطسه بزنی تا «الحمدلله» بگویی
🌸 منتظر نباش که #عصبانی شوی تا «لاإله إلا الله» بگویی
🌼 منتظر نباش تا چیز #تعجب آوری ببینی تا «سبحان الله» بگویی
🌸 منتظر نباش تا به تو #ظلم کنند تا «حسبی الله و نعم الوکیل» بگویی.
▫️در #ناراحتی ،
▫️#خوشی ،
▫️ #رضایتمندی،
▫️#مظلومیت،
▫️در اوقات #فراغت و مشغولیت
💠 #خدا را ذکر کن
💠 در هر حالتی و در هر مکانی خدا را ذکر کن
@khanevade_Beheshti