#روزی_چندبار_بخون
💢 زندگیتان را پاكسازی كنید
🔹 سعی كنید از هر چیز و هر كسی كه شما را #افسرده میكند و افكار افسرده كننده دارد، #دوری كنید.
🔸 مثلاً اگر لباسی دارید كه با پوشیدن آن یاد #خاطره تلخی در گذشته خود میافتید، آن را دور بیندازید و یا به كسی ببخشید؛ حتی اگر آن لباس بسیار شیك و گرانقیمت باشد.
➖ یا مثلاً آلبوم عکسی كه تصاویر و عكسهای افرادی كه در آن است روزی در یك جا به شما ضربهای زدهاند و بسیار ناراحتتان كردهاند را نیز دور بیندازید؛ چرا كه نگه داشتن آنها شما را دچار #ناراحتی میكند و خاطرههای تلخ گذشته را مدام به یادتان میاندازد.
❣قلبتان را از #کینه خالی کنید تا به #آرامش برسید .👌
💖 @Madarane_Beheshti
💠 #خاطره
✍یکی ازشاگردان آیةالله مجتهدی تعریف میکردند:
یک روز با اصرار بعد از کلاس درس، استاد را برای ناهار به منزل خودمون بردم، بعد از یک بار غذا کشیدن از من خواست #دوباره برایشان غذا بکشم،
خیلی تعجب کردم اما چیزی نگفتم، بعد از جمع کردن سفره طاقت نیاوردم از ایشان پرسیدم :
حضرت استاد! ببخشید که ازتون این سوال رو میپرسم، آخه شما اهل غذا نیستید چطور دوبار غذا کشیدید؟
البته برای من باعث افتخار و خوشحالیست...
🍃استاد فرمودند سوال رو از من کردی برو جوابشو از #خانومت بگیر!!!
رفتم از همسرم پرسیدم موقع پختن غذا چه کردی؟ کمی فکر کرد و گفت با #وضو بودم.
رفتم به ایشان گفتم خانومم با وضو بوده.
🍃فرمودند اینکه کار همیشگی شان است، بپرس دیگر چکار کرده؟
رفتم پرسیدم، خانومم کمی فکر کرد و گفت وقتی داشتم غذا میپختم کمی با خودم #روضه سیدالشهدا رو زمزمه کردم و قطره #اشکی هم ریختم!!
نزد استاد رفتم و اینرا گفتم.
لبخندی زدند و گفتند: بله دلیل رفتارم این بود.
✍اگر نیت کنید ثواب اين غذاي امروز #نذر يكي از ائمه شود، آنوقت هم آشپزي برايت #دلنشين تر است، هم اينكه خانواده هر روز سر سفره يكي از ائمه نشسته اند!!!
👨👩👧👦طرح #اصلاح_سبد_غذایی_خانوارها👨👩👧👦
@khanevade_Beheshti
#بدغذایی_کودک
😍زمان غذا خوردن را مفرح کنید
✅برای ایجاد شادی و نشاط و ایجاد احساسات مثبت در کودک به هنگام غذا خوردن می توان از روش های مختلفی استفاده کرد:👇👇
1⃣می توانید یکی دوتا از #عروسک هایش را کنار او بنشانید و با اجرای یک نمایش غذای کودک را به او بدهید؛
2⃣برای فرزندتان #نقاشی بکشید. عکس خودش را بکشید و با خوردن هر قاشق یکی از اعضای آن را کامل کنید.
3⃣هنگام غذا دادن به کودکتان برایش #قصه بگویید یا #کتاب بخوانید؛
4⃣می توانید #خاطره ای که کودک آن را دوست دارد، مثل رفتن به پارک، برایش بازگو کنید.
#تربیت_فرزند
@khanevade_Beheshti
🔸دو #خاطره جالب و مهم از آیت الله حائری شیرازی🔸
در قم ساکن خانه کوچکی بودم. رهن و اجاره بود. آن زمان 26 هزار تومان رهنش بود، اجاره هم 100 تومان بود و بقیه مبلغ اجاره بابت رهن بود. یک سال در این خانه بودم. یک سال تمام شد و بنا بود به محضر برویم برای تمدید یک سال دیگر.
شب خواب دیدم در مجلسی مذهبی هستم و من هم در میان مردم بودم و سخنران هم آنجا بود. یکی از راه رسید و یک کاغذی به من نشان داد. کاغذ را خواندم، دیدم نوشته: «شما این مبلغ سنگین #ربا گرفتی»! من خیلی ناراحت شدم، گفتم: «من ربا گرفته ام!؟» این آقا دلش به حال من سوخت، گفت: این قانون یک تبصره دارد، شما میتوانید بگویید من از این قانون اطلاع نداشته ام. از خواب بیدار شدم و گفتم: این خواب به خاطر این است که من پول را به او قرض داده ام و [در عوضش] صد تومان از مال الاجاره کم کرده ام. گفتم من محضر نمی آیم و نرفتم!
در خانه صدای چکه آب که در چاه می ریخت می آمد. اهل بیت ما به صاحبخانه گفت: مثل اینکه لوله ترکیده و آب در چاه میریزد. آمد و اصل شیر فلکه ما را بست. حالا ما دو تا بچه داریم یک ساله و دو ساله، اینها هر روز لباسشویی داشتند، اهل بیت ما هم علویه بود، از خانه همسایه یک بشکه آب آورده بود که کهنه بچه ها را بشورد، آن موقع هم هنوز از این پوشک ها نیامده بود. خواهرم از تهران آمد میهمان ما. رفته بودیم جمکران، در جمکران خواهرم از اهل بیت پرسید: «این بچه ها چه میفهمند که آوردی جمکران؟» اهل بیت ما- خدا رحمتش کند- گفت: از خودشان بپرسید، آمد از این بچه ها پرسید: «شما برای چه آمدهاید جمکران؟» گفتند: ما آمده ایم از امام زمان بخواهیم که خدا ما را از دست این صاحب خانه نجات بدهد!
شما فکر نکنید این بچه ها نمیفهمند، #بچه_ها_میفهمند! به هر حال، خدا فرجی کرد و خانه ای که الان در قم دارم، همان موقع تهیه شد. آبرومندانه هم تهیه شد، صد متر بود که خریدیم 102 هزار تومان. مبلغ مهمش را هم مدرسه حقانی داد و این خانه خریدن ما مصداق این آیه بود: «وَمَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا » «وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ»؛
من نرفتم تمدید کنم لذا «وَمَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا»: خدای تعالی راه نجاتی قرار داد و از راهی که ما فکر نمیکردیم خانه ای روزیمان کرد. اینها واقعیت است. بچه ها خوب میفهمند.
یادم است مدتی باران کافی در شیراز نباریده بود. من بچه 4 ساله بودم و خواهرم 6 ساله بود. پدرم مجتهد بنام شیراز بود. به ما گفت: «دو رکعت نماز بخوانید و بعد از خدا بخواهید باران ببارد». من و خواهرم رفتیم روی پشت بام دو رکعت نماز خواندیم بعد دستمان را گرفتیم همین طور که بابا گفته بود. گفتیم: خدایا باران ببار. خدا میداند ابر شد و #باران_بارید! فکر نکنید بچه ها متوجه نمیشوند. اینجوری نیست! اینکه بعضی #امامزاده ها بچه خردسال اند و حاجت میدهند به خاطر این است، انسان اند.
@khanevade_Beheshti
🌺 مگه میشه اینقدر خوب و دوستداشتنی بود😊
#خاطره
با خانوادهاش که سفر میرفت، حتماً یک خانوادۀ دیگه رو هم با خودش میبرد. میگشت و از بینِ فامیل و دوستان خانوادهای که توانِ مالی مناسبی برای سفر رفتن نداشتند، رو با خودشون همراه میکرد.هم تفریح میکردند و هم تا برگشتن، کلی از مشکلات روحی و روانی اعضـاء آن خانوادهی نیازمند حل شده بود.
🌹خاطرهای از زندگی نخستوزیر شهید محمدجواد باهنر
📚منبع: کتاب « هنر آسمان » ، نوشته مجید تولایی
#محسن_پوراحمد_خمینی
#سبک_زندگی_اسلامی
#شهدا
🍃❤️@khanevade_Beheshti
✅ شهید بهشتی و خانواده
🔶 روش تربیتی غیر مستقیم داشت روش تربیتی پدرم غیرمستقیم بود. مثلاً اگر احساس میکرد یکی از بچه های اقوام وفامیل نمازش رادرست نمیخواند به من میگفت محمد رضا بیا اینجا بایست وجلوی او نمازت را بخوان که او یاد بگیرد چه جوری باید نماز بخواند چون من نمیخواهم به او بگویم چگونه نماز بخواند.
🔻 ولی وقتی تو ایستادی به او میگویم ببین محمد رضا چه جوری نماز میخواند نمازت را باید این جوری بخوانی .گاهی هم برای تشویق وایجاد انگیزه در ما خاطرات معنوی خوبی از اجداد خود نقل میکرد وبعد میگفت چقدر آدمهای جالبی پیدا میشوند به این ترتیب غیر مستقیم الگوها را معرفی میکرد. تعابیر دیدی گفتم، دیدی، یاد بگیر و…. را هیچ وقت در ارتباط تربیتی با ما به کار نمی برد.
🔷 کتاب سیره شهید دکتر بهشتی
#الگو
#خاطره
#داستان_تربیتی
🏴@khanevade_Beheshti
🔸 #خاطرۀ یکی از شاگردان سلوکی آیت الله حائری شیرازی از نحوه آشنایی با ایشان:
🔹 درسال 51 هجری شمسی برای زیارت حضرت #علی_بن_موسی_الرضا علیه افضل صلوات المصلین با دو نفر از طلاب عازم مشهد مقدس شدیم و در طی شانزده روزی که آنجا مشرف بودیم هر روز به حضرت متوسل بودیم جهت معرفی استاد اخلاق مورد تایید امام علیه السلام و هرروز در عالم نوجوانی و آغاز طلبگی با ادبیات خاصی حضرت را به یکی از اجداد طاهرینش قسم میدادیم که شخص مورد اعتمادی در مسائل عرفانی و سلوکی به ما معرفی فرمایند که از او بهره ببریم و گرفتار اشخاص نااهل و منحرف و عارف نما در این مسیر نشویم. تا اینکه روز آخر حضرت را به مادرش صدیقه طاهره سلام الله علیها قسم دادیم و بعد عازم اصفهان شدیم.
🔹 یک روز در حیاط مدرسه علمیه نیم آوراصفهان ایستاده بودم و در چند قدمی بنده یکی از روحانیون با یک طلبه دیگر مشغول صحبت بودند که یک دفعه این دو نفر نام آیت لله حائری شیرازی را به زبان آوردند و من تا بحال این اسم را نشنیده بودم.
🔹 ناگهان مشاهده کردم در کنارم حضرت علی ابن موسی الرضا علیه السلام ایستاده اند (حالت مکاشفه) و اشاره کردند و فهماندند که استادی که طلب میکردید همین آقای حائری هستند.
من فوراً از آن روحانی سوال کردم این آقای حائری اهل کجا هستند که الان نام او را آوردید؟! گفت ساکن شیرازند. بدون معطلی خودم را به شیراز درب منزل آقای حائری رحمه الله علیه رساندم و دو روز منزل ایشان مهمان بودم. ایشان چون مادرشان بیماری آسم داشتند شبها تا صبح بیدار بودند و برای ما که دو نفر بودیم صحبت می کردند و روزها می خوابیدند.
و از آن روز باب ارتباط و آشنایی و مراوده با ایشان آغاز گردید.
حشره الله مع النبین و الصدیقین و حسن اولئک رفیقا.
💬 (نقل از یکی از شاگردان آیت الله حائری شیرازی که مایل به ذکر نامشان نیستند)
@haerishirazi
🏴@khanevade_Beheshti