❤️❤️❤️❤️
مکالمه اکثر والدین با فرزندانشان شامل غر زدن میشود،بنابراین جای تعجب ندارد اگر بچه ها،به حرف آنها گوش نکنند.
هر چه بیشتر روتین داشته باشید،کمتر نیاز به غرزدن دارید.
چه روتین هایی؟
ایجاد عادت!
مثل کارهایی که بچه ها قبل از ترک کردن خانه باید انجام دهند(مسواک زدن،دستشویی رفتن، جمع کردن کیف،پوشیدن کفش)از فرزندتان هنگام انجام این کارها عکس بگیرید و به ترتیب انجام دادنش،روی یک پوستر کوچک چاپ کنید و جلوی چشمش بگذارید.
کودک به مرور زمان این روتین را یاد خواهد گرفت.
او را مسئول انجام کاری که باید انجام دهد کنید.
با این کار،او یک مهارت جدید یاد می گیرد و نقش شما فقط به سؤال کردن محدود می شود.
"قبل از بیرون رفتن از خونه چه کاری باید انجام بدهی؟بیا با هم برنامه ات رو چک کنیم."
💕🍃 #تربیت_فرزند 🍃💕
@khanevadeh_khob2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💐🌸💐🌸💐🌸💐🌸💐🌸💐🌸
کلیپ زیبا
بمناسبت میلاد پیامبر اکرم صلوات الله علیه
#لبیک_یا_رسول_الله
#من_محمد_را_دوست_دارم
💐💐پیشاپیش عیدتون مبارک💐💐
@khanevadeh_khob2
❌بـه هیــــــــــچ عنوان جگـــــــــرمــــــــــرغ نخورید❌
♻️جگر مرغ هایِ بازاری سرشار از آنتی بیوتیک هاییست که به مرغ تزریق می شود❌
#طبیب
@khanevadeh_khob2
#مهارتهای_همسرداری
گفتن جمله ي "معذرت ميخوام"هم درست مثل جمله ي "دوستت دارم" اندازه و جاييي دارد!
_ از به زبان اوردنش نه خيلي اجتناب كنيد و نه بيش از حد استفاده كنيد! اگر بيشتر از حد معمول، بابت كارهاي نكرده عذر بخواهيم كاملا محسوس خودمان را به دست خودمان گناهكار كرده ايم
_ اگر هم بابت كارهاي خطايي كه كرده ايم عذر خواهي نكنيم قطعا ادمهاي زيادي را در راهِ اين خودخواهي و غرور از دست ميدهيم!
اشتباه از هركسي ممكن است سر بزند اما مهم اين است كه براي جبرانش چه كاري انجام دهيم!خيلي از اطرافيان ما تنها منتظر يك عذرخواهي از سوي ما هستند تا راه را براي برگشتمان بازكنند و دلشان صاف شود
با همين يك جمله ي ساده و استفاده ي به موقع از آن ميشود هزاران رابطه را زنده كرد پس
از گفتن هراس نداشته باشيد!
چراكه نگفتنش ميتواند ضررهاي بيشتري را بار اورد💗
@khanevadeh_khob2
#سیاست_همسرداری
یه زن با شنیدن این جملات قوت قلب پیدا میکنه👇
_ امروز حتما خسته شدی
_ بذار کمکت کنم
_ چی میخوای برات بخرم
_ اعصابتوخوردنکن
_ نبینم غصه بخوری
_ بریم یه هوایی بخوریم
@khanevadeh_khob2
#جنسی
#خانما😐👇. #اقایون😕👇
- دیدن تلویزیون
- جواب دادن به تلفن
- صحبت از کارهای روزانه
و... حین #رابطه_جنسی ممنوع ‼️
رابطه را بی دليل از ريتم نيندازيد. وقتی قطار سكـ.ـس از ريل خارج شود برگرداندن آن سخت است.
@khanevadeh_khob2
🔸️﷽🔸️
⚡ #سه_دقيقه_در_قيامت (۲۲)
⭐گروه فرهنگي شهيد ابراهيم هادی
💢۸_آزار مؤمن ص ۳۴
🔹️در دوران جواني در#پايگاه_بسيج شهرستان فعاليت داشتم. روزها و شبها با دوستانمان با هم بوديم. شبهاي جمعه همگي در پايگاه بسيج دور هم جمع بوديم و بعد از#جلسه_قرآن، فعاليت نظامي و گشت و بازرسي و...داشتيم.
🔹️در پشت محل پايگاه بسيج، قبرستان شهر ما قرار
داشت. ما هم بعضي وقتها، دوستان خودمان را اذيت مي كرديم! البته تاوان تمام اين اذيتها را در آنجا دادم.
برخي شبهاي جمعه تا صبح در پايگاه حضور داشتيم.
🔹️يك شب زمستاني، برف سنگيني آمده بود. يكي از رفقا گفت: كسي جرئت داره الان تا انتهاي قبرستان برود؟! گفتم: اينكه كار مهمي نيست. من الان مي روم. او هم به من گفت: بايد يك#لباس_سفيد بپوشي!
🔹️من سرتا پا سفيدپوش شدم و حركت كردم.خس خس صداي پاي من بر روي برف، از دور هم شنيده مي شد. من به سمت انتهاي قبرستان رفتم! اواخر قبرستان كه رسيدم، صوت قرآن شخصي را از دور شنيدم!
🔹️يك پيرمرد روحاني كه از سادات بود، شبهاي جمعه تا سحر، در انتهاي قبرستان و در داخل يك قبر مشغول#تهجد و#قرائت_قرآن مي شد. فهميدم كه رفقا مي خواستند با اين كار، با سيد شوخي كنند.
🔹️مي خواستم برگردم اما باخودم گفتم: اگر الان برگردم، رفقاي من فکر ميکنند ترسيده ام. براي همين تا انتهاي قبرستان رفتم.
🔹️هرچه صداي پاي من نزديكتر مي شد، صداي قرائت قرآن سيد هم بلندتر مي شد! از لحن او فهميدم كه ترسيده ولي به مسير ادامه دادم. تا اينكه به بالاي قبري رسيدم كه او در داخل آن مشغول عبادت بود.
🔹️يكباره تا مرا ديد فريادي زد و حسابي ترسيد. من هم كه ترسيده بودم پا به فرار گذاشتم. پيرمرد سيد، رد پاي مرا در داخل برف گرفت و دنبال من آمد.وقتي وارد پايگاه شد، حسابي عصباني بود.
🔹️ابتدا كتمان كردم، اما بعد، از او معذرت خواهي كردم. او با ناراحتي بيرون رفت. حالا چندين سال بعد از اين ماجرا، در نامه عملم حكايت آن شب را ديدم.
🔹️نمي دانيد چه حالي بود، وقتي گناه يا اشتباهي را در نامه عملم مي ديدم، خصوصاً وقتي كسي را اذيت كرده بودم، از درون عذاب مي كشيدم. گويي خودم به جاي آن طرف اذيت مي شدم.
🔹️از طرفي در اين مواقع، باد سوزان از سمت چپ وزيدن مي گرفت، طوري كه نيمي از بدنم از حرارت آن داغ مي شد! وقتي چنين اعمالي را مشاهده مي كردم، به گونه اي آتش را در نزديكي خودم مي ديدم كه چشمانم ديگر تحمل نداشت.
🔹️همان موقع ديدم كه آن پيرمرد سيد، كه چند سال قبل مرحوم شده بود، از راه آمد و كنار جوان پشت ميز قرار گرفت. سيد به آن جوان گفت: من از اين مرد نمي گذرم. او مرا اذيت كرد او مرا ترساند.
🔹️من هم گفتم: به خدا من نمي دانستم كه سيد داخل قبر عبادت مي كند. جوان رو به من گفت: اما وقتي نزديك شدي فهميدي كه مشغول#قرآن_خواندن است. چرا همان موقع برنگشتي؟ ديگه حرفي براي گفتن نداشتم.
🔹️خلاصه پس از التماسهاي من، ثواب دو سال عبادتهاي مرا برداشتند و در نامه عمل او قرار دادند تا راضي شود.دو سال نمازي كه بيشتر به جماعت بود. دو سال عبادت را دادم به خاطر#اذيت_و_آزار يك مؤمن!
⚡امام صادق(ع)فرمودند: حرمت مؤمن حتي از كعبه بالاتر است. مصاحبه با راوي اين کتاب، بارها به خاطر گريه هاي ايشان قطع شد. يادآوري اين خاطرات برايش بسيار سخت بود.
@khanevadeh_khob2