eitaa logo
*خط به خط...
141 دنبال‌کننده
629 عکس
34 ویدیو
9 فایل
#کتاب ها خدای خطوط اند... و خطوط خدای کلمات.. و این میان... چه خبر از خدای من؟!
مشاهده در ایتا
دانلود
باران زندگی را زلال می کند…هرقدر که گل آلود و کدر شده باشد…😌👌 باران خواب ندارد! این آدم ها هستند که خودشان را به خواب می زنند😴 اما باران که خیسشان کند شاید بیدار شوند😵 مخصوصاً دختر داستان ما که باران زندگیش را جاری کرد🌧 باران محبت!...😉 خط به خط, همراه ما باشید🌹 🇮🇷https://eitaa.com/joinchat/3071082506Cce1e021776
✅خلاصه ای از کتاب "هما" شخصیت اصلی داستان است که از بد اتفاق در خانواده‌ای از هم پاشیده زندگی می‌کند. 😔 او و امیر كه يكي از هم كلاسي هاي دانشگاهش است بنای ازدواج دارند👰🤵 ، ولی هما از رسمی‌شدن خواستگاری فرار می‌کند😰 چون هنوز نتوانسته اعتیادش به مواد را ترک کند😱 و بنا دارد تا مواد را ترک نکرده وارد زندگی تازه‌اش نشود👌 اما هر چه تلاش می‌کند...😞😓 خط به خط, همراه ما باشید🌹 🇮🇷https://eitaa.com/joinchat/3071082506Cce1e021776
✍هما حلقه دست ها را محکم تر کرد: «اما منم لغزیدم... معتاد شدم و بعدش هم خودکشی کردم... اینا گناه هایی نیست که بخشیدنی باشه.»😔 خنده بلند حسام، هما را گیج و متعجب کرد: 😳😐 «جای خدا حکم ندین هما خانم! 😉 اعتیاد شما به انتخاب خودتون نبوده... خودکشی تون هم به گفته دکتر معالج تون، به خاطر افسردگی حادتون بوده...☺️ تازه... خدا بازم مهربونی کرده و بهتون فرصت داده... 👌 یعنی اینکه هنوز بهتون امید داره...😌 می فهمین؟! در تمام طول اون لحظات سخت و دردناکی که فکر می کردین تنهایین، خدا با همه وجودش کنارتون بوده...😊 شما حسش نکردین ولی بدون لطف اون الآن اینجا نبودین...👌 هنوز زنده هستین... سالمین...و یه عالمه روزای خوب در انتظارتونه😉😊...» بغض سنگین و نفس گیر هما، یک دفعه در دست ها و شانه ها و تمام پشتش پخش شد:😔😫 « این زندگی چیزی نبود که من می خواستم! من مادرم رو می خواستم😭 و ... امیرو هم واقعا دوست داشتم...😔 حسام سکوت کرد. هوا را مثل آه بیرون داد و به زمزمه گفت: باید خلیل بود و به یار اعتماد کرد گاهی بهشت در دل آتش میسر است!...😌👌 خط به خط, همراه ما باشید🌹 🇮🇷https://eitaa.com/joinchat/3071082506Cce1e021776