🔹بسم الله الرحمن الرحیم
سلام بر قلب تپنده امت اسلام پیر جماران، سلام بر ملت... سلام بر پاکدلان شهید این آب و خاک و سلام بر #شهادت
الله اکبر چه🦋 پروانههای زیبایی دور شمع کربوبلا جمع شدهاند.
الله اکبر، آری مادر، تو شهید دادهای آن هم چه #شهیدی، همرزم حسین مظلوم، سرور آزادگان، سید اولاد پیامبر، مادر شهید❗️ ای شیرزن❗️و ای پاکدل❗️ جگرگوشه تو، مجتبای تو چه میگوید؟ همسر باوفای شهید! ببین عزیز تو چه میگوید، چه زیبا گفته این پاک سرشت.
خانواده عزیزم سلام. مادر نور چشمم❗️ منم مجتبی.😊
الله اکبر، مادر و همسرم سخن دارم، آری سخن دارم، وقتی در #شلمچه با دشمن نبرد میکردم به خودم آمدم احساس کردم نسیمی از سوی #کربلا میآید، وقتی درون این احساس بودم یکدفعه صدای ملکوتی را احساس کردم، در همین لحظه، ملائکهای مرا به آغوش کشید،😊 وقتی چشم باز کردم خود را در صحن اباعبدالله الحسین در کنار سرور شهیدان یافتم😍، آری مادر، آری مادر شهید مجتبی و ای مادران و همسران شهدا، این است #مقامشهیدان.
الله اکبر الله اکبر، مادر گوش کن ببین جگرگوشه تو چه زیبا گفته است: مادر ماها پشت سر سرور شهیدان نماز میخوانیم😍، هنوز باور ندارم چه میبینم، خوابم یا بیدار، خدایا بچههای فلاح به من خوشآمد میگویند، همه بچهها اینجا هستند، وقتی به مقصد رسیدم بچهها جویای حال خانوادهشان بودند.
الله اکبر الله اکبر. گوش کن، بشنو، عزیزان چه میگویند، مادر حال میفهمم من اینجا #زنده هستم، در آنجا بیجانی بیش نبودهام.😔
الله اکبر الله اکبر، ای همسر شهید❗️گوش کن❗️بشنو که عزیز تو چهها گفته است.. آری چه خوب گفته است. همسر مهربانم سلام مرا پذیرا باش، چی شده؟ سرت را بالا کن😊 و شجاع باش❗️من همیشه در کنار تو و پسرم حسین هستم. من زندهام و همیشه در کنار خانوادهام هستم، #شهادت، زندهشدن است نه مردن.
امیدوارم مشکلات زندگی تو را در راهت مقاومتر سازد و حسین کوچولو را مصممتر از همیشه میپرورانی.
همسر مهربانم❗️ من افتخار میورزم که توانستم برای چند مدتی اسم تو را در شناسنامه خودم ثبت گردانم😍 و نوشکفتهای چون حسین که رهرو من خواهد بود برجای بگذارم و من به چنین زنانی فخر میورزم و امیدوارم که خداوند تو را صبر دهد و مرا هم بیامرزد و امیدوارم مرا ببخشید. مادر من❗️تمام این مقام والا را از تو آموختم.
اگر شهید شدم بزرگترین افتخارم این است که رهبر روحالله و پدر و مادرم و همسرم #معلمینشهادتم بودند و دیگرافتخارم این بود که در عصر امام خمینی زیستم. درود بر رهبر اسلامی ایران، امام خمینی، مرگ بر تمامی منافقین و مخالفین اسلام اعم از کفار و مشرکین.
خدا حافظِ ملت شهیدپرور ایران باشد. به امید پیروزی انقلاب اسلامی ایران تا گستردگی بر تمام جهان. خداحافظ.
خدایا! خدایا! تا انقلاب مهدی، خمینی را نگه دار.🌷
🌷 کانال خاطرات موضوعی شهدا🌷
http://eitaa.com/joinchat/2019754002Ceb92b29d28
ساعت نزدیک چهار بعدازظهربود رفتم سر مزار #شهیدپلارک نشستم.
داشتم با ایشان درددل میکردم ک متوجه شدم از ردیف قبر هایی ک مزار مبارک هم درآن ردیف است شخصی ب طرف من میاید وقتی ب مزار رسیدند ب من گفتند: شهید پلارک عزیز را همه می شناسند من ب شما پیشنهاد میکنم ک مزار #مصطفیابراهیمیمجد را حتما زیارت کنید ایشان زمان حیاتشان ب دیدار امام زمان(عج)نائل شده اند .
من دارم الان میروم آنجا شما هم اگر میخواهید با من بیایید.😊
ما در عرض چند دقیقه کنار مزار #شهیدمجد رسیدیم و من نشستم ک فاتحه بخوانم و نکته حساس اینجاست ک من عکس ایشان را ک ب صورت عمودی روی مزارشان نصب شده است را ندیدم گویا بین من و آن عکس حجابی حائل شده بود.😔
آن فرد من را قسمت پشت مزار برد ک وصیت نامه #شهید بطور کامل آنجا نصب شده بود.
ایشان با انگشت اشاره خود آن قسمتی از وصیت نامه را آوردند ک"همانطور ک بزرگان ما گفته اند #نوکر محال است صاحبش را نبیند من نیز محبوبم را صاحبم را دیدار کردم"😍 و ب من گفتند:این نشان میدهد ک ایشان خدمت امام زمان(عج)رسیده اند و تا زمانیکه زنده بوده اند ب کسی نگفته اند و از روی وصیت نامه یشان این قضیه را فهمیده اند.
🌷 کانال خاطرات موضوعی شهدا🌷
http://eitaa.com/joinchat/2019754002Ceb92b29d28
همین را گفتند و رفتند. همان موقع پشت سر ایشان راه افتادم و چند قدمی با ایشان فاصله داشتم در یک لحظه احساس کردم تعداد زیادی پرنده مثلا صد تا پرنده ک پرواز میکنند چ صدایی ایجاد میشود، چنین صدایی از پشت سرم احساس کردم برگشتم اما پرنده ای ندیدم😰 اما صدای پرواز پرنده ها ب گوشم می رسید سرم را برگرداندم و دیگر آن شخص را ک جلوتر از من بود ندیدم.
کم کم قضیه برایم تعجب برانگیز شد تا اینکه فردای آن روز اسم شهید را در اینترنت جستجو کردم در آن قسمتی ک گوگل ب عنوان نتیجه آورد عکس #شهید قرار داشت،همین ک عکس را آورد یکهو میخ کوب شدم چون احساس کردم این همان فردیست ک دیروز اورا دیدم و من را کنار مزار #شهیدابراهیمیمجد بردند.
آن مرد در واقع صاحب این عکس خود شهید مصطفی ابراهیمی مجد بود... ❤️
#شهیدانزندهاند
#شهیدمصطفیابراهیمیمجد
📚اظهارات خانم م_ض از کتاب فیض حضور
🌷 کانال خاطرات موضوعی شهدا🌷
http://eitaa.com/joinchat/2019754002Ceb92b29d28
🔴😱روایت شهیدی که به واسطه او خیلی ها راهی #کربلا شدن...
رفقا اربعین نزدیکه ،از شهید بخواید واسطتتون بشه
😍داستان واقعی یکی از کسانی که به عنایت شهید کربلایی شد...
⚠️حتماا بخونیـــــــــد که پشیمـــــــــون نشید
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
🌷 کانال خاطرات موضوعی شهدا🌷
http://eitaa.com/joinchat/2019754002Ceb92b29d28
ایام عید نوروز برای دیدار اقوام به اصفهان رفتیم . روز آخر تعطیلات به گلزار شهدا و سر مزار #شهیدخرازی رفتم وسط هفته بود و کسی در آن حوالی نبود با گریه😭 از خدا خواستم تا ما هم مثل شهدا راهی #کربلا شویم. توی حال خودم بودم. برای خودم شعرمیخواندم.از همان شعرهایی که شهدا زمزمه میکردند:
این دل تنگم عقده ها دارد گوییا میل کربلا دارد
ای خدا ما را کربلایی کن بعد از آن با ما هرچه خواهی کن😔
هنوز به مزارش نرسیده بودم. یک دفعه سنگ قبر یک #شهید توجهم را جلب کرد. با چشمانی گرد شده بار دیگر متن روی سنگ را خواندم. آنجا مزار شهید نوجوانی بود به نام #علیرضاکریمی بود
اوعاشق زیارت کربلا بوده، و درآخرین دیدار به مادرش چنین گفته: میروم و تا راه #کربلا باز نگردد باز نمیگردم!!
در روزی هم که اولین کاروان به طور رسمی راهی کربلا میشود پیکر مطهرش به میهن باز میگردد❗️❗️
این را از ابیاتی که روی سنگ مزارش نوشته بود فهمیدم. حسابی گیج شده بودمد. انگار گمشده ای را پیدا کردم. همان جا نشستم .حسابی عقده دلم را خالی کردم.
با خودم میگفتم :این ها در چه عالمی بودند و ما کجائیم❓ این ها مهمان خاص #امامحسینعلیهالسلام بودند. ولی ما هنوز لیاقت زیارت کربلا را هم پیدا نکرده ایم.بار دیگر ابیات روی قبر را خواندم:
گفته بودی تا نگردد باز، راه راهیان کربلا عهد کردی برنگردی سرباز مهدی پیش ما و….
با علیرضا خیلی صحبت کردم.از او خواستم سفر کربلای مرا هم مهیا کند. درحالی که یاد آن شهید و چهره ی معصومانه اش از ذهنم دور نمیشد.
روز بعد راهی تهران شدیم.آماده رفتن به محل کار بودم. یک دفعه شماره تلفن کاروان کربلای روی طاقچه ، نظرم را جلب کرد. گوشی تلفن را برداشتم. شماره گرفتم. آقایی گوشی را برداشتـ. سلام کردم و گفتم: ببخشید، من قبل عید مراجعه کردم برای ثبت نام کربلا، میخوام ببینم برای کی جا هست؟ یک دفعه آن آقا پرید تو حرفم و گفت: ما داریم فردا حرکت می کنیم. 😳دو تا از مسافرامون همین الان کنسل کردن،اگه میتونی همین الان بیا❗️❗️
نفهمیدم چطوری ظرف نیم ساعت از شرق تهران رسیدم به غرب. اما رسیدم . مسئول شرکت زیارتی را دیدم و صحبت کردیم. گفت:فردا هفت دستگاه اتوبوس از اینجا حرکت می کنه. قراره فردا بعد از یک ماه،مرز باز بشه و برای اربعین کربلا باشیم.
گفتم:باشه اما من گذرنامه ندارم. کمی فکر کرد و گفت:مشکل نداره،عکس برای شناسنامه خودت و خانمت رو تحویل بده. بعد ادامه دادم: یه مشکل دیگه هم هست،من مبلغ پولی که گفتید رو نمی تونم الان جور کنم.😞 نگاهی تو صورتم انداخت. بعداز کمی مکث گفت: مشکلی نیست، شناسنامه هاتون اینجا میمونه هروقت ردیف شد بیار. با تعجب به مسئول آژانس نگاه میکردم انگار کار دست کس دیگه ای بود. هیچ چیز هماهنگ نبود. اما احساس میکردم ما دعوت شدیم.
از صحبت من با آن آقا ده روز گذشت. صبح امروز از مرز مهران عبور کردیم، وارد خاک ایران شدیم❗️حوادث این مدت برای من بیشتر شبیه خواب بود تا بیداری.
هشت روز قبل،با ورود کربلا ، ابتدا به حرم قمر بنی هاشم رفتیم .در ورودی حرم، برای لحظاتی حضور علیرضا ، همان #شهیدنوجوان ،را حس کردم. ناخودآگاه به یادش افتادم. انگار یک لحظه او را در بین جمعیت دیدم. بعد از آن هرجا که می رفتم به یادش بودم. نجف،کاظمین ،سامرا و…
سفر کربلای ما خودش یک ماجرای طولانی بود. اما عجیبتر این که دست عنایت خدا و حضور #شهیدکریمی در همه جا می دیدم.
زیارتی بود باور نکردنی. هرجا هم می رفتیم ابتدا به نیابت امام زمان(عج) و بعد به یاد علیرضا زیارت می کردیم..این مدت عجیب ترین روزهای زندگی من بود.
پس از بازگشت بلافاصله راهی اصفهان شدم. عصر پنج شنبه برای عرض تشکر به سر مزار علیرضا رفتم . هنوز چند کلامی صحبت نکرده بودم که آقای محترمی آمدند. فهمیدم برادر شهید و شاعر ابیات روی سنگ قبر است. داستان آشنایی خودم را تعریف کردم. ماجراهای عجیبی را هم در آنجا از زبان ایشان شنیدم. عجیب تر این که این نوجوان شهید در پایان آخرین نامه اش نوشته بود: به امید دیدار در کربلا برادر شما
علیرضا با همه ما در کربلا وعده کرده بود.❤️
#کربلا
🌷 کانال خاطرات موضوعی شهدا🌷
http://eitaa.com/joinchat/2019754002Ceb92b29d28
✨❤️ انتَ مجنُون ؟?
❣حسین ۲۷ سال داشت و جمعاً ۲۵ بار کربلا رفت. ❤️
اولین سفرش را در ۲۰ سالگی رفت. 🌿
در مناسبتهای مختلف بهصورت مستقل جدای از سازمان حج و زیارت به کربلا میرفت. اغلب با ماشین دوستهایش میرفت. وقتی هم خانمش را عقد کرد، او را به کربلا برد. 🌟
❤️عاشق کربلا بود. حتی اگر چند روز مرخصی داشت، آن چند روز را به کربلا میرفت.
✨ یک بار، یک کربلای سه روزه رفت. میخواست شب جمعه را کربلا باشد. وقتی عراقیها گذرنامهاش را دیده بودند، به او گفته بودند: «أنتَ مجنون»!❤️❤️
#شهیدمدافعحرمحسینهریری 🌹
#کربلا
🌷 کانال خاطرات موضوعی شهدا🌷
http://eitaa.com/joinchat/2019754002Ceb92b29d28
اوایل جنگ بود و مرزها دست عراق بود.
در ارتفاعات گیلان غرب بودیم.
با حسرت😔 به ابراهیم گفتم : یعنی میشه مردم ما راحت از این جاده عبور و به شهر خودشون برن؟
#ابراهیمهادی گفت : چی میگی❗️ روزی میاد که از همین جاده مردم ما دسته دسته به #کربلا سفر می کنند❗️❤️
#کربلا
#اربعین
🌷کانال خاطرات موضوعی شهدا🌷
http://eitaa.com/joinchat/2019754002Ceb92b29d28
🔹سردار پاسدار شهید حاج محمود قلی پور
حال که سعادت زیارت حضرت ابا عبدالله الحسین (ع) در دنیا نصیبم نشد 😔 امیدوارم که افرادی در روز پیروزی به #کربلا می روند #یادشهدا را بنمایند و از طرف آنها #نائبالزیاره باشند زیرا که این خونها باعث رسیدن آنها به کربلا شد .❤️
#کربلا
#اربعین
🌷 کانال خاطرات موضوعی شهدا🌷
http://eitaa.com/joinchat/2019754002Ceb92b29d28
جوانی خدمت امام جـــــــــواد علیه السلام رسید وعرض کرد:
حالـــــــم خوب نیـست،😔
از مردم خســــته شدم،
تهمت،غیبت و… چه کنم؟
بریــــــــــــــــده ام،😭
نفـــسم در این بلاد بالا نمی آید
امام جــواد(علیه السلام) فرمود:
به سمت حــــــــــــسین فـــــرار کن.❤️
#کربلا
#فرالیالحسین
🌷 کانال خاطرات موضوعی شهدا🌷
http://eitaa.com/joinchat/2019754002Ceb92b29d28