eitaa logo
🌷خاطرات موضوعی شهدا🌷
502 دنبال‌کننده
217 عکس
19 ویدیو
0 فایل
گاهی وقتا در سخنرانی ها و حلقه های صالحین و ... احساس میشه واقعا جای شهدا خالیه و خاطراتشون کمرنگ شده. برای همین ما تصمیم گرفتیم خاطرات شهدا را موضوع بندی کرده و تقدیم شما دوستان کنیم. @Aseman2411 کپی خاطرات ⬅ با ذکر صلوات نشر مطالب ⬅صدقه جاریه
مشاهده در ایتا
دانلود
‏▪️دیروز صبح، «علیرضا»، بعداز 3 ماه و چند روز از شهادت پدر به دنیا آمد.😔 پدرش شهید ‎شهروز مظفری‌نیا سرتیم حفاظت حاج قاسم بود که همراه وی در 13 دی ماه سال 98 به شهادت رسید.🕊 از شهید مظفری نیا دو فرزند دختر دیگر نیز به یادگار مانده است. روحشان شاد 💬 مهدی بختیاری 🌷 کانال خاطرات موضوعی شهدا🌷 http://eitaa.com/joinchat/2019754002Ceb92b29d28
🏷سلیمانی چگونه سلیمانی شد... ظرف غذایش که دست نخورده می‌ماند وحشت می‌کردیم😔، مطمئن می‌شدیم به گروهانی در یک گوشه خطِ لشکر غذا نرسیده، اینطوری اعتراض میکرد به کارمان. تا آن گروهان را پیدا نمی‌کردیم و غذا نمی‌دادیم، لب به غذایش نمی‌زد. گاهی چهل و هشت ساعت غذا نمی‌خورد تا یقین کند همه غذا خورده‌اند❗️ 🌷 کانال خاطرات موضوعی شهدا🌷 http://eitaa.com/joinchat/2019754002Ceb92b29d28
🏷سلیمانی چگونه شد 💕 آمد به خط فاطمیون شب که شد گفتیم لابد می رود یک جایی دور از هیایوی رزمنده ها استراحت کند . کفش هایش را گذاشت زیر سرش ، گوشه اتاق دراز کشید . خودمان خجالت کشیدیم، اتاق را خلوت کردیم تاچند ساعت استراحت کند 🌷 کانال خاطرات موضوعی شهدا🌷 http://eitaa.com/joinchat/2019754002Ceb92b29d28
💕 🍃 حاج قاسم هنگام افطار می‌گفت نزدیک افطار، عطش انسان برای آب و غذا زیاد می‌شود؛ در این لحظه‌ها اجر این‌ بیشتر است 🌺 🌷 کانال خاطرات موضوعی شهدا🌷 http://eitaa.com/joinchat/2019754002Ceb92b29d28
🏷مدال‌ذوالفقار 💕 ‏روزی که بابا مدال ذوالفقار را از حضرت آقا گرفتند، به ایشان تبریک گفتم. گفتند: اینها همه دنیوی‌است، دعا کن یک روز مدال اخروی‌ام را از بگیرم. گفتند: مبادا مغرور شوید پدرتان فلان مقام و مدال را دارد❗️ در ذهنتان باشد پدرتان فقط یک سرباز و خادم مردم است و شما هم از مردم و خادم مردمید🌸 🔹زینب سلیمانی 🌷 کانال خاطرات موضوعی شهدا🌷 http://eitaa.com/joinchat/2019754002Ceb92b29d28
🏷دعوتش کرده بودند برای سخنرانی در یک همایش. توی سطح شهر کرمان هم بنرهای تبلیغاتی را با عکس حاجی زده بودند. وقتی رفت پشت تریبون قبل از هر حرفی گلایه کرد و گفت: «این رسم که هرکه می‌آید یک جا سخنرانی می‌کند، تصاویرش را می‌زنند. مداح می‌آید با عکس، روحانی می‌آید با عکس، بعد با کلی تبلیغات، این اسراف است. کار خوبی نیست... من بچه‌ اینجا هستم، بچه‌ دهات هستم، بچه‌ عشایری هستم، فقیر هستم، ظرفیتم این کارها نیست.» 🔸 مجاهد عراقی تعریف می‌کرد. می‌گفت: «خودم دیدم. آستین‌هاش رو بالا زد و با نصف یک بطری آب کوچیک وضو گرفت. به‌اندازه چندتا مشت آب هم نمی‌خواست اسراف کنه.» منبع: سلیمانی عزیز، انتشارات حماسه یاران، ص 161 🌷 کانال خاطرات موضوعی شهدا🌷 http://eitaa.com/joinchat/2019754002Ceb92b29d28
یهو میومد میگفت "چرا شماها بیکارید"⁉️ میگفتیم "حاجی! نمیبینی اسلحه دستمونه؟! یا ماموریت هستیم و مشغولیم؟!" میگفت "نه .. بیکار نباش! زبونت به ذکر خدا بچرخه پسر ..📿 همینطور که نشستی، هرکاری که میکنی هم بگو".. وقتی هم کنار فرودگاه بغداد زدنش تو ماشینش کتاب دعا و قرآنش بود ..💔 🌷 کانال خاطرات موضوعی شهدا🌷 http://eitaa.com/joinchat/2019754002Ceb92b29d28
🏷مادر شهید: به خواب رفته بودم و خیلی گریه کرده بودم که سهراب آمد به خوابم😍دیدم یک دریا هست که خیلی عمق آن روشن است و اگر یک سکه بیندازی معلوم است ولی خیلی عمیق و گود است و روی آن نرده گذاشته اند و من تا خواستم پایم را روی نرده بگذارم می رفتم پایین… گفتم : خدایا من می خواهم بروم آن طرف چرا من را می برد پایین؟!😔 دیدم پسرم شهیدم از آن طرف گفت : مامان جان چرا ناراحتی؟! گفتم : سهراب جان می خواهم بیایم آن طرف ولی از این دریا می ترسم…😢 گفت : قسم بخور که دیگر گریه نمی کنی تا من بیایم دستت را بگیرم ببرم آن طرف…☝️ گفتم : نمی شود که گریه نکنم..!😞 گفت : نه… گریه بکن ، گریه برای امام حسین (ع) و حضرت فاطمه (س) بکن.. برای حضرت ام البنین گریه بکن برای من گریه نکن…✅ دستت را می گیرم و می برمت آن طرف… آمد و دستم را گرفت ، نه آب بود و نه چیزی و رفتیم آن طرف… لباس های سبز هم پوشیده بود و با آن چشم های آبی تا زمانی می‌رفت به من پشت نکرد و از آن زمان گریه که می کنم می گویم به نیت امام حسین (ع)….💔 🌹 🌷 کانال خاطرات موضوعی شهدا🌷 http://eitaa.com/joinchat/2019754002Ceb92b29d28
💎 🏷خاطره از همسر بزرگوار شهید مدافع حرم 👈همسرم این عکس در دست تو بماند به امانت، تا آن زمان که من شدم. آنوقت به کسانی نشان بده که میگویند: "هرکس بره سوریه نونش تو روغنه..."❗️💔 🌷 کانال خاطرات موضوعی شهدا🌷 http://eitaa.com/joinchat/2019754002Ceb92b29d28
زندگے به سبک شهـــــدا ماه رمضان برای احمد طعم خاصی داشت، انتظار ماه رمضان را می‌کشید که کند و شبهای قدر احیا و شب زنده داری نماید.... او رمضان را ایستگاهی برای توقف و به راه افتادن با نیروی بیشتر می‌دانست و سفارش می‌کرد که به ایتام رسیدگی کنیم، از بچه‌های کشافه می‌خواست هر کس چیزی با خود از خانه بیاورد و همه را به خانواده‌های مستضعفی که می‌شناخت می‌داد، با این کار هم بخشندگی را به اعضای کشافه آموزش می‌داد و هم انجام کار گروهی و در واقع می‌خواست همه را در این امر مستحب شریک کند...
عباس نصفي از حقوق ماهانه‌اش را صرف امور خيريه مي‌كرد، در واقع او بخشي از حقوقش را به دو خانواده‌اي مي‌داد كه يكي‌شان بيمار سرطاني و ديگري بچه يتيم داشتند😔، باقي حقوقش را هم بخشي صرف امور روزمره‌اش و بخشي را خرج هيئات و مراسم مذهبي مي‌كرد. در طول ماه شايد 20 روزش را مي‌گرفت و غذايي كه محل كارش به او مي‌دادند، به خانواده‌هاي مستمند مي‌داد👌، يكبار كه مي‌خواست به مأموريت برود دو، سه غذا توي خانه گذاشت و به پدرمان گفت شما براي فلان خانواده ببر، بابا گفت من خجالت مي‌كشم دو غذا دستم بگيرم و ببرم اما عباس اصرار داشت كه اگر كم هم باشد بايد به مردم كمك كرد و باري از دوش كسي برداشت.🌹 🌺 ارواح طیبه شهدا صلوات 🌷 کانال خاطرات موضوعی شهدا🌷 http://eitaa.com/joinchat/2019754002Ceb92b29d28
می‌خواستند تسبیحش📿 را بگیرند نداد؛ گفت: کسی در میدان نبرد تفنگش را به دیگری نمی‌دهد❗️ بعد از خداحافظی یک نفر از طرفش برای همه آورد ...💔 ♥️ 🌷 کانال خاطرات موضوعی شهدا🌷 http://eitaa.com/joinchat/2019754002Ceb92b29d28
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹خاطرات شنیدنی سردار حاج قاسم سلیمانی از مادرشان و بیان جایگاه مادر... مادرم گفت : بـــــمون ...... 👌حتمااا ببینید 🌷 کانال خاطرات موضوعی شهدا🌷 http://eitaa.com/joinchat/2019754002Ceb92b29d28
🔻 🔅بچه ها میگفتند : ما صبح ها کفش هایمان را واکس خورده میدیدیم و نمیدانستیم چه کسی واکس میزند .. ؟ 🔅 بعدا فهمیدیم که وقتی نیروها خوابند واکس را بر میدارد و هر کفشی که نیاز به واکس داشته باشد ، را واکس میزند . مشخص شد این فرد همان فرمانده ما شهید عبد الحسین برونسی بوده است . 🌷شهيد سردار عبدالحسين برونسی اخلاص را از شهدا بیاموزیم 🌷 کانال خاطرات موضوعی شهدا🌷 http://eitaa.com/joinchat/2019754002Ceb92b29d28
✍ طرحِ جالبِ یک در خانه برای ترک گناه یه صندوق🗳 درست کرد و گذاشت توی خونه. بعد همه رو جمع کرد و از گناه بودنِ دروغ و غیبت گفت. مبلغی رو هم به عنوان جریمه تعیین کرد. عهد بستند هر کسی از این به بعد دروغ بگه یا غیبت کنه ، اون مبلغ رو به عنوانِ جریمه بندازه توی صندوق... قرار شد پولهای صندوق هم صرف کمک به جبهه و رزمنده ها کنن. طرح خیلی جالبی بود ، باعث شد تمام اعضای خانواده خودشون رو از این گناه‌ها دور کنن؛ اگه هم موردی بود ، به هم تذکر می‌دادند😉 🌷خاطره ای از زندگی شهید علی اصغر کلاته‌سیفری 📚منبع: کتاب وقت قنوت ، صفحه 145 🆔 @loveshohada28
🏷اخرین باری که اومده بود شب ساعت ۱۱ شب بود که در خیابان قدم میزدیم . یک مرد ناشناس بود که نه من او را می شناختم و نه مصطفی یکدفعه کرد که مرده جاخورد گفت علیک سلام سریع جواب سلام داد و رفت بهش گفتم مصطفی چرا سلام کردی ⁉️ برگشت گفت حدیث داریم در اخر الزمان مردمی که همدیگر را نمشناسند به هم سلام نمیکنند ، گفتم بزار سلام کنم تا جزو این مردم نباشم .😊 آن طور نبود که بخواهد کسی را تحویل نگیرد ، خود را بگیرد خاکی تر از این حرف ها بود ـ @syed213
🔸شهید همیشه دائم الوضو بودن👌 و خیلی به وضو داشتن حساس بود. یه روز بهش گفتم یه انگشتر خوب میخوام گفت: من میدم برات درست کنن، اما شرط داره. شرطش اینه که همیشه با وضو باشی و بهم قول بدی با وضو باشی.🌱 روی شیطون رو کم کرده بود تو وضو گاهی هر روز 20بار وضـــــو میگرفت.❗️ روی انگشتر نوشته بود علی مع الحق و روی دیگرش الحق مع علی ❤️ 🌷 کانال خاطرات موضوعی شهدا🌷 http://eitaa.com/joinchat/2019754002Ceb92b29d28
🌸زیارت مجازی و سه‌بعدی مزار مطهر شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی 👇 soleimany.ir/tour/ 🌷 کانال خاطرات موضوعی شهدا🌷 http://eitaa.com/joinchat/2019754002Ceb92b29d28
✳ در گوشه‌ای در میان خادم‌ها ایستاد 🔻سردار شهید بیشتر اوقات پایین (ع) می‌نشست و از همان مکان عرض ادب و ارادت خود را نشان می‌داد🙏 زمانی هم که در کنار ضریح قرار می‌گرفت، بسیار رفتار می‌کرد. 🔹یک بار در مراسم ‎خوانی در صحن انقلاب اسلامی حرم مطهر رضوی، سردار سلیمانی🌷 در حالی که لباس به تن داشت، اصرار دیگران مبنی بر قرار گرفتن در جایگاه مسؤولان، مدیران و علما را در این مراسم نپذیرفت❌ و در گوشه‌ای بین ۴۹ هزار خادمی که حضور یافته بودند، با تمام و آرام ایستاد. ✍راوی: مدیر امور خدمه آستان قدس رضوی 🌷 کانال خاطرات موضوعی شهدا🌷 http://eitaa.com/joinchat/2019754002Ceb92b29d28
🔹برای‌ خدا‌رو‌ اطاعت‌نکن... 🌷 کانال خاطرات موضوعی شهدا🌷 http://eitaa.com/joinchat/2019754002Ceb92b29d28
می‌گفت «من زشت‌ام! اگه بشم هیچ‌کس برام کاری نمی‌کنه! تو یه پوستر برام بزن معروف بشم» و خندید… این را یکی از دوستان «هادی» عزیز از او روایت کرده است... واین تصویر همان طرح سفارش اوست و چه شیرین است این لبخند... 🌹وجوه یومئذ مسفرة ضاحکة مستبشرة...🌹 🌹چهره هایی در آن روز گشاده و نورانی و خندان و مسرور است.🌹 (سوره مبارکه عبس/ 38 و 39) 🌷 کانال خاطرات موضوعی شهدا🌷 http://eitaa.com/joinchat/2019754002Ceb92b29d28
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◼️ روضه آیت الله مجتهدی تهرانی برای دردانه امام رضا علیه السلام 🏴 شهادت امام جواد علیه السلام 🌷 کانال خاطرات موضوعی شهدا🌷 http://eitaa.com/joinchat/2019754002Ceb92b29d28
💞 💞 💫سر سفره عقد قرآن رو که دستش گرفت، نیت کرد تا هر صفحه ای که اومد باهم بخونیم. 🌹 قرآنُ باز کرد و آیه اول صفحه رو که دید لبخند زد و با آرامش نگاهم کرد، چشمانش از شوق برق ميزد.🤩 آیه ۲۳ سوره احزاب دلش رو آروم کرده بود. ﴾﷽﴿ {مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا} 📋 ترجمه آیه ۲۳ احزاب برخی از آن مؤمنان، بزرگ مردانی هستند که به عهد و پیمانی که با خدا بستند کاملا وفا کردند☝️، پس برخی پیمان خویش گزاردند (و بر آن عهد ایستادگی کردند تا به راه خدا شهید شدند) و برخی به انتظار (فیض شهادت) مقاومت کرده و هیچ عهد خود را تغییر ندادند. 🌹 🌷 کانال خاطرات موضوعی شهدا🌷 http://eitaa.com/joinchat/2019754002Ceb92b29d28
🌹با اینکه از گل خریدن و هدیه دادن و محبت کردن کم نمی‌گذاشت، ولی چند وقت یک بار می‌پرسید : «از من هستی؟» بنای زندگی را گذاشته بود بر محبت💐. می‌گفت: «وقتی همسرت از تو راضی باشد خدا یک‌جور دیگری نگاهت می‌کند.»✨ ❤️حرف‌هایش به دل می‌نشست. حتی اگر هزار بار هم حرفی را شنیده بودی، اما شنیدنش از زبان او لطفی دیگر داشت. اصلاً سخنران قابلی بود. منبرهایش همه گل می‌کرد. 👌قبل از سخنرانی کلی مطالعه و تحقیق 📚می‌کرد تا همه حرف‌هایش سند داشته باشد. موضوعی انتخاب می‌کرد که کارایی داشته باشد و دردی از مردم دوا کند. به روایت همسر، وخواهر 🌷 کانال خاطرات موضوعی شهدا🌷 http://eitaa.com/joinchat/2019754002Ceb92b29d28
سرزده آمد به جلسه قرآن روستا مثل بقیه نشست یک گوشه و شروع کرد به خواندن از !✅ پرسیدم شما با این همه مشغله چطور فرصت حفظ قرآن داشتید ؟ گفت در ماموریت ها فاصله بین شهرها را عقب ماشین مینشینم و قرآن میخوانم👌 🌹 🌷 کانال خاطرات موضوعی شهدا🌷 http://eitaa.com/joinchat/2019754002Ceb92b29d28