1️⃣ 📕انديشه من، ص: 7
مقدمه
🔸يكى از روزهاى آفتابى زمستان سال 1350 بود. در حجرهى يكى از دوستان بودم. مقالهاى از سيد قطب مشغولم كرده بود. مقالهاى بود پر از شعار و سرشار از رجزخوانىها و از خود گويىها. از اسلام و آن چه داشته و از غرب و آن چه كه دارد.
اين قدر مى دانم وقتى از حجره بيرون آمدم دگرگون بودم و حالتى سخت پيچيده داشتم. خشمگين و عاصى بودم؛ خشمگين از اين همه شعار و عاصى بر اين همه تكرار. هراسناك و مشتاق بودم؛ هراسناك از اين بارى كه سيد و ديگران به دوش گرفته اند بدون اين كه پايى ساخته باشند و مشتاق بر اين كه پايى بيابم.
👇
خاطره از مرحوم علی صفایی حائری
1️⃣ 📕انديشه من، ص: 7 مقدمه 🔸يكى از روزهاى آفتابى زمستان سال 1350 بود. در حجرهى يكى از دوستان بود
2️⃣ 📕انديشه من، ص: 8 من مى ديدم از زمان سيد جمال تا به امروز كه به اصطلاح دوره ى بيدارى ما بوده، ما هميشه هدف داشته ايم اما راه و طرح و پايش از ديگران بوده و در نتيجه برداشت و منافعش هم از همان ها. ما به راه، طرح و به پا فكر نكرده بوديم. به هدف بسيار، اما به نقشهاى كه ما را برساند، هيچ گاه. اين نقشه هميشه از ديگران بوده و طرح ريزى آنها. ما حداكثر با آنها ائتلاف كرده ايم و بر آنها تكيه كرده ايم. درست همان كارى كه قرآن نهى كرده است: «لاتركنوا الى الذين ظلموا فتمسّكم النار ». و من اين آتش گرفتن و سوختن را بارها مى توانستم ببينم. در عرض يك قرن بيش از چندين بار سوختن؛ از سوختن حكومت عثمانى و تجزيهى آن، سوختن ايران و از دست رفتن آن، سوختن در مشروطيت و سوختن در تمام سرزمينهاى به اصطلاح اسلامى و سوختن در جنگ خاور ميانه و ...
خاطره از مرحوم علی صفایی حائری
2️⃣ 📕انديشه من، ص: 8 من مى ديدم از زمان سي
3️⃣ 📕 انديشه من، ص: 8 من مى ديدم كه نتيجه ى بيدارى مقدس سيد مىشود تجزيه ى عثمانى، مىشود مشروطيت ايران و اين هر دو هم مىشود طعمه ى بريتانيا. و چرا؟
چون ما به پا و به نقشه فكر نكرده بوديم. حساب نمىكرديم كه مبارزه، نيرو و نفرات مىخواهد. و اين هر دو را بايد خود تهيه كنيم. همان طور كه محمد (ص) خودش تهيه كرد و به زد و بند سياسى با ايران و روم قانع نشد.
4️⃣ 📕انديشه من، ص: 9 من مى ديدم براى ساختن مبارز، ما بر دشمن تكيه داريم و از همان راهى مى رويم كه آنها مى روند، در حالى كه راه آنها به درد ما نمىخورد و بار ما را به مقصد نمى رساند. آنها مى توانند براى ساختن يك كمونيست و يك فدايى، از دردها و رنجها، از فقرها و تبعيضها شروع كنند و با شعارها حركت كنند و تا سر حد رفاه پيش بتازند، اما ما نمىتوانيم؛ چون حتى در زمينه ى رفاه هم بايدمبارزه كنيم و بايد تا سر حد شكوفايى استعدادها و تشكيل جامعه ى انسانى پيش بتازيم، در حالى كه اين زندگى مرفه و ايده آل و اين جامعه ى راحت، بيش از يك جامعه حيوانى نيست و از استعدادهاى عالى انسانى در آن نشانه اى نيست. اين زندگى كه در چين يا در سوئد به دست آمده، بدون فكر و تكنيك، تنها با غريزه در كندو به دست مىآيد، حتى خيلى عالىتر و مرفه تر و عادلانه تر و كم حرفتر. و اين است كه اين جامعه ها را من بيش از يك جامعه ى حيوانى نمى شناسم كه فقط استعدادهاى انسان را به كار گرفته و فكر و عقل و انتخاب و اختيار انسان را به كار گل گماشته است.
خاطره از مرحوم علی صفایی حائری
4️⃣ 📕انديشه من، ص: 9 من مى ديدم براى ساختن مبارز، ما بر دشمن تكيه داريم و از همان راهى مى ر
5️⃣ 📕 انديشه من، ص: 9 من مى ديدم براى تهيهى نيرو هم بر دشمن تكيه داريم و از آنها حرف مىشنويم، در حالى كه به تعبير قرآن اين اطاعت و حرف شنوى چيزى جز عقبگرد نيست « ان تطيعوا الذين كفروا يردّوكم على اعقابكم فتنقلبوا خاسرين»؛ اگر از كافرها اطاعت كنيد شما را به گذشته باز مى گردانند. هدف آنها بيش از رفاه و امنيت نيست و اين هدف يك هدف جاهلى و ارتجاعى است و شما مجبوريد كه از اين هدف بازگرديد و انقلاب كنيد، در حالى كه اين بازگشت و انقلاب زيان كار است. ( آل عمران، 149)
) و چيزى جز سوختن و از دست رفتن نيست . « ان تطيعوا الذين كفروا يردّوكم على اعقابكم فتنقلبوا خاسرين»؛ اگر از كافرها اطاعت كنيد شما را به گذشته باز مى گردانند. هدف آنها بيش از رفاه و امنيت نيست و اين هدف يك هدف جاهلى و ارتجاعى است و شما مجبوريد كه از اين هدف بازگرديد و انقلاب كنيد، در حالى كه اين بازگشت و انقلاب زيان كار است. ( آل عمران، 149)
6️⃣ 📕 انديشه من، ص: 9 و مى ديدم كه نتيجهى اين تكيه دادنها و ركون ها و اعتمادها، از دست دادنها و سوختن هاست و در نتيجه تنور بيگانه را گرم كردن و اجاق او را شعله ور ساختن و راه او را روشن كردن و آخر سر هم چوب نيم سوخته ماندن و يك چيز زيادى همانند فلسطين شدن. و نه تنها فلسطين، كه سوختن همه ى
انديشه من، ص: 10
كشورهاى به اصطلاح اسلامى كه همه شان بيش از گوشت قربانى نيستند و از مرغ دست كمى ندارند كه در عروسى و عزا كبابش مىكنند. و چرا نكنند كه كمال مرغ همين است و اگر نكنند طعمه ى شغال مىشود.
خاطره از مرحوم علی صفایی حائری
6️⃣ 📕 انديشه من، ص: 9 و مى ديدم كه نتيجهى اين تكيه دادنها و ركون ها و اعتمادها، از دست دادنه
❌ بيرون آمدم. دگرگون بودم و حالتى سخت پيچيده داشتم. خشم و عصيان، هراس و اشتياق در من طوفانى راه انداخته بود.
خاطره از مرحوم علی صفایی حائری
❌ بيرون آمدم. دگرگون بودم و حالتى سخت پيچيده داشتم. خشم و عصيان، هراس و اشتياق در من طوفانى راه اندا
7️⃣ 📕 انديشه من، ص: 10 من مى ديدم آنها كه مدعى هستند بايد اسلام را از سرچشمه ى اصلى اش گرفت، اين اسلام را از راه اصلى اش، از راه خودش به مقصد نمى رسانند و هنگام بيان كردن اين اسلام از طرحهايى غير اسلامى مدد مى گيرند و بر قدرتى خارجى تكيه مى كنند و فقط به كمك شعار مى خواهند اسلام را قالب بزنند و پياده نمايند، در حالى كه اسلام جز با پاى خودش به مقصد نخواهد رسيد و نه تنها هدف بلكه راه هم بايد راه خودش باشد. چه فرق مى كند در قسمت سازندگى و تهيه ى افراد و يا جمع آورى اينها و يا در قسمت تبديل شخصيتها به قدرت و بستن افراد به حزب و به بنيان مرصوص. و چه فرق مى كند كه در قسمت تربيتى اش و يا در قسمتهاى اعتقادى اش يا در نظامهاى اقتصادى و قضايى و جزايى و حقوقىاش. در تمامى اينها و جز اينها نمى توان جز از طرح اسلامى و راه حلهاى قرآن به سوى راه حل ديگرى رفت و اگر رفتيم اين ديگر حكومت اسلام و حقيقت اسلام نيست؛ چون همين كه هدف حكومتى اسلام و معيارهاى انتخاباتى آن و روش سازندگى و جمع آورى و وابستگى افراد آن و يا تهيه ى نيرو و قدرت آن از جاى ديگر آمد، اسلام طعمه اى خواهد شد و دستاويز محكمى و به همان جايى بر مىگردد كه از آن آغاز شده و بر آن دامانى مى خوابد كه در آن تربيت گرديده است.
خاطره از مرحوم علی صفایی حائری
7️⃣ 📕 انديشه من، ص: 10 من مى ديدم آنها كه مدعى هستند بايد اسلام را از سرچشمه ى اصلى اش گرفت
🌴 خوشحالم كه آن طوفان در من اراده اى آفريد كه شعارها را كنار بگذارم و ببينم اسلام چه دارد و آن چه دارد چگونه مى تواند پياده شود.
من در اين قسمت همانند كاوشگرى كه مى داند در اعماق چيزى هست و در نتيجه از شكستها عقب نمى كشد كارم را شروع كردم. و براى استفاده از قرآن به كليدهايى كه خود قرآن به دست مى داد- و در نوشته اى جدا از آن ياد كرده ام - روى آوردم، و همين كليدها بودند كه خيلى از درهاى بسته را برايم گشودند و راههاى تازهاى پيش پايم نهادند.
خاطره از مرحوم علی صفایی حائری
🌴 خوشحالم كه آن طوفان در من اراده اى آفريد كه شعارها را كنار بگذارم و ببينم اسلام چه دارد و آن چه د
📚 امروز مفهوم كلمه هايى از قبيل روش تربيتى و سازندگى اسلام و يا حكومت اسلامى و يا جهاد اسلامى و يا روش رهبرى پيامبر و يا ولايت و سرپرستى و يا توحيد و رسالت با بارى همراه هستند و با توشه اى كه مى تواند راهى طولانى را پشت سر بگذارد و با نشانه هايى كه مى تواند هر طرح ديگرى را از خود جدا كند.
خاطره از مرحوم علی صفایی حائری
📚 امروز مفهوم كلمه هايى از قبيل روش تربيتى و سازندگى اسلام و يا حكومت اسلامى و يا جهاد اسلامى و يا
🔸طرح سؤال
براى شروع كار سؤالهايى طرح كردم و اين سؤالها اساسى و بنيادى بودند تا بتوانند بار اشكالهاى بنيادى را به دوش بگيرند.
و اين گونه پيش آمدم كه آيا اسلام و اصولًا مذهب اصالتى دارد و يا اين كه زاييده اقتصاد، ترس، عدالت خواهى و طبقه ى روحانى است؟
بر فرض اصالت، آيا لزومى دارد؟ آنها كه دين ندارند چه ضرر كردند و اينها كه به دين چسبيده اند چه پيشرفتى به دست آورده اند؟
دين چه دارد؟
و چگونه مى تواند پياده شود و از عالم آرزوها به خارج قدم بگذارد؟
📕انديشه من، ص: 12
خاطره از مرحوم علی صفایی حائری
🔸طرح سؤال براى شروع كار سؤالهايى طرح كردم و اين سؤالها اساسى و بنيادى بودند تا بتوانند بار اشكال
زمينههاى سؤال
سپس به خاطر اين كه اين بحثها بدون مقدمه نباشد به مطالب زير انديشيدم:
- آيا انسان در جستجوى بهزيستى و زندگى بهتر هست؟
- آيا بهزيستى در جامعهى انسانى با غرائز به دست نمىآيد؟
- اگر بهزيستى در اين جامعه به قانون و رهبرى نيازمند است،
آيا عقل جمعى- پارلمان- و وجدان جمعى- دولت- براى قانون گذارى و حكومت كافى نيستند؟
آيا مذهب- اسلام- كه مدعى است مىتواند گذشته از قانون گذارى و حكومت به تربيت و شكوفا كردن استعدادها هم دست بيابد، اصالتى دارد؟ و لزومى دارد؟ و طرحى دارد؟ پس اين طرح چگونه پياده مىشود؟
اكنون چند سال از آن روز مى گذرد و ما در اين سالها شاهد بارورى ها و حادثه هايى بودهايم و سالهاى گرم و پربارى داشتهايم، اما اين سالها هم فقط گرم و پربار بوده اند نه روشن و زاينده.
📕انديشه من، ص: 13