5.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 اولین شهید هستهای ایران، دکتر مسعود علیمحمدی
🇮🇷 @farzandeIRAN_ir
#شهدا_شرمندهایم
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات
@khatevelayat
إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ
◼️محاکمه علنی قاتل، با پوشش گسترده رسانه ای و پخش زنده محاکمه از شبکه های سراسری، جهت متنبّه شدن هر حرامزاده ای که چنین افکار وحشیانه ای در سر دارد را خواستاریم
در پی عقب نشینی های گسترده حاکمیت در برابر جریان ابتذال، کار دارد به جا های خطرناکی کشیده میشود ...
باشد که این شهادت تلنگری باشد بر دولتمردان
برخوردِ خجالتی و یواش با ابتذال، دیگر بس است
صدای محاکمه باید به گوش سراسر عالم برسد تا بازدارندگی ایجاد کند
#شهدا_شرمندهایم
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات
@khatevelayat
🔴 پیکر مطهر شهیدی که اخیراً کشف شد و حتی گروه تفحص عراقیها رو نیز مبهوت خودش کرد!
🔹 شهیدی با دست مصنوعی در قلب میدان نبرد...
#شهدا_شرمندهایم
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات
#یک_جو_غیرت
@khatevelayat
🌹اغلب زائرین اربعین حسینی نمیدانند قبر شریف رئیسعلی دلواری جنب مزارآیت الله سید علی قاضی رضوان الله علیه در وادی السلام نجف میباشد لطفا به پاس احترام به این شهید اطلاع رسانی کنید
#یک_جو_غیرت
#شهدا_شرمندهایم
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات
@khatevelayat
7.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹سرِ هر پاسدار 15هزار ، سرِ کاوه 2میلیون !
♦️خاطره ای شنیدنی از فرمانده لشکر 24 ساله ، شهید "محمود کاوه"
🌹به مناسبت سالروز عروجش در کردستان
🕊شادی روح بلندش صلوات
#شهدا_شرمندهایم
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات
@khatevelayat
🌷 #هر_روز_با_شهدا_۵۵۴۸
#خوشا_به_حالش....
🌷خون زيادی از پای من رفته بود. بیحس شده بودم. عراقیها اما مطمئن بودند كه زنده نيستم. حالت عجيبی داشتم زيرلب فقط میگفتم: "یا صاحب الزمان ادركنی". هوا تاريك شده بود جوانی خوش سيما و نورانی بالای سرم آمد. چشمانم را به سختی باز کردم. بعد مرا به آرامی بلند کرد از ميدان مين خارج شد در گوشهای امن مرا روی زمين گذاشت آهسته و آرام. من دردی حس نمیکردم! آن آقا کلی با من صحبت کرد بعد فرمودند: "کسی میآيد و شما را نجات میدهد. او دوست ماست!" لحظاتی بعد ابراهيم آمد با همان صلابت هميشگی مرا به دوش گرفت و حرکت کرد. آن جمال نورانی، ابـراهيــم را دوست خود معرفی کرد خوشا به حالش....
🌹خاطره ای به یاد فرمانده جاویدالاثر شهید معزز ابراهیم هادی
📚 کتاب: "سلام بر ابراهیم"، جلد یک، صفحه ۱۱۸
#سید_حسن_نصرالله
#سید_مقاومت
#حزب_الله
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
@khatevelayat
#کاملا_اتفاقی!!
🌷شانزده سالم بود که در کربلای ۴ اسیر شده و تا ۶ ماه اجازه صحبت کردن با یکدیگر را به اسرا نمیدادند. خاطرم هست، شب تاسوعا برای سیدالشهدا (ع) مجلس عزا برپا کرده بودیم که بعثیها متوجه شده و ابتدا شروع به ضرب و شتم بچهها و سپس رقص و پایکوبی کردند. فردای آن روز همه ما را در حیاط جمع کرده و گفتند کسانی که دیشب عزاداری کردند بیرون بیایند وگرنه همه را کتک می زنیم. بچهها تکتک بیرون آمده و کاملاً اتفاقی، وقتی تعداد افراد شمرده شد؛ درست ۷۲ نفر شدند به تعداد ۷۲ یار اباعبداالله (ع) در روز عاشورا و این اعجاب همه را برانگیخت. عراقیها وعده کردند کسانیکه در عزاداری شرکت نکردهاند را برای زیارت به کربلا میبریم، اما نه تنها به وعده خود عمل نکردند که آن ۷۲ نفر را به شدت تنبیه کردند.
راوی: آزاده سرافراز و راوی دفاع مقدس سیدجعفر دعوتی
منبع: شبکه اطلاع رسانی دانا
#وعده_صادق
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
@khatevelayat
🌷 #هر_روز_با_شهدا_۵۷۹۵
#بیسر!
🌷صبح ۱۴ اسفند ماه بود. در سنگر تخریب بودیم که یکی سید صدرالدین را صدا زد. رضا ایزدی بود. سید که یک پایش قطع بود لی لی کنان تا جلو سنگر رفت. رضا چیزی در گوش سید گفت و رفت. سید که برگشت گفتم: رضا چی می گفت. سید سری تکان داد و گفت: میگه سید دعا کن منم شهید بشم! با بچههای تبلیغات در منطقه دور میزدیم. چشممان به رضا ایزدی و بهاءالدین مقدسی افتاد که با موتور بودند.
🌷اصرار کردیم کمی صحبت کنند. رضا فقط میخندید. زیر لباس خاکیاش، لباس سیاه عزای برادرش رسول بود، اما چهرهاش مثل همیشه بشاش و خندان. بهاءالدین در مورد شهید و نقش شهید حرف زد. نوبت رضا شد. رضا با خنده میگفت چی بگم.... ناگهان جدی شد. جدی گفت: ما آرزویمان است مثل حاج شیرعلی سلطانی بیسر خدمت امام حسین برسیم... با خنده رفتند. شاید چند ساعت نشد که هر دو دوست کنار هم شهید شدند. بیسر....
🌹 خاطره ای به یاد سردار شهید معزز محمدرضا ایزدی، سردار شهید معزز بهاءالدین مقدسی و شهید معزز حاج شیرعلی سلطانی
#وعده_صادق
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
🌷 #هر_روز_با_شهدا_۵۸۱۶
#مسیر_عشق
🌷محمدرضا تازه به گردان ما آمده بود. شده بود بیسیمچی خودم. گذاشتمش مسؤل دسته. بعد از چند روز که کارش را دیدم، گفتم محمد باید معاون گروهان شوی. زیر بار نمیرفت. گفت: به شرطی قبول میکنم که سهشنبهها تا عصر چهارشنبه کاری به کارم نداشته باشی. قبول کردم. بعد از مدتی میخواستم فرمانده گروهانش کنم. واسطه آورد که زیر بار نرود؛ اما قبول نکردم. آخرش گفت با همان شرط قبلی. پاپیچش شدم که باید بگویی کجا میروی؟ گفت:...
🌷گفت: تا زندهام به کسی نگو. میروم زیارت مسجد جمکران. ۹۰۰ کیلومتر را هر هفته از دارخوین تا جمکران را عاشقانه طی میکرد. یک بار همراهش رفتم. نیمه، شب دیدم سرش را به شیشه گذاشته و مشغول نافله اشکی است. در مسیر برگشت میگفت: یکبار برای رسیدن یه جمکران ۱۴ ماشین عوض کردم تا به جمکران رسیدم. تا رسیدم نماز را خواندم و سریع برگشتم.
🌹خاطره اى به ياد فرمانده شهيد معزز محمدرضا تورجى زاده؛ فرمانده گردان یا زهرا (س) از لشکر ۱۴ امام حسین (ع)
راوی: سردار علی مسجدیان؛ فرمانده وقت گردان امام حسن علیه السلام
#وعده_صادق
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
🌷 #هر_روز_با_شهدا_۵۸۱۸
#مرد_سيزده_ساله!!
🌷با عصبانيت فرياد زدم: اين بچه رو كى آورده اينجا! مرد ميانسالى براى وساطت آمد: بَرش نگردونيد. اين بچه حالا كه اومده، من خودم ازش مراقبت مىكنم. گفتم: نميشه پدر جان!! اگه اين بچه شهيد بشه، فردا پدر و مادرش مشكل درست میكنند، مردم بدبين میشن. گفت: پدرِ اين بچه منم!! خواهش میكنم بذاريد بمونه، سيزده سالشه اما به اندازه يه مرد پنجاه ساله قدرت داره!
#وعده_صادق
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
🌷 #هر_روز_با_شهدا_۵۸۱۱
#مثل_عباس_شویم.
🌷بعدِ شهادت اومد توی خوابم گفت: اگه میخواید بچههاتون مثل من بشن بهشون تأکید کنــید نماز اول وقت و زیارت عاشورای هر شبشون ترک نشه...!
🌹 خاطره ای به یاد پاسدار شهید معزز مدافع حرم عباس دانشگر
#وعده_صادق
#میلاد_حضرت_علی_اکبر
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات