eitaa logo
ترحیم خوانی مجمع الذاکرین
17.1هزار دنبال‌کننده
447 عکس
186 ویدیو
25 فایل
پندیات/اشعارترحیم وروضه ازابتداتاانتهای مجلس ختم مادحین گرامی برای ارسال صوت مجالس خوددرکانال به این آیدی ارسال بفرمایید 👇 @khadeemeh110 @khatmkhanimajma #ترحیم_خوانی_مجمع_الذاکرین
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴 🏴 ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ بَخوندم با نوای بی نوایی چه روزگاری داشتمی خدایی الهی بشکیه دست جدایی که اَمه جا هاکرده بی وفایی گمون نکردمه به این آسونی ته پر بکشی بَوّی آسمونی غم بدون ته دوا ندارنه ته که بوردی خنه صفاندارنه اگرچه داغ همسرسخته ولی خدا دونّه چی بگذشته به علی علی گته که فاطمه جوونه زهرا ره مه چشِ پلی بزونه اَتا غم اَمه دلِ سر دکاشته (مداح)فاطمه عزادارنداشته علی اکبراسفندیار(مداح) @khatmkhanimajma
🏴 ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ کجایی همسرخوب ونمونه زخوبی های تو دارم نشونه بر ای هم دو یاور بوده ایم ما دو بال یک کبوتر بوده ایم ما توکه رفتی نمانده شور وحالی مراقسمت شده بشکسته بالی ندارم بی تو دیگر یار وهمدم شدم با درد و داغ وغصه محرم بیا فرزندهایت را به بَر گیر کبوتربچه هایت زیرپرگیر تو که رفتی غمین وخسته هستم نمی آید دگر کاری ز دستم کجا می شد مرا اینگونه باور بگیرم ماتم از هجران همسر زبس که داغ همسرهست جانکاه نفس در سینه گردد آه «مداح» علی اکبراسفندیار«مداح» @khatmkhanimajma
🏴 🏴 ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ بَخوندم با نوای بی نوایی چه روزگاری داشتمی خدایی الهی بشکیه دست جدایی که اَمه جا هاکرده بی وفایی گمون نکردمه به این آسونی ته پر بکشی بَوّی آسمونی غم بدون ته دوا ندارنه ته که بوردی خنه صفاندارنه اگرچه داغ همسرسخته ولی خدا دونّه چی بگذشته به علی علی گته که فاطمه جوونه زهرا ره مه چشِ پلی بزونه اَتا غم اَمه دلِ سر دکاشته (مداح)فاطمه عزادارنداشته علی اکبراسفندیار(مداح) @khatmkhanimajma
🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴 از غـم و داغ تـو ای یـار نجیب مانده ام دیگردراین وادی غریب همدم تنهایی ام ای همسرم جـای خـالیِ تـو را چـون بنـگرم؟ دست گلچین حیف زودت چیدوبرد بـر تنت آخـر کـفن پیچـید و بــرد با وجودت مهربان یـار صبور می نمودم هردم احساس غرور رفتنت دیگر غرورم را شکست تا ابد داغ تو براین دل نشست در فراز ودر نَشیب ای همسرم بوده ای هم مونس وهم یاورم در همه حالت صداقت داشتی هر چه گویم تو لیاقت داشتی شاد بودیم ما زشادی های هم غصه می خوردیم هریک جای هم کی بَرَم مـن خاطراتت را زیـاد دائمـا بودی تو در حال جهاد شکوه ای هرگز زتـو نشنیده ام صادقانه از تو خدمت دیده ام خـادم الـزهـرا و خـادم الشهـید نزد حق هستی بلاشـک روسفید من شهادت می دهم نزد خدا تو نبودی اهل عصیان و خطا هم زبانت بوده از غیبت بدور هم کلامت بوده است ازجنس نور خیر خـواه جمله مـردم بـوده ای حیف تو در بین ما گـم بوده ای تو که عشقت حضرت فاطمه بود بی شک آن بی بی شفاعتت نمود با ولایت بودی ای اُختُ الشهید با لیاقت بودی ای اُختُ الشهید دیدن............. گوارای تو باد آن بهشت جاودان جای توباد من چه گویم دیگر از آن روزمرگ یا که از آن لحظه ی جانسوزمرگ داغ زد داغ تــو«......... جان»مرا می کُشداین درد واین هجران مرا نه شبم شب باشد و نه روز، روز درد هجران تو گشته سینه سوز رفتنت دیگر برایم یک نداست خوب دانستم که دنیا بی وفاست آتشی افتاده درجان و تنم آنکه می سوزد ز داغ تو منم تازه فهمیدم علی ای کوه درد داغ زهرای جوان با توچه کرد گرچه پشتم خم شدازاین غم ولی زیـر بـار درد گفتـم یـا علـی من شنیدم تا که بی طاقت شدی پیش نعش فاطمه زانو زدی من شنیدم ای علیِ نازنین از غم زهرا زدی سر بر زمین سینه ات از داغ زهرا خسته بود پهلویش چون قلب توبشکسته بود مرغ جانش تا که پر زد از قفس من شنیدم اوفتـادی از نفس کودکان از داغ مادر جانشان آستین بگرفته بودند در دهان دور نعش فاطمه بر سر زدند چون کبوتر بچه ها پرپر زدند سینه ها ازماتم جانکاه سوخت از غم زهرا دل«مداح» سوخت 🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴 شعر:علی اکبراسفندیار«مداح» تذکر:این شعرهم درفراق همسر سروده شده هم برای هسمری که خواهرشهیدهم بوده لذا درجای نقطه چین میتونیداسم مرحومه و اسم برادرشهیدش روبنویسید.
🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊 باز بسم الله الرحمن الرحیم از کجا گویم من ای یار قدیم ای عـزیـز جـان مـن ای یــاورم جـای خـالیِ تـو را چـون بنـگرم؟ دست گلچین حیف زودت چیدوبرد بـر تنت آخـر کـفن پیچـید و بــرد با وجودت مهربان یـار صبور می نمودم هر دم احساس غرور رفتنت دیگر غرورم را شکست تا ابد داغ تو بر قلبم نشست در خوشی و ناخوشی ای همسرم بوده ای هم یارو هم همسنگرم در همه حالت صداقت داشتی هر چه گویم تو لیاقت داشتی شاد بودیم ما زشادی های هم غصه میخوردیم هریک جای هم کی بَرَم مـن خاطراتت را زیـاد دائمـا بودی تو در حال جهاد شکوه ای هرگز زتـو نشنیده ام صادقانه از تو خدمت دیده ام خـادم الـزهـرا و خـادم الشهید نزد حق هستی بلاشـک روسفید من شهادت می دهم نزد خدا تو نبودی اهل عصیان و خطا هم زبانت بوده از غیبت بدور هم کلامت بوده است ازجنس نور تو که عشقت حضرت فاطمه بود بی شک آن بی بی شفاعتت نمود با ولایت بودی ای اُختُ الشهید با لیاقت بودی ای اُختُ الشهید جَنَّت رضوان گوارای تو باد آن بهشت جاودان جای توباد من چه گویم دیگر از آن روزمرگ یا که از آن لحظه ی جانسوزمرگ داغ زد داغ تــو «.......جان»مرا می کُشداین درد واین هجران مرا نه شبم شب باشد و نه روز، روز درد هجران تو گشته سینه سوز آخرین حرفت برایم یک نداست گفته ای دنیاچقدرم بی وفاست داغ هجرانت مرا کرده کباب رفتی و بی تو شدم خانه خراب آتشی افتاده درجان و تنم آنکه می سوزد ز داغ تو منم تازه فهمیدم علی ای کوه درد داغ زهرای جوان با توچه کرد گرچه پشتم خم شدازاین غم ولی زیـر بـار درد گفتـم یـا علـی من شنیدم تا که بی طاقت شدی پیش نعش فاطمه زانو زدی من شنیدم ای علیِ نازنین از غم زهرا زدی سر بر زمین سینه ات از داغ زهرا خسته بود پهلویش چون قلب توبشکسته بود مرغ جانش تا که پر زد از قفس من شنیدم اوفتـادی از نفس کودکان از داغ مادر جانشان آستین بگرفته بودند در دهان دور نعش فاطمه بر سر زدند چون کبوتر بچه ها پرپر زدند سینه ها ازماتم جانکاه سوخت از غم زهرا دل«مداح» سوخت 🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊
🏴😭🏴😭🏴😭🏴😭 کجایی همسرخوب و نمونه زخوبی های تـو دارم نشونه برای هم دو یاور بوده ایم ما دو بال یک کبوتر بوده ایم ما تو که رفتی نمانده شور وحالی مراقسمت شده بشکسته بالی ندارم بـی تـو دیگر یـار و همدم شدم با درد و داغ وغصه محرم بیا فرزندهایت را به بَر گیر کبوتر بچه هایت زیر پَر گیر ز هجران تو دلشکسته هستم نمی آید دگـر کـاری ز دستم کجا می شد مرا اینگونه باور بگیرم ماتم از هجران همسر چه جانسوزاست«مداح»داغ همسر غمش را نیست با داغی برابر 🏴😭🏴😭🏴😭🏴😭 علی اکبراسفندیار«مداح»
🏴 🏴 🏴 ✍شاعر:علی اکبر اسفندیار ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ یادت بخیـرهمسـر غمخوارم رفتـی و بی تو دیگـه بی یارم خـــبر نــــداری از دل زارم                       خدانگهدار خـون بـدلم شـد ازفـراق تـو آتیش زده به سینه داغ تو دیگـه کجـا گیـرم سـراغ تــو                      خدانگهدار خواهر دلسوز شهید بـودی برام همیشه یک امیدبودی بـه قفـل زنـدگی کلید بودی                     خدانگهدار عمـری بـه پـای زنـدگـی تـاختی با داشتی ونداشتی ام ساختی رفــتی و داغــت بـدل انـداختـی                          خدانگهدار
🏴 🏴 ✍شاعر:علی اکبر اسفندیار ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ همـدم تنهـایی ای همسنگرم جای خالیِ تـو را چون بنگرم؟ حیف دیگر رفتی ای یار نجیب مانده ام بی تودراین وادی غریب دست گلچین حیف زودت چیدوبرد بر تنت آخر کفن پیچید و بـرد با وجودت مهربان یـار صبور می نمودم هر دم احساس غرور رفتنت دیگر غرورم را شکست هم پل راه عبورم را شکست در فراز و در نَشیب ای همسرم بوده ای هم مونس و هم یاورم در همه حالت صـداقت داشتی هـر چه گـویم تـو لیاقت داشتی شاد بودیم ما ز شادی های هم غصه می خوردیم مـا از بهـر هم کی بَرَم مـن خاطراتت را زیـاد دائمـا بودی تو در حال جهاد شکوه ای هرگز ز تو نشنیده ام صادقانه از تو خدمت دیده ام خادم الـزهـرا و خادم الشهـید نزد حق هستی بلاشـک روسفید من شهادت می دهم نزد خدا تو نبودی اهل عصیان و خطا هم زبانت بوده از غیبت بدور هم کلامت بوده است ازجنس نور خیر خواه جمله مردم بـوده ای حیف تو در بین ما گـم بوده ای تو که عشقت حضرت فاطمه بود شـک نـدارم کـز تـو شفاعت نمود بـا ولایت بـودی ای اُختُ الشهید با لیاقت بودی ای اُختُ الشهید دیـدن «........» گـوارای تـو بـاد آن بهشت جاودان جای تو باد من چه گویم دیگر از آن روز مرگ یا که از آن لحظه ی جانسوز مرگ روز مرگت روز مرگ من شده جسم من با جسم تـو کفن شده زنده هستم ظاهر اما مُرده ام رفتی و من چوب مرگم خورده ام داغ زد داغ تـو (......) جان مرا می کُشداین درد واین هجران مرا نـه شبم شب باشد و نـه روز، روز درد هجـران تـو گشته سینه سـوز رفتنت دیگر برایم یک نداست خوب دانستم که دنیا بی وفاست آتشی افتـاده در جـان و تنـم آنکـه می سوزد ز داغ تو منم تازه فهمیدم علی ای کوه درد داغ زهرای جوان با تو چه کرد گرچه پشتم خم شدازاین غم ولی زیـر بـار درد گفتـم یـا علـی من شنیدم تا که بی طاقت شدی پیش نعش فاطمه زانو زدی مـن شنـیدم ای علیِ نـازنین از غم زهرا زدی سر بر زمین سینه ات از داغ زهرا خسته بود پهلویش چون قلب توبشکسته بود مرغ جانش تا که پر زد از قفس من شنیدم اوفتـادی از نفس کودکان از داغ مـادرجان شان آستین بگرفته بودند در دهان دور نعش فاطمه بر سر زدند چون کبوتر بچه ها پرپر زدند سینه ها از ماتم جانکاه سوخت از غم زهـرا دل «مداح» سوخت
🏴😭🏴😭🏴😭🏴😭 همـدم تنهـایی ای همسنگرم جای خالیِ تـو را چون بنگرم؟ حیف دیگر رفتی ای یار نجیب مانده ام بی تودراین وادی غریب دست گلچین حیف زودت چیدوبرد بر تنت آخر کفن پیچید و بـرد با وجودت مهربان یـار صبور می نمودم هر دم احساس غرور رفتنت دیگر غرورم را شکست هم پل راه عبورم را شکست در فراز و در نَشیب ای همسرم بوده ای هم مونس و هم یاورم در همه حالت صـداقت داشتی هـر چه گـویم تـو لیاقت داشتی شاد بودیم ما ز شادی های هم غصه می خوردیم مـا از بهـر هم کی بَرَم مـن خاطراتت را زیـاد دائمـا بودی تو در حال جهاد شکوه ای هرگز ز تو نشنیده ام صادقانه از تو خدمت دیده ام خادم الـزهـرا و خادم الشهـید نزد حق هستی بلاشـک روسفید من شهادت می دهم نزد خدا تو نبودی اهل عصیان و خطا هم زبانت بوده از غیبت بدور هم کلامت بوده است ازجنس نور خیر خواه جمله مردم بـوده ای حیف تو در بین ما گـم بوده ای تو که عشقت حضرت فاطمه بود شـک نـدارم کـز تـو شفاعت نمود بـا ولایت بـودی ای اُختُ الشهید با لیاقت بودی ای اُختُ الشهید دیـدن «........» گـوارای تـو بـاد آن بهشت جاودان جای تو باد من چه گویم دیگر از آن روز مرگ یا که از آن لحظه ی جانسوز مرگ روز مرگت روز مرگ من شده جسم من با جسم تـو کفن شده زنده هستم ظاهر اما مُرده ام رفتی و من چوب مرگم خورده ام داغ زد داغ تـو (......) جان مرا می کُشداین درد واین هجران مرا نـه شبم شب باشد و نـه روز، روز درد هجـران تـو گشته سینه سـوز رفتنت دیگر برایم یک نداست خوب دانستم که دنیا بی وفاست آتشی افتـاده در جـان و تنـم آنکـه می سوزد ز داغ تو منم تازه فهمیدم علی ای کوه درد داغ زهرای جوان با تو چه کرد گرچه پشتم خم شدازاین غم ولی زیـر بـار درد گفتـم یـا علـی من شنیدم تا که بی طاقت شدی پیش نعش فاطمه زانو زدی مـن شنـیدم ای علیِ نـازنین از غم زهرا زدی سر بر زمین سینه ات از داغ زهرا خسته بود پهلویش چون قلب توبشکسته بود مرغ جانش تا که پر زد از قفس من شنیدم اوفتـادی از نفس کودکان از داغ مـادرجان شان آستین بگرفته بودند در دهان دور نعش فاطمه بر سر زدند چون کبوتر بچه ها پرپر زدند سینه ها از ماتم جانکاه سوخت از غم زهـرا دل «مداح» سوخت 🏴😭🏴😭🏴😭🏴😭