#متن روضه
روضه حضرت زهرا سلام الله علیها ختم
مادر
کاش باز آیی و من پای تو بوسم
در سجده روم صورت زیبای تو بوسم
آنجا که دمی جای گرفتی و گذشتی
انجا بروم گریه کنان جای تو بوسم
خوشا آنکس که مادر دارد امشب
میان خانه گوهر دارد امشب
یتیمی ناله میزد از فراقش
که چشمانی زخون تر دارد امشب
چو مرغ شب به ناله در خیالش
به روی زانویش سر دارد امشب
امان امان امان ای مادر...
مادر شمع وجود یه خونست.
مادر عشق و گرمای کانون خانوادست
خوش بحال اهل خونه ایی که مادر دارند
مثل پروانه دورش میگردن
میگن مثل مادر تو دنیا دیگه پیدا نمیشه
آی مردم هیچ خونه ایی بودن مادر نمونه ان شاءالله
صفای هر خونه ایی با مادره
فیض ببرند مادرانی که گریه کن حضرت زهرا سلام الله علیها بودن و زیر خاک رفتن.
فرزندان داغدیده. روی حرفم با شماست
یادگاری های مادر رو نگاه می کنین و گریه میکنین..
البته که وجود همه شما هم یادگاری مادره.
اما یکی از قشنگترین یادگاری های مادر چادر نماز مادره...
که همیشه بوی مادر داره
بوب مناجات مادر داره
بوی مهربونی مادر داره..
هرکی داغ مادر دیده ببخشه
هرکی سایه مادر بالاسر نداره ببخشه
آخه بعد از خدا بهترین سایه سایه پدر
مادرم بود.
چه در شادی، چه در غم یاورم بود
تمام هستی من مادرم بود
من از او زودتر می رفتم ای کاش
که دائم سایه اش روی سرم بود
مادره
خاک پای مادر بهشته
لبخند مادر بهشته
صدای مادر
نگاه مادر
وجود مادر بهشته
مادر دارا...اونایی این فرشته ی اسمونی رو تو خونتون دارین، امشب پیشونیشو ببوس بگو تو برام دعا کن مادر، خدا دعای تو رو میخره مادرم...
کار مادر دعا کردنه، کار مادر سوختنه،
یا زهرا،
دیدی مادر دعا میکنه، میگه منو زودتر از بچه هام ببر.
نمیتونم غم و غصه شونو ببینم.
این روزا خونه ی علی تو مدینه چخبره،،
روضه بخونم براتون، یه فرزند طاقت نداره مادر رو آشفته و مریض ببینه،
بیمارت ای علی جان، جز نیمه جان ندارد..
میلی به زنده ماندن در این جهان ندارد
یه نگاه به صورت زینب کرد، گفت
عزیزم
دیگر حسین را نتوانم بغل کنم
او هم به ناتوانی من گریه میکند
افتادند روی سینه مادر
حسن میگفت چشماتو باز کن
حسین گفت بامن حرف بزن
اما، امان از دل مولا،
گفت ، ای مسیحای علی اعجاز کن
جان زینب چشم خود را باز کن
ماندنت چون شمع آبم میکند
رفتنت خانه خرابم میکند،،،،
یا زهرا..
حسین کریمی نیا
نیم از عالم خاک
@khatmkhanimajma
ترحیم خوانی مجمع الذاکرین
#متن روضه
روضه حضرت زهرا سلام الله علیها ختم
مادر
کاش باز آیی و من پای تو بوسم
در سجده روم صورت زیبای تو بوسم
آنجا که دمی جای گرفتی و گذشتی
انجا بروم گریه کنان جای تو بوسم
خوشا آنکس که مادر دارد امشب
میان خانه گوهر دارد امشب
یتیمی ناله میزد از فراقش
که چشمانی زخون تر دارد امشب
چو مرغ شب به ناله در خیالش
به روی زانویش سر دارد امشب
امان امان امان ای مادر...
مادر شمع وجود یه خونست.
مادر عشق و گرمای کانون خانوادست
خوش بحال اهل خونه ایی که مادر دارند
مثل پروانه دورش میگردن
میگن مثل مادر تو دنیا دیگه پیدا نمیشه
آی مردم هیچ خونه ایی بودن مادر نمونه ان شاءالله
صفای هر خونه ایی با مادره
فیض ببرند مادرانی که گریه کن حضرت زهرا سلام الله علیها بودن و زیر خاک رفتن.
فرزندان داغدیده. روی حرفم با شماست
یادگاری های مادر رو نگاه می کنین و گریه میکنین..
البته که وجود همه شما هم یادگاری مادره.
اما یکی از قشنگترین یادگاری های مادر چادر نماز مادره...
که همیشه بوی مادر داره
بوب مناجات مادر داره
بوی مهربونی مادر داره..
هرکی داغ مادر دیده ببخشه
هرکی سایه مادر بالاسر نداره ببخشه
آخه بعد از خدا بهترین سایه سایه پدر
مادرم بود.
چه در شادی، چه در غم یاورم بود
تمام هستی من مادرم بود
من از او زودتر می رفتم ای کاش
که دائم سایه اش روی سرم بود
مادره
خاک پای مادر بهشته
لبخند مادر بهشته
صدای مادر
نگاه مادر
وجود مادر بهشته
مادر دارا...اونایی این فرشته ی اسمونی رو تو خونتون دارین، امشب پیشونیشو ببوس بگو تو برام دعا کن مادر، خدا دعای تو رو میخره مادرم...
کار مادر دعا کردنه، کار مادر سوختنه،
یا زهرا،
دیدی مادر دعا میکنه، میگه منو زودتر از بچه هام ببر.
نمیتونم غم و غصه شونو ببینم.
این روزا خونه ی علی تو مدینه چخبره،،
روضه بخونم براتون، یه فرزند طاقت نداره مادر رو آشفته و مریض ببینه،
بیمارت ای علی جان، جز نیمه جان ندارد..
میلی به زنده ماندن در این جهان ندارد
یه نگاه به صورت زینب کرد، گفت
عزیزم
دیگر حسین را نتوانم بغل کنم
او هم به ناتوانی من گریه میکند
افتادند روی سینه مادر
حسن میگفت چشماتو باز کن
حسین گفت بامن حرف بزن
اما، امان از دل مولا،
گفت ، ای مسیحای علی اعجاز کن
جان زینب چشم خود را باز کن
ماندنت چون شمع آبم میکند
رفتنت خانه خرابم میکند،،،،
یا زهرا..
حسین کریمی نیا
نیم از عالم خاک
@khatmkhanimajma
ترحیم خوانی مجمع الذاکرین
#متن روضه ترکی_زبان_حال_زینب_کبری_سلام_الله_در_فراق_پدر _ به_ مادر_ بزرگوارش در فراق پدر
بقیع دن گل کوفه شهرینه گوز یاشیم دونوب قانه آی ننه
آتام ئولوب گل ننه بالا اوخشیاق یانه یانه آی ننه
ئولنده سن بش یاشیندا من باشیمه قرا سالموشام ننه
فلک سالوب آیری بیر قرا غم غم اوستونه آلمیشام ننه
سنه گیجه غسل ائدن ئولوب گل یامان گونه قالمیشام ننه
هایانداسان گل عم اوغلووا قورموشوخ عزاخانه آی ننه
یاناندا درگاهیمیز ننه قوللارین دشمن باغلیان ئولوب
سنون غمونده گجه گوندوز سینه سین ننه داغلیان ئولوب
بقیعده قبرون کنارونده هرگئجه سنه آغلیان ئولوب
اوگوزلر که آغلیوب سنه اولدی قانی پیمانه آی ننه
حسینون آغلور هایانداسان تسلیت ئوزون گل وئر اوغلووا
ئولوب سنی چوخ سوون علی گل ئوزون ننه اوخشا یارووا
بابام سنه چوخ عزا دوتوب سنده گل عزا دوت عم اوغلووا
سنه عزا ساخلیان ئولوب گل باتوبدی القانه آی ننه
اگر چه چاتمازدی دهریده بیر نفر اونا صبریده ننه
سنون غمون آلدی صبرینی یاندی آتش جبرده ننه
سنی گجه قبره تاپشوران یاتدی بو گجه قبریده ننه
بابامدا دویموشدی سن کیمی درد وغصه دن جانه آی ننه
بیر عمر غم غصه یورقونی بو گئجه ننه چاتدی ایمنه
قویولارا دردینی دیئن گلدی دردینی سویلدی سنه
یاراسین من باغلیانمادیم باغلا یاره سین سن ئوزون ننه
بو کوفه ده سن مدینه ده باتدوز هر ایکیز قانه آی ننه
✍️ احد عدلجوی تبریزی
.@khatmkhanimajma
💦💦🥀💦💦🥀💦💦
#متن شعر
@khatmkhanimajma
مادر مهربونم ، نزن آتیش بجونم
مرو ای مادر من مرو ای مادر من
آخر ای پرستوی شکسته پر
حالا که میری سفر منم ببر
بی تو تنها و غریب میشه بابا
بی تو آتیش می گیره دلای ما
ای همه دلخوشیم ، از غمت می کشیم
مرو ای مادر من مرو ای مادر من
بعد تو بابا غریب تر می شه باز
مثل شمع می سوزه با سوز و گداز
رو سرش سنگ و خاکستر می ریزند
نرو که بعد تو بیشتر می ریزند
مادرم مرو سفر ، من و این خونِ جگر
مرو ای مادر من مرو ای مادر من
تو تموم هستی تو دادی براش
زندگی و عمر تو کردی فداش
حالا غصه ی تو پیرش می کنه
دیگه از زندگی سیرش می کنه
مادرم بمون پیشم ، همیشه یادت می شم
مرو ای مادر من مرو ای مادر من
مادرم بعد تو ای بی قرینه
یه روزی میام پیشت از مدینه
از تو دل می شکنه و پهلوی من
می سوزونه سینمو عدوی من
من گل باغ توأم ، نیلی داغ توأم
مرو ای مادر من مرو ای مادر
@khatmkhanimajma
💦💦🥀💦💦🥀💦💦
#متن_شماره 1⃣
📜 #متن سالگـرد مــادری مـهـربــان
زنده_یاد زلیخا کوزه گر
🎤 بانوای دلنشین ذاکر اهل بیت:
کـربلایــی سیـدرســتم حــسینی
🕌مکان: مزار ییلاقی روستای کالج
@khatmkhanimajma
ناگفته ترین ترانه ام از بر بود انگار کمی زعشق بالاتر بود
وقتی که سروده های سحر خیز شدند شبگیر تمام واژه ها مادر بود
عجل امه سراغ ره گیرنه آخر خاموش کنه چراغ عمره آخر
کسی عزرائیل دس در نشونه همۀ وسه مردن اینه آخر
یااول الاولین و یا آخر الآخرین لاحول ولا قوه الا بالله العلی العظیم حسبنا الله نعم الوکیل نعم امولی و نعم النصیر
ما دیده به سوی ربّ سرمد داریم
حُبّ علی و تبار احمد داریم
مادام که ما را نَفَسی باقی هست
دل در گرو مِهر محمّد داریم
اشعار امام زمان
قلبم هزار پاره شد در هوای تو یا صاحب الزمان
هر پاره صفحه ایی است به مدح و ثنای تو یا صاحب الزمان
گیرم که لب ببندم و دم نیاورم
خیزد زبند بند وجودم نوای تو یا صاحب الزمان
داغی به دل نشست که یکسال گذشته است
مرهم بزن به زخم دلم با دوای تو یا صاحب الزمان
***
اشعار پندیات
عاقبت روزی مزار سرد من معبد دنجی برایت میشود
عکس من با آخرین لبخند من شاهد شب گریه هایت میشود
میگذاری سر به روی قبر من سنگ قبرم میشود دنیای تو
از تمام آنچه با هم داشتیم یاد من می ماند و فردای تو
مادر ای چشمه ی زلال حیات روح هستی تجلی حسنات
بر مقام تو می سزد مادر بهترین و رساترین صلوات
اشعار در سوگ مادر ( گل پونه ها ) شاعر سید حمیدرضا عزیزی
رفتی زدستم نور دیده
رفتی زدستم مادر قامت خمیده ای نوردیده
مادر بگو از نزد من رفتی کجا رفتی کجا
بی تو ندارد خونمون مادر صفا مادر صفا
ای داد و بیداد از فلک مادر کجایی (2)
من مادری در بر ندارم
آه ای خدا من سایه اش را سر ندارم مادر ندارم
ای مرغ شب چشمم لبریز خون لبریز خون
رسم جدایی اومده شد بوته ی یاسم خزون یاسم خزون
ای داد و بیداد از فلک مادر کجایی (2)
من رفته ام از زندگانی
در عمر خود خیری ندیدم دنیای فانی عزیزم این دار فانی
بی تو شدم مادر اسیر صید غمها صید غمها
رفتی زدنیا خونه بی تو شده تنها شده تنها
ای داد و بیداد از فلک مادر کجایی (2)
اشعار سوگ مادر ( کلاسیک )
مادر ، اون دیگه رفته مادر ، بر نمیگرده
مادر ، دلم خونۀ درده مادر ، شبم تاریک و سرده
مادر مادر مادر مادر
شب و نم نم بارون منو بغض خیابون
آره حسرت هجرت منو میکشه آسون
مادر ، اون دیگه رفته مادر ، بر نمیگرده
مادر ، دلم خونۀ درده مادر ، شبم تاریک و سرده
مادر مادر مادر مادر
هنوزم به پات اسیرم هنوزم برات بمیرم
بیا تا باگرمی دستهات دوباره جنون بگیرم
توی لحظه آخر دیگه حرفی نداشته
حتی یه یادگاری یجاش گریه گذاشته
@khatmkhanimajma
#ترحیم_خوانی_مجمع_الذاکرین
ادامه در #متن_شماره 2⃣
#متن روضه علی اکبر
#ختم جوان
بـزرگـت كـردم و خيرت نديدم
گلـي از گـلشن رويــت نچيدم
تو گل بـودي نه وقت چيدنت بود
جـوان بـودي نه وقت مردنت بود
عـزيـز مـن چه وقت رفتنت بود
چه وقت زير خاك خوابيدنت بود
عـزيـزم رفـتي و از مــا بريدي
بـه ســوي آسـمانها پر كشيدي
فلــك آخــر تـوانـم را گرفتي
ز دســتـم نـو جـوانم را گرفتي
خـدايـا بـي سرو سامانم امشب
اسيــر درد بـي پـايـانم امشب
گريز:
اگر شما ببينيد پدري كنار جسم بي جان جوانش ناله ميزند ، چه ميكنيد؟...
حتما به او تسليت مي گوييد ، اشك چشمانش را پاك مي كنيد ...
ولي بميرم براي پدري كه آمد كنار بدن پاره پاره ي علي اكبرش...
لالـه اش را ديـد پرپر روي خاك
قـطعه قـطعه ريز ريـز روي خاك
داد از كـف طـاقـت و از پـا فتاد
صورتــش بـر صـورت اكبر نهاد
گـل كــجا و صـدمه ي آهن كجا
من كــجا و خنده ي دشمن كجا
ديده بستي يا ز من دل كنده اي؟
دســت و پا زن تا ببينم زنده اي
كوفيان چه كردند؟ تسليت دادند؟ اشك چشمان حسين را پاك كردند؟ نه ، تا اين پدر صورت به صورت علي گذاشت صداي هلهلـه ي كوفيـان بلنـد شـد ،
ديدند بانويي مجلله از سوي خيمه ها آمد و زير بغلهاي حسين را گرفـت و بـه
خيمه برگرداند ، همه گفتند: اين زن را چه كسي مي شناسد؟ جواب آمد: ايـن
دختر علي ( زينب س) است...
مي خواهم بگويم اينجا زينب زير بغل برادر را گرفت ، اي كاش مَحرمي هم بود و زينب را تسليت ميداد ، كجا؟ آن زمان كه لب به رگهاي بريده ي حنجر برادر
گذاشته بود...
يـافـت آن گـل را ولي پرپر شده
پـاره پـاره پـيـكري بي سر شده
گفـت:آيـا يـوسـف زهــرا توئي
آن كـه مـن گم كرده ام آيا توئي
گرچه سر تا پاي تو بوسيدني است
ليـك يك جـا براي بوسه نيـست
@khatmkhanimajma
#کانال ترحیم خوانی
#متن روضه علی اکبر
#ختم جوان
بـزرگـت كـردم و خيرت نديدم
گلـي از گـلشن رويــت نچيدم
تو گل بـودي نه وقت چيدنت بود
جـوان بـودي نه وقت مردنت بود
عـزيـز مـن چه وقت رفتنت بود
چه وقت زير خاك خوابيدنت بود
عـزيـزم رفـتي و از مــا بريدي
بـه ســوي آسـمانها پر كشيدي
فلــك آخــر تـوانـم را گرفتي
ز دســتـم نـو جـوانم را گرفتي
خـدايـا بـي سرو سامانم امشب
اسيــر درد بـي پـايـانم امشب
گريز:
اگر شما ببينيد پدري كنار جسم بي جان جوانش ناله ميزند ، چه ميكنيد؟...
حتما به او تسليت مي گوييد ، اشك چشمانش را پاك مي كنيد ...
ولي بميرم براي پدري كه آمد كنار بدن پاره پاره ي علي اكبرش...
لالـه اش را ديـد پرپر روي خاك
قـطعه قـطعه ريز ريـز روي خاك
داد از كـف طـاقـت و از پـا فتاد
صورتــش بـر صـورت اكبر نهاد
گـل كــجا و صـدمه ي آهن كجا
من كــجا و خنده ي دشمن كجا
ديده بستي يا ز من دل كنده اي؟
دســت و پا زن تا ببينم زنده اي
كوفيان چه كردند؟ تسليت دادند؟ اشك چشمان حسين را پاك كردند؟ نه ، تا اين پدر صورت به صورت علي گذاشت صداي هلهلـه ي كوفيـان بلنـد شـد ،
ديدند بانويي مجلله از سوي خيمه ها آمد و زير بغلهاي حسين را گرفـت و بـه
خيمه برگرداند ، همه گفتند: اين زن را چه كسي مي شناسد؟ جواب آمد: ايـن
دختر علي ( زينب س) است...
مي خواهم بگويم اينجا زينب زير بغل برادر را گرفت ، اي كاش مَحرمي هم بود و زينب را تسليت ميداد ، كجا؟ آن زمان كه لب به رگهاي بريده ي حنجر برادر
گذاشته بود...
يـافـت آن گـل را ولي پرپر شده
پـاره پـاره پـيـكري بي سر شده
گفـت:آيـا يـوسـف زهــرا توئي
آن كـه مـن گم كرده ام آيا توئي
گرچه سر تا پاي تو بوسيدني است
ليـك يك جـا براي بوسه نيـست
@khatmkhanimajma
#کانال ترحیم خوانی
#متن سالگرد فوت مادر
یک سال از غروب ناباورانه عزیزمان گذشت،
دست تقدیر او را از باغ زندگی جدا کرد
و جز مشتی خاک بر ما باقی نگذاشت.
یک سال از پرواز معصومانه اش گذشت،
این یک سال را با یاد و بی حضورش
چه تلخ و مبهوت به پایان بردیم
و در فراقش چه خونها که از دل چکید
و چه اشکها که بر رخ دوید،
هنوز به یادش اشک میریزیم
تا شاید آرام گیریم
و با حضور یاران، رفتنش را باور کنیم
❈❈❈
روزهای دلتنگیمان را
به یاد خوبیها و مهربانیهایش سپری میکنیم
و سالگرد درگذشتش را با نثار فاتحهای
به روح پاکش گرامی میداریم
❈❈❈
یک سال است که طنین صدای گرمت در فضای خانه نمیپیچد
و ناباورانه جای خالیات را نگاه میکنیم و به آستانه در چشم دوختهایم
اما افسوس دیگر سعادت دیدار تو را نخواهیم داشت.
ای کاش میتوانستیم احساسمان را بیان کنیم.
اگر دریاها جوهر و درختان جملگی قلم گردند،
باز هم نمیتوانیم بزرگواری، فداکاری و ایثارت را بر صفحه کاغذ بنگاریم!
❈❈❈
یک سال از عروج ناباورانهات گذشت
این یک سال به ما بی تو یک قرن گذشت
دست تقدیر او را از باغ زندگی جدا کرده،
و جز مشتی خاک بر ما باقی نگذاشت
یک سال از پرواز معصومانهاش گذشت
این یک سال را با یاد و بی حضورش
چه تلخ و مبهوت به پایان بردیم
و در فراقش چه خونها که از دل چکید
و چه اشکها که بر رخ دوید
هنوز به یادش اشک میریزیم
تا شاید آرام گیریم
و با حضور یاران رفتنش را باور کنیم
❈❈❈
یک سال میگذرد و میسوزیم و به هر جا مینگریم، خاطرهای از مادر در خیال ما شکل میگیرد؛
یک سالی است که سنگ صبور خود را از دست دادهایم
و نگاه پاکش را دیگر نمییابیم.
چه سخت است فراق کسی که یاد و روحش همیشه در کنار ماست و او خود نیست.
❈❈❈
لالایی مادر مهربونم، لالایی مادر عزیزم.
راست میگن فرشتهها نمی تونن رو زمین بمونن.
جای فرشتهها تو آسمونه.
مادرم، یک سال از آسمانی شدنت گذشت. خانه بی نور شد…
❈❈❈
#شعر سالگرد فوت مادر
#سالگرد فوت مادر
#شعر سالگرد فوت مادر
❈❈❈
گذشته سالی و رویت ندیدیم
گلی از گلشن رویت نچیدیم
رسیده سالگرد تو ولی ما
به قدر سالها محنت کشیدیم
❈❈❈
اولین سالگرد پرگشودن توست؛
«حمد و سوره» گُلی به گلشن توست …
❈❈❈
کاش باشی و بتوان شامه پر کرد از بوی تو، ای شببوی شبهای بی بوی من
کجایی ای منِ من؟
کجایی ای من تا جانی دوباره بخشی این من را؟
بی تو این من تهی است، هیچ است و پوچ
با تو این من، من است
آری با تو ای مادرم…
❈❈❈
روزها رفت و گذشت و در اندیشه باز آمدنت،
لحظهها طی شد و مرد!
و نگاهم هر روز، باز هم با همه شوق، کوچهها را پایید.
مثل آن روز که میآمدی از دور … دریغ!
دل من در غم هجران تو ای خوبترین، چه بگویم، چه کشید …
آه یک سال گذشت مادرم و تو همچنان نیستی!
❈❈❈
سالی گذشت و باغ دلم برگ و بار نداشت
من ماندم و شبی که هوای سحر نداشت
متن سالگرد فوت مادر کوتاه
متن سالگرد فوت مادر کوتاه و سوزناک
❈❈❈
باورم نیست مادر رفتی و خاموش شدی
ترک ما کردی و با خاک همآغوش شدی
خانه را نوری اگر بود ز رخسار تو بود
ای چراغ دل ما از چه تو خاموش شدی
❈❈❈
نبودنِ تــو
فقط نبودنِ تو نیست
نبودنِ خیلی چیزهاست…
کلاه روی سَرمان نمیایستد!
شعر نمیچسبد…
پول در جیبمان دوام نمیآورد!
نمک از نان رفته!!!
خنکی از آب………….
” ما یکسال است که بیتو فقیر شدهایم ” مادر….
❈❈❈
💔 شعر سالگرد فوت مادر 💔
❈❈❈
مادر به تو سوگند که در این خانه خاموش
افسانه شادی و خوشی گشته فراموش
❈❈❈
متن سالگرد مادر فوت شده
شعر و متن سالگرد مادر فوت شده
❈❈❈
ز سر شد سایهات كوتاه، مادر
جهانم شد مصیبتگاه، مادر
سخن آموختی، رفتی، نمانده ست
مرا جز وای مادر! آه مادر
❈❈❈
💔شعر سالگرد فوت مادر 💔
❈❈❈
شنیدم بهشت هم برایت کم است
خوش به حالت
کاش من را هم میبردی
دلم برایت تنگ است
همیشه عاشقت هستم
شبها به خوابم بیا مثل هر شب
دوستت دارم مادر
❈❈❈
مادرم هجر تو اندوه و غم ماست هنوز
شد چهل روز فراق، غصه به دلهاست هنوز
دست مهرت زسرم کوته و بیچاره شدم
آرزوی رخ زیبای تو رویاست هنوز
#دو_بیتی
#متن ده تا دوبیتی در چهلم /پدر /مادر /برادر /یادوست که می توان در مجلس ختم استفاده کرد*
🖤🖤
*چهل روزه به غم بنشسته ام من*
*چوشیشه در غمت بشکسته ام من*
*کجایی ای همه دارو ندارم*
*طناب صبر را بگسسته ام من*
🖤🖤
*چهل شب شد که من چلّه نشینم*
*برای رفتن تو من غمینم*
*چهل روز که میگردم چو مجنون*
*از آنکه روی زیبایت نبینم*
🖤🖤
*اجل زهر جدائی ریخت زبانم*
*زکف بگرفت عزیز و مهربانم*
*چنان آتش گرفته پیکرمن*
*که سوخت از مغز سر تا استخوانم*
🖤🖤
*شده چهل روز که من شیدای یارم*
*چو یعقوب دیدن تو انتظارم*
*ولی دانم که افتاده جدایی*
*که تا روز قیامت بی قرارم*
🖤🖤
*دگر من ماندم و دریائی از غم*
*چهل روزه نمیآیی سراغم*
*دلم شور میزنه از این جدایی*
*که آتش زد اجل این بار به باغم*
🖤🖤
*کنار قبر تو من خیمه سازم*
*نشینم باتو گویم من ز رازم*
*از آن روزی که رفتی از برمن*
*شدم بیچاره و بعدت چه سازم*
🖤🖤
*چهل روزه که من صحرا نشینم*
*عزای یار خود من دل غمینم*
*همه گویند مگر مجنونی ای دوست*
*خدا داند که من مجنون ترینم*
🖤🖤
*خدایا دل مگر سامان ندارد*
*بر این داغ دلم درمان ندارد*
*چسازم از غم و داغ جدایی*
*تنم ان
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤