eitaa logo
ترحیم خوانی مجمع الذاکرین
17.1هزار دنبال‌کننده
448 عکس
186 ویدیو
25 فایل
پندیات/اشعارترحیم وروضه ازابتداتاانتهای مجلس ختم مادحین گرامی برای ارسال صوت مجالس خوددرکانال به این آیدی ارسال بفرمایید 👇 @khadeemeh110 @khatmkhanimajma #ترحیم_خوانی_مجمع_الذاکرین
مشاهده در ایتا
دانلود
امشب بیا یک سر به خوابم ماه تابان حالی بپرس از مادر پیرت پسر جان دیگر سراغ از ما نمی گیری، کجایی؟ شاید که یادت رفته قول زیر قرآن دست تو از وقتی به دست حوریان است کمتر می یفتی یاد این دستان لرزان تو همنشینی با جوانان بهشتی لطفی ندارد دیدن ما سالمندان شرمنده ام مادر دلم خیلی گرفته ناراحت از حرفم نشو رو برنگردان پیش سماور رو به رویایش نشسته مادربزرگ پیر من با چشم گریان چیزی نمی گوید ولی از چشمهایش میشد بفهمی در اتاقش هست مهمان دارد برایش چای می‌ریزد ولی او مثل همیشه لب نخواهد زد به فنجان عطر عجیبی خانه را پر کرده شاید عطر گلی باشد که مانده زیر باران   زبانحال @khatmkhanimajma
امشب روضه مو اینجوری شروع می کنم،روز مادرانو و همسران شهداست،مجلس به پاست به یاد بی بی اُم البنین مادرشهید،همسر شهید...امشب با یاد شهدا بریم درِ خونه ی اُم البنین...  شهید علی اکبر رضایی منش،سال شصت و دو مفقود شده در کردستان،تا الان مادرش دَرِ خونه رو نمی بنده،میگه:عزیزم از سفر میاد،پسرم بر میگرده..میگن:وقتی بارون میاد،از خونه میاد بیرون..بهش میگن: مادر!بیا سردِ...میگه:نه الان پیکر بچه ام زیر بارونِ...وقتی برف میاد،ازخونه میاد بیرون..مادر! مریض میشی،حالت بد میشه...میگه:شماها نمی فهمید،من مادرم،بدن بچه ام الان زیر برف و بورانه....  یه مادری هم مدینه منتظربود مسافرش برگرده،ولی نه مسافر خودش،از بچگی براش مادری کرده،حسینم! من خدمت گذار شمام.... گفت:اون مادر شهید،احمدش رفت،والفجر مقدماتی شهید شد،همسایه ها فامیل اومدن گریه می کردن،چیزی نمی گفت،عملیات بعد ابوالقاسمش رفت شهید شد،دو تا پسر داد،به شوهر گفت:چرا نشسته ای؟پاشو اسلحه ی بچه هام رو بردار،همه دارن آماده میشن، رفت،والفجر هشت شد،همه اومدن،زن ها اومدن،فامیل اومدن توی خونه،خیلی بی تابی می کردن،جوانات رو از دست دادی،شوهرت رو از دست دادی..میگن:یه وقت بلند شد به سینه میزد،می گفت:  تموم زندگیم مال حسینِ دلم همواره دنبال حسینِ  خودش رفت،توی اون حج خونین سال شصت و شش،گفته بود: حالا نوبت منِ،رفت،صف اول برائت از مشرکین شهید شد، "شهیده کبری تلخابی"...  عرض روضه من باشه،منم یه مادری رو میشناسم،همش صدا می زد:تموم زندگیم مال حسینِ.....  امشب مدینه ات رو بگیر،از بی بی اُم البنین مدینه بگیر،بری بین الحرمین،سر به دیوار بذاری براش روضه ی اباالفضل بخونی... این گدا سوی مدینه سفری میخواهد... تا بیاید حرمت راهبری می‌خواهد  سلام من به بقیع و به چهار قبر خرابش سلام من به بقیع و چهارقبر رفیعش  مرحوم مامقانی نوشته در کتاب تنقیح المقال...: وقتی بشیر آمد وارد مدینه شد،مردم رو جمع کرد،بی بی ام البنین آمد،بی بی جان! بچه هات رو کشتن....از حسینم چه خبر؟ دستای علمدار کربلا رو جدا کردن..از حسینم چه خبر؟ بی بی جان! نبودی عمود آهن به سر پسرت زدن... از حسینم چه خبر؟ بی بی جان با لب تشنه سر از بدنش جدا کردن... یه وقت صدا زد ای بشیر! " قَدْ قَطَّعتَ نِیاطَ قَلبی " بندهای دلم رو پاره کردی..." أولادی وَمَن تَحتَ الخَضراء کُلُّهُم فداءُ لأبی عَبدِاللهِ الحُسین " همه ی زندگیم فدای حسین...همه ی بچه هام فدای حسین...   تموم زندگیم مال حسینِ دلم همواره دنبال حسینِ ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
{بسم رب الشهداء والصدیقین} «هدیه به تمامی مادران گرامی شهدا» 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ قصــــهٔ داغِ  یک  شقــــایق را مــادر یک شهیــد می فهمــــد انتـــــظار و تـبِ  دقــــایــق را اشکِ چشمِ سفید می فهمــــد دیــده بودم که مــادری ، روزی لالــه اش را قـدم قـدم بوسیـد ردّ ِ پــاهـــای  آسمـــانـــی  را بر زمیــن ، بعدِ رفتنــش بویید دیده بودم چگــونه با حســرت بوســـه بر گـــونهٔ پســر می زد بعد از آن کار او فقـــط این بود بر مـــزاری مُـــدام ســر می زد چشم او چشــمه سار جاری بود از لبش نغمــــهٔ غزل می ریخت عطـــر ناب گـــلاب کاشـــان را روی سنگی بغل بغل می ریخت نذر تسبیــح می زد او هر بار نغمـــهٔ ذکرهــاش دل می برد گوهر چشــم خویش را انگار دانه دانه به رشتــه می آورد سالهــا رفتـــه از همــان ایــام حال،مادر در آن حوالی نیست گرچه مــادر ، نمــی رود امــا روی سنگ مزار، خالی نیست آسمـان ، سایه بر سرش دارد بـاد ، عطــر گـلاب می ریــزد جــای چشمــان خستهٔ مادر ابر ، بــاران نــاب می ریــزد بی خبــر نیستــم از آن مادر گاه سر می زنم به چشمانش اشک هـایــی گِــرِه زده  دارد روی گلبــرگ هـای دامــانــش بغض و فریادهــای تلــخش را پیش ما جای گریه ، می خندد راه هـــر گــونه ناسپـــاسی را بر دلش خاشـــعانه می بنـدد بر خطوطِ عمیقِ صـورتِ او ردّ ِ اشــک زلال جــــا مـانده بر تَــرَک های روی لبهـــایش آهِ ســــرد مــلال جـــا مانده پینـــهٔ دستهـــای ایـن مــادر لایــقِ بوســـهٔ کبـــوترهاست قامتش گرچه خَم شده ، اما زیر پایش همه صنوبرهاست گفتمـــش توی آخــرین دیدار در نمــازت کمی ، دعـایـم کن با دل عاشق و شکســتهٔ خود آرزوی خــوشـــی برایــم کـن مادرم ! آرزوی من این است تا خدا خواهد و شهید شوم لااقل با همـــه ، سیــاهیهـــام زیر پـای تو ، رو سفیـــد شوم از شهیــدت بخــواه در دنیــا "کیمیـــا"ی سعـــادت مـــا را در بهشــت خــدا کند امضــا پــای برگ شفـــاعت مـــا را 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ رقیه سعیدی(کیمیا) ۱۴۰۱/۱۰/۱۷ 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ @khatmkhanimajma
. m.e: شعر در وصف وختم و عزای مادران شهدای معظم ما داغدار ماتم ام الشهیدیم دل خون وگریان از غم ام الشهیدیم او مادر سرباز ثار الله عشق است ما در عزای اعظم ام الشهیدیم ماراشهیدش کرده دعوت تا بیاییم شکر خدا که محرم ام الشهیدیم مارا هراسی از قیامت نیست نیست محشر به زیر پرچم ام الشهیدیم باجان ودل جان را فدایی کرده مادر مبهوت عهد محکم ام الشهیدیم اری دعای اوبه ماهم آبرو داد ماچشمه های زمزم ام الشهیدیم ما غیرتی تر از همه اهل جهانیم ماتا قیامت پای بوس مادرانیم ماراهمه دنیا شناسد با شهیدان این راه ما پیوسته باشد تا شهیدان سرزیر بار ذلت دشمن نبردیم دادند این پیغام را بر ما شهیدان مدیون ایثارو گذشت مادرانیم هستی خود دادند یکجا با شهیدان عطر وگلاب و آینه ارید وقران چون دسته دسته آمدند اینجا شهیدان این مجلس پررونق ام الشهیداست حتما بخوانند روضه ی زهرا شهیدان حتما نظر برمجلس ماهم نمایند با آنکه دل کندنداز دنیا شهیدان اینان گشوده بال واز دنیا بریدند هم سفره اند باشاه عاشورا شهیدان حتما پسر بر مجلس مادر بیاید گریه برای روضه ی مادر نماید بر گرفته از کتاب بهترین نواهای ختم خوانی به تالیف حسین کریمی نیا
. "تقدیم به مادر شهیدان کربلا" مادر، سخن از عشقِ پاک و راستین است عشقی الهی که هُبوطش در زمین است وقتی که در نقشِ مقامِ همسری نیک مامِ شهیدی می‌شود این بهترین است فرزند اگر زیبا اگر چون ماه باشد در چشمِ مادر بیش از اینها نازنین است تا بشکفد کودک شود رعنا جوانی دلواپسی با مادرش هر دَم قرین است حالا اگر عباس باشد اسمِ فرزند ماهِ بنی هاشم به لطفش خوشه چین است این مادرِ نیکو صفت در پیشِِ زینب هر چند دلدارِ اميرالمؤمنين است، اما سخن با احترام از عشق گويد: گويد کنیزِ طفل هایی مه جَبین است بابَ الحَوائج می‌شود این مادرِ نور زیرا که با زهرایِ اطهر همنشین است گفتیم و گفتند از حدیثِ نینوا باز از هر زبانی این سخن اندوهگین است: وقتی بشیر از کربلا پیغام آورد هر جمله شد داغی کزان مادر غَمین است داغِ حسین بن علی در قلبِ مادر آنقدر سنگین است و داغ است و حَزین است، گویی پسرهایی ندارد جز حسین اش هر چند اسمش گفته اند: اُمُّ البَنین است .......... تقدیم به دو چشمش اشک بود و داد عالی امتحانش را بغل وا کرد و هی بوسید و راهی کرد، جانش را دلش آشوب اما تا خم کوچه تماشا کرد قدم ها و قد و بالای رعنای جوانش را بهار باغ را می دید و می دانست روزی هم تب تند رسیدن می دهد حکم خزانش را نمی دانست اما تا کجای قصه خواهد داشت برای هضم دلتنگی بعد از او توانش را کنار حوض خالی کرد بغض در گلو را ،آه مگر می شد بگیرد راه اشک بی امانش را گذشت از ماه و چشمانش به در خشکید اما باز نیامد ماه تا روشن نماید آسمانش را هوای شهر ابری شد تمام کوچه مشکی پوش خبر آمد مسافر کرده پیدا کاروانش را و مادر با دلی آکنده از غم چادرش را بست بگیرد حال در آغوش نعش قهرمانش را دو شب ده شب هزار و بی نهایت شب پر از حسرت گذشت اما نیاوردند حتی استخوانش را به سربندی ، پلاکی قانع است اما نمی گیرد چرا پایان خوبی فصل تلخ داستانش را شهید بی نشان آورده اند و بازهم رفته است مگر پیدا کند در بین این گلها جوانش را .
{بسم رب الشهداء والصدیقین} «هدیه به تمامی مادران گرامی شهدا» 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ قصــــهٔ داغِ  یک  شقــــایق را مــادر یک شهیــد می فهمــــد انتـــــظار و تـبِ  دقــــایــق را اشکِ چشمِ سفید می فهمــــد دیــده بودم که مــادری ، روزی لالــه اش را قـدم قـدم بوسیـد ردّ ِ پــاهـــای  آسمـــانـــی  را بر زمیــن ، بعدِ رفتنــش بویید دیده بودم چگــونه با حســرت بوســـه بر گـــونهٔ پســر می زد بعد از آن کار او فقـــط این بود بر مـــزاری مُـــدام ســر می زد چشم او چشــمه سار جاری بود از لبش نغمــــهٔ غزل می ریخت عطـــر ناب گـــلاب کاشـــان را روی سنگی بغل بغل می ریخت نذر تسبیــح می زد او هر بار نغمـــهٔ ذکرهــاش دل می برد گوهر چشــم خویش را انگار دانه دانه به رشتــه می آورد سالهــا رفتـــه از همــان ایــام حال،مادر در آن حوالی نیست گرچه مــادر ، نمــی رود امــا روی سنگ مزار، خالی نیست آسـمان ، سایه بر سرش دارد بـاد ، عطــر گـلاب می ریــزد جــای چشمــان خستهٔ مادر ابر ، بــاران نــاب می ریــزد بی خبــر نیستــم از آن مادر گاه سر می زنم به چشمانش اشک هـایــی گِــرِه زده  دارد روی گلبــرگ هـای دامــانــش بغض و فریادهــای تلــخش را پیش ما جای گریه ، می خندد راه هـــر گــونه ناسپـــاسی را بر دلش خاشـــعانه می بنـدد بر خطوطِ عمیقِ صـورتِ او ردّ ِ اشــک زلال جــــا مـانده بر تَــرَک های روی لبهـــایش آهِ ســــرد مــلال جـــا مانده پینـــهٔ دستهـــای ایـن مــادر لایــقِ بوســـهٔ کبـــوترهاست قامتش گرچه خَم شده ، اما زیر پایش همه صنوبرهاست گفتمـــش توی آخــرین دیدار در نمــازت کمی ، دعـایـم کن با دل عاشق و شکســتهٔ خود آرزوی خــوشـــی برایــم کـن مادرم ! آرزوی من این است تا خدا خواهد و شهید شوم لااقل با همـــه ، سیــاهیهـــام زیر پـای تو ، رو سفیـــد شوم از شهیــدت بخــواه در دنیــا "کیمیـــا"ی سعـــادت مـــا را در بهشــت خــدا کند امضــا پــای برگ شفـــاعت مـــا را 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ ✍ رقیه سعیدی(کیمیا) ۱۴۰۱/۱۰/۱۷ @khatmkhanimajma
. شعر در وصف وختم و عزای مادران شهدای معظم ما داغدار ماتم ام الشهیدیم دل خون وگریان از غم ام الشهیدیم او مادر سرباز ثار الله عشق است ما در عزای اعظم ام الشهیدیم ماراشهیدش کرده دعوت تا بیاییم شکر خدا که محرم ام الشهیدیم مارا هراسی از قیامت نیست نیست محشر به زیر پرچم ام الشهیدیم باجان ودل جان را فدایی کرده مادر مبهوت عهد محکم ام الشهیدیم اری دعای اوبه ماهم آبرو داد ماچشمه های زمزم ام الشهیدیم ما غیرتی تر از همه اهل جهانیم ماتا قیامت پای بوس مادرانیم ماراهمه دنیا شناسد با شهیدان این راه ما پیوسته باشد تا شهیدان سرزیر بار ذلت دشمن نبردیم دادند این پیغام را بر ما شهیدان مدیون ایثارو گذشت مادرانیم هستی خود دادند یکجا با شهیدان عطر وگلاب و آینه ارید وقران چون دسته دسته آمدند اینجا شهیدان این مجلس پررونق ام الشهیداست حتما بخوانند روضه ی زهرا شهیدان حتما نظر برمجلس ماهم نمایند با آنکه دل کندنداز دنیا شهیدان اینان گشوده بال واز دنیا بریدند هم سفره اند باشاه عاشورا شهیدان حتما پسر بر مجلس مادر بیاید گریه برای روضه ی مادر نماید http://eitaa.com/joinchat/3133210650Cbfe3d4343a
🏴 🏴 🏴 ✍شاعر:حسین ایمانی ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ غزل تقدیم به مادرِ شهید اُلگویِ صبر و عشق و وفا مادرِ شهید روحِ بلندِ نور و حیا   مادرِ شهید فرمانروایِ لشکرِ دلدادگیِ یار فانوسِ راهِ وصلِ خدا مادرِ شهید پرواز می‌کنند شهیدان به کویِ دوست بال و پرِ صعود و صفا مادرِ شهید آرامِ جان  فداییِ آرامشِ وطن غوغایِ بی‌صدا و ریا  مادرِ شهید بی چشم‌داشت نورِ دو چشمَش فدا کند در راهِ دین و خطِّ ولا  مادرِ شهید حالِ شهید اگر به اباالفضل رفته است اُمُّ‌البنینی است دلا  مادرِ شهید پایِ مزارِ پاره‌یِ جان ندبه‌خوان شده تا روزِ وصلِ عدل و بَقا مادرِ شهید @khatmkhanimajma
{بسم رب الشهداء والصدیقین} «هدیه به تمامی مادران گرامی شهدا» 🏴 ✍شاعر:رقیه سعیدی کیمیا ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ قصــــهٔ داغِ  یک  شقــــایق را مــادر یک شهیــد می فهمــــد انتـــــظار و تـبِ  دقــــایــق را اشکِ چشمِ سفید می فهمــــد دیــده بودم که مــادری ، روزی لالــه اش را قـدم قـدم بوسیـد ردّ ِ پــاهـــای  آسمـــانـــی  را بر زمیــن ، بعدِ رفتنــش بویید دیده بودم چگــونه با حســرت بوســـه بر گـــونهٔ پســر می زد بعد از آن کار او فقـــط این بود بر مـــزاری مُـــدام ســر می زد چشم او چشــمه سار جاری بود از لبش نغمــــهٔ غزل می ریخت عطـــر ناب گـــلاب کاشـــان را روی سنگی بغل بغل می ریخت نذر تسبیــح می زد او هر بار نغمـــهٔ ذکرهــاش دل می برد گوهر چشــم خویش را انگار دانه دانه به رشتــه می آورد سالهــا رفتـــه از همــان ایــام حال،مادر در آن حوالی نیست گرچه مــادر ، نمــی رود امــا روی سنگ مزار، خالی نیست آسـمان ، سایه بر سرش دارد بـاد ، عطــر گـلاب می ریــزد جــای چشمــان خستهٔ مادر ابر ، بــاران نــاب می ریــزد بی خبــر نیستــم از آن مادر گاه سر می زنم به چشمانش اشک هـایــی گِــرِه زده  دارد روی گلبــرگ هـای دامــانــش بغض و فریادهــای تلــخش را پیش ما جای گریه ، می خندد راه هـــر گــونه ناسپـــاسی را بر دلش خاشـــعانه می بنـدد بر خطوطِ عمیقِ صـورتِ او ردّ ِ اشــک زلال جــــا مـانده بر تَــرَک های روی لبهـــایش آهِ ســــرد مــلال جـــا مانده پینـــهٔ دستهـــای ایـن مــادر لایــقِ بوســـهٔ کبـــوترهاست قامتش گرچه خَم شده ، اما زیر پایش همه صنوبرهاست گفتمـــش توی آخــرین دیدار در نمــازت کمی ، دعـایـم کن با دل عاشق و شکســتهٔ خود آرزوی خــوشـــی برایــم کـن مادرم ! آرزوی من این است تا خدا خواهد و شهید شوم لااقل با همـــه ، سیــاهیهـــام زیر پـای تو ، رو سفیـــد شوم از شهیــدت بخــواه در دنیــا "کیمیـــا"ی سعـــادت مـــا را در بهشــت خــدا کند امضــا پــای برگ شفـــاعت مـــا را
{بسم رب الشهداء والصدیقین} «هدیه به تمامی مادران گرامی شهدا» 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ قصــــهٔ داغِ  یک  شقــــایق را مــادر یک شهیــد می فهمــــد انتـــــظار و تـبِ  دقــــایــق را اشکِ چشمِ سفید می فهمــــد دیــده بودم که مــادری ، روزی لالــه اش را قـدم قـدم بوسیـد ردّ ِ پــاهـــای  آسمـــانـــی  را بر زمیــن ، بعدِ رفتنــش بویید دیده بودم چگــونه با حســرت بوســـه بر گـــونهٔ پســر می زد بعد از آن کار او فقـــط این بود بر مـــزاری مُـــدام ســر می زد چشم او چشــمه سار جاری بود از لبش نغمــــهٔ غزل می ریخت عطـــر ناب گـــلاب کاشـــان را روی سنگی بغل بغل می ریخت نذر تسبیــح می زد او هر بار نغمـــهٔ ذکرهــاش دل می برد گوهر چشــم خویش را انگار دانه دانه به رشتــه می آورد سالهــا رفتـــه از همــان ایــام حال،مادر در آن حوالی نیست گرچه مــادر ، نمــی رود امــا روی سنگ مزار، خالی نیست آسـمان ، سایه بر سرش دارد بـاد ، عطــر گـلاب می ریــزد جــای چشمــان خستهٔ مادر ابر ، بــاران نــاب می ریــزد بی خبــر نیستــم از آن مادر گاه سر می زنم به چشمانش اشک هـایــی گِــرِه زده  دارد روی گلبــرگ هـای دامــانــش بغض و فریادهــای تلــخش را پیش ما جای گریه ، می خندد راه هـــر گــونه ناسپـــاسی را بر دلش خاشـــعانه می بنـدد بر خطوطِ عمیقِ صـورتِ او ردّ ِ اشــک زلال جــــا مـانده بر تَــرَک های روی لبهـــایش آهِ ســــرد مــلال جـــا مانده پینـــهٔ دستهـــای ایـن مــادر لایــقِ بوســـهٔ کبـــوترهاست قامتش گرچه خَم شده ، اما زیر پایش همه صنوبرهاست گفتمـــش توی آخــرین دیدار در نمــازت کمی ، دعـایـم کن با دل عاشق و شکســتهٔ خود آرزوی خــوشـــی برایــم کـن مادرم ! آرزوی من این است تا خدا خواهد و شهید شوم لااقل با همـــه ، سیــاهیهـــام زیر پـای تو ، رو سفیـــد شوم از شهیــدت بخــواه در دنیــا "کیمیـــا"ی سعـــادت مـــا را در بهشــت خــدا کند امضــا پــای برگ شفـــاعت مـــا را 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ ✍ رقیه سعیدی(کیمیا)
سلام مابه اشک دیدگان مادرشهید درود ما به صبربی اَمانِ مادر شهید سلام مابه دامنِ نجیب ولاله پرورش به قلب بی ریا ومهربانِ مادر شهید سلام مابه همّت وبه صبر زینبیِ او درود ما به قامتِ کمانِ مادر شهید سلام مابه خلوت وبه نالهٔ پسرپسر به هِق هِق وبه گریهٔ نهان مادرشهید سلام مابه خانه ای که ازشهیدخود بجز پلاک او ندارد هیچ نشان مادرشهید خبرچه داری از دلِ مادر جاویدالاثر پسر پسر نیفتد از لسانِ مادر شهید دلش همیشه بیقرارزبس کشیده انتظار خـبر بیـاوریـد از جـوانِ مـادر شهید تمام ماه وسال رابه انتظارمانده بود گرفته دوری پسر توانِ مادر شهید چه مادران که آرزوبه گوربرده اند ولی زجبهه بر نگشته پهلوانِ مادر شهید براه مکتب حسین به زینب اقتدا نمود بیا که زینبی شویم بسان مادر شهید عزیزترین عزیزشان فدای انقلاب شد به شکوه وانشد دمی زبان مادر شهید چه گریه هاکه کرده اندزداغ لاله هایشان کسی ندیده چشم خون فشان مادر شهید اگرچه داغ دیده اندغم فراق دیده اند نشدکسی که بشنود فغان مادر شهید نماد فخرو عزتند،چشم وچراغ ملتند گران بُـوَد بـرای مـا خزانِ مـادر شهید اگرچومادر شهید شویم منتظرهمه رسدامام عصرما به جان مادرشهید به نالهٔ اُم بَنین،به گریه های فاطمه مهدی فاطمه بیا،به جان مادر شهید درود«مداح»به پدر،مادرخیل شهدا سلام او به نام جاودان مادر شهید 🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
. m.e: شعر در وصف وختم و عزای مادران شهدای معظم ما داغدار ماتم ام الشهیدیم دل خون وگریان از غم ام الشهیدیم او مادر سرباز ثار الله عشق است ما در عزای اعظم ام الشهیدیم ماراشهیدش کرده دعوت تا بیاییم شکر خدا که محرم ام الشهیدیم مارا هراسی از قیامت نیست نیست محشر به زیر پرچم ام الشهیدیم باجان ودل جان را فدایی کرده مادر مبهوت عهد محکم ام الشهیدیم اری دعای اوبه ماهم آبرو داد ماچشمه های زمزم ام الشهیدیم ما غیرتی تر از همه اهل جهانیم ماتا قیامت پای بوس مادرانیم ماراهمه دنیا شناسد با شهیدان این راه ما پیوسته باشد تا شهیدان سرزیر بار ذلت دشمن نبردیم دادند این پیغام را بر ما شهیدان مدیون ایثارو گذشت مادرانیم هستی خود دادند یکجا با شهیدان عطر وگلاب و آینه ارید وقران چون دسته دسته آمدند اینجا شهیدان این مجلس پررونق ام الشهیداست حتما بخوانند روضه ی زهرا شهیدان حتما نظر برمجلس ماهم نمایند با آنکه دل کندنداز دنیا شهیدان اینان گشوده بال واز دنیا بریدند هم سفره اند باشاه عاشورا شهیدان حتما پسر بر مجلس مادر بیاید گریه برای روضه ی مادر نماید http://eitaa.com/joinchat/3133210650Cbfe3d4343a