eitaa logo
خاتون 🌺🍃
775 دنبال‌کننده
42 عکس
17 ویدیو
2 فایل
🍃از خاتون می‌گوییم؛ بانویی که اصیل است و شریف. و از دغدغه‌هایش؛ درباره‌ی خودش، خانواده‌اش و جامعه‌اش. و از قانون "حمایت از خانواده" که قرار است حامی‌اش باشد. اینجا خاتون‌های سرزمین‌مان از خودشان می‌گویند.🍃 اینجا هستیم 👇🏻 @h_mdarani @jenabeyas
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
... 🔺امروز رهبری در دیدار با مردم قم، از موضع‌گیری صریح و شجاعانه‌ی رئیس‌جمهور در برابر رژیم صهیونیستی و آمریکا تشکر کردند و گفتند: "دل مردم را شاد کرد." اما اول این بخش از صحبت‌هایشان هم جالب بود. گفتند: "آن کسانی که در مسائل فرهنگی، در مسائل اقتصادی، در مسئلۀ تورم، در مسئلۀ تولید، در مسئلۀ ارز، در مسائل فرهنگی، در مسئلۀ و غیره تصمیم می‌گیرند، توجه داشته باشند، ملاحظۀ خواسته آمریکا، مواضع آمریکا، مواضع صهیونیست‌ها را نکنند. ملاحظۀ منافع کشور را بکند، ملاحظۀ منافع جمهوری اسلامی را بکنند." ۱۴۰۳/۱۰/۱۹ به نظرتان اینکه آقا بین این همه‌ مسئله‌ی فرهنگی دست روی حجاب گذاشتند، آیا هدفی دارند؟! @khatooonjan 🪴ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ خاتون، خانه‌ی روایت‌‌‌های بانوی ایرانی است از قانون حمایت از خانواده... با ما همراه باشید.👇🏻 https://eitaa.com/khatooonjan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
این راهش نبود! دستش را زده بود به کمر. آمد توی صورت زن همسایه: "هان؟ هان؟ پس کو پلیس‌تون؟!" زن همسایه نگاهش کرد و گفت: "می‌یادش." دختر زبانش را بین لب‌ها گذاشت و صدای زننده‌ای درآورد. زن صورتش را چرخاند طرف پیرزن کناری. انگار ندیده، گفت: "نیم‌ساعت پیش زنگ زدند پلیس؛ اما هنوز نیومده!" همسایه‌ها جمع شده بودند زیر تابلوی کوچه کلباسی. پیرزن گفت: «خدا رحمت کنه قدیمیا را، زمان پهلوی توی این محل زن بی‌حجاب هم رد نمی‌شد، همه از حاجی‌کلباسی حساب می‌بُردن.» چند تا از مردها نزدیک رفتند و خواستند با پسری که همراه دختر بود حرف بزنند. دختر پرید وسط و دست دوست‌پسرش را گرفت: "ما فقط می‌خوایم پلیس بیاد، با هیچ‌کس حرفی نداریم." مدتی بود می‌آمدند پشت دیوار عقب‌نشینی‌شده‌ی خانه‌ی همسایه و بی‌محابا و بی‌ملاحظه ابراز علاقه می‌کردند به‌هم. مرد همسایه تذکر داده بود: "لطفاً اینجا نایستید!". می‌توانستند سوار موتورشان بشوند و بروند اما گوش نکردند. دختر فحش‌ داد و گفت: "دوست دارم با دوست‌پسرم اینجا باشم، به شما چه؟! نگاه نکنید شما، داریم حرف می‌زنیم." حرف نبود فقط. چند ماه است می‌آیند اینجا. بیشتر اهل‌محل می‌شناسند‌شان. کارهایشان خارج از عرف و حیاست. ماشین پلیس یک ساعت بعد آمد. دختر دوید سمت ماشین و شکایت کرد: "من اینجا ایستاده بودم با دوست‌پسرم حرف می‌زدم که اینا اومدن دعوا درست کردن." پلیس پرسید: "دوست‌پسرت کو؟!" دختر نشانش داد. _ هر دوتاتون سوار ماشین بشین. سوار شدند و رفتند. اهالی محل هنوز ایستاده‌‌بودند که ماشین پلیس دوباره پیچید توی کوچه. یکی از زن‌ها گفت: "من که گفتم دختره مال این خونه‌ست." دختر را تحویل خانواده‌اش دادند و رفتند. مادر دختر کشیده‌ی آبداری حواله‌ی پسر کرد و دخترش را کشید توی خانه. هرکسی رفت سر کار و‌ زندگی خودش. به جز آن کشیده‌ی آبدار که نه حق پسر جوان بود و نه نیروی بازدارنده‌، هیچ کنش و واکنشی نسبت به بی‌حیایی علنی صورت نگرفت. انگار هیچ قانونی نیست یا اجرا نمی‌شود و دختر این را بهتر از همه می‌دانست. مرد همسایه از پشت پنجره به عقب‌نشینی پشت دیوار خانه‌اش نگاه کرد. کسی آنجا نبود. با خودش گفت: "ولی این راهش نبود!" ✍زینب سنجارون @khatooonjan 🪴ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ خاتون، خانه‌ی روایت‌‌‌های بانوی ایرانی است از قانون حمایت از خانواده... با ما همراه باشید.👇🏻 https://eitaa.com/khatooonjan
🌱 "لو أني لستُ أحبكِ أنتِ فماذا أحِبُّ؟!" اگر شما را دوست نداشته باشم، پس چه‌چیزی را دوست داشته باشم؟! صلی‌الله علیک یا اباعبدالله♥️ 🌱 @khatooonjan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
... 🪴🌱🪴🌱 یک وقتی چند سال قبل در یک جمع یک نفر از من پرسید: "شما در قضیّه‌ی زن در مقابل غرب چه دفاعی دارید؟" من گفتم: ‌ "من دفاع ندارم، من حمله دارم! آن‌ها باید دفاع کنند، آن‌ها باید جواب بدهند. زن را تبدیل به کالا کردند. دفاع؟! من دفاع نمی‌کنم. ما ‌مدّعی هستیم در قضیّه‌ی زن.‌‌" 🪴🌱🪴🌱 ✍ سیدعلی‌خامنه‌ای، ۱۴۰۱/۰۵/۰۵ @khatooonjan 🪴ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ خاتون، خانه‌ی روایت‌‌‌های بانوی ایرانی است از قانون حمایت از خانواده... با ما همراه باشید.👇🏻 https://eitaa.com/khatooonjan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مسیر روشنگری را مسدود نکنید شیوه‌ی شارلاتان‌های مطبوعاتی دهه‌های هفتادوهشتاد یادتان هست؟! آن سال‌ها، روز‌نامه‌های زنجیره‌ای روی موضوعی متمرکز می‌شدند تا هرکه یا هرچه را خواستند بالا ببرند و هرکه و هرچه را خواستند زمین بزنند. یک‌جور لابی‌کردن توی تیترزنی و یادداشت‌‌نویسی و موضع‌گیری. حالا هم همان‌‌ها در مطبوعات و فضای مجازی با همان شیوه درحال فعالیت‌اند. از وقتی بنا شد "قانون حمایت از خانواده" ابلاغ شود مجازی‌های در واقع حقیقی، در برابر آن گارد گرفتند؛ هرجا کسی دفاع کرد، انواع برچسب‌ها را به او زدند. برخی متهم شدند به زمان‌نشناسی؛ برخی دیگر شدند سربازان موساد؛ گروهی دیگر متحجر و... سیل تهمت‌ها و تخریب‌ها و حتی تحقیرها بود که سمت مدافعان "قانون حمایت از خانواده" روانه شد. معمولاً وقتی این‌گونه موج‌ها شکل می‌گیرد، هدفشان غالب‌کردن نظر کارفرمایان پشت‌صحنه و انسداد مسیرهای روشنگری و تبیین موضوع است؛ بدون اینکه به طرف مقابل اجازه‌ی دفاع داده شود. آن‌قدر هجمه‌‌هایشان سنگین بود که بعضی مدافعان حجاب را هم به شک و تردید انداخت: "آیا واقعاً ابلاغ این قانون در شرایط فعلی لازم است؟!" این درحالی است که مدافعان قانون، شرایط جامعه و برنامه‌های نرم دشمن را دیده‌اند و اصرار بر قانون‌مندی و نظام‌مند‌شدن حریم‌های اجتماعی را دارند. هیاهوها غلبه کرد و در بدعتی عجیب و خلاف، ابلاغ "قانون حمایت از خانواده" که یک روز هم اجرا نشده است، به تعویق افتاد تا دولت روی قانون اصلاحیه بدهد! تمام کسانی که آن هیاهوها را به راه انداخته بودند، در برابر این بدعتِ خلاف قانون سکوت کردند. اما مقام معظم رهبری روز نوزدهم دی‌ماه، در دیدار مردم قم با اشاره به این موضوع فرمودند: "آن کسانی که در مسائل فرهنگی... در مسئله‌ی حجاب و غیره تصمیم می‌گیرند، توجّه داشته باشند که ملاحظه‌ی خواسته‌ی آمریکا، مواضع آمریکا و مواضع صهیونیست‌ها را نکنند، ملاحظه‌ی منافع کشور را بکنند، ملاحظه‌ی منافع جمهوری اسلامی را بکنند." حالا مجلس و دولت در برابر امر ولی قرار دارند. آقا، نعوذبالله، نه سرباز موساد است، نه زمان‌نشناس، نه متحجر و نه شایسته‌ی هیچ‌کدام از صفاتی که به مدافعان قانون نسبت دادند. آقایان مسئول! از مواضع صهیو‌نیست‌ها و آمریکا درباره‌ی مسئله‌ی حجاب اطلاع دارید؟! لطفاً! لطفاً! خلاف آن عمل کنید. ✍سنا بانو @khatooonjan 🪴ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ خاتون، خانه‌ی روایت‌‌‌های بانوی ایرانی است از قانون حمایت از خانواده... با ما همراه باشید.👇🏻 https://eitaa.com/khatooonjan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خربزه‌ خوردن، لرز دارد به ستون در تکیه‌ دادم. منتظر ماندم دکتر برود داخل اتاق لیزر بالای سر دخترم.‌ دکتر گفته: "زگیل ریشه کرده، باید آن را خشکاند." موقع پرکردن فرم پذیرش هم، منشی گفت: "ویروس آن مسری است! باید بیشتر مواظبت کنید." باورم نشد. مسری‌بودنش را می‌گویم. خودم را مشغول خواندن پوسترهایی کردم که توی دالان زده‌اند.‌ صدای حرف‌زدن منشی با خانم دیگری از داخل اتاق می‌آمد. بدون اینکه بخواهم صدایشان را می‌شنیدم. -حالا من شدم مادر بچه‌ی نداشته. - واسه چی؟! - واسه اینکه هیچ‌کدومشون قبول نمی‌کنن. زن‌ِ اولش، چشم‌تو‌چشم داداشم گفت: "عوض ظلمی که بهم‌ کردی، سختی بچه به گردنت باشه تا بی‌حساب بشیم." اما به‌جای داداشم، سختی‌اش افتاد روی دوش ما. چون زن تااااازه رسیده‌اش، هم گفت: "تو خونه‌ای که بچه باشه، من نمیام!" داداشم هم پای لرز خربزه‌ای که خورده بود، نشست. هر چند، تقصیر خودش بود که توی ادا و اطوارهای خانوم گیر کرد! -ای بابا.... چرا تاوان خطای یکی دیگه را تو و مامانت باید بدین؟! صدای زن دوم است که آرام‌تر حرف می‌زند. خانم منشی ادامه داد: "والا، چی بگم. دخترهمسایه‌ی قدیمی‌مون بود. بعد از چند سال دیدمش. اومده بود اینجا. منم تازه مشغول کار شده بودم. اون‌موقع که کلینیک‌ها فقط حذف موهای زائد انجام می‌دادن، اومده بود دنبال خط چشم و لب! ببین داداش من با کی طرفه. بعدها که دوباره دیدمش، اول نشناختم. خیلی عوض شده بود. چشم و لبش را تتو کرده بود.‌ حالا اومده بود مطبمون برای تزریق ژل. بلندبلند از خودش و کارهایی که برای زیبایی انجام داده بود، حرف می‌زد. انگار داشت برای مردم گزارش کار می‌داد. با یه ادا و اطواری از تتوش حرف می‌زد که همه برگشته بودن خانوم را نگاه می‌کردن.‌ جالب بود که همه‌اش هم می‌گفت: دوستام میگن یه دستی به سر و روت بکش... دوستام میگن صورتت خیلی بی‌حال شده... دوستام میگن... داداشم که می‌اومد دنبالم، همین‌جا دیدش. با همین اداهاش داداشم را خر کرد تا زنش را طلاق بده و عفریته‌خانوم را بگیره." خانم دوم به شوخی گفت: "حالا قشنگ شده بود؟!" منشی با عصبانیت جواب داد: "انگار حالیت نیستا... قشنگی اون به قیمت این شده که من و مادرم به‌خاطر دلسوزی برای این بچه، باید جور زندگی داداشم را بکشیم. به داداشم گفته: "همون موقع که درگیر تیپ و قیافه‌ی من شدی، باید فکر اینجاش را می‌کردی." داداشم خودش می‌دونست چه خبطی کرده، رو انداخت به ما. مادرم را که خودت دیدی، جون نداره. مجبورم من به کارهاش برسم!" گفت‌وگوی منشی و خانم به اینجا رسیده بود که صدای زنی میان‌سال، حرفشان را قطع کرد. نگاهم را روی پوسترهای رنگارنگ جراحی زیبایی گذراندم. زن میان‌سال با احوال‌پرسی گرمی، آشنایی داد و گفت: "پارسال، اومدم پیشتون عمل انحراف بینی انجام دادم. یادتون هست!" نفهمیدم بالاخره او را به جا آورد یا نه؛ ولی با لحن خیلی گرمی تحویلش گرفت. وضعیت بینی‌اش را پرسید. بعد هم، از عمل‌های جدیدی که برای زیبایی انجام می‌دادند گفت. مثل کارمند مشتری‌مدار که آخرین محصولات و خدماتش را معرفی می‌کند! زن هم بدش نمی‌آمد اطلاعاتش کامل شود، سوالاتی پرسید. دقت کردم، هر‌چه توضیح می‌داد، اصلاً عمل‌ها و جراحی‌های لازم برای سلامت نبود. همه را که لیست می‌کردی، باید بالایش می‌نوشتی: "لیست جراحی‌های  غیرضروری!" نمی‌دانم لابه‌لای آن همه تبلیغات، به حال‌ و روز خودش هم فکر می‌کرد و بلایی که این سبک زندگی‌ سرشان آورده یا خودش را یک استثنا می‌دانست؟! زن، چشم از توضیحات او برنمی‌داشت. منشی همین‌طور که داشت تبلیغاتش را تمام می‌کرد، با ناز و عشوه‌ای گفت: "امیدوارم زودتر ببینمتون؛ برای ژل، بوتاکس، ان‌شاءالله برای تزریق چربی." گفت‌وگوی خانم‌ها ادامه داشت که دکتر در اتاق را باز کرد و بیرون آمد. جلو رفتم و دست دخترم را گرفتم. دکتر گفت: "نوبت ترمیمِ هفته دیگه فراموش نشه." ✍ یکی از همین مردم @khatooonjan 🪴ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ خاتون، خانه‌ی روایت‌‌‌های بانوی ایرانی است از قانون حمایت از خانواده... با ما همراه باشید.👇🏻 https://eitaa.com/khatooonjan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا