وجدان شهروندیمان دیشب بیدار شده بود و تا شوفاژهای هال و پذیرایی را خاموش نکرد ، آرام نگرفت.
زیر درهای اتاق خواب را کیپ کردیم که گرمای اتاق یک ذره هدر نرود و در مصرف گاز هم صرفه جویی کرده باشیم.
اما سرخوشی شهروند متعهد درونمان خیلی طول نکشید، یک ساعت به اذان بیدار شدم و دیدم از سرما خوابم نمی برد.محض محکم کاری مادرانه روی همهی اهل خانه پتوی اضافه کشیدم.
تف به ریا دیدم صحنه خیلی احساسی است و وقت عبادت خالصانه است به همین خاطر پاشدم رفتم آشپزخانه را تمیز کردم !!
با خیال راحت هم تق و توق کردم ،می دانستم همه پشت درهای بسته و زیر دولایه پتو خواب سواحل کیش و قشم را می بینند.
سرما و گرسنگی بد جور پیچیده بود به دست و پایم.
همه به خاطر برودت هوا تعطیل بودند، حیف بود صبحانه را تک خوری کنم ،یک سیب از توی یخچال برداشتم و دوتایی همدیگر را بغل کردیم تا گرم شویم.
اندیشه های گرم و مهربان می آمد توی کله ام و تندتند پست ادبی تولید میکرد،حیف قلم و کاغذ و گوشی دورتر از آن بود که دوام بیاورند و مغز یخ زده ام همه چیز یادش رفت.
خدا به دادم رسید که آب گرم بود وگرنه احتمالا همان دو رکعت نماز صبح هم به کمر یخ زده ام می خورد و می شکست.
گفتم محض خالی نبودن عریضه یه چیزی نوشته باشم حداقل ریای بین الطلوعین مان حیف نشود.😂
خلاصه که دوستان قطع شدن گاز به همین سادگی می تونست واقعی باشه!
دینگ دینگ بیمه نمی دونم چی چی😳
✍ #مریم_محمدی
〰〰〰〰
#خط_روایت
#صرفه_جویی
#گاز
〰〰〰〰
@khatterevayat
☘﷽
〰〰〰〰〰
#زندگی
ماماننویسنده
حوا خانم، اولین مامان عالم همهی مشقها را میداد باباآدم بنویسد. تا همین چند سال پیش شمسی هم مامانها خیلی خودشان را درگیر نوشتن نمیکردند.
اولهای مدرنیته یک دسته از خانمها که افتاده بودند توی دوراهی بین مامان بودن و کارهای مهم، چون هیچ جوره آب کارهای مهم با مامان بودن توی یک جوب نمیرفت، تصمیم گرفتند مامانی را کلاً حذف کنند و به کارهای مهم بپردازند.
آن دسته هم که مامان بودن را انتخاب کرده بودند، دستشان به کارهای مهم نمیرسید و میگفتند اَخ اَخ بو میدهد.
این روزها در پی تولد کد رشتههای ترکیبی مثل مدیریت سازه، مکاترونیک، دکتر خلبان، گیاهپزشک بازیگر و غیره، یکرشته نوظهور هم به لیست کنکور اضافهشده به اسم مامان نویسنده!
این رشته را پیروان آیین همان مامانهایی که اسمشان مامان ملاصدرا و مامان مدرس بود شکل دادند و تصمیم گرفتند در این دوره آخرالزمانی خودشان را همزمان برای المپیکهای حرکتی و نوبلهای علمی کاندید کنند.
انصافاً اینگونه خاص از همه این ترکیباتی که تا حالا باهم قاتى شده بودند همگونتر بود. یکجورهایی انگار خود خدا اینگونه را برای ابتر نماندن آفرینش این زمانه قریشقاشمیش آفریده است.
هم نویسندگی، هم مامانی هردویشان در کار خلق اثرند. از متنهای خلاق گرفته تا بچههای خلاق
در این دوره اگر مامان بشوی یعنی از سد «چرا ازدواج کردی؟» و پیدا کردن زوج مناسب گذشتهای و بعد به وجدان بیدار جامعه هزار جور جواب پس دادهای که «پس اینهمه درس خواندی که آروغ بگیری؟!» و «کارت چه میشود؟»
تازه آنوقت باید بروی دو تا فوقلیسانس و دکتری برنامهریزی و روانشناسی بگیری که بین کار و همسر داری و فرزند پروری تعادل برقرار کنی و همزمان یک فرصت مطالعاتی تغذیه سالم و روانشناسی خلاق و نوجوان پرخاشگر و بیستتا نوبت مشاور رزرو کنی تا سلامت روان داشته باشی و دستهگلی درست کنی که هیچ دکتر و روانشناسی نتواند از تویش عیب و ایراد دربیاورد.
حالا فکر کن در این وانفسا اعجوبهای که همه این مراحل را رد کرده و پنج شش تا خرده سفارش حیاتی بچههایش را بهجا آورده یکوقت چندثانیهای گیر آورده که تجربههای زیستهاش را بنویسد.
در همان چند ثانیه برود از عمق تاریخ از احساس حوا و آسیه بنویسد، از اضطراب مریم و فاطمه (س) بنویسد. برود، دغدغههای مادرانه را از تمام سرزمینها بیاورد برای مامان قرن 21 آرایش کند تا درین بلبشوی رسانه دلش برای مادری غنج برود و همهی سختیهای زندگی برایش شکر شود. مامان نویسندهها آفریده شدند تا عمق عشق مادرانهای که خدا آفریده بود در حلقوم جهان گیر نکند. تا بعد 7500 سال احساس مادرانه حوا گم نشود. روز مادر برای مامان نویسندهها یکجور دیگری مبارک است.
✍🏻 #مریم_محمدی
〰〰〰〰〰
#خط_روایت
#روز_مادر
🔻روایتهای خود در مورد دغدغههای زندگی را برای ما ارسال کنید.
〰〰〰〰〰
@khatterevayat