ما برای نعمتِ دین ؛
زیر دِین خیلیها هستیم...
اسفند ۱۳۶۳ ، عملیات بدر
ﺍﻧﺘﻘﺎﻝ ﭘﯿﮑﺮ ﺑﯽﺟﺎﻥ ﻗﻬﺮﻣﺎﻧﺎﻥ ﻭﻃﻦ
ﺑﻪ ﭘﺸﺖ ﺟﺒﻬﻪ ؛ پیکرهایی که با طناب
بسته شدند تا به بیرون نیافتند ...
عکاس: بهرام محمدی فرد
#یاد_کنید_شهدا_را_باصلوات
👇نشانی ما👇
" خيمة الشهداء "
🆔 ایتا: @kheime_shohada110
💐
#تپهجاویدیورازاشلو ۱۵۵
خاطرات#شهید_مرتضی_جاویدی
به قلم اکبر صحرایی
6⃣8⃣ بخش هشتاد و ششم: خط اول
۲ مهر ۱۳۶۲
بعد از ظهر مرتضی پس از معاینهٔ زخمها و باز کردن گچ دستش، از شیراز برگشت و داخل حیاط گلی نشست و صدایم کرد: آمنه، یه سوزن برام میآری؟
سوزن را که آوردم، چراغ نفتی جلوش روشن بود. گفتم: میخوای لباس بدوزی!
خندید. گفتم: تو این گرما، چراغ روشن کردی!
رفتم توی آغل و از بز شیر دوشیدم. وقتی برگشتم، سرپایین مشغول بود. نزدیکش شدم. کنارش روی یک تکه مقوا، چند تا ترکش خون آلود دیدم؛ تنم ریش ریش شد! داشت با سوزن ترکشهای کوچک تنش را از زیر پوستِ دست در می آورد. سوزن دودزده را که دوباره روی آتش گرفت، گفتم: مرتضی، چیکار میکنی؟
جا خورد و تند خودش را جمع و جور کرد. لبخند زد و گفت: عمل جراحی سرپایی انجام میدادم!
_آخه مرد، عفونت میکنه!
_اینا توی پوست رفتن!
_انصافاً بگو بدونم چه بلایی سرت اومده مرتضی؟!
_چیزی نیست دختر خاله!
یاد حرف علی الوانی افتادم: مواظب مرتضی باش، تو مسیر چند بار حالش به هم خورد!
گفتم: کاری داری، چرا پنهون میکنی!
وقتی اشکهایم را دید، گفت: باشه، برو یه مقدار آب گرم بیار تا چند تا خراش رو بشورم!
رفتم و آب جوش گذاشتم و آوردم. کنار حوض سیمانی نشسته بود. پیراهنش را که از تن درآورد، با صدای لرزان پرسیدم: اینا چیه مرتضی...
_قربونت بشم، ترکشه!
تعداد زیاد زخمهای پشتش متحیرم کرد و به جرأت میگویم جای سالم توی تنش نبود! بعضی بخیه شده بودند و بعضی هم نشده بودند! دنیا دور سرم چرخید. گفتم: باید بری بیمارستان!
_دیدی نمیتونی پرستار باشی! معلومه زخم ندیدی!
چند روز بعد، هنوز جراحت زخم هایش خوب نشده بود که صبح صدایم کرد: ساک رو ببند، عصر باید برگردیم اهواز!
لبخند که زدم، ادامه داد: شیراز رسیدیم، من میرم زرقان و شما با خانوادهٔ آقای ستوده و الوانی میری اهواز، من خودم رو بعد میرسونم!
_چرا زرقان؟ نکنه همون دید و بازدید از خونوادهٔ گردانت!
_آمنه داری خودت یه پا میشی کادر گردان فجر ها! یکی از بچه های گردان زیاد اصرار کرده، قولش دادم یکی، دو روز رو به اتفاق بدیهی برم اونجا!
_با زخمت مشکلی نداری؟!
نفس عمیقی کشید.
_عشق میکنم با این زخما! حالا برو دست و پات رو جمع کن!
زمان خداحافظی از مادر و پدرم، نصیحت کردند: اهواز هر روز داره بمبارون میشه، خطرناکه!
گفتم: اگه میتونستم، تا خط اول هم با مرتضی میرفتم.
عصر، همراه خانوادهٔ الوانی، ستوده و نورافشان سوار لندکروز خاکی رنگ شدم و به طرف شیراز رفتم. بین راه، مرتضی و بقیه انجیر تازه و خربزه خریدند و شروع کردند به خوردن انجیر و شوخی کردن.
توی مسیر کم کم حال الوانی به هم خورد و انگار انجیرها به او نساخت! مرتضی و ستوده، خربزه را قاچ زدند و تعارف کردند. الوانی که نمیتوانست بخورد، گوشهای ساکت کز کرده بود. آنها هم میخوردند و پوست آن را به علی الوانی میزدند و میگفتند: خوش به حال خودمون که سالم هستیم!
الوانی هم سکوت را شکست و با صدای بلند به مرتضی گفت: برو بچهدهاتی، به همه میگم پیش حضرت امام آبروی ما رو بردی!
مرتضی نگاهی به من انداخت و نگاهی به الوانی. نگاهش پُر از التماس بود.
الوانی هم که نقطهٔ ضعف او را پیدا کرده بود، ادامه داد: آخه من میخوام بدونم محسن رضایی فرماندهٔ کل سپاه، چیکارهٔ تویه که مثل پسرخاله ها صداش میزنی محسن؟!
همه خندیدند. مرتضی پوست خربزهٔ توی دستش را پرت کرد طرف الوانی! آتش بس که شد، بلافاصله حرف مردم در مورد مرتضی و روزنامه و مصاحبه و استقبال، پیش چشمم مرور شد. گفتم: این قصه ها چیه آقای الوانی میگه!؟
از نو مرا سردواند.
_شوخی میکنه!
_دیدار خصوصی با امام و فرماندهٔ سپاه؛اینا شوخیه؟!
ناچار شد در حد مختصر برایم تعریف کند: عملیات والفجر دو به خاطر موفقیت گردان، بچه های گردان رو بردن پیش امام.
حرفش را قطع کرد. گفتم: همین!؟
_همین!
شیراز مرتضی پیاده شد و به طرف شهر زرقان رفت.
👇نشانی ما👇
" خيمة الشهداء "
🆔 ایتا: @kheime_shohada110
25.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴 السلام علیک یا جعفر بن محمد الصادق عليه السلام
🏴 امام صادق علیه السلام می فرمایند: أحبُّ إخوانی الیَّ مَن أهدی الیَّ عیوبی.
بهترین دوستان من کسانی هستند که عیب های مرا به من هدیه می کند.
◾️بیان چند نکته:
🔹هیچ گاه آدمی خودش را پاک و مبرّی از عیب و نقص نداند.
🔸انسان باید همیشه به دنبال پیدا کردن نقاط ضعف خود باشد.
🔹اگر نقطه ضعفی در خود دید به دنبال اصلاح آن برود.
🔸نسبت به دوستان و اطرافیان خود بی تفاوت نباشیم.
🔹هر زمان خواستیم به دیگران تذکری بدهیم بهترین قالب و روش تذکر را انتخاب کنیم.
🔸طوری تذکر دهیم که طرف مقابل از شنیدن آن نه تنها ناراحت نشود بلکه خوشحال شود همانگونه که از دریافت هدیه خوشحال میشود.
🔹زمانی که فردی به دوست خود تذکری میدهد بیشترین سود را کسی می برد که گیرنده تذکر است، چرا که با برطرف کردن نقطه ضعف خود، یک گام رو به پیشرفت و تکامل حرکت کرده است،پس باید ممنون تذکر دهنده باشد.
👇نشانی ما👇
" خيمة الشهداء "
🆔 ایتا: @kheime_shohada110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌 میهمان خانه پدری
🔥 روایتی دلنشین از امام صادق (علیهالسلام)
🏴 شهادت امام صادق (علیهالسلام) تسلیت باد.
👇نشانی ما👇
" خيمة الشهداء "
🆔 ایتا: @kheime_shohada110
🍂 سلام بر صورتهای خضاب شده با خاک!
مردانی که حسرتِ مُشتی خاک ایران را
به دلِ دشمن گذاشتند ...
آبان ماه سال ۱۳۶۱
خوزستان، منطقه شرهانی
مرحله سوم عملیات محرم
محور لشکر۱۴ امامحسین(ع)
گردان امام صادق (علیهالسلام)
عکاس: امیرهوشنگ جمشیدیان
👇نشانی ما👇
" خيمة الشهداء "
🆔 ایتا: @kheime_shohada110
┄┅═❁﷽❁═┅┄
9 نكته مهم برای پرورش و تربیت فرزند
1- همیشه به كودک خود سلام كنید و به او احترام بگذارید.
2- زمانی با كودک سخن بگویید و یا بازی كنید كه او مشتاق باشد.
3- در تربیت كودک خود از زورگویی پرهیز كنید و مفاهیم زندگی را با زبان كودک و با عمل خود آموزش دهید.
4- با كودک رفتار محبت آمیز داشته باشید.
5- برای آموختن زندگی به كودک عجله نكنید و اجازه بدهید او از كودكی خود لذت ببرد.
6- ناكامی كودک را محترم بشمارید و او را از شكست نترسانید.
7- كودک را برای خودش و بر اساس توانایی هایش پرورش دهید و نه برای اینكه تصویری از آرزوهای شما باشند.
8- با صبر و سكوت با كودک خود ارتباط برقرار كنید.
9- به سخنان و نواهای كودک گوش دهید و هرگز سعی در خاموش كردن كودک نکنید.
#تربیت_فرزند
👇نشانی ما👇
" خيمة الشهداء "
🆔 ایتا: @kheime_shohada110
🔥 میخوان روت قیمت بذارن! حواست باشه!
👇نشانی ما👇
" خيمة الشهداء "
🆔 ایتا: @kheime_shohada110
💐
#تپهجاویدیورازاشلو ۱۵۶
خاطرات#شهید_مرتضی_جاویدی
به قلم اکبر صحرایی
7⃣8⃣ بخش هشتاد و هفتم: بیت الأحزان
۱۱ مهر ۱۳۶۲
پیش از ظهر ذوق زده بودم. اینبار معاونش محمد رضا بدیهی را هم آورده بود شهر زرقان. پرسیدم: عمو مرتضی، فقط زرقان میآی؟
لبخند زد و گفت: همهٔ شهرستانهایی که نیرو توی گردان فجر دارن، شهرم حساب میشن، آقای همتی!
زد روی شانهٔ من و و ادامه داد: آقا مسعود، عصر بریم گُلزار شهدا!
_هر چی اشلو بگه، همونه!
با غرور، ابتدا آن دو را بردم زیارت قبر شهدای زرقان. فاتحه که خواندند، برای نماز مغرب و عشاء به مسجد جامع زرقان رفتیم. قبل از نماز و بعد از نماز و قبل تر از آن، در گُلزار شهدا از استقبال و توجه جوانان و مردم شهر از عمو مرتضی غافلگیر شدم. همهٔ مردم شهر کوچک زرقان، او را میشناختند! حماسهٔ والفجر دو و شجاعت بچه های زرقان در آن حمله و بالطبع حرف از رشادت مرتضی فرماندهٔ گردان فجر و ملاقات او با امام خمینی و خطبهٔ نماز جمعهٔ آقای رفسنجانی، او را زبانزد عام و خاص کرده بود. کوچک و بزرگ دورش حلقه میزدند و با او روبوسی میکردند و از هر موضوعی می گفتند: گردان فجر نیرو میگیره؟!
_بخوایم عضو گردان بشیم، باید چیکار کنیم؟
_اجازه بده پیشونیای رو که امام بوسیده، ما هم ببوسیم!
_حکم مستقیم به گردان بگیرم، یا به لشکر المهدی؟
_معلمم، آموزش و پرورش چهل و پنج روز بیشتر با جبههٔ من موافقت نمیکنه، میشه بیام گردان فجر!؟
جوان ها او را رها نمی کردند و توی کوچه و خیابان هم دنبال مرتضی می آمدند. گفتم: دیر شده، بریم خونه؟
_هنوز یه جای دیگه مونده؟
_کجا؟!
_گود زورخونه!
راه چندانی تا زورخانه نبود. با زحمت مردم را جا گذاشتیم و به اتفاق محمدرضا بدیهی به طرف زورخانه رفتیم.
داخل زورخانهٔ زرقان، نفهمیدم چگونه آدمهای توی زورخانه از آمدن مرتضی خبردار شدند. بلند شدند و به نشانهٔ احترام، طلب صلوات کردند. مرتضی کنار گوشم گفت: مسعود، بریم جای همیشگی!
رفتیم و جای همیشگی، مقابل مرشدِ اهل نهاوند نشستیم و به صدای دلنشین او گوش دادیم. مرشد که حدس زده بود آدم مهمی وارد زورخانه شده، سکوت کرد و منتظر اجازهٔ مرتضی شد تا ضرب زدن و خواندن را دوباره شروع کند. مرتضی خیره شد به دور دست؛ مثل کسی که به تازگی عزیزی را از دست داده باشد و یاد دوبارهٔ او زیر و رویش کرده باشد، آهی از عمق وجود کشید! نَمی از اشک چشمانش را گرفت. با صدایی که لرز توی آن افتاده بود، گفت: مسعود، به مرشد بگو روضهٔ مادرمون حضرت فاطمه (سلام الله علیها) رو بخونه!
_چشم عمو مرتضی.
رفتم به سمت مرشد که فاصلهٔ زیادی با ما نداشت. سلام کردم و شروع کردم مختصری از عمو مرتضی گفتن. مرشد هم با شش دُنگ حواسش، زُل زده بود به مرتضی و به حرفهای من به دقت گوش میداد. آخر صحبت هایم گفتم: مرشد، فرماندهٔ ما روضهٔ بی بی فاطمهٔ زهرا (سلام الله علیها) رو میخواد که براش بخونی!
مرشد که از شنیدن اسم جدهٔ سادات، حال و هوایش تغییر پیدا کرده بود، دست به روی چشم هایش گذاشت و گفت: حتما!
برگشتم کنار عمو مرتضی و محمد رضا. اشلو سر کرد توی گوش من و با تأکید روی اسم و فامیلم، گفت: خدا نونت رو نبره «مسعود همتی»، این همه وقت چی میگفتی تو گوش مرشد؟!
_پیغام شما رو!
نگاهی از نوع خاص و معنی دارش به ام انداخت و چیزی نگفت.
حدس زده بود که من چه گفتم و به همین خاطر حالش گرفته شده بود، اما وقتی که مرشد زنگ را به صدا درآورد، ضرب گرفت و محزون شروع کرد به خواندن روضه، مرتضی گویی همه چیز را فراموش کرد؛ چشمهایش به خیسی اشک نشست و تمام وجودش یکپارچه شد حزن و اندوه!
هر چه مرشد بیشتر دم میگرفت و بیشتر گریز میزد به مصایب بی بی فاطمه (سلام الله عليها)، حال و هوای مرتضی و محمد رضا هم دگرگون تر میشد؛ کم کم صدای ناله هاشان به ضجه تبدیل شد.
طولی نکشید که زورخانه شد بیتالأحزان! روضه که تمام شد، دیگر کسی دل و دماغ ورزش کردن نداشت!
👇نشانی ما👇
" خيمة الشهداء "
🆔 ایتا: @kheime_shohada110
✍ فلسطین باید به صاحبان خودش برگردد
✏️ رهبر انقلاب: به نظر ما تا وقتی که فلسطین به صاحبان خودش برنگردد، مشکل غرب آسیا حل نخواهد شد. اگر بیست سال دیگر، سی سال دیگر هم تلاش کنند که این رژیم را سرپا نگه دارند ــ که انشاءالله نمیتوانند هم این کار را بکنند ــ مشکل حل نخواهد شد. مشکل آن وقتی حل میشود که فلسطین برگردد به صاحبان خودش، یعنی مردم فلسطینی.
🔹️بخشی از بیانات اخیر رهبر انقلاب در دیدار معلمان. ۱۴۰۳/۲/۱۲
🔸متن کامل بیانات:
💻 khl.ink/f/56208
⚠️سرزمین موعود اسرائیل اگر ایران نبود...
#وعده_صادق
#نهر_تا_بحر
👇نشانی ما👇
" خيمة الشهداء "
🆔 ایتا: @kheime_shohada110
4_5951921964619665103.mp3
6.48M
🔸کودکی که با دعای امام زمان سلام الله علیه به دنیا آمد!
به مناسبت روز بزرگداشت شیخ صدوق (۱۵ اردیبهشتماه)
📚 حدیث صداقت
#حکایت
#حامی_شیعیان
👇نشانی ما👇
" خيمة الشهداء "
🆔 ایتا: @kheime_shohada110
استوری🍃
_اگر خداوند متاع وجود تو را خریدنی بیابد..هر کجا که باشی و در هر زمان تو را با #شهادت برمیگزیند🕊•.
#سیدمرتضی_آوینۍ
👇نشانی ما👇
" خيمة الشهداء "
🆔 ایتا: @kheime_shohada110
💐
#تپهجاویدیورازاشلو ۱۵۷
خاطرات#شهید_مرتضی_جاویدی
به قلم اکبر صحرایی
8⃣8⃣ بخش هشتاد و هشتم: همین چاه
۶ آبان ۱۳۶۲
صبح، داخل ماشین لندکروز فرماندهی، به دستور سرهنگ جوادیان فرماندهٔ تیپ پنجاه و پنج هوابرد شیراز فکر میکردم: سرگرد کریم عبادت، عملیات آینده، قراره گردانت با گردان فجر تپپ المهدیِ سپاه ادغام بشه و هلی برد بشین پشت سر دشمن... با فرماندهٔ گردان فجر جلسه بگیر...
ماشین که رسید به پایگاه پنجم شکاری امیدیه، هیجانم برای دیدن مرتضی جاویدی معروف به اشلو زیادتر شد. اهل شیراز بودم و وصف شجاعت فرماندهٔ گردان فجر را از این و آن شنیده بودم. سرباز راننده ام از نگهبان پرسید: سرکار، مقر فرماندهی گردان فجر کجاست؟
دژبان سورمه ای پوش ورودی پایگاه هوایی امیدیه به جای پاسخ به راننده، ابتدا به اسلحهٔ ژ - سه تاشوی دو محافظِ همراه من خیره شد و بعد برگشت و نگاهی به من انداخت. عینک دودی را از روی چشم برداشتم و گره ای توی ابرو انداختم و خیره شدم به چشمش. خودش را جمع و جور کرد و احترام نظامی محکمی گذاشت و گفت: ببخشین قربان، مستقیم که رفتید، سمت چپ بعد از پمپ بنزین، میرسید به هتل H!
گفتم: هتل H؟!
_بله جناب سرگرد؛ میبخشین قربان، باید اسلحه ها تون رو هم تحویل بدین!
کلت کمری و ژ - سه محافظ ها را تحویل دادیم و ماشین لندکروز داخل پایگاه هوایی شد. پشت لبی برگرداندم و طوری که معلوم نبود با خودم هستم یا محافظِ کنارم، زمزمه کردم: جالبه... گردان بسیج و سپاه، توی هتل H نیروی هوایی!
به محوطهٔ بزرگ ساختمان H رسیدیم، پیاده شدم و همراه راننده و دو محافظ بلند قامتی که لباس پلنگی به تن داشتند، حرکت کردیم به طرف مقر فرماندهی گردان فجر. تعدادی بسیجی لباس خاکی و گاه پاسدار لباس سبز در محوطه پراکنده بودند و با دیدن من و چند محافظ تکاور متعجب شدند. ظاهر ساختمان شباهتی به هتل نداشت؛ ساختمانی معمولی که نمای بتونی آن، انگار سالها بود که احتیاج به تعمیر داشت! راهروی ساختمان هم دست کمی از بیرون آن نداشت و علاوه بر خراب بودن، بسیجی ها از سر تا سر ایران یادگاریهای زیادی با خودکار، مداد و ماژیک روی آن نوشته بودند! داخل هر اتاقی شدم و سراغ فرمانده مرتضی جاویدی را گرفتم،گفتند: داخل محوطه هستن!
اتاق ها مرتب و منظم بودند، اما بر در و دیوار آنها هم یادگاری افراد داوطلب بسیجی در طول چند سال جنگ، به چشم میخورد: ...اعزامی از لار، شیراز، جهرم، کازرون و... به تاریخ... زرقان... داراب...
بالأخره کسی آدرس چرخِ چاه آب را به ما داد!
از هتل H بیرون آمدیم. گوشه ای از محوطهٔ هتل، چشمم به چرخ چاه چوبی قدیمی افتاد که جوانی بالای سر آن ایستاده بود. نزدیک او شدیم تا سراغ فرماندهٔ گردان را بگیریم.
_سلام جوان!
متعجب به لباس شیک و اتو کشیده من و آستینهای بالازدهٔ محافظ ها خیره شد.
_سـ... سـ... سلام جناب سروان...
لبخند زدم. محافظم انگار از شنیدن کلمهٔ سروان بهش برخورده باشد، محکم گفت: ایشان جناب سرگرد کریم عبادت، فرماندهٔ گردان یک تیپ پنجاه و پنج هوابرد هستن!
صدایی از ته چاه بیرون آمد: کریم، دول رو بکش بالا!
جوان با سر و صورت گل آلود، زور زد و با کمک پا و دست، چرخ چاه را چرخاند تا طناب چند دور جمع شد و یک دلوِ لاستیکیِ سیاهِ پُر از گِل بالا آمد! ظرف را از چنگک فلزی سر طناب جدا کرد و گلها را ریخت کنار پایش، روی انبوهی از گِل و لای های دیگر. کمی از او فاصله گرفتم و پرسیدم: ببخشین آقا، میدونی فرماندهٔ گردان فجر، آقای مرتضی جاویدی رو کجا میشه پیدا کرد؟
جوان یا همان کریم لبخند زد و با انگشت گلی سرش را خاراند و اشاره کرد به داخل چاه!
_جناب سروان، اگه عمو مرتضی رو کار داری، با اجازه تون ته همین چاه تشریف دارن!
👇نشانی ما👇
" خيمة الشهداء "
🆔 ایتا: @kheime_shohada110
📖 8 کلمه قرآن در مورد حجاب:
🌼يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ... ۳۱/نور
به نامحرم #نگاه_نکنید
🌼يَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ.
#پاکدامن_باشید
🌼وَ لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى جُیُوبِهِنَّ... ۳۱/نور
#بدنها را بپوشانند.
🌼وَ لا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ... ۳۱/نور
#زینت تان را به نامحرم #نشان_ندهید.
🌼وَ لا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ... ۳۱/نور
با #کفش_صدادار جلب توجه #نکنید
🌼فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَول... ۳۲/احزاب
#صداتون_را زیبا نکنید.
🌼وَ لَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ... ۳۳/احزاب
#خودنمایی نکنید.
🌼یدْنِینَ عَلَیهِنَّ مِنْ جَلَابِیبِهِنَّ... ۵۹/احزاب
به زنان بگو خود را #بپوشانند.
‼️پینوشت:
در سایه عفاف و حجاب است که زنان ما در برابر آسیبهای اجتماعی مصون میمانند و از سوی دیگر استحکام و پایداری کانون گرم خانواده از آثار مهم رعایت حجاب و عفاف در جامعه است.
👇نشانی ما👇
" خيمة الشهداء "
🆔 ایتا: @kheime_shohada110
🌷خوشا ان نمازی که تو مکبر ان باشی
عزیز دل 🕊سردار شهید
🌹علمدار لشکر امام حسین علیه السلام
حاج #حسین_خرازی
نماز اول وقت
سفارش شهدا
👇نشانی ما👇
" خيمة الشهداء "
🆔 ایتا: @kheime_shohada110
22.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
┄┅═❁﷽❁═┅┄
🌸 سخنان زیبای رهبری درمورد اهمیت #نماز_شب
👇نشانی ما👇
" خيمة الشهداء "
🆔 ایتا: @kheime_shohada110
حواسش به ماست!
شاهدند و میبینند
شهدا را میگویم ...
👇نشانی ما👇
" خيمة الشهداء "
🆔 ایتا: @kheime_shohada110
🔺جمعه های بهشتی!
▫️روز جمعه خدمت آقای بهشتی رسیدیم و گفتیم یکی از مقامات سیاسی خارجی که به تهران آمده، از شما تقاضای ملاقات کرده است.
🔹ایشان نپذیرفتند و گفتند من این ملاقات را نمیپذیرم؛ مگر این که امام (ره) به من تکلیف بفرمایند؛ ولی اگر ایشان این تکلیف را نمیکنند، نمیپذیرم، چون برای خودم برنامه دارم؛ و امروز که جمعه است، متعلق به خانواده من است و در این ساعات باید به فرزندانم دیکته بگویم و از نظر درسی به آنها کمک کنم و به کارهای خانه برسم. چون روز جمعه من مخصوص خانواده است! /
سیره شهید دکتر بهشتی
👇نشانی ما👇
" خيمة الشهداء "
🆔 ایتا: @kheime_shohada110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جای زائر های تو بر روی چشمان من است❤️🩹
#معبری_به_سوی_آسمان
#طلائیه
👇نشانی ما👇
" خيمة الشهداء "
🆔 ایتا: @kheime_shohada110
13.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
😞بمیرم واسه اشکای مردونهت😔
💪تو باید بمونی و در نبرد نهایی،پیروزیتون رو جشن بگیری،باید خودتو آماده کنی برای ظهور آقا انشاءالله..
#اینجا_غزه_است
👇نشانی ما👇
" خيمة الشهداء "
🆔 ایتا: @kheime_shohada110
💐
#تپهجاویدیورازاشلو ۱۵۸
خاطرات#شهید_مرتضی_جاویدی
به قلم اکبر صحرایی
9⃣8⃣ بخش هشتاد و نهم: هفت خان
۲۱ آبان ۱۳۶۲
همه جا و همه وقت، حرف از عملیات والفجر دو و حماسهٔ تپهٔ بردِ زرد و گردان فجر بود! تحلیل و خبر رادیو تلویزیون، روزنامه ها، تریبون نماز جمعه و خطبهٔ آقای رفسنجانی، همه و همه در تمجید از گردان فجر بود. شوری در کوچک و بزرگ افتاده بود. و البته توی فسا و تیپ المهدی بیشتر!
بعد از حملهٔ والفجر دو که بازگشتیم و دوباره در پایگاه پنجم شکاری امیدیه نیروی هوایی ارتش، داخل هتل مستقر شدیم، سیل داوطلب بسیجی، پاسدار و سرباز وظیفه بود که با سفارش و بدون سفارش از شهرهای فارس، روانهٔ گردان فجر شدند. من به عنوان روحانی گردان، شرایط و هفت خان رستم را تعیین میکردم تا بلکه دایرهٔ عضویت تنگتر شود.
_آشیخ بنایی، میخوایم عضو بشیم!
_شرایط داره... خون نامه!
_آشیخ، مهم نیست!
_تا آخر جنگ باید موند؟!
_حاج آقا بنایی، میمونیم!
_گردان تو حمله ها، پیشمرگه؟!
_مهم نیس آشیخ!
_مرخصی محدوده!
_تا حالا شده کسی از بهشت مرخصی بگیره؟!
_نماز شب!
_از خدامونه آشیخ!
_هر شب، خواندن سورهٔ واقعه.
_توفیق بزرگتر از این!
وضعیت طوری رقم خورد که از روی ناچاری، نیروهای گردان به هفتصد نفر رسید و صدها نفر را هم از طریق هفت خان رستم و آوردن بهانه های بنی اسراییلی دَک کردیم. باز گریه و زاری میکردند و دست به دامن این و آن میشدند. خودم را جای رزمنده ها میگذاشتم، به آنها حق میدادم. حالا بیشتر از قبل میفهمیدم که بین انتخاب درس و تدریس حوزهٔ علمیهٔ فسا و بودن بین این آدمها، انتخاب درستی انجام داده ام.
وقتی موضوع استقبال رزمنده ها را به جعفر اسدی فرماندهٔ تیپ گفتم، گفت: حاج آقا بنایی اینو میدونم، برا همین به مرتضی گفتم قبول کنه تا گردان فجر تبدیل بشه به یک تیپ مستقل، به فرماندهی خودش تا جوابگوی این همه فدایی باشه، اما قبول نمی کنه و میگه: دوست دارم تا آخر عمر فرماندهٔ گردان باشم! شما اگه میتونی اونو راضی کنی، بسم الله!
پشت لبی برگرداندم و گفتم: سعی میکنم!
اما وقتی پیش مرتضی رفتم و پیشنهاد فرماندهٔ تیپ شدن را به او دادم، خندید و گفت: آشیخ، پا تو کفش ما نکن!
👇نشانی ما👇
" خيمة الشهداء "
🆔 ایتا: @kheime_shohada110
عليا يا عليا - باسم الكربلائي.mp3
6.38M
#صوت_چایخانه ۱۴۶
🌻 مداح: باسم الکربلایی
حاجتی داری بخواه از درگه شاه نجف
منتی گر میکشی از مرد می باید کشید.
👇نشانی ما👇
" خيمة الشهداء "
🆔 ایتا: @kheime_shohada110
#آخرین_تحولات_امشب_غزه
🔹 حملات زمینی اسرائیل غاصب به رفح رسما شروع شد.
🔹جنگنده ها در حال بمباران رفح هستند
🔹همزمان با ورود به رفح، نیروی هوایی به لبنان حمله کرده است.
🔹بیانیه مشترک فرانسه و چین: پاریس و پکن با عملیات "اسرائیل" در رفح مخالف هستند
🔹اصابت سه موشک به سدیروت
🔹حملات پهبادی مقاومت عراق به پایگاه رژیم غاصب
🔹درگیریهای خیابانی بیم مردم و پلیس در شهرهای اسرائیل شدت یافته است.
🔹مردم غزه در حال فرار به سمت مصر هستند که با مقاومت ارتش مصر مواجه شدند.
🔹حملات هوایی به جنوب لبنان و همچنین آماده باش در شمال سرزمین های اشغالی همزمان با آغاز هجوم به رفح
🔹حملات اسرائیل در رفح یک لحظه هم متوقف نمی شود، ارتش اسرائیل با شدت زیادی در حال حمله است.
🔹♨️#فوری/ گزارش شبکه های سعودی: بن سلمان از یک سوء قصد نجات یافت.
👇نشانی ما👇
" خيمة الشهداء "
🆔 ایتا: @kheime_shohada110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#اینجا_غزه_است
#هشدار: حاوی صحنه های دردناک
🔹دختر بچهای زخمی است که دستانش را به تخت بستهاند و از درد به خود میپیچد در حالی که لوله در دهانش اجازه فریاد و گریه هم نمیدهد...
👇نشانی ما👇
" خيمة الشهداء "
🆔 ایتا: @kheime_shohada110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥لقمهی چرب و نرم ایران از دستشون رفت. دشمنیها از اینجا شروع شد
💥نقشهی ایران از دوره هخامنشیان تا کنون
👇نشانی ما👇
" خيمة الشهداء "
🆔 ایتا: @kheime_shohada110
┄┅═❁﷽❁═┅┄
⁉️ زمانی که فرزندم بهانه گیری می کند چه واکنشی نشان دهم ؟
🌱 به یاد داشته باشید که شما فرد بالغی هستید و باید صبور باشید .
🌱 مهم نیست لجبازی در کودک شما چقدر طول می کشد ، هرگز به تقاضا های غیرمنطقی فرزندتان خود تن در ندهید .
🚌 معمولا وقتی در مکان های عمومی هستید وسوسه می شوید تسلیم خواسته فرزندتان شوید تا زودتر او را آرام کنید .
❌ اما این خطا ترین روش برای آرام سازی کودکان و نوجوانان است .
❌ زیرا به فرزندتان می آموزید که در جمع عمومی زودتر تسلیم می شوید و باید خواسته های غیر منطقی اش را با بدترین روش در جمع مطرح کند .
#تربیت_فرزند
👇نشانی ما👇
" خيمة الشهداء "
🆔 ایتا: @kheime_shohada110