💠زندگی نامه شهید عبدالحسین برونسی
🔰 #شهیدعبدالحسین_برونسی در سال ۱۳۲۱ 🗓در روستای گلبوی کدکن تربت حیدریه چشم به جهان گشود 👼تا هنگام ازدواج و پس از آن به شغلهای ساده ای نظیر کشاورزی👨🌾 کار در مغازه لبنیات فروشی و سبزی فروشی و نهایتا به بنایی پرداخت.
🔰سال ۱۳۵۲📆 پس از آشنایی با یکی از روحانیون مبارز با درسهای آیت الله #خامنه_ای آشنا شده و از آن پس دل در گروه جهاد و انقلاب نهاد. فعالیت او در اندک مدتی چنان بالا گرفت که #ساواک بارها و بارها خانه اش🏡 را مورد هجوم و بازرسی قرار داد
🔰آخرین بار در مراسم چهلم #شهدای_یزد دستگیر و به سختی شکنجه💥 شد از جمله این شکنجه ها این بود که ساواکیها تمام دندانهایش را شکستند😱 کمی بعد به قید ضمانت آزاد شد و دوباره به فعالیت پرداخت و در نقش رابط مقام معظم #رهبری که به ایرانشهر تبعید شده بودند ایفای وظیفه کرد👌
#شهید_عبدالحسین_برونسی
#سالروز_شهادت💔
کانال شهیدمحمدابراهیمهمت👇
https://eitaa.com/kheiybar
🚨 پیادهروی دو فرسخی در درّههای کوهستانی وحشتناک
💠 من تصمیم گرفتم به مشهد بروم و آنجا #مخفی شوم. هیچ کس را از تصمیمم آگاه نکردم. ساکم را بستم، در اتوبوس نشستم و راهی مشهد شدم.
احتمال میدادم که به محض ورودم به مشهد #ساواک مرا دستگیر کند؛ زیرا من به دلیل ماجرای کتابی که از آن یاد کردم (آینده در قلمرو اسلام) هم #تحت_تعقیب بودم. به همین جهت کمی مانده به مشهد، جلوی جادهی فرعی منتهی به #اخملد پیاده شدم. اخملد روستای ییلاقی زیبایی در حدود ده فرسخی مشهد است.
من قبلاً بارها برای گذراندن تابستان به آنجا رفته بودم. بهار هنوز پایان نیافته بود و هوا گرم نشده بود. برای رسیدن به این روستا، تقریباً دو فرسخ راه را از میان درههای کوهستان که خالی از رهگذران بود، پیاده پیمودم.
#تاریکی زودتر از وقت معمول در این درهها و مناطق گودتر سایه گستر شد. اکنون که آن لحظهها را به یاد میآورم، خدا را شکر میکنم که به من در آن هنگام ، چنان جرئتی بخشید؛ چون در آن راه روستایی همه چیز خوفانگیز بود.
📘 #خون_دلی_که_لعل_شد
کانال شهیدمحمدابراهیمهمت👇
https://eitaa.com/kheiybar