eitaa logo
اَز اِبراهیم‌همت تا خُدا❤
38.7هزار دنبال‌کننده
21.3هزار عکس
3.3هزار ویدیو
15 فایل
این‌شعر پراز برات #ابرآهیمـ است #بےسَر و #مخلص،ذات #ابرآهیمـ است تغییرمسیرخیلے از آدمها اینهاهمہ‌معجزات #ابرآهیمـ است😍 خادم‌الشهدا👈 @shahiidhemat تبلیغات ارزان⬇ https://eitaa.com/joinchat/3688497312Ce08ce141d8 نذورات‌ مهدوی @seshanbehmahdaviii
مشاهده در ایتا
دانلود
اَز اِبراهیم‌همت تا خُدا❤
13_ رزمندگان تیم‌های شناسایی واحد اطلاعات - عملیات ۲۷ از روز پنج‌شنبه پانزدهم اردیبهشت ۱۳۶۲ در یکی از مدارس متروکه‌ی شهر سرپل‌ذهاب مستقر شدند تا براساس تصمیم‌گیری فرماندهان، عملیات شناسایی بر روی محورهای کوهستانی جبهه‌ی میانی را آغاز کنند.👌 آنان در گام نخست، شناسایی از ارتفاع سوق‌الجیشی در نوار مرزی قصرشیرین را در اولویت کاری خود قرار دادند. این مأموریت شناسایی زیر نظر ؛ مسئول واحد اطلاعات - عملیات لشکر انجام می‌گرفت و تیم‌های شناسایی به صورت شبانه‌روزی، یال‌های شمالی، میانی و جنوبی را مورد شناسایی قرار می‌دادند.✌️ با توجه به تلاش‌های بسیار خوب، مؤثر و بی‌وفقه‌ی تیم‌های شناسایی لشکر، متأسفانه خبر مأموریت به بیرون درز کرد و باعث شد که عملیات شناسایی در ارتفاع آق‌داغ کان‌لم‌یکن باقی بماند و ادامه‌ی کار در آن محور متوقف شد. به گفته‌ی ، اهمیّت آق‌داغ به این خاطر بود که کشیدگی آن از بالای قصرشیرین تا نفت‌شهر، حدود 15km وسعت داشت. طوری که به شهرهای خانقین و بعقوبه‌ی عراق از آن طرف و شهرهای قصرشیرین و گیلان‌غرب اشراف دید کامل وجود داشت.✅ در ادامه می‌گوید: «... خیلی مشتاقانه پیگیر گزارشات میدانی شناسایی بود و دنبال این بود که غرب را کامل بشناسد و در جلسات قرارگاه دستش پر باشد. این بود که تیم‌های شناسایی ۲۷ در این مأموریت، زمینی کوهستانی، پیچیده و بسیار سخت‌گذر برای نفر‌ پیاده را به طول هفتاد کیلومتر در امتداد نوار مرزی ایران با عراق- یعنی شمال‌غرب استان کرمانشاه و جنوب‌غرب استان کردستان که مجاور و‌ محدوده‌ی شرقی استان‌های دیاله و سلیمانیه‌ی عراق می‌شدند - مورد شناسایی دقیق؛ هم در عرض و هم در عمق قرار داد. این مدت حدود پنج‌ماه طول کشید.» 📸 شناسنامه‌ی عکس: ۱۴ مرداد ۱۳۶۲ ، اردوگاه شهید بروجردی، عکس یادگاری کادرها و رزمندگان با پیش از عزیمت به منطقه‌‌ی ۳ 🌹 🔥 کانال شهیدمحمدابراهیم‌همت👇 https://eitaa.com/kheiybar
24 🌜 🔵 هر روز که می‌گذشت،تب و تاب ناشی از در پیش بودن موعد شروع عملیات هم، داغ‌تر می‌شد.یکی از مشکلات و معضلات لاینحل، هماهنگ‌کردن گردان‌ها برای استفاده از نور مهتاب در شب عملیات بود.به طوری که وجود نور مهتاب در یک راهکار،برای کمک به حرکت یک گردان لازم و در راهکاری دیگر،همین روشنایی ماه، حرکت گردان عمل‌کننده را لو می‌داد.🙁 برای یک راهکار،هلال نیمه‌ی اول مناسب بوده و برای راهکار دیگر،هلال نیمه‌ی دوم ماه مناسب بود.بدین ترتیب،شناسایی‌ها ریز به ریز در حال گزارش بود و عناصر شناسایی نگران اتفاقات آینده بودند. 🔶 همزمان با پیشبرد امور اکتشافی، نگرانی‌های روزافزونی که طی سه ماهه‌ی گذشته اذهان:سعید قاسمی، مجید زادبود،حمید میرزایی،احمد استادباقر،حجّت معارف‌وند،محمّد مرادی اصغر جعفری و دیگر عناصر کلیدی ماموریت‌های شناسایی واحد اطلاعات عملیات ۲۷ را به خود مشغول کرده بود،سرانجام به مرحله‌ای رسید که این افراد را مجاب نمود تا دل‌نگرانی‌های‌شان را به فرماندهی لشکر انتقال بدهند.آنها در پایان مأموریت‌های شناسایی به این نتیجه رسیده بودند که محور بمو دربندی‌خان برای اجرای عملیات ۵ منطقه‌ی مناسبی نیست. پس درصدد برآمدند تا زمان مذاکره با فرمانده ۲۷ او را قانع کنند تا از اجرای این عملیات، صرف‌نظر نماید.✅ 📸 اواخر شهریور ۱۳۶۲، روستای متروکه‌ی حسین‌آباد، نشست توجیهی سرداران و با مسئولین تیم‌های شناسایی واحد اطلاعات-عملیات لشکر۲۷🌹 🔥 کانال شهیدمحمدابراهیم‌همت👇 https://eitaa.com/kheiybar
اَز اِبراهیم‌همت تا خُدا❤
30 ؟ 🔵 بدیهی بود که خروجی حاصل از نشست فرماندهان ارشد سپاه با مسئولین و عناصر شناسایی واحدهای طرح و شناسایی و اطلاعات-عملیات ۲۷ ، بخصوص نشست دوم با حضور فرمانده کل سپاه به مذاق خوش نیاید. خصوصاً از آن جهت که به نظر می‌رسید فرماندهان رده بالای سپاه، پس از استماع گزارش‌های عناصر شناسایی و اطلاعاتی لشکر۲۷ اکنون نسبت به لغو عملیات ۵ راغب‌ترند، تا اجرای آن. همین امر سبب شد تا فرمانده لشکر ۲۷ با آن عناصر به سختی برخورد کند.✅ ؛ مسئول واحد اطلاعات-عملیات ۲۷ در بیان خاطرات خود، از آن روزهای تلخ این‌گونه یاد کرده است:👇👇 «...به روزهای پایانی ماموریت‌های شناسایی در بمو رسیده بودیم، که طی دهم و دوازدهم مهرماه ۱۳۶۲ به درخواست ما، دو جلسه در قرارگاه عملیاتی نجف برگزار شد. در آن دو جلسه از طرفِ واحدهای اطلاعات عملیات و طرح و شناسایی ۲۷ من، مجید زادبود، حسین الله‌کرم، اصغر جعفری، محمد جوانبخت، حجت‌الله معارف‌وند، محمد مرادی، مهدی براتی و احمد استادباقر حضور داشتیم. مدیریت جلسه اول به عهده علی شمع‌خانی بود که سرهنگ علی صیاد شیرازی، غلامعلی رشید و عزیزجعفری هم او را همراهی می‌کردند. جلسه دوم در قرارگاه نجف را، خود محسن رضایی مدیریت کرد که آقایان شمع‌خانی، رشید، صفوی، رفیق‌دوست و جعفری هم در آن حضور داشتند. طی این جلسه دومی؛ بچه‌های ما به خصوص حسین الله‌کرم و خودِ من، حرف‌هایمان را کامل زدیم. ما مشکلات اجرای عملیات در منطقه کوهستانی بمو و پیچیدگی‌های آن را موبه‌مو و جزء به جزء تشریح کردیم. اینکه اگر به هر دلیلی عملیات ضربه ببیند، فاجعه بزرگی رخ خواهد داد.☝️ بچه‌های ما به صورت غیرمستقیم می‌خواستند آقای شمع‌خانی و صیاد شیرازی را متقاعد کنند که اجرای عملیات در این منطقه به صلاح نیست. گویا بعد از خاتمه‌ی همان جلسه، آقای شمع‌خانی خطاب به مجید زادبود و احمد استادباقر گفت: این حرف‌هایی که زدید درست، امّا این را هم بدانید؛ در نهایت این ما هستیم که تصمیم می‌گیریم در این محور عملیات بشود، یا نشود. پس بهتر است شما بروید و به کارهایتان ادامه بدهید، تا ما بگوییم چه‌کار باید بکنید.👌 لحن صحبت‌ها و تعابیر به‌کارگرفته شده توسط آقای شمع‌خانی، تاثیر بدی روی روحیه زادبود و استادباقر گذاشت و آنها را خیلی برآشفته کرد. این را وقتی فهمیدم که این دو نفر آمدند و همین موضوع را به من هم گفتند. من هم بعد از شنیدن حرف‌هایشان به آنها گفتم: فعلاً آرام باشید تا ببینید در این مورد چه نظری دارد! بعد به اردوگاه لشکر در قلّاجه رفتم تا هم گزارش آن جلسه را به حاجی بدهم و هم از او کسب تکلیف کنم. وقتی همه‌ی حرف‌های بچه‌ها را به انتقال دادم، خیلی عصبانی شد و به من گفت: 👇👇 ببینم سعید؛ شما اصلاً با اجازه‌ی چه کسی این حرف‌ها را به محسن رضایی زدید؟ اصلاً این مسائل چه ربطی به شما داشت؟ گفتم: حاجی‌جان؛ ما که سر خود نرفته بودیم، بعد از جلسه‌ی اولی که خودت را هماهنگ کرده بودی، از طرف قرارگاه نجف ما را خواستند و گفتند بیایید حرف‌هایتان را به آقا محسن بگویید. ما هم رفتیم و بچه‌ها حرف‌هایشان را به او گفتند. با حالتی برآشفته‌تر گفت: غلط کرده هر کس این حرف‌ها را به محسن زاده! گفتم: حاجی‌جان؛ من که به شما گفتم؛ این بچه‌ها سرخود به آنجا نرفتند، قرارگاه احضارشان کرده بود. گفت: خیلی بیجا کرده‌اند؛ مگر شما بزرگتر ندارید؟ گفتم: معلوم است که داریم. گفت: خُب؛ پس اگر این‌طور است، چه لزومی داشت پیش محسن و شمع‌خانی بروید؟ می‌آمدید به من می‌گفتید که محسن و شمع‌خانی خواستار جلسه با ما شده‌اند، آن‌وقت خودم می‌رفتم و می‌دانستم جواب آن آقایان را چطوری بدهم...»☝️ 🔥 کانال شهیدمحمدابراهیم‌همت👇 https://eitaa.com/kheiybar
10.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
: قسمت دوم 🚩 ☆ ☆ 🎥 سردار دلاور سپاه اسلام در حال هدایت روی جاده‌ی حسن‌آباد منتهی به جاده‌ی اسلام‌آباد غرب. منافقین از روستای مشرف به جاده، شروع به تیراندازی می‌کنند. •°• °•° کانال شهیدمحمدابراهیم‌همت👇 https://eitaa.com/kheiybar
9.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
: قسمت آخر 🚩 🎥 فیلم‌بردار، به می‌گوید: «حاج‌آقا خستگی درکنید. خستگیِ شما هم دیدنیه!...»😊 🌹 کانال شهیدمحمدابراهیم‌همت👇 https://eitaa.com/kheiybar