eitaa logo
خشتـــ بهشتـــ
1.7هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
1.8هزار ویدیو
149 فایل
✨﷽✨ ✨اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفࢪَج✨ #خشـــت_بهشـــت 🔰مرکز خیرات و خدمات دینی وابسته به↙️ مدرسه علمیه آیت الله بهجت(ره) قم المقدسه 🔰ادمین و پشتیبان؛ @admin_khesht_behesht
مشاهده در ایتا
دانلود
خشتـــ بهشتـــ
#معرفےشهدا 🇮🇷🌟 #رفیق_شهیدم_قسمت_چهارم🍃 #شهیدمحمدرضاشفیعے 🇮🇷✨ چشم به راه من نباشيد چند روز بيشتر ا
🇮🇷🌟 🍃 🇮🇷✨ عمليات کربلاي ۴ آخرين عمليات او بود. بعد از ۵ سال حماسه آفريني در جبهه‌هاي حق عليه باطل در عمليات كربلاي ۴ مجروح و سپس اسير شد. ۱۱ روز شكنجه سربازان دشمن را تحمل كرد تا عاقبت در تاريخ ۱۴دي ماه ۱۳۶۵ به شهادت رسيد. دوستانش مي‌گفتند به سختي مجروح شد و پيکرش جا ماند. اينطوري بود که محمدرضا شفيعي به جرگه شهداي گمنام پيوست. برخي مي‌گفتند او اسير شده چون دوستاني که در کنار او بودند همگي اسير شدند، اما خانواده اش چشم انتظار او بودند… به آنها اطلاع دادند كه محمدرضا در ارودگاه شهر موصل، بعد از ۱۰ روز اسارت به شهادت رسيده و جنازه او را در قبرستان الكخ مابين دو شهر سامرا و كاظمين دفن كرده‌اند… زندگینامه شهید محمدرضا شفیعی جسد شهید محمد رضا شفیعی پس از شهادت آنچنان تازه و معطر می‌ماند که صدام به سربازان خود دستور می‌دهد که جنازه این شهید را در برابر آفتاب قرار دهند تا بپوسد و وقتی این کار نیز به سرانجام نرسید دستور می‌دهد که بر روی پیکر این شهید اسید بپاشند که با این کار نیز آسیبی به بدن شهید نمی‌رسد و جسد تازه و معطر این شهید بعد از گذشت ۱۶ سال به وطن برمی گردد. 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸🍃 ʝσɨŋ√↓ ❥·| @shahid_Ali_khalili_313
خشتـــ بهشتـــ
#مـعـرفـے_شهدا 🇮🇷 #رفـیـق_شـہـیدم_قسمت_چهارم❤️ #شهیده_سهام_خیام 🌟 پس از اشغال هویزه، ارتش بعث به هم
🇮🇷 ❤️ 🌟 ارتش بعث و ستون پنجم مسلح بودند و شروع به شلیک هوایی کردند. مردم به تعقیب دشمنان پرداختند، شعله قیام به رودخانه کشیده شد. دشمن برای فرار و خروج از شهر می‌بایست از رودخانه می‌گذشت.  آنها از هجوم مردم که بیش از 300 نفر بودند ترسیده بودند، وحشیانه به هر سو شلیک می‌کردند؛ ولی بیشتر برای متواری کردن مردم، تیر هوایی می‌زدند. در همین حین که نیروهای ضدانقلاب و عراقی‌ها در حال گذر بودند و فاصله زیادی با ما نداشتند، سهام از زمین دور و برش سنگ برداشت، دست‌های خود را از سنگ‌های موجود پر کرد و هم‌نوا با قیام مردم، شروع به پرتاب سنگ‌ها به سمت متجاوزان کرد و خشم خود را با فریاد و پرتاب سنگ نشان داد.  دشمنان شروع به تیراندازی به سوی ساحل مقابل ما کرد و زنان با فریاد و جیغ آن محل را ترک می‌کردند. من شاهد صحنه هجوم تعداد زیادی از مردم به بعثی‌ها بودم که ناگهان یکی، دو نفر از افراد دشمن به سوی سهام که در حال پرتاب سنگ به آنان بود، شلیک کردند و آتش گلوله صدای سهام را کوتاه کرد.  گلوله به پیشانی سهام خورد و او را در کنار من نقش بر زمین کرد. من وحشت کرده بودم و گریه می‌کردم. مردم با دیدن این صحنه با حماسه بیشتر به دشمن حمله‌ور شدند. در این لحظه پسرخاله هایم که همراه حرکت و قیام مردم بودند، مرا شناختند و یکی از آنان سریع دست مرا گرفت و در پشت ستون پل پناه داد. وقتی دشمن با ما فاصله گرفت، به همراه مردم سریع خودمان را به سمت پیکر سهام رساندیم و یک مرد جوان، پیکر خونین و بی جان سهام را بر دستان خود گرفت و همراه با سیل جمعیت، تکبیرگویان تا محل مسکونی بردند او.... .. ✅ 🌸🍃 ╔ ❄‌❀❅ ════╗ ||•🇮🇷 @marefat_ir ╚════ ❄️❀❅ ╝