🔴نشست مشترک وزارت اطلاعات و سازمان اطلاعات سپاه پاسداران در جوار امام رضا علیه السلام
پیام مقام معظم رهبری (مدظلهالعالی): «مسئله اطلاعات یکی از مسائل مهم کشور است و یکی از ضعفهای ما در ارتباط با دستگاههای اطلاعاتی، عدم تفاهم بین این مجموعههاست. اگر آقایان میخواهند در راه خدا مجاهدت کنند، جهاد آنها این است که این تفاهم در همه ردهها پیاده بشود. امروز اگرچه در رأس این دو دستگاه تفاهم به طور جدی وجود دارد، اما مجاهدت واقعی این است که این همکاری و تفاهم را در همه سطوح پیاده کنند.»
در این نشست حجتالاسلام والمسلمین خطیب وزیر اطلاعات نیز این جلسات را مقدمهای برای برآورده شدن منویات فرمانده معظم کل قوا و ایجاد همدلی، همافزایی، مشارکت، تفاهم، همسویی، هماهنگی و حرکت یکپارچه و وحدت رویه در مجموعه دو تشکیلات اطلاعاتی مؤثر و نقشآفرین در ساخت درونی قدرت نظام و ایجاد امنیت پایدار معرفی کرد.
وزیر اطلاعات گفت: ما (جامعه اطلاعاتی) وظیفه داریم با ارتقاء توانمان، با اشتراکگذاریها، با همسوییهایمان، با یک وحدت رویه جدی در جهت مقابله با جنگ ترکیبی استکبار و بنای یک مجموعه اطلاعاتی مردم پایه و مؤثر و تلاش در جهت مقابله با تمام آنچه را که خاستگاه و برنامهریزی منسجم و گسترده دشمنان علیه این نظام و انقلاب است، بهکار گیریم.
رئیس شورای هماهنگی اطلاعات با اشاره به فرمایشات رهبر معظم انقلاب در ابتدای سال در حرم مطهر رضوی درباره تصمیم دشمن برای تغییر ماهیت جمهوری اسلامی افرود: اگر دو دستگاه اطلاعاتی بتوانند در تمام زمینهها و فعالیتهای مختلف و شرایط جغرافیایی و موضوعی به یک انسجام واحدی برسند، قطعاً در تحقق ایران قوی، مهارم تورم و رشد تولید و ایجاد امید و نشاط در کشور و خواستههای نظام و آنچه را که حکمرانی برای ارتقاء قدرت خودش به آن نیاز دارد، موفقیتهای بیشتری حاصل خواهد شد.
در ادامه، سردار سرلشکر پاسدار سلامی فرمانده کل سپاه پاسداران با اشاره به قدرت نظام جمهوری اسلامی تأکید کرد: ما از حصر سیاسی عبور کردیم. از میدان محاصره اقتصادی عبور کردیم. اقتدار امنیتی خودمان را بازیابی کردیم. در نظام بینالملل به عنوان یک عنصر فعال در حال نقشآفرینی هستیم و شعاع تأثیر قدرت سیاسی ما از منطقه فراتر رفته است.
وی افزود: راهبرد دشمن امروز انتخاب فضای امنیتی به عنوان میدان جنگ است. ما همه بحرانهای سخت را که در استعداد و ظرفیت فروپاشی نظامهای بزرگ به ما تحمیل شده است با قوت تدبیر و با قدرت وحدت شکستهایم.
فرمانده کل سپاه تأکید کرد: نظام سیاسی برای دیدن، دو چشم نیاز دارد. من معتقدم وزارت اطلاعات و سازمان اطلاعات سپاه همین دو چشم هستند که باید یک تصویر ارائه دهند تا نظام دچار آستیگماتیسم سیاسی نشود. اگر بخواهیم کارهایمان برکت داشته باشد، راه باید مستقیم باشد.
سردار شیرازی رئیس دفتر فرماندهی معظم کل قوا نیز با اشاره به فرمایش مقام معظم رهبری (مدظلهالعالی) درباره ضرورت وجود دو سازمان نظامی در کشور، تأکید کرد: ساختار اطلاعاتی کشور متناسب با نیاز کشور شکل گرفته است. امروز همچنان که دشمن با تمام توان و ابزار و تدبیر و ائتلاف با دیگر کشورها علیه جمهوری اسلامی قیام کرده است. ما هم با بسیج و بکارگیری همه توان و انگیزه و همدلی سازمانی و مردمی برای پیشگیری از هر توطئه و فتنه دشمن، پای کار آمادهایم. این پیشگیری با اشراف اطلاعاتی و ایجاد آمادگی لازم و اقدام به موقع باید به صورت کامل عملیاتی شود.
🌍#انتشار_حداکثری_با_شما
➖➖➖➖➖➖➖➖
◀️ برای دریافت آخرین اخبار و اطلاعات از مسائل #امنیتی و #سیاسی ایران و جهان، کانال خبری تحلیلی #خیمه_گاه_ولایت را دنبال کنید و برای آگاهی جامعه، ما را به دوستان و آشنایان و همکاران و خانواده خود معرفی بفرمایید.
➡️ https://eitaa.com/joinchat/2868117506C71fc999fff
محصول تلاش نیروهای #اطلاعاتی و #امنیتی در شناسایی و دستگیری مجرمینِ #سیاسی و اخلالگرانِ #اقتصادی و نیز #فرقه سازیهای انحرافی در قوه قضائیه برداشت میشود.
سلامت دستگاه قضایی در سفارش ناپذیری و اجرای عدالت میتواند قوت بخش فعالیتهای شبانه روزی #سربازان_گمنام #امام_زمان باشد که نتیجه مجاهدتشان را تسلیم عدلیه میکنند.
✍ دکتر مریم اشرفی گودرزی
◀️ به پایگاه خبری تحلیلی #خیمهگاهولایت بپیوندید👇👇
➡️ https://eitaa.com/joinchat/2868117506C71fc999fff
🔴 جناب همتی اخیرا نوشته است:
کسانی که مانع تصویب نهایی لوایح پالرمو و CFT بودند و امروز در راس تصمیمات کشور قرار دارند، هنوز هم حاضر به پذیرش عواقب تصمیم های خود در ورود ایران به لیست سیاه #FATF نیستند.
🔷 پی نوشت:
تأکید ادامه دار و غیرمنطقیِ #نئولیبرالها بر ضرورت پیوستن به کنوانسیونهای استعماری و تداوم اجرای آشکار و نهانِ سند ۲۰۳۰ توسط برخی نهادها؛
مطالبه از ساختارهای #نظارتی و #امنیتی جهت پیگیریِ انگیزه ی مشوقان و مجریان و ممانعت از ادامه اجرای این اسناد که بر خلاف منویات #امام_خامنه_ای است را ضروری می نماید.
✍ مریم اشرفی گودرزی
◀️ به پایگاه خبری تحلیلی #خیمهگاهولایت بپیوندید👇👇
➡️ https://eitaa.com/joinchat/2868117506C71fc999fff
الیزابت تزورکوو محقق اسرائیلی در ماه مارس گذشته در حالی که برای تحقیق در عراق بود، ناپدید شد و "طبق گزارش ممکن است او را به ایران برده باشند."
این را یک وب سایت آمریکایی با استناد به گزارش عراقی ها منتشر کرده.
#جنگ_اطلاعاتی
#اسرائیل
#امنیتی
#عراق
◀️به پایگاه خبری تحلیلی #خیمه_گاه_ولایت بپیوندید👇👇
➡️ https://eitaa.com/joinchat/2868117506C71fc999fff
📣بیانیه "وزارت اطلاعات" درباره عنصر هتاک به قرآن مجید:کشف ارتباط این هتاک با موساد
✍وزارت اطلاعات:
🔹جنایت اخیر هتاکی به قرآن که در کشور سوئد و با حمایت تشویقآمیز پلیس آن کشور صورت گرفت، ابعادی فراتر از موارد مشابه پیشین داشت.
🔸️بر این مبنا سربازان گمنام به واکاوی اطلاعاتی در چند و چون آن اقدام پلید و تلاش برای شناسایی عناصر پشت صحنه آن پرداختند.
🔹️بر مبنای اطلاعات موثق به دست آمده، «#سلوان_مومیکا» فرد هتاک به ساحت قرآن کریم، متولد سال ۱۹۸۶ در عراق بوده و در سال ۲۰۱۹ به استخدام #سرویس_جاسوسی_رژیم_صهیونیستی درآمده است.
🔸️او که در منطقهی محل اقامت پیشین خود در عراق به بدنامی اشتهار داشت، همان بدنامی و سوابق سوء خود را بهعنوان کارنامهی مطلوب صهیونیستها ارائه میکند و مورد قبول و استقبال آنها قرار میگیرد.
🔹️نامبرده پس از آن، نقش عمدهای در جاسوسی از جریان مقاومت و پیشبرد پروژه تجزیهی عراق ایفا مینماید.
🔸️اقامت در سوئد را بهعنوان دستمزد خیانتهایش به ملّت عراق و امّت اسلام، از صهیونیستها مطالبه و دریافت میکند.
🔹️پس از اقامت در سوئد، مزدوری خویش برای رژیم غاصب را در قالب مأموریتهای متناسب با شرایط و دسترسیهای جدیدش ادامه میدهد.
🔸️در هفتههای اخیر و بهدنبال برنامهریزی رژیم صهیونیستی برای سرکوب مقاومت مشروع مردمی در مناطق اشغالی ۱۹۶۷ و ساحل غربی رود اردن، همزمان این عنصر خیانتپیشه، پروژهای سیاه و ملحدانه را به اجرا میگذارد.
🔹️برگزاری نمایش شوم هتک حرمت از مصحف شریف، با هدف ایجاد موج رسانهای غالب و به حاشیه راندن اخبار جنایات هولناک و گستردهی رژیم صهیونیستی در ساحل غربی بهویژه جنینِ مظلوم و سرافراز طراحی و اجرا شد.
🔸️این رویّه معمول صهیونیستهاست که همراه با هر پروژهی کشتار و ویرانسازی، پروژهی تبهکارانهی دیگری بهمنظور انحراف توجهات از آن عملیات شیطانی اجرا مینمایند.
🔸️🔸🔸در آینده اسنادی پیرامون این عنصر خبیث منتشر خواهد شد. آمران و عاملان این جنایت سازمانیافته نیز بنا بر سنت محتوم الهی، تاوان عمل خود را خواهند پرداخت.
↩️در جغرافیای سوئد نیز گرچه پیش از این شاهد حضور پر رنگ و فعالیتهای اطلاعاتی بدون محدودیت رژیم صهیونیستی بودهایم، با این حال انتظار میرود از این پس دولت سوئد در رویهی کنونی تجدید نظر نماید.
🌍#انتشار_حداکثری_با_شما
➖➖➖➖➖➖➖➖
◀️ برای دریافت آخرین اخبار و اطلاعات از مسائل #امنیتی و #سیاسی ایران و جهان، کانال خبری تحلیلی #خیمه_گاه_ولایت را دنبال کنید و برای آگاهی جامعه، ما را به دوستان و آشنایان و همکاران و خانواده خود معرفی بفرمایید.
➡️ https://eitaa.com/joinchat/2868117506C71fc999fff
خیمهگاه ولایت
🔴بازداشت شبکه گسترده خانواده بهاییِ اخلالگر در موضوع دارو وزارت اطلاعات: 🔸در ضربه وارده ۹ نفر ا
🔴وزارت اطلاعات درباره دستگیری شبکه گستردۀ اخلالگر دارو اعلام کرد در ضربه وارده ۹ نفر از عوامل اصلی با حکم مرجع قضایی بازداشت شدند و ۴۰ باب داروخانه و انبار توقیف شد.
وزارت اطلاعات در بیانیهای از کشف و دستگیری شبکه گسترده خانواده #بهایی اخلالگر در حوزه دارو خبر داد.
📄متن این اطلاعیه بهشرح زیر است:
✍باسمه تعالی
🔸بهدنبال وصول گزارشهایی پیرامون بروز اختلالات مرموزی در عرضۀ برخی داروهای حیاتیِ بیماران و تشدید ناموجه این اختلالات در مقاطع خاص (همچون دورۀ فراگیری ویروس کرونا در کشور)، این وزارتخانه بررسی و ریشهیابی مسئله را در دستورکار خود قرار داد.
🔹🔸🔹گرچه در مراحل اولیّۀ تحقیقات، حضور و تأثیرگذاری منفی باندهای قاچاق و احتکار دارو کشف شد و مورد پیگیری قرار گرفت، اما بهموازات گسترش و عمق یافتن جستارهای اطلاعاتی_امنیتی، علاوه بر باندهای خلافکار و انگیزههای سودجویانه، سرنخهایی از ارتباطات خارجی و قرائنی از دخالت برخی فرق ضالّه نیز در این عرصه کشف گردید.
🔹️تنها در یک نمونه، یکی از خانوادههای بهایی در شهر تهران با تملک آشکار و پنهانِ 20 داروخانه و 3 شرکت لوازم آرایشی و بهداشتی و انبارهای متعدد غیرمجاز به ارتکاب انواع تخلفات و جرایم از قبیل قاچاق و احتکار دارو، تقلب در داروهای مسافرتی، پولشویی با شیوههای بسیار پیچیده و چندلایه و فرار مالیاتی پرداخته بود. تبانی با معدودی از پزشکان متخلف، برای تجویز داروهای موردنظرِ باند یا داروی بیش از حد نیاز بیماران یا الزام بیمار به تهیه دارو از داروخانههای خاص، از انواع دیگر تخلفاتی بود که کشف شد و در مصادیق یافتشده، ماهیانه ارقام نجومی به پزشکان متخلف میپرداختند.
🔸️در ادامۀ تحقیقات، علاوه بر موارد مزبور، تعداد 20 انبار مخفی متعلق به این خانواده حاوی داروهای قاچاق و احتکارشده و سایر اقلام بهداشتی و آرایشی نیز شناسایی گردید.
🔹️در ضربۀ وارده به باند فاسد مورد اشاره، تعداد 9 نفر از عوامل اصلی با حکم مرجع محترم قضایی بازداشت شدند و 40 باب داروخانه و انبار توقیف شد.
🔸️یقیناً این اقدام گامی در مسیر سالمسازی فرآیند تأمین و توزیع داروی کشور و حمایت از وجهۀ جامعۀ شریف و فداکار پزشکی کشور است که همیشه و منجمله در مقطع همهگیری ویروس کرونا، مراتب وفاداری و جانفشانی خود را نسبت به ملّت عزیز ایران اثبات کرده و از بذل جان خود نیز دریغ نورزیدهاند.
🔹️سربازان گمنام امام زمان(عج) ضمن سپاس بیپایان از همراهی مردمی و همکاری جامعۀ متعهد پزشکی در مراحل شناسایی و برخورد با این باند فاسد، از همۀ هموطنان گرامی استدعا دارند که هرگونه اطلاعات پیرامون شبکههای مشابه احتمالی را به ستاد خبری وزارت اطلاعات (شماره 113) گزارش نمایند.
🌍#انتشار_حداکثری_با_شما
➖➖➖➖➖➖➖➖
◀️ برای دریافت آخرین اخبار و اطلاعات از مسائل #امنیتی و #سیاسی ایران و جهان، کانال خبری تحلیلی #خیمه_گاه_ولایت را دنبال کنید و برای آگاهی جامعه، ما را به دوستان و آشنایان و همکاران و خانواده خود معرفی بفرمایید.
➡️ https://eitaa.com/joinchat/2868117506C71fc999fff
خیمهگاه ولایت
🔴نشریه سعودی الشرق الاوسط: اطلاعات پسر قذافی میتواند منجر به مختومه شدن تحقیقات در خصوص پرونده امام
🔹روزنامه الشرق الاوسط در گزارشی در این رابطه از نامه نگاری بین محافل قضائی دو کشور در این زمینه پرده برداشت و نوشت، ساختار قضائی لبنان هفته گذشته نامهای را از حلیمه عبدالرحمن وزیر دادگستری لیبی دریافت کرد که اعلام کرده است آمادگی دارد پرونده هانیبال قذافی (پسر معمر القذافی دیکتاتور سابق لیبی) را روی میز مذاکره قرار دهد.
🔸️یک منبع آگاه قضائی لبنانی در این رابطه به این روزنامه عربی گفت: در نامه طرف لیبی هیچ اشارهای به تمایل لیبی جهت مشخص کردن سرنوشت امام موسی صدر و همراهانش نشده و از آن نوعی همکاری یکطرفه لبنانی برداشت میشود.
🔹️این منبع به الشرق الاوسط افزود: دادستان پرونده امام موسی صدر قاضی زاهر حماده تاکید میکند که هانیبال پیش از دریافت پاسخ و توضیحاتی که وی حاضر به بر زبان آوردن آنها نیست، آزاد نخواهد شد، زیرا اطلاعات وی میتواند منجر به مختومه شدن تحقیقات و صدور حکم اتهامی در این پرونده شود.
🔸️این منبع تاکید میکند، بر خلاف ادعاهای موجود در رابطه با اینکه فرزند قذافی در زمان اختفای امام موسی صدر فقط 2 ساله بود، اما وی یک گنج با ارزش اطلاعاتی در این رابطه است و در بازجوییهای اولیه اعلام کرده است که 30 شخصیت لیبیایی را میشناسد که در ساختار پدرش در مراکز قدرت حضور داشته و با ربوده شدن صدر در ارتباط بودند.
🔹️به گفته این منبع هانیبال اعتراف کرده است که بر خلاف روایت رسمی لیبی که ادعا کرده بود امام موسی صدر و همراهانش طرابلس را به مقصد رم ترک کرده و در آنجا ناپدید شدند، صدر و همراهانش اصلا لیبی را ترک نکردند و وی در منطقه جنزور در اقامت اجباری قرار داشت.
🔸️در ادامه آمده است، روز 31 اوت 1978 خودرویی به هتل الشاطئ طرابلس آمد تا امام موسی صدر را برای دیدار با معمر القذافی ببرد و از آن لحظه به بعد دیگر وی ناپدید شد.
🔹️منبع قضائی لبنانی در ادامه تاکید کرد: بعد از چند ساعت کوتاه از این آدم ربایی، شماری از ماموران سرویس اطلاعات لیبی به هتل الشاطئ آمده و لباسهای امام موسی صدر و همراهان و نیز گذرنامههای آنها را با خود بردند.
🔸️هانیبال نام دو فردی که لباسهای مذهبی امام موسی صدر و شیخ یعقوب را به تن کرده و دیگری که با لباس شخصی سوار بر هواپیمای آل ایتالیا شدند را اعلام کرد، آنها با استفاده از گذرنامههای این افراد ربوده شده از طرابلس عازم رم شدند، بعد از آن در یکی از هتلها اتاق گرفته و روز بعد لباسها و گذرنامههای خود را در هتل به جای گذاشته و با گذرنامههای اصلی خود به طرابلس بازگشتند.
🔹️در بخش دیگری از اطلاعات این منبع آمده است، هانیبال به بازجویان خود اطلاع داده است که عبدالسلام جلود مسئول اصلی اختفای امام موسی صدر است و پدرش مسئولیت مالی این پرونده را پذیرفته بود؛ پدرش آمادگی داشت تا خسارت مربوطه را به خانواده صدر پرداخت کند همانگونه که خسارت هواپیمای لاکربی را پرداخت کرد، امری که طرف لیبی در هر بار که تماسها از سرگرفته میشود نیز آن را تاکید میکند.
🔸️او خاطر نشان کرد، ظاهرا طرفهایی در ساختار جدید لیبی تلاش میکنند تا از مرتبط شدن نام خانواده معمر القذافی با این جنایت جلوگیری به عمل آورند، شاید به این خاطر که امیدوارند زمینه بازگشت آنها به قدرت تسهیل شود.
🔹️الشرق الاوسط به نقل از برخی از کارشناسان مسئله امام موسی صدر اعلام کرد، بازداشت هانیبال برگ برندهای در دست لبنان است و این کشور حاضر نیست آن را بدون دریافت اطلاعات قاطع در مورد سرنوشت صدر و دو همراهش از دست بدهد.
🔸️منبع مذکور همچنین فاش کرد، شورای انتقالی سابق لیبی، همکاری محدودی را در این زمینه انجام داده اما تلاشهایش به شکل ناگهانی متوقف شد.
🌍#انتشار_حداکثری_با_شما
➖➖➖➖➖➖➖➖
◀️ برای دریافت آخرین اخبار و اطلاعات از مسائل #امنیتی و #سیاسی ایران و جهان، کانال خبری تحلیلی #خیمه_گاه_ولایت را دنبال کنید و برای آگاهی جامعه، ما را به دوستان و آشنایان و همکاران و خانواده خود معرفی بفرمایید.
➡️ https://eitaa.com/joinchat/2868117506C71fc999fff
#مستند_داستانی_امنیتی_کوتاه
سال 95 وسیروز قبل از اربعین بود که من و حسین و رسول و چندنفر از همکارانم در واحد ضدجاسوسی و ضد تروریسم ستاد، طی ماموریتی به عراق رفتیم. یکی از ماموریتهای ما این بود که در پوششهای مختلف مستقر بشویم و چهره زنی کنیم.
خیانت برخی از افسران عراقی در زمان حضور داعش بیش از حد بود و چون که نزدیک اربعین بود، هراتفافی محتمل بود.
یک هفته قبل از اربعین از بالا به من دستور دادند که از کربلا خارج میشوی و میروی به سمت سامراء و در فلان نقطه مستقر میشوی!
فورا با یکی از همکاران و با یک خودروی پرادو عازم شدیم سمت سامراء!
اما...
شب اربعین شد
من در 2 کیلومتری حرم ایستاده بودم و گاهی هم برخی خیابانها را قدم میزدم و مشغول چهرهزنی بودم.
در حین مأموریت، به یک نفر مشکوک شدم. وقتی نگاهم به او افتاد، زیر نظرش گرفتم تا اینکه رفت و در گوشهای از خیابان روی جدول پیاده رو نشست. خیلی نامحسوس او را زیر نظر و زیر چتر امنیتیام گرفتم.
به مرصاد که به دستور سازمان از کربلا به سامراء آمده بود، با اشارهای هشدار دادم که حواسش را جمع کند.
اما سوژه...
نیم ساعتب گذشته بود که دیدم مرد عرب که محاسن بلندی هم داشت و دشداشه مشکی پوشیده بود وَ روی دشداشهاش کاپشنی هم پوشیده بود، کمی دست به محاسن و دستار سرش کشید از جایش بلند شد.
به مرصاد که حالا به من نزدیکتر شده بود و سوژه را چهار چشمی زیر نظر داشت، اشارهای زدم که باید برویم دنبالش.
مرد عرب که لاغر اندام بود، لحظه به لحظه به حرم نزدیکتر میشد.
یک لحظه احساس کردم طبیعی راه نمیرود و برخلاف زمان نشستن روی زمین، لباسش حالا کمی گشادتر به نظر میرسد. چون موقع نشستن لباس جمع میشود و نمیشود به خوبی تشخیص داد.
حالا داشتم یقین میکردم که فیسآف کرده و حالت لباس این مرد طبیعی به نظر نمیرسد و به جثهاش نمیخورد.
اما اینکه این آدم چطور با خیانت برخی افسران عراقی حالا به 2 کیلو متری حرم رسیده بود هم بماند.
یک ایست بازرسی بود که نمیخواستم به او به آنجا برسد. چون فاجعه بود. احساس میکردم این آدم میتواند عامل انتحاری باشد...
مرصاد کمی دورتر از من و از پشت سرم حرکت میکرد تا من را کاور «تامین» کند و درصورت لزوم، سایه سوژه شود.
مظنون عرب، مجددا به سمت پیاده رو رفت و کنار یک مغازهای که کرکرهاش پایین بود نشست. حواسش فقط به سمت مسیر حرم بود.
یقین داشتم در زیر لباسش خالی از سلاح یا جلیقه نیست. چون برآمدگی دور کمرش را میتوانستنم به خوبی ببینم.
رفتم نزدیکش و به آرامی نشستم.
خلاصه بعد از سالها کارهای اطلاعاتی و امنیتی و عملیاتی در داخل مرزها و بیرون از مرزها، میدانستم که نسبت به چه کسی باید حساس شد.
کمی به او نزدیکتر شدم، همینطور مرصاد.
مرد عرب خودش را جمع کرد. معلوم بود ترسیده.
احساس کردم دستش را دارد آرام آرام به سمت جیبش میبرد تا چیزی را خارج کند.
نزدیک تر شدم.
حساس تر شدم.
استرس گرفتم...
دیدم دستش را کامل به داخل جیبش برد
همزمان بلند شد
الله اکبر بلندی گفت...
چشمانم گرد شد
مرصاد منتظر حرکت من بود...
مرد عرب دستانش را که بیرون آورد
ریموت را در دستانش دیدم...
او یک کیس انتحاری بود...
خودم را فورا بر روی او انداختم. طوری که سر هر دویمان خورد به کرکره مغازه.
زائران وحشت زده بودند...
فورا مچ دست سمت چپش را که ریموت در آن بود، به زور بازش کردم و مرصاد با اسلحه بالای سرش حاضر شد و با لگدی محکم به صورتش کوبید. ریموت را گرفتم و گذاشتم در جیبم...
برشگرداندم و فورا به دستانش دستبند زدم و سپس با بچههای حشدالشعبی که نزدیکمان بودند هماهنگ شدیم تا منطقه را خلوت و سوژه را به جای امن و خلوتتری جهت از کار انداختن جلیقه ببرند.
لحظه بردن سوژه، لبخندی تحویلم داد...
بچههای حشد او را بردند و حدود 500 متر از ما فاصله گرفتند تا اینکه صدای یک انفجار، تمام وجودم را به هم ریخت...
نیروی انتحاری داعش، عمل کننده از راه دور داشت...
ریموت از راه دور توسط هادی ِ نیروی اجرایی عملیاتِ انتحاری، زده شد...
5 تن از بچههای حشد شهید شدند...
❌کپی و هرگونه استفاده از این مطلب فقط با ذکر منبع و لینک کانال خیمهگاه ولایت مجاز است
#اربعین
#سامراء
#امنیتی
📢 #برای_آگاهی_جامعه_نشر_دهید
➖➖➖➖➖➖➖➖
👥💬🗣 رسانه باشید و این مطلب را از #خیمه_گاه_ولایت به جهت آگاهی جامعه با دوستان و آشنایان و همکاران و خانواده خود به اشتراک بگذارید.
➡️ https://eitaa.com/joinchat/2868117506C71fc999fff
🔴از ضد جاسوسی وزارت اطلاعات تماس میگیرم...
✍داستان واقعی یک پرونده ی مهم افسر ضد جاسوسی وزارت اطلاعات
🔹️رساله ام در مراحل پاياني خود بود که در يکي از روزهاي سرد دي ماه سال 1389 با تاييد استاد راهنما از گروه درخواست تعيين داور کردم. نامه درخواست تعيين داور را به منشي گروه دادم. حس غريبي از نگراني به سراغم آمده بود؛ چه کساني به عنوان داور انتخاب خواهند شد؟ نگراني ام به خاطر سختگيري احتمالي داورها نبود، ترسم از اين بود که نکند داورهاي انتخابي کساني باشند که بتوانند به دلايلي از هويت شغلي ام آگاهي يابند.
🔸️به دليل تسلط ام به دو زبان خارجي، طي دوره آموزشي ام تقريبا تمام استادان گروه از فعاليتهاي کلاسي و پژوهشي ام رضايت داشتند و همين مساله رابطه بسيار خوبي ميان من و آنها به وجود آورده بود. از سوي ديگر، به دليل ارتباط مستقيم تجربيات کاري ام با موضوعات بيولوژيک، اطلاعات و نظراتي که من ارائه ميکردم، هميشه متفاوت تر از ديگر نظرات بودند و اين موضوع هم به طور طبيعي، تمايز قابل توجهي ميان من و ديگر هم دوره اي هايم به وجود مي آورد.
🔹️براي اينکه اين تمايز، فاحش نشود و غيرطبيعي جلوه نکند، تنها در برخي از موارد اظهارنظر ميکردم و چالش شديدي ميان رعايت حفاظت گفتار و مشارکت موثر در مباحث کلاسي برايم به وجود مي آمد که در تمام چهار سال حضورم در دانشگاه و حتي پس از آن نيز ادامه داشته است. به اين دلايل، برداشت مثبتي از من در ميان استادان گروه وجود داشت بنابراين نگراني خاصي از داوران داخلي نداشتم، اما ممکن بود داوران خارجي از ميان استادان و کارشناساني انتخاب شوند که من به دلايل کاري با آنها ارتباط پيدا کرده بودم و اين موضوع به شدت نگرانم مي کرد. با وجود نگراني شديد، کار را به خدا سپردم و از دانشکده خارج شدم.
🔸️در تمام سال هاي تحصيل در دانشگاه، براي اينکه احدي از همکلاسي ها از مسير رفت وآمدم مطلع نشوند، هميشه مسيري يک تا سه کيلومتري را پياده طي ميکردم، سپس سوار تاکسي يا اتوبوس ميشدم. گاهي اوقات نيز که نمیتوانستم آنها را از سرم باز کنم، مجبور ميشدم تغيير مسير بيشتري را به جان بخرم. آن روز به دليل نگراني از استادان داور، سندرم حفاظتي ام شديدتر شد و مسير دانشگاه تا يکي از ميادين بزرگ تهران را پياده رفتم. طي راه، چهار بار تغيير مسير دادم. دو بار در کيوسک روزنامه فروشي توقف و پشت سر خود را چک کردم. در مسير، به دو کتابفروشي نيز سر زدم تا از نبود تعقيب و مراقبت اطمينان يابم. بالاخره در يکي از ايستگاه ها سوار مترو شدم.
🔸️🔸🔸سرانجام به اداره رسيدم، تا وارد اتاق شدم، تلفن زنگ زد. مديرم بود. ضمن سلام و احوال پرسي مرا براي شرکت در يک جلسه سري فراخواند. من افسر ضدجاسوسي بودم و تخصص حرفه اي ام ارزيابي ضداطلاعاتي از اقدامات بيگانگان در محيط هاي داراي طبقه بندي داخل و خارج از کشور بود.
موضوع جلسه، روابط يک محقق بين المللي در موضوع زيست فناوري با يکي از اتباع ايراني داراي دسترسي فوقالعاده در مراکز سياست گذاري و تحقيقاتي زيست فناوري کشور بود.
🔹️محقق بين المللي را مي شناختم. دو سال بود که اين فرد را رصد مي کردم؛ يک افسر اطلاعاتي آمريکايي بود که در پوشش دانشجو، خبرنگار، استاد دانشگاه و اين بار محقق آزاد بين المللي، در کنفرانس هاي علمي و دانشگاهي با نخبگان علمي ايراني ارتباط مي گرفت. اما هويت نخبه ايراني که اين بار در تور اطلاعاتي او قرار گرفته بود، در جلسه فاش نشد. به من ماموريت داده شد تا به سرعت طرح عملياتي مناسبي براي مديريت اطلاعاتي کيس و به دام انداختن افسر حريف تهيه کنم.
❌با آغاز فاز اجرايي اين عمليات، کار شبانه روزي آغاز شد؛ کاري که نخستين نتيجه آن، دوري از خانه و خانواده است. اولين کارم پس از اتمام جلسه، تماس با همسرم بود؛ به او گفتم که يک ماموريت اداري پيش آمده و تا چند روز درگير آن هستم و ممکن است نتوانم به خانه بروم. 72 ساعت بعد طرح آماده شده بود، اما اجراي عملياتي آن، مستلزم همکاري نخبه ايراني مورد نظر حريف، با ما بود که من هنوز از هويت واقعي او مطلع نبودم.
🔹️🔹در جلسه دوم، من به عنوان هادي عمليات انتخاب شدم و پرونده کيس در اختيارم قرار گرفت. «کابوس داور» به سراغم آمد؛ نخبه ايراني يکي از متخصصان منحصر به فرد کشور در حوزه زيست فناوري بود؛ فردي متعهد، باتجربه و داراي ارتباطات فراوان با نهادهاي پژوهشي و تحقيقاتي حساس کشور که من او را در اينجا آقاي داوري مي نامم. يکي از معدود متخصصان آکادميک در موضوعي که اتفاقا تز دکتري من هم بود.
❌کابوس داور، چند ساعتي مرا مشغول کرد. صداي اذان مرا از کماي کابوسي که به آن مبتلا شده بودم، نجات داد. من يک افسر اطلاعاتي ام نه يک عنصر آکادميک و پژوهشي، ناراحتي به خاطر مسائل و مشکلات حاشيه اي و فرعي يک وضعيت غيرحرفه اي است.
✍ادامه دارد...
#امنیتی
#اطلاعاتی
➡️ https://eitaa.com/joinchat/2868117506C71fc999fff
خیمهگاه ولایت
🔴از ضدجاسوسی وزارت اطلاعات تماس میگیرم 🔹️جلسه سوم برای تصميم گيري نهايی تشکيل شد و اعضای جلسه با ا
🔴از ضدجاسوسی وزارت اطلاعات تماس میگیرم
🔸️حدود دو هفته از زمان درخواست تعيين داور برای دفاع از رسالهام گذشته بود که يک روز استاد راهنما به من ايميل زد و اطلاع داد که استادان داور پايان نامه من انتخاب شدهاند و من بايد برای گرفتن احکام داوری آنها و ارسال يک نسخه از پايان نامهام به آنان به دانشکده بروم. او اسامی را در ايميل ذکر نکرده بود. کابوس مزمن داوری و ترس از افشای هويت، باز گريبانم را گرفت؛ نگرانیای که به خاطر مشغله کاری از وجودم رخت بربسته بود. اواسط بهمن ماه، در يک روز سرد و برفي به دانشکده رفتم. اسامی داوران را ديدم.
🔹️وحشت به درونم هجوم آورد. آقای داوری به عنوان داور اول خارجی «خارج از دانشگاهی که در آن درس ميخواندم»، داور دوم خارجی نيز از مديران يکی از موسسات علمی کشور بود که اتفاقاً چندين جلسه مشاوره اطلاعاتی را با او سپری کرده بودم. حدود نيم ساعت در دفتر منشی گروه بهت زده نشسته بودم و به اين کابوس محقق شده میانديشيدم که خانم منشی مرا از فکر بيرون آورد...
_ببخشيد مشکلي پيش آمده است؟
+عذر ميخواهم، نه ممنون.
از دفتر گروه بيرون آمدم و به دفتر استاد راهنما رفتم. استاد با گرمی مرا پذيرفت و از انتخاب تيم داوری منسجم و کاملاً متخصص ابراز خرسندی کرد. اما من با يک سوال نا اميدش کردم:
+ممکن است داوران خارجی را تغيير دهيم؟
_چرا؟ آنها بهترينهای اين حوزه در ايران هستند. از اين بهتر نميشود. مشکلي با آنها داريد؟
🔸سوال بدی پرسيده بودم، چرا بايد استادان عوض ميشدند؟ واقعاً با آنها مشکل داشتم؟ بلافاصله قضيه را جمع کردم. ضمن اينکه استاد راهنما به من گفت که موضوع رساله تو بسيار منحصر به فرد است و تقريباً هيچکس در عرصه آکادميک به آن نپرداخته و گريزی از انتخاب اين افراد نبوده است. سه هفته بعدی را در برزخ خودم گذراندم، تمرکز
کاریام هم به هم ريخته بود، هويت دانشگاهی و حرفهای ام به طرز فجيعي با يکديگر تصادف کرده بودند. واکنش آنها يک بازی با حاصل جمع صفر بود.
🔹️الان چندسال از آن تاريخ ميگذرد و يکی از فرزندانم دانشآموز شده است. روز ثبت نام مدرسه، آقای مدير فرمی به من داد تا مشخصات و ميزان تحصيلات خود و همسرم را در آن درج کنم. در مقابل پرسش از تحصيلات نوشتم: کارشناسي ارشد.
پایان
#وزارت_اطلاعات
#امنیتی
#اطلاعاتی
◀️به پایگاه خبری تحلیلی #خیمه_گاه_ولایت بپیوندید👇👇
➡️ https://eitaa.com/joinchat/2868117506C71fc999fff
خیمهگاه ولایت
#مستند_داستانی_امنیتی_کوتاه سال 95 وسیروز قبل از اربعین بود که من و حسین و رسول و چندنفر از همکارا
#مستند_امنیتی
خاطراتی از سوریه...
روستای #خناصر بودیم و احتمال حمله #جبهه_النصره به ما خیلی زیاد بود. خبر رسید که بچههای شنود گفتند احتمالا امشب هجوم کنند...
بخاطر همین از سرشب آمادهباش بودیم.
شب از نیمه گذشت و همهجا پر از سکوت بود. یکی از فرماندهها آمد و گفت برای روحیه دادن به جَیشیها(ارتشیها) شما برو مقر آنها و کنارشان باش(زرهی به عهده ارتش بود).
از کوچههای روستا عبور میکردم، دیدم بچههای انبار مشغول تخلیه بار هستند، خداقوتی گفتم و مقر سوریها را پرسیدم، گفتند دنبال صدای تانک برو...
به خانههایی رسیدم که جیش مستقر بود.
سه تا #تانک داشتند که روشن بود و عدهای نیرو. دستوپا شکسته باصدای بلند عربی صحبت کردم و کنارشان نشستم. نزدیک نماز صبح شده بود، خیلی خوابم میآمد، سوریها دور هم مَتّه(دمنوش) میخوردند.
روی تشک چرکمُردهی گوشهی اتاق دراز کشیدم تا خستگی در کنم... چشمم گرم شد...
یکباره از خواب پریدم، ساعت رو نگاه کردم، حدود یکساعتی خوابیده بودم، از پنجره اتاق به جاده نگاه کردم، خبری نبود و فقط چندتا ماشین و عدهای نیرو از خط برمیگشتند... سوریها هم رفته بودند داخل تانکها، صداشان زدم ولی طبیعی بود صدایم را نشنوند.
آرام آرام رفتم سمت انبار بچههای خودمان. درب انبار باز بود و کسی نبود...
دو بسته جیره برداشتم و برگشتم طرف جیشیها، رفتم روی تانک تا ببینم چه میکنند، ولی خالی بود! تانک دوم و سوم...
از روی تانک جرأت نمیکردم به جاده برگردم و نگاه کنم!
گردنم مثل چوب خشک شده بود و صدای مهرهها را میشنیدم... هرطور بود برگشتم و در آن هوای گرگومیش به ماشینهایی که هرلحظه بیشتر میشدند دقت کردم...
...روح از تنم جدا شد
خط شکسته بود و جبههالنصره وحشی با نیروهایش داشت آرام آرام پاکسازی میکرد...
از تانک بهسختی پایین آمدم و روی خاک افتادم و با استرس گفتم: یا امام زمان! خودت کمکم کن. دست اینا بیفتم کارم تمومه و سرم و میبُرن.
فورا
پیراهن دیجیتالی(نظامی) را درآوردم و پَرتَله(سینهخشاب) را روی زیرپوش مشکی به تن کردم و به سوی عقبه راه افتادم.
پشت سرم عدهای از نیروهای #دشمن با فاصله ۲۰۰ متری پاکسازی میکردند، خدا خدا میکردم صدایم نکنند!
هوا کامل روشن نشده بود که از آنها خیلی دور شدم...
حلقم مثل کویر خشک شده بود.
از هر راهی بود خودم را به بچهها رساندم، هیچکس باورش نمیشد زنده برگشتم.
❌کپی و هرگونه استفاده از این مطلب فقط با ذکر منبع و لینک کانال خیمهگاه ولایت مجاز است
#امنیتی
#سوریه
📢 #برای_آگاهی_جامعه_نشر_دهید
➖➖➖➖➖➖➖➖
👥💬🗣 رسانه باشید و این مطلب را از #خیمه_گاه_ولایت به جهت آگاهی جامعه با دوستان و آشنایان و همکاران و خانواده خود به اشتراک بگذارید.
➡️ https://eitaa.com/joinchat/2868117506C71fc999fff
خیمهگاه ولایت
#مستند_امنیتی خاطراتی از سوریه... روستای #خناصر بودیم و احتمال حمله #جبهه_النصره به ما خیلی زیاد
🔴#مستند_امنیتی
سال 1394 بود که با تیمی از بچههای ضدجاسوسی در سوریه مستقر شدیم و بعد از ماموریتی کوتاه ولی به شدت مهم، با رایزنی و موافقت تشکیلات قرار شد در سوریه بمانم و به آموزش بپردازم.
صبح یک روز جمعه از خردادماه سال 1394 بود که سیدعباس از نیروهای #فاطمیون دستور میگیرد تا #سرباز_سوری که مریض است را به بیمارستانی در دمشق برساند.
سیدعباس دوستش ایمان را صدا میزند:
+ایمان، کلاشتو بردار. حسابی مسلح شو که باید تا بیمارستان بریم.
_باشه سید. سفارش دیگهای نداری؟
+نه. فقط زودتر.
سرباز سوری روی صندلی عقب دراز میکشد و سیدعباس با خودوری لندکروز خیابانهای پر از غربت و وحشت را لگد میکند و با سرعت پیش میرود.
قبل از سهراهی #سَنَمِین «که از محلههای #مسلحین است» به حاجز «ایستو بازرسی» میرسند. سیدعباس با اشاره مأمور شیشه را پایین میدهد. مامور دلدل میکند و با مکث دستور حرکت میدهد... سیدعباس به ایمان میگوید:
+میخواست یهچیزی بگهها!
به سهراهی میرسند و سید توقف میکند تا خودروها عبور کنند، خودرویی با اشارهی دست میفهماند که اول شما... سیدعباس تشکر میکند و حرکت میکند.
ایمان اسلحهاش را در بغل گرفته و حواسش به خیابانهای خلوت و پر از غربت دمشق است. سیدعباس از آینه به همان خودرو نگاه میکند و بیتاب شده. استرسی روی دلش مینشیند و با خودش میگوید:
+چرا سبقت نمیگیره! مشکوکه!!
ایمان هم سرش را برگردانده تا دقیقتر خودرو را ببیند.
سیدعباس فورا بهش گفت:
+تابلو نکن. عه. برگردون سرت و!
حواس هر دو به پشتسر است که یکباره دو #لاستیک بزرگ از کوچه وارد #خیابان میشود! سیدعباس روی ترمز میزند...
از آنچه میترسیدند به سرشان آمده بود، افراد سیاهپوش وحشتناک مسلح خودرو را هدف گرفته و با قدمهای شمرده به ماشین نزدیک میشدند.
ایمان اسلحه را بین دوپا برده و مسلح میکند... سیدعباس چشم از مردان سیاهپوش برنمیدارد و در حالی که سعی میکند لبانش زیاد تکان نخورد میگوید:
+ایمان، دست به اسلحه ببری کارمون تمومهها. هیچ راهی نداریم. اشهدمون و باید بخونیم.
_باید بزنیمشون. حتی شده شهید بشیم.
+کاریش نمیشه کرد. بهتره دست از پا خطا نکنی.
خودرو با حدود ۲۰ مرد مسلح محاصره شده...
درب سمت ایمان باز میشود، دستی موهای بلند ایمان را میگیرد و میکشد به بیرون و با یک لگد پرتش میکند روی آسفالت.
استرس تمام وجود سیدعباس را گرفته...
مردم آن منطقه خیلی زود از منازل خارج میشوند و با هرچه داشتند بهسمت ایمان حملهور شدند. الله اکبر از آن صحنهی دلخراش!
سیدعباس با گوشهی چشم ایمان را زیر دستوپای مردم نگاه میکند و با دستش به آرامی دنده را برای مرگی باعزت جا میزند.
نگاهش به جاده است... #زنان و #کودکان خشمگین جاده را گرفتهاند... تصمیم سختی است...یا باید بزند و از روی همه رد شود، یا...!
اما دلش نمیگذارد و نمیتواند با خودرو از آنان بگذرد... دنده را خالی میکند و با تهدید پیاده میشود.
لولههای اسلحه از او میخواهد که روی زمین دراز بکشد ولی حاضر نمیشود. گلولهای شلیک میکنند و سوزشی در پای چپش احساس میکند... ضربهای به پشتسرش میخورد و نقش بر زمین میشود...
چشمان سیدعباس، ایمان و سرباز سوری را بستند و در خودرویی که تعقیبشان میکرد سوار کردند. #دنیا برایشان تمام شد و بهسوی مقصدی نامعلوم حرکت کردند...
✍ادامه دارد...
❌کپی و هرگونه استفاده از این مطلب فقط با ذکر منبع و لینک کانال خیمهگاه ولایت مجاز است
#امنیتی
#سوریه
📢 #برای_آگاهی_جامعه_نشر_دهید
➖➖➖➖➖➖➖➖
👥💬🗣 رسانه باشید و این مطلب را از #خیمه_گاه_ولایت به جهت آگاهی جامعه با دوستان و آشنایان و همکاران و خانواده خود به اشتراک بگذارید.
➡️ https://eitaa.com/joinchat/2868117506C71fc999fff
خیمهگاه ولایت
🔴#مستند_امنیتی سال 1394 بود که با تیمی از بچههای ضدجاسوسی در سوریه مستقر شدیم و بعد از ماموریتی کو
🔴 #مستند_امنیتی
ساعت 9 صبح است که مسلحین با شلیکهای هوایی، خودروی حامل اُسرا را از میان جمعیت خارج میکنند.
چشمها بسته و با ضرب قنداق سرها را روی زانو میگذارند. سیدعباس با کشیدن سر به صندلی کمی چشمبند را پایین داده و زیرچشمی نگاه میکند، غیر از ایمان و سرباز سوری یک نفر دیگر هم با چشمان بسته کنارشان نشسته!
...خودرو وارد حیاط بزرگی میشود.
چهار اسیر را با #سیلی و لگد به اتاقی میاندازند. خیلی زود فهمیدند اسیر جدید سوری و رانندهی یک درجهدار ارتشی است که در لحظهی درگیری آنجا رسیده و او راهم دستگیر کردند.
سیدعباس زیرلب آیهالکرسی میخواند، ایمان با اضطراب میپرسد؛
_شهادتین بخوانیم؟
+برای هرچیزی آماده باش. هر اتفاقی ممکنه بیفته.
هر شخصی برای دیدن اسرا وارد میشد آنها را به باد کتک میگیرد...
عصر اتاق پر میشود... راننده ارتشی را جدا میکنند و سه اسیر را گوشه اتاق میبرند، #دوربین آماده است... یکبار ضبط میکنند ولی #سیدعباس با چهره جدی جواب میدهد. یکی با لگد چند ضربه به پهلوی سید میزند، چانه سید را نگه میدارد و چند کشیده محکم... فیلم ضبط میشود.
هنوز آفتاب غروب نکرده، سروصدای بیرون بیشتر میشود... جروبحث به پشت درب اتاق رسیده، سیدعباس و ایمان خودشان را برای یک کتک دیگر آماده میکنند، درب باز میشود و دو جوان خوشپوش در حال گفتگوی تند با مسلحین وارد میشوند.
مستقیم به سراغ راننده ارتشی میروند، از صحبتهایشان معلوم میشود که رابط #نظام با مسلحین هستند. بحث و جدل بالا میگیرد و دست آخر دو جوان متقاعد میکنند که همه اسرا باید #آزاد شوند...
آفتاب روز جمعه غروب کرد و عمر سیدعباس و ایمان به دنیا بود...
مسلحین ماشین و اسلحه آنها را تحویل میدهند و سید با #پهلوی_شکسته و پای مجروح ماشین را به مقر میرساند.
حاجی...... مسئول حفا منتظرشان است.
_ کجایی سیدعباس؟ از صبح همه رو علاف خودتون کردین!
سید داستان #اسارت و #مجروحیت را تعریف میکند و حاجی با پوزخند میگوید:
_ رفتین عشقوحال، آخرشم #دعوا کردین و برگشتین!!! فردا بیاین برای توضیحات!
این ما بین من از حاجی دلخور میشوم و میروم به گوشهای هدایتش میکنم و میگویم:
+حاجی، متوجهای چی میگی؟
_دخالت نکن.
+یعنی چی دخالت نکن؟ این بچههارو اسیر کردن. این رفتارتون اشتباهه. راهش این نیست. جاسوسی نکردن. اسیر شدن.
_کوتاه نمیام...
نگاهی پر از غضب به حاجی میکنم و درب اتاقش را محکم میبندم و میروم دنبال کارم...
بعد از دو روز، سیدعباس و ایمان مجبور میشوند یک بازجویی اساسی به حفاظت پس بدهند.
اما ارائه توضیحات #قلب سید را شکستهتر از روز اسارت کرد. چون هیچ شاهد و مدرکی نداشتند و متهم به سناریوچینی شدند.
صبح روز سوم حاجی با لبخند یخزده آمد و سید را بغل کرد و گفت:
_باورکن از اولش میدونستم راست میگی! از ما به دل نگیری... کار ما توی حفاظت اینه...
حاجی که رفت بچهها به سیدعباس و ایمان گفتند، دیشب #العربیه فیلم اسارت تان را پخش کرده...
سیدعباس لبخند تلخی میزند و میگوید خدارو شکر دشمن به داد مان رسید... وگرنه الان به جرم هزاران چیز دیگر متهم میشدیم...
✍ادامه دارد...
❌کپی و هرگونه استفاده از این مطلب فقط با ذکر منبع و لینک کانال خیمهگاه ولایت مجاز است
#امنیتی
#سوریه
📢 #برای_آگاهی_جامعه_نشر_دهید
➖➖➖➖➖➖➖➖
👥💬🗣 رسانه باشید و این مطلب را از #خیمه_گاه_ولایت به جهت آگاهی جامعه با دوستان و آشنایان و همکاران و خانواده خود به اشتراک بگذارید.
➡️ https://eitaa.com/joinchat/2868117506C71fc999fff
🔴عیادت «نتانیاهو» از داعشیها رو فراموش نکردیم
اسرائیل جوری میگه حماس همون داعشه که انگار یادمون رفته این رژیم در بلندیهای جولان اِشغالی برای درمان تروریستهای مجروح القاعده، جبهةالنصره، ارتش آزاد و داعش، بیمارستان صحرایی احداث میکرد و نتانیاهو برای عیادت این تروریستها به این منطقه سفر میکرد.
بله ما خودمونم میدونیم که برخی از مردم در فلسطین طرفدار داعش بودند و یه مدت حماس هم اشتباهاتی در قبال بشار اسد داشت و ایران گوشش و پیچوند.
ولی کسانی که مطلع هستند از سیاست و سری در عالم پژوهش دارند و... میدانند که داعش را کلینتون و اوباما بوجود آوردند برای زدن جمهوری اسلامی.
اما اول سراغ بازوهای جمهوری اسلامی مظلوم رفتند. یعنی عراق و سوریه.
تا با زدن آنها علیالخصوص سوریه، راه ارتباط ایران و حزبالله لبنان قطع شود و امنیت اسراییل فاسد را آمریکا تامین کند.
اما نمیدانستند جمهوری اسلامی در سوریه و عراق مقابل دنیا خواهد ایستاد و کاری خواهد کرد که وعده امامش خامنهای کبیر مبنی بر سیأتی ایام الفرح، عملی و محقق شود.
داعش یعنی همان اسرائیل.
#تحلیل
#امنیتی
#سوریه
#قدس
#اسرائیل_داعش
✍سید12000
◀️ به پایگاه خبری تحلیلی #خیمهگاهولایت بپیوندید👇👇
➡️ https://eitaa.com/joinchat/2868117506C71fc999fff
هدایت شده از خیمهگاه ولایت
#مستند_داستانی_امنیتی_کوتاه
سال 95 وسیروز قبل از اربعین بود که من و حسین و رسول و چندنفر از همکارانم در واحد ضدجاسوسی و ضد تروریسم ستاد، طی ماموریتی به عراق رفتیم. یکی از ماموریتهای ما این بود که در پوششهای مختلف مستقر بشویم و چهره زنی کنیم.
خیانت برخی از افسران عراقی در زمان حضور داعش بیش از حد بود و چون که نزدیک اربعین بود، هراتفافی محتمل بود.
یک هفته قبل از اربعین از بالا به من دستور دادند که از کربلا خارج میشوی و میروی به سمت سامراء و در فلان نقطه مستقر میشوی!
فورا با یکی از همکاران و با یک خودروی پرادو عازم شدیم سمت سامراء!
اما...
شب اربعین شد
من در 2 کیلومتری حرم ایستاده بودم و گاهی هم برخی خیابانها را قدم میزدم و مشغول چهرهزنی بودم.
در حین مأموریت، به یک نفر مشکوک شدم. وقتی نگاهم به او افتاد، زیر نظرش گرفتم تا اینکه رفت و در گوشهای از خیابان روی جدول پیاده رو نشست. خیلی نامحسوس او را زیر نظر و زیر چتر امنیتیام گرفتم.
به مرصاد که به دستور سازمان از کربلا به سامراء آمده بود، با اشارهای هشدار دادم که حواسش را جمع کند.
اما سوژه...
نیم ساعتب گذشته بود که دیدم مرد عرب که محاسن بلندی هم داشت و دشداشه مشکی پوشیده بود وَ روی دشداشهاش کاپشنی هم پوشیده بود، کمی دست به محاسن و دستار سرش کشید از جایش بلند شد.
به مرصاد که حالا به من نزدیکتر شده بود و سوژه را چهار چشمی زیر نظر داشت، اشارهای زدم که باید برویم دنبالش.
مرد عرب که لاغر اندام بود، لحظه به لحظه به حرم نزدیکتر میشد.
یک لحظه احساس کردم طبیعی راه نمیرود و برخلاف زمان نشستن روی زمین، لباسش حالا کمی گشادتر به نظر میرسد. چون موقع نشستن لباس جمع میشود و نمیشود به خوبی تشخیص داد.
حالا داشتم یقین میکردم که فیسآف کرده و حالت لباس این مرد طبیعی به نظر نمیرسد و به جثهاش نمیخورد.
اما اینکه این آدم چطور با خیانت برخی افسران عراقی حالا به 2 کیلو متری حرم رسیده بود هم بماند.
یک ایست بازرسی بود که نمیخواستم به او به آنجا برسد. چون فاجعه بود. احساس میکردم این آدم میتواند عامل انتحاری باشد...
مرصاد کمی دورتر از من و از پشت سرم حرکت میکرد تا من را کاور «تامین» کند و درصورت لزوم، سایه سوژه شود.
مظنون عرب، مجددا به سمت پیاده رو رفت و کنار یک مغازهای که کرکرهاش پایین بود نشست. حواسش فقط به سمت مسیر حرم بود.
یقین داشتم در زیر لباسش خالی از سلاح یا جلیقه نیست. چون برآمدگی دور کمرش را میتوانستنم به خوبی ببینم.
رفتم نزدیکش و به آرامی نشستم.
خلاصه بعد از سالها کارهای اطلاعاتی و امنیتی و عملیاتی در داخل مرزها و بیرون از مرزها، میدانستم که نسبت به چه کسی باید حساس شد.
کمی به او نزدیکتر شدم، همینطور مرصاد.
مرد عرب خودش را جمع کرد. معلوم بود ترسیده.
احساس کردم دستش را دارد آرام آرام به سمت جیبش میبرد تا چیزی را خارج کند.
نزدیک تر شدم.
حساس تر شدم.
استرس گرفتم...
دیدم دستش را کامل به داخل جیبش برد
همزمان بلند شد
الله اکبر بلندی گفت...
چشمانم گرد شد
مرصاد منتظر حرکت من بود...
مرد عرب دستانش را که بیرون آورد
ریموت را در دستانش دیدم...
او یک کیس انتحاری بود...
خودم را فورا بر روی او انداختم. طوری که سر هر دویمان خورد به کرکره مغازه.
زائران وحشت زده بودند...
فورا مچ دست سمت چپش را که ریموت در آن بود، به زور بازش کردم و مرصاد با اسلحه بالای سرش حاضر شد و با لگدی محکم به صورتش کوبید. ریموت را گرفتم و گذاشتم در جیبم...
برشگرداندم و فورا به دستانش دستبند زدم و سپس با بچههای حشدالشعبی که نزدیکمان بودند هماهنگ شدیم تا منطقه را خلوت و سوژه را به جای امن و خلوتتری جهت از کار انداختن جلیقه ببرند.
لحظه بردن سوژه، لبخندی تحویلم داد...
بچههای حشد او را بردند و حدود 500 متر از ما فاصله گرفتند تا اینکه صدای یک انفجار، تمام وجودم را به هم ریخت...
نیروی انتحاری داعش، عمل کننده از راه دور داشت...
ریموت از راه دور توسط هادی ِ نیروی اجرایی عملیاتِ انتحاری، زده شد...
5 تن از بچههای حشد شهید شدند...
❌کپی و هرگونه استفاده از این مطلب فقط با ذکر منبع و لینک کانال خیمهگاه ولایت مجاز است
#اربعین
#سامراء
#امنیتی
📢 #برای_آگاهی_جامعه_نشر_دهید
➖➖➖➖➖➖➖➖
👥💬🗣 رسانه باشید و این مطلب را از #خیمه_گاه_ولایت به جهت آگاهی جامعه با دوستان و آشنایان و همکاران و خانواده خود به اشتراک بگذارید.
➡️ https://eitaa.com/joinchat/2868117506C71fc999fff
35.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴ارتباط زنده برنامه «به افق فلسطین» با نصرالدین عامر - معاون وزیر اطلاعرسانی یمن
🔶ورود ناو آیزنهاور به منطقه تاثیری در عملیات انصارالله نخواهد داشت
🔹اقدامات یمن علیه کشتیهای اسرائیلی یا به مقصد سرزمینهای اشغالی تاثیرگذار بوده ولی اگر جنگ گسترش پیدا کند وارد فاز بعدی خواهیم شد که برای آن برنامهریزی کردهایم و هر احتمالی وجود دارد.
🔸اگر آمریکا بخواهد وارد عملیات در #دریای_سرخ شود، برنامه خاص خود را خواهیم داشت، حتی اگر #ناو_آیزنهاور هم باشد، نگرانی نداریم؛ این ناو دلیلی بر این نخواهد بود که #انصارالله عملیات خود را علیه رژیم صهیونیستی متوقف کند.
🔹ما آمادگی کاملی داریم که همه کشتیها را مورد هدف قرار دهیم، آمریکاییها هم سلاح جدیدی ندارند، آنها 9 سال با همین امکانات علیه یمن جنگیدند و ملت یمن از آنها ترسی ندارند و از هر جهت، آماده مقابله هستند.
🔸آمریکا پیش از این ائتلافی بینالمللی با رهبری عربستان سعودی را علیه یمن سازماندهی کرد، ولی کاری از پیش نبرد.
➖➖➖➖➖➖➖➖
◀️ برای دریافت آخرین اخبار و اطلاعات از مسائل #امنیتی و #سیاسی ایران و جهان، کانال خبری تحلیلی #خیمه_گاه_ولایت را دنبال کنید
➡️ https://eitaa.com/joinchat/2868117506C71fc999fff
خیمهگاه ولایت
#مستند_داستانی_امنیتی_کوتاه سال 95 وسیروز قبل از اربعین بود که من و حسین و رسول و چندنفر از همکارا
#مستند_داستانی_امنیتی_کوتاه
سال 91 و در مقطعی که درگیریها در سوریه به اوج خودش رسیده بود، بنا به دستور معاونت ضد جاسوسی بعنوان سرتیم یکی از گروههای امنیتی و مستشاری شدم و مسئولیت آموزش نیروهای سوری و حزبالله در امور امنیتی و اطلاعاتی به من و تیمم واگذار شد.
رفت و آمد ما به لبنان شروع شد و بایستی یک سری مجوزها را شخصا از حاج قاسم میگرفتیم. اینجا نقطه همکاری مجدد ما بود تا اینکه در سال 91، درگیریهای سوریه هم آغاز شد.
آن زمان آقای شهید حاج حسین همدانی فرمانده سوریه بود. حاج قاسم پیغام داد که فلانی بیاید وضعیت امنیتی نیروهای سوریه را بررسی کند و یک گزارشی به من بدهد. من هم به همراه 4 نفر از بچههاس معاونتمان به سوریه اعزام شدیم تا گزارشی که مدنظر حاج قاسم بود را تهیه کنیم.
در زمان حضور ما دیگر جنگ را به خوبی میشد حس کرد و بخشهای زیادی از دمشق در دست داعش بود و از همان ابتدا درصدد محاصره فرودگاه دمشق بودند که اگر این اتفاق میافتاد، مشکلات خطرناک و خیلی زیادی به وجود میآمد.
سه روز بعد از حضور من و تیمم در دمشق، به ما گفتند حاج قاسم در شهر دمشق منتظر شماست. از فرودگاه تا خود شهر دمشق هم حدود 25 کیلومتر فاصله است.
به اتفاق عاصف عبدالزهراء و حسین و عبدالله و مصطفی و مهدی سوار یک ون شدیم تا به محل ملاقات برویم. در مسیر، چندجا ماشین ما را زدند؛ یعنی به نزدیک جاده آمده بودند و ماشینهایی که به سمت دمشق میرفتند را میزدند. حتی چند ماشین را دیدم که رانندههایشان کشته شده بودند و جنازه هایشان کنار ماشین افتاده بود.
راننده ون هم نمیدانست اوضاع اینگونه است. ما هم خبر نداشتیم که تروریستها بخشی از مسیر را گرفتهاند. وقتی تیراندازی شد، تازه فهمیدیم که در دام افتادهایم.
راننده یا باید ترمز میکرد و برمیگشت که امکان نداشت؛ چون اگر ترمز میکرد او را میزدند و میگرفتند و یا به رفتن ادامه میداد که در این صورت هم تیراندازی میکردند. فقط پایش را روی گاز گذاشته بود و با سرعت 170-80 کیلومتر میرفت به طوری که ماشین را به سختی میشد کنترل کرد.
یک لحظه دیدم ماشین دارد چپ میکند. به راننده گفتم:
+معلومه داری چیکار میکنی؟ یواشتر برو.
_دارند میزنند حاجی.
+متوجهم، اینها شاید ما رو بزنند، ولی حتما با این وضع رانندگی تو، ماشین چپ میکنه و هممون به چوخ میریم.
فورا اسلحه آکا12 روسی که داشتم و گرفتم از زیر صندلی و به مهدی گفتم شیشه ماشین و باز کنه و بلافاصله جاش و با من عوض کنه.
بلافاصه بعد از جابجایی شروع کردم به تیراندازی به سمت تکفیریهای مسلح که نزدیک جاده بودند.
یکی از همراهان ما در ماشین اسلحه داشت و اونم از سمت دیگهای شروع به تیراندازی به بیرون کرد تا اینکه نهایتا به یاری خدا با اینکه تیرهای زیادی به ماشین خورده بود، ولی ما آسیبی ندیدیم، رد شدیم.
دیگه شب شده بود. در دمشق ما را به خانهای امن و حفاظت شده بردند و خوابیدیم تا نماز صبح و بعد از نماز هم قرار شد برویم پیش حاج قاسم.
بهم با خط امن خبر دادند حاج قاسم در حرم حضرت رقیه(س) است. در واقع مقر فرماندهیاش را آنجا قرار داده بود. وقتی او را دیدم، در کمال آرامش در حرم نشسته بود و فرماندهی میکرد. آقای همدانی و آقای (...) هم آنجا حضور داشتند. دقیقا برج 9 سال 91 بود.
خدمت ایشان رفتم و دستش را بوسیدم. حاج قاسم از من خواست تا بروم و از وضعیت پایگاههای امنیتی سوریه گزارشی تهیه کنم و به ایشان بدهم.
با هواپیما به لاذقیه رفتیم. در آنجا شهید شاطری که بعدها توسط تک تیراندازهای اسرائیلی شهید شد را دیدم. یادش بخیر، چند شب باهم بودیم. چند جای دیگر هم رفتیم و وضعیت سوریه را دیدیم و متوجه شدیم تخصصشان خوب است و تجهیزات خوبی هم دارند ولی مشکل این بود که بخشی از ارتش سوریه رفته و به دشمن پیوسته بودند و ارتش آزاد (جیش الحر) را تشکیل داده بودند. توپ و مهمات و تجهیزات امنیتی و نیروهای اطلاعاتی خوبی داشتند، اما نیرو نبود که اینها را به کار بگیرد. البته در برخی موارد نیروهای اطلاعاتیاش ترور و برخی دمودستگاهها را از کار انداخته بودند.
توصیه میکنم برای خواندن خیانت سران سوری، به خاطرات #شهید_حاج_حسین_همدانی که قبلا در همین کانال منتشر شد مراجعه کنید.
لینک خاطرات
https://eitaa.com/kheymegahevelayat/22203
✍ادامه دارد...
❌کپی و هرگونه استفاده از این مطلب فقط با ذکر منبع و لینک کانال خیمهگاه ولایت مجاز است
#سوریه
#امنیتی
📢 #برای_آگاهی_جامعه_نشر_دهید
➖➖➖➖➖➖➖➖
👥💬🗣 رسانه باشید و این مطلب را از #خیمه_گاه_ولایت به جهت آگاهی جامعه با دوستان و آشنایان و همکاران و خانواده خود به اشتراک بگذارید.
➡️ https://eitaa.com/joinchat/2868117506C71fc999fff
خیمهگاه ولایت
#مستند_داستانی_امنیتی_کوتاه سال 91 و در مقطعی که درگیریها در سوریه به اوج خودش رسیده بود، بنا به د
#مستند_داستانی_امنیتی_کوتاه
حدود 15 روز در ماموریتی که حاج قاسم به من سپرد بودم.
در این 15 روز به هیچ عنوان نمیتوانستم با خانوادهام ارتباط بگیرم و آنها هم فکر میکردند در ماموریتی در داخل خاک ایران به سر میبرم. چون در آن زمان برای من و برخی همکارانم به دلیل شرایط خانوادگی، واقعا سخت بود بخواهیم بگوییم میرویم سوریه. چون حجم آتش در مناطق و درگیریها به شدت بالا بود و شهادت هم زیاد.
بعد از 15 روز وقتی که کارم تمام شد و خواستم به ایران برگردم، در هواپیما دوباره حاج قاسم را دیدم که دخترش هم در کنارش نشسته بود و از دمشق به تهران میآمدند.
تعجب کردم از این، در آن شرایط که دشمن تا پشت دیوارهای کاخ بشار اسد آمده «میتوانید رجوع به خاطرات شهید حاج حسین همدانی که در این کانال منتشر شده کنید» و به نزدیک حرم حضرت زینب(س) و حضرت رقیه(س) رسیده و شرایط بسیار سخت بود، حاج قاسم دخترش را هم آورده بود.
شرایط آنقدر سخت و خطرناک بود که من فکر میکنم خیلی از افراد در ازای پول زیاد هم حاضر نبودند به آنجا بروند و فقط زیارت کنند اما او با آرامش آمده بود سوریه و جلسه میگذاشته، نیروها را هدایت میکند و حتی دخترش را هم با خودش آورده است.
خاطرم است بعدها تلاش کردم یکنفر را که به او نیاز داشتم در سوریه در کنارم باشد، 4 ماه تلاش کردم موافقت سازمان را بگیرم، موافقت نمیشد، در نهایت با زحمات فراوان تایید گرفتم.
اینکه میگویم بعضیها حاضر نبودند به زیارت بیایند این است که شرایط خیلی وحشتناک و خطرناک بود.
وقتی بعد از چندسال که از جنگ گذشته بود و چهارماه تلاش کردم آن شخص به من ملحق شود، وَ شد، روز دوم حضورش به دلیل اصابت چند موشک و خمپاره، به من گفت صدایش را جایی در نیاور، من ترسیدم و بر میگردم. اما یکی مثل حاج قاسم...! دخترش هم آمده بود.
خلاصه من به ایران آمدم و اینجا هم یک گزارشی از وضعیت سوریه دادم.
ماموریت بعدی من در سوریه بررسیهای اطلاعاتی از میدانهای درگیری بود.
✍ادامه دارد...
❌کپی و هرگونه استفاده از این مطلب فقط با ذکر منبع و لینک کانال خیمهگاه ولایت مجاز است
#سوریه
#امنیتی
📢 #برای_آگاهی_جامعه_نشر_دهید
➖➖➖➖➖➖➖➖
👥💬🗣 رسانه باشید و این مطلب را از #خیمه_گاه_ولایت به جهت آگاهی جامعه با دوستان و آشنایان و همکاران و خانواده خود به اشتراک بگذارید.
➡️ https://eitaa.com/joinchat/2868117506C71fc999fff
خیمهگاه ولایت
اکنون میدانیم پدران ما در صدر جمهوری اسلامی ایران با چه سنخ سلیطههای دریده و درندهای طرف بودند که
🔴نگذارید وضع از اینی هم که هست بدتر شود! دولت و مجلس بخاطر چند رأی، خدارا فراموش نکنند!
این تصاویر و این اتفاقات نشان میدهد یا قانون سفت و سختی نداریم، یا داریم و عرضه اجرا نداریم.
درمورد اینگونه اشخاص در کف جامعه هم باید گفت، فقط دخترهایی که از خانوادههایی فقیر و خانوادههای بیبندوبار که مادر و پدر اهل هررابطهای با نامحرم و اهل روابط غیر اخلاقی هستند اینگونه لباس میپوشند.
مشکل این روسپیپوشهایی که کف خیابانهای شهر کشف فاحش حجاب کردهاند شبههی علمی نیست، شهوت عملی است، و این دومی چارهای جز شدت و حتی خشونت ندارد.
قبلا هم گفتهام، باید در برخی موارد اینچنینی، از باب قوه قهریه وارد شد. آقایان ظاهرا مملک را رها کردهاند و در برابر این حرام شرعی و سیاسی دارند ترک فعل میکنند. علیرغم اینکه امام جامعه به صراحت فرمودند باید در مقابل این حرام ایستاد.
حجاب پرچم است؛ پرچم و پرچمدار یک اردوگاه را که بزنند، زدن باقی آن کاری ندارد. این دلیل سادهی حیاتی و محوری بودن معرکهی جنگ احزاب حجاب است.
برخی از این افراد جنبش فواحش یا ماموریت دارند، یا ذاتا بی بند و بار هستند.
#حجاب
#بهاییت
#امنیتی
#روسری
یا #توسری
📢#برای_آگاهی_مردم_نشر_دهید
◀️ به پایگاه خبری تحلیلی #خیمهگاهولایت بپیوندید👇👇
➡️ https://eitaa.com/joinchat/2868117506C71fc999fff
🔴شیوه همیشگی سرویس اطلاعاتی سیا و موساد است؛ پس از ترور فیزیکی، ترور شخصیتی میکنند. آنهم به دروغ!
↩️پاسخ به علی کریمی:
همسر صیغه ای سردار ایرانی
#سیدرضی
این پست را به احترام شهید و خانوادهاش برای همه افراد و گروهها باز نشر دهید.
دشمن میداند چطور
اول ترور فیزیکی و
بعد از آن ترور شخصیت کند.
سید رضی چه کرده با اسرائیل که چنین کینهای از او در دل دارند.
کم سراغ دارم چنین حرکتی را
یعنی سرداری شهید شود
بعد سریعا ترور شخصیت هم شروع شود.
#شهید_سید_رضی_موسوی
#سید_رضی
#امنیتی
#ترور_شخصیت
📢#برای_آگاهی_مردم_نشر_دهید
◀️ به پایگاه خبری تحلیلی #خیمهگاهولایت بپیوندید👇👇
➡️ https://eitaa.com/joinchat/2868117506C71fc999fff
🔴 آیا میدانید «لیست کنترل خرابکاران» چیست؟
🔸لیست لینکس که در سیا به لیست «کنترل خرابکاران» معروف است، فهرستی است از نام افرادی که بر علیه دولتهای دوست یا متحد با سیا، فعالیت داشتند.
🔹️این لیست در سال ۱۹۶۰ با اطلاعاتی که از ایستگاههای سیا به دست آمده بود، تهیه شده و در اختیار دولت اکوادور گذاشته شد. دولت صدها نفر را پیش از آنکه کاری کرده باشند، دستگیر کرد.
🔸این لیست شامل نام تقریباً ۵۰۰ نفر از افرادی بود که معمولاً چپ بودند و در اکوادور بر خلاف منافع آمریکا فعالیت داشتند.
🔹️این لیست شامل نام شخص، افراد خانوادهاش، تاریخ تولد، محل کار، بیوگرافیها و محل سکونت و حتی اماکن تفریحی خانوادگی و شخصی میشد.
اطلاعات لازم برای دستگیری، مثل محل احتمالی مخفی شدن فرد نیز جز مهمترین بخشهای این لیست بود.
#لیست_لینکس
#سازمان_سیا
#امنیتی
◀️ به پایگاه خبری تحلیلی #خیمهگاهولایت بپیوندید👇👇
➡️ https://eitaa.com/joinchat/2868117506C71fc999fff
خیمهگاه ولایت
🔴#آیا_میدانید «عملیات پرش بلند» چیست و چگونه توسط یک زوج جاسوس در #تهران مدیریت شد؟ ◀️ به پایگاه خب
🔴گئورگ و گوهر وارطانیان زوج جاسوسی بودند که در طول جنگ جهانی دوم توسط شوروی به ایران فرستاده شده بودند.
🔸️اساسیترین مأموریتی که #ک_گ_ب «سرویس اطلاعاتی و امنیتی شوروی» به وارطانیانها محول کرد، جمعآوری اطلاعات از اقدامات جاسوسهای #آلمانی و #ستون_پنجم نازی در محله ارمنیهای تهران بود.
🔹️گئورگ فقط بین سالهای ۱۹۴۰ تا ۱۹۴۱ با کمک همین شبکهی اطلاعاتی و تیم خودش، ۴۰۰ عامل نفوذی نازی در ایران را شناسایی کرد که بعدها تکتکشان توسط نیروهای امنیتی شوروی دستگیر شدند.
🔸️این زوج با شبکهسازی گسترده و به کارگیری افراد مختلف از مشاغل و سنین متفاوت، توانستند اطلاعات گرانقیمتی را برای مسکو فراهم کنند. یکی از مهمترین اطلاعاتی که وارطانیان در کشف و خنثی سازی آن دست داشت #عملیات_پرش_بلند بود. عملیاتی که برای ترور #چرچیل #روزولت و #استالین در تهران توسط #نازی ها طراحی شده بود.
🔹️استالین رهبر شوروی، روزولت رئیسجمهور #آمریکا و چرچیل نخستوزیر #انگلیس قرار بود در تهران با هم دیدار کرده و درباره دنیای پس از جنگ جهانی با یکدیگر گفتوگو کنند.
🔸️تاریخ تعیین شده برای «کنفرانس تهران» ۲۸ نوامبر بود اما از آنجایی که این نشست یک کنفرانس کاملاً محرمانه به حساب میآمد، حتی #پادشاه_ایران هم از آن خبر نداشت!
🔹️اما آلمانیها از طریق شبکهی منابعشان در تهران از این نشست خبردار شده و «پرش بلند» را طراحی کرده بودند.
🔸️گئورگ وارطانیان ۱۹ ساله با یک تیم هفت نفره و منابع مختلفش توانست تیم شناسایی آلمانیها را طی یک عملیات طولانی از #قم تا تهران تعقیب کرده و سپس دستگیرشان کند.
🔹️گئورگ بعد از دستگیری نیز با بیسیمِ همان تیمِ شناسایی به برلین پیغام فرستاد که «تیم اولتان توسط ما یعنی #ک_گ_ب دستگیر شده.»
🔸#هیتلر هم از فرستادن تیم #عملیات به تهران منصرف شده و پروندهی «پرش بلند» به عنوان یک عملیات شکستخورده، برای همیشه بسته شد.
#امنیتی
◀️ به پایگاه خبری تحلیلی #خیمه_گاه_ولایت بپیوندید👇👇
➡️ https://eitaa.com/joinchat/2868117506C71fc999fff
هدایت شده از خیمهگاه ولایت
#مستند_داستانی_امنیتی_کوتاه
سال 91 و در مقطعی که درگیریها در سوریه به اوج خودش رسیده بود، بنا به دستور معاونت ضد جاسوسی بعنوان سرتیم یکی از گروههای امنیتی و مستشاری شدم و مسئولیت آموزش نیروهای سوری و حزبالله در امور امنیتی و اطلاعاتی به من و تیمم واگذار شد.
رفت و آمد ما به لبنان شروع شد و بایستی یک سری مجوزها را شخصا از حاج قاسم میگرفتیم. اینجا نقطه همکاری مجدد ما بود تا اینکه در سال 91، درگیریهای سوریه هم آغاز شد.
آن زمان آقای شهید حاج حسین همدانی فرمانده سوریه بود. حاج قاسم پیغام داد که فلانی بیاید وضعیت امنیتی نیروهای سوریه را بررسی کند و یک گزارشی به من بدهد. من هم به همراه 4 نفر از بچههاس معاونتمان به سوریه اعزام شدیم تا گزارشی که مدنظر حاج قاسم بود را تهیه کنیم.
در زمان حضور ما دیگر جنگ را به خوبی میشد حس کرد و بخشهای زیادی از دمشق در دست داعش بود و از همان ابتدا درصدد محاصره فرودگاه دمشق بودند که اگر این اتفاق میافتاد، مشکلات خطرناک و خیلی زیادی به وجود میآمد.
سه روز بعد از حضور من و تیمم در دمشق، به ما گفتند حاج قاسم در شهر دمشق منتظر شماست. از فرودگاه تا خود شهر دمشق هم حدود 25 کیلومتر فاصله است.
به اتفاق عاصف عبدالزهراء و حسین و عبدالله و مصطفی و مهدی سوار یک ون شدیم تا به محل ملاقات برویم. در مسیر، چندجا ماشین ما را زدند؛ یعنی به نزدیک جاده آمده بودند و ماشینهایی که به سمت دمشق میرفتند را میزدند. حتی چند ماشین را دیدم که رانندههایشان کشته شده بودند و جنازه هایشان کنار ماشین افتاده بود.
راننده ون هم نمیدانست اوضاع اینگونه است. ما هم خبر نداشتیم که تروریستها بخشی از مسیر را گرفتهاند. وقتی تیراندازی شد، تازه فهمیدیم که در دام افتادهایم.
راننده یا باید ترمز میکرد و برمیگشت که امکان نداشت؛ چون اگر ترمز میکرد او را میزدند و میگرفتند و یا به رفتن ادامه میداد که در این صورت هم تیراندازی میکردند. فقط پایش را روی گاز گذاشته بود و با سرعت 170-80 کیلومتر میرفت به طوری که ماشین را به سختی میشد کنترل کرد.
یک لحظه دیدم ماشین دارد چپ میکند. به راننده گفتم:
+معلومه داری چیکار میکنی؟ یواشتر برو.
_دارند میزنند حاجی.
+متوجهم، اینها شاید ما رو بزنند، ولی حتما با این وضع رانندگی تو، ماشین چپ میکنه و هممون به چوخ میریم.
فورا اسلحه آکا12 روسی که داشتم و گرفتم از زیر صندلی و به مهدی گفتم شیشه ماشین و باز کنه و بلافاصله جاش و با من عوض کنه.
بلافاصه بعد از جابجایی شروع کردم به تیراندازی به سمت تکفیریهای مسلح که نزدیک جاده بودند.
یکی از همراهان ما در ماشین اسلحه داشت و اونم از سمت دیگهای شروع به تیراندازی به بیرون کرد تا اینکه نهایتا به یاری خدا با اینکه تیرهای زیادی به ماشین خورده بود، ولی ما آسیبی ندیدیم، رد شدیم.
دیگه شب شده بود. در دمشق ما را به خانهای امن و حفاظت شده بردند و خوابیدیم تا نماز صبح و بعد از نماز هم قرار شد برویم پیش حاج قاسم.
بهم با خط امن خبر دادند حاج قاسم در حرم حضرت رقیه(س) است. در واقع مقر فرماندهیاش را آنجا قرار داده بود. وقتی او را دیدم، در کمال آرامش در حرم نشسته بود و فرماندهی میکرد. آقای همدانی و آقای (...) هم آنجا حضور داشتند. دقیقا برج 9 سال 91 بود.
خدمت ایشان رفتم و دستش را بوسیدم. حاج قاسم از من خواست تا بروم و از وضعیت پایگاههای امنیتی سوریه گزارشی تهیه کنم و به ایشان بدهم.
با هواپیما به لاذقیه رفتیم. در آنجا شهید شاطری که بعدها توسط تک تیراندازهای اسرائیلی شهید شد را دیدم. یادش بخیر، چند شب باهم بودیم. چند جای دیگر هم رفتیم و وضعیت سوریه را دیدیم و متوجه شدیم تخصصشان خوب است و تجهیزات خوبی هم دارند ولی مشکل این بود که بخشی از ارتش سوریه رفته و به دشمن پیوسته بودند و ارتش آزاد (جیش الحر) را تشکیل داده بودند. توپ و مهمات و تجهیزات امنیتی و نیروهای اطلاعاتی خوبی داشتند، اما نیرو نبود که اینها را به کار بگیرد. البته در برخی موارد نیروهای اطلاعاتیاش ترور و برخی دمودستگاهها را از کار انداخته بودند.
توصیه میکنم برای خواندن خیانت سران سوری، به خاطرات #شهید_حاج_حسین_همدانی که قبلا در همین کانال منتشر شد مراجعه کنید.
لینک خاطرات
https://eitaa.com/kheymegahevelayat/22203
✍ادامه دارد...
❌کپی و هرگونه استفاده از این مطلب فقط با ذکر منبع و لینک کانال خیمهگاه ولایت مجاز است
#سوریه
#امنیتی
📢 #برای_آگاهی_جامعه_نشر_دهید
➖➖➖➖➖➖➖➖
👥💬🗣 رسانه باشید و این مطلب را از #خیمه_گاه_ولایت به جهت آگاهی جامعه با دوستان و آشنایان و همکاران و خانواده خود به اشتراک بگذارید.
➡️ https://eitaa.com/joinchat/2868117506C71fc999fff
هدایت شده از خیمهگاه ولایت
#مستند_داستانی_امنیتی_کوتاه
حدود 15 روز در ماموریتی که حاج قاسم به من سپرد بودم.
در این 15 روز به هیچ عنوان نمیتوانستم با خانوادهام ارتباط بگیرم و آنها هم فکر میکردند در ماموریتی در داخل خاک ایران به سر میبرم. چون در آن زمان برای من و برخی همکارانم به دلیل شرایط خانوادگی، واقعا سخت بود بخواهیم بگوییم میرویم سوریه. چون حجم آتش در مناطق و درگیریها به شدت بالا بود و شهادت هم زیاد.
بعد از 15 روز وقتی که کارم تمام شد و خواستم به ایران برگردم، در هواپیما دوباره حاج قاسم را دیدم که دخترش هم در کنارش نشسته بود و از دمشق به تهران میآمدند.
تعجب کردم از این، در آن شرایط که دشمن تا پشت دیوارهای کاخ بشار اسد آمده «میتوانید رجوع به خاطرات شهید حاج حسین همدانی که در این کانال منتشر شده کنید» و به نزدیک حرم حضرت زینب(س) و حضرت رقیه(س) رسیده و شرایط بسیار سخت بود، حاج قاسم دخترش را هم آورده بود.
شرایط آنقدر سخت و خطرناک بود که من فکر میکنم خیلی از افراد در ازای پول زیاد هم حاضر نبودند به آنجا بروند و فقط زیارت کنند اما او با آرامش آمده بود سوریه و جلسه میگذاشته، نیروها را هدایت میکند و حتی دخترش را هم با خودش آورده است.
خاطرم است بعدها تلاش کردم یکنفر را که به او نیاز داشتم در سوریه در کنارم باشد، 4 ماه تلاش کردم موافقت سازمان را بگیرم، موافقت نمیشد، در نهایت با زحمات فراوان تایید گرفتم.
اینکه میگویم بعضیها حاضر نبودند به زیارت بیایند این است که شرایط خیلی وحشتناک و خطرناک بود.
وقتی بعد از چندسال که از جنگ گذشته بود و چهارماه تلاش کردم آن شخص به من ملحق شود، وَ شد، روز دوم حضورش به دلیل اصابت چند موشک و خمپاره، به من گفت صدایش را جایی در نیاور، من ترسیدم و بر میگردم. اما یکی مثل حاج قاسم...! دخترش هم آمده بود.
خلاصه من به ایران آمدم و اینجا هم یک گزارشی از وضعیت سوریه دادم.
ماموریت بعدی من در سوریه بررسیهای اطلاعاتی از میدانهای درگیری بود.
✍ادامه دارد...
❌کپی و هرگونه استفاده از این مطلب فقط با ذکر منبع و لینک کانال خیمهگاه ولایت مجاز است
#سوریه
#امنیتی
📢 #برای_آگاهی_جامعه_نشر_دهید
➖➖➖➖➖➖➖➖
👥💬🗣 رسانه باشید و این مطلب را از #خیمه_گاه_ولایت به جهت آگاهی جامعه با دوستان و آشنایان و همکاران و خانواده خود به اشتراک بگذارید.
➡️ https://eitaa.com/joinchat/2868117506C71fc999fff
هدایت شده از خیمهگاه ولایت
#مستند_داستانی_امنیتی_کوتاه
سال 95 وسیروز قبل از اربعین بود که من و حسین و رسول و چندنفر از همکارانم در واحد ضدجاسوسی و ضد تروریسم ستاد، طی ماموریتی به عراق رفتیم. یکی از ماموریتهای ما این بود که در پوششهای مختلف مستقر بشویم و چهره زنی کنیم.
خیانت برخی از افسران عراقی در زمان حضور داعش بیش از حد بود و چون که نزدیک اربعین بود، هراتفافی محتمل بود.
یک هفته قبل از اربعین از بالا به من دستور دادند که از کربلا خارج میشوی و میروی به سمت سامراء و در فلان نقطه مستقر میشوی!
فورا با یکی از همکاران و با یک خودروی پرادو عازم شدیم سمت سامراء!
اما...
شب اربعین شد
من در 2 کیلومتری حرم ایستاده بودم و گاهی هم برخی خیابانها را قدم میزدم و مشغول چهرهزنی بودم.
در حین مأموریت، به یک نفر مشکوک شدم. وقتی نگاهم به او افتاد، زیر نظرش گرفتم تا اینکه رفت و در گوشهای از خیابان روی جدول پیاده رو نشست. خیلی نامحسوس او را زیر نظر و زیر چتر امنیتیام گرفتم.
به مرصاد که به دستور سازمان از کربلا به سامراء آمده بود، با اشارهای هشدار دادم که حواسش را جمع کند.
اما سوژه...
نیم ساعتب گذشته بود که دیدم مرد عرب که محاسن بلندی هم داشت و دشداشه مشکی پوشیده بود وَ روی دشداشهاش کاپشنی هم پوشیده بود، کمی دست به محاسن و دستار سرش کشید از جایش بلند شد.
به مرصاد که حالا به من نزدیکتر شده بود و سوژه را چهار چشمی زیر نظر داشت، اشارهای زدم که باید برویم دنبالش.
مرد عرب که لاغر اندام بود، لحظه به لحظه به حرم نزدیکتر میشد.
یک لحظه احساس کردم طبیعی راه نمیرود و برخلاف زمان نشستن روی زمین، لباسش حالا کمی گشادتر به نظر میرسد. چون موقع نشستن لباس جمع میشود و نمیشود به خوبی تشخیص داد.
حالا داشتم یقین میکردم که فیسآف کرده و حالت لباس این مرد طبیعی به نظر نمیرسد و به جثهاش نمیخورد.
اما اینکه این آدم چطور با خیانت برخی افسران عراقی حالا به 2 کیلو متری حرم رسیده بود هم بماند.
یک ایست بازرسی بود که نمیخواستم به او به آنجا برسد. چون فاجعه بود. احساس میکردم این آدم میتواند عامل انتحاری باشد...
مرصاد کمی دورتر از من و از پشت سرم حرکت میکرد تا من را کاور «تامین» کند و درصورت لزوم، سایه سوژه شود.
مظنون عرب، مجددا به سمت پیاده رو رفت و کنار یک مغازهای که کرکرهاش پایین بود نشست. حواسش فقط به سمت مسیر حرم بود.
یقین داشتم در زیر لباسش خالی از سلاح یا جلیقه نیست. چون برآمدگی دور کمرش را میتوانستنم به خوبی ببینم.
رفتم نزدیکش و به آرامی نشستم.
خلاصه بعد از سالها کارهای اطلاعاتی و امنیتی و عملیاتی در داخل مرزها و بیرون از مرزها، میدانستم که نسبت به چه کسی باید حساس شد.
کمی به او نزدیکتر شدم، همینطور مرصاد.
مرد عرب خودش را جمع کرد. معلوم بود ترسیده.
احساس کردم دستش را دارد آرام آرام به سمت جیبش میبرد تا چیزی را خارج کند.
نزدیک تر شدم.
حساس تر شدم.
استرس گرفتم...
دیدم دستش را کامل به داخل جیبش برد
همزمان بلند شد
الله اکبر بلندی گفت...
چشمانم گرد شد
مرصاد منتظر حرکت من بود...
مرد عرب دستانش را که بیرون آورد
ریموت را در دستانش دیدم...
او یک کیس انتحاری بود...
خودم را فورا بر روی او انداختم. طوری که سر هر دویمان خورد به کرکره مغازه.
زائران وحشت زده بودند...
فورا مچ دست سمت چپش را که ریموت در آن بود، به زور بازش کردم و مرصاد با اسلحه بالای سرش حاضر شد و با لگدی محکم به صورتش کوبید. ریموت را گرفتم و گذاشتم در جیبم...
برشگرداندم و فورا به دستانش دستبند زدم و سپس با بچههای حشدالشعبی که نزدیکمان بودند هماهنگ شدیم تا منطقه را خلوت و سوژه را به جای امن و خلوتتری جهت از کار انداختن جلیقه ببرند.
لحظه بردن سوژه، لبخندی تحویلم داد...
بچههای حشد او را بردند و حدود 500 متر از ما فاصله گرفتند تا اینکه صدای یک انفجار، تمام وجودم را به هم ریخت...
نیروی انتحاری داعش، عمل کننده از راه دور داشت...
ریموت از راه دور توسط هادی ِ نیروی اجرایی عملیاتِ انتحاری، زده شد...
5 تن از بچههای حشد شهید شدند...
❌کپی و هرگونه استفاده از این مطلب فقط با ذکر منبع و لینک کانال خیمهگاه ولایت مجاز است
#اربعین
#سامراء
#امنیتی
📢 #برای_آگاهی_جامعه_نشر_دهید
➖➖➖➖➖➖➖➖
👥💬🗣 رسانه باشید و این مطلب را از #خیمه_گاه_ولایت به جهت آگاهی جامعه با دوستان و آشنایان و همکاران و خانواده خود به اشتراک بگذارید.
➡️ https://eitaa.com/joinchat/2868117506C71fc999fff