eitaa logo
خیمه‌گاه ولایت
33.8هزار دنبال‌کننده
15.5هزار عکس
5.7هزار ویدیو
214 فایل
#کانال_رسمی_خیمه‌گاه_ولایت خیمه‌گاه ولایت وابسته به هیچ نهاد و حزبی نیست. ما از انقلاب و درد مستضعفین و پابرهنگان و مظلومان جهان میگوییم، نه از سیاست بازی‌های سیاسیون معلوم الحال. اللهم عجل لولیک الفرج والعافیة والنصر جهت ارتباط با ما👇 @irani_seyed
مشاهده در ایتا
دانلود
خیمه‌گاه ولایت
#مستند_داستانی_امنیتی_عاکف_سری_سوم #قسمت_بیست_و_هشتم بعد از تماس با حاج هادی مدیر کل بخش ضدجاسوسی
گفتم: +موضوع از این قرار هست که چندشب قبل، به واحد ضدجاسوسی ما خبر رسید که یکی از کارمندان بخش هسته ای به همراه یک خانوم در کافه ای واقع در سعادت آباد دستگیر میشن. خب طبیعتا خبر که به ما میرسه ما حساس میشیم. چون خبر درمورد یک آدم آماتور نیست، بحث بر سر آدمیه که متخصص هسته ای هست. معاون سازمان اتمی چشماش و نازک و ریز کرد، کمی هم اخم کرد. با تعجب پرسید: _موضوع دستگیری چی بود جناب سلیمانی. +ما که دستگیرش نکردیم. _خب. +اصل ماجرا اینه که ظاهرا همکار شما با صاحب کافه درگیر میشن و با تماس شخصی که معلوم نیست کی بوده نیروی انتظامی درجریان قرار میگیره. بعد از اینکه بچه های انتظامی به محل اعزام میشن این آقا و اون خانومی که به همراهش بوده و صاحب کافه رو میبرن به کلانتری. از طرفی هم چون چندساعتی رو کارمند سازمانتون و اون خانوم بازداشت بودن طبیعتا کلانتری وسائل همراهشون و موقع فرستادن اون ها به بازداشتگاه کشف و ضبط میکنه و نمیزاره داخل بازداشتگاه ببرن. ضمنا از اون آقا هم که سوال میپرسن، ظاهرا مدعی میشه در سازمان اتمی فعالیت میکنه. مامورین انتظامی هم در بررسی ها از وسائل جیب این آقا و بعدش هم با پرس و جویی که از شخص مورد نظر میکنن متوجه میشن که فرد بازداشت شده کارمند سازمان انرژی اتمی هست. _اسم و فامیلیشون؟ +آقای دکتر افشین عزتی. _ واقعا ؟!؟! جدی میفرمایید؟ +بله! چطور؟! _خب کسی که سمت مهمی داره نباید به این سادگی تا این حد خراب کاری کنه. +حالا شده دیگه.. اما خواهشی از شما داشتم. _امر کنید درخدمتم. رو کردم به عاصف، گفتم: « توضیح بده عاصف جان. » عاصف گفت: «از شما میخوایم که از امروز، خیلی عادی دسترسی های این آقارو به مسائلی که احساس میکنید از لحاظ امنیتی در فاز سری و فوق سری هست کم کنید. همچنین دسترسی شخص مورد نظر رو به اسناد و مدارک هسته ای و فایل های طبقه بندی شده اتمی کشور به شدت کاهش بدید. باید اختیاراتش رو به صورت تدریجی کم کنید تا ما ببینیم به چه نتیجه ای میرسیم. دسترسی ایشون به سایت های هسته ای، وَ از همه مهمتر، تاکید میکنم از همه مهمتر، دسترسی ایشون به متخصصین سازمان رو باید خیلی فوری کاهش بدید.. چون ممکنه ایشون مسئله دار باشن، یا با توجه به اتفاقات اخیر، وَ به دلیل حساسیت موضوع که هر لحظه داره بیشتر میشه، احتمالِ خیلی از اتفاقات ضدامنیتی وجود داره. فعلا با اینکه در حال زیر نظر گرفتن اوضاع پیرامون ایشون هستیم، اما چون موقعیت حساسی رو از لحاظ شغلی دارن، صلاح بر اینه تا روشن نشدن مسئله، ما و شما ایشون رو محدود کنیم.» معلوم بود که معاون سازمان اتمی هنگ کرده و مونده چه تصمیمی بگیره. بعد از اینکه چندثانیه مکث کرد گفت: _فقط کاهش اختیارات؟ _ مگه شما راه حل بهتری به ذهنتون میرسه؟ اومدم وسط بحث، گفتم: +ببینیدجناب معاون، من نگرانی های شمارو درک میکنم. _بله. حقیقتش من نگران شدم. +حق دارید. اما ان شاءالله اتفاقی پیش نمیاد.. خوب دقت کنید چی میگم، ما باید یک سناریویی رو تعریف و پیاده کنیم. خیلی عادی، بدون اینکه دکتر افشین عزتی بفهمه باید اون کار و انجامش بدیم. _چه کاری باید انجام بدیم جناب عاکف؟ آخه ایشون در سطح دانشمند هست. مگه میشه سازمان اتمی به همین راحتی متخصصی در طراز دکتر افشین عزتی رو کنار بگذاره؟ +شما نمیگذارید من حرفم و بزنم و تموم بشه. فقط میخواید نگرانی خودتون رو در فضای جلسه حاکم کنید. لطفا اول بشنوید، بعد جواب بدید بگید میشه یا نمیشه! ما که هنوز چیزی نگفتیم. همون اولم گفتم نگرانی شمارو درک میکنم. _عذر میخوام بفرمایید. +جناب معاون. آقای دکتر افشین عزتی باید از اون بخشی که در سازمان هست کنار گذاشته بشه، اما الان نه. زمان باید بگذره تا شما اینکارو کنید وَ در کنار این عمل شما، ما هم همزمان اقدامات اطلاعاتی لازم مدنظر خودمون و انجام میدیم. لطفا نگران نباشید، چون من و همکارانم کار خودمون و خوب بلدیم و میدونیم چطور اقدام کنیم.خیالتون جمع باشه بهتون کمک میکنیم اما لطفا دقت کنید با برنامه ای که ما برای شما طراحی میکنیم میرید جلو.جناب معاون حق ندارید از اون خطی که ما براتون ترسیم میکنیم ذره ای عدول کنید. وگرنه هر اتفاق تلخی که در این پرونده بیفته وَ مسیر هدایت پرونده رو عوض کنه، چه از لحاظ مالی، چه از لحاظ جانی، مسئولیتش با بنده و تیم بنده نخواهد بود. این و همین الآن با شما اتمام حجت کردم تا بعدا گله و شکوه و شکایتی وجود نداشته باشه. ⛔️ و هرگونه استفاده (تاکید میکنیم هرگونه استفاده) از این مستند داستانی امنیتی فقط باذکر منبع و لینک کانال در که در آخر درج شده است و ذکر نام نویسنده می باشد وگرنه قابل پیگیری و ‌شکایت خواهد بود و‌ از لحاظ شرعی هم پیگرد الهی دارد.⛔️ ✅ http://eitaa.com/kheymegahevelayat
هدایت شده از عاکف سلیمانی
مخاطبان محترم ، بگذارید قبل از اینکه به ادامه این پروژه بپردازم، درمورد توضیحاتی رو خدمتتون عرض کنم، وَ اونم اینکه:   ، زن های زیبا و جذاب و خوش اندام رو برای پیشبرد اهداف جاسوسی سازمان مذکور تربیت میکرد تا با مقامات کشورهای دیگر، برای کسب و دریافت اخبار مورد نظر سازمان های مختلف، با برقراری ارتباط جنسی اطلاعات کسب کنند. یعنی دقیقا همون کارهایی که از چنددهه قبل پرستوهای سرویس های آمریکا و اسراییل و... انجام میدادند، در روسیه یا همون شوروی سابق هم بوده و هست، اما با نام . اگر بخوام یک نمونه اون و عرض کنم، باید اشاره کنم به منطقه ای در روسیه که نام اون هست. اینم بگم که ، فریبنده تر و قوی تر از پرستوهای دستگاه های اطلاعاتی نظیر پرستوهای موساد و آمریکا و... هستند. براساس یک گزارشی که بعدا به تشکیلات ما رسیده بود، منطقه موسوم به که محل حضور مقرهای شرکت‌های مهم فناوری و تکنولوژی آمریکا هست، تبدیل به کانون فعالیت روسپی‌های روسی شده که به عنوان وظیفه بیرون کشیدن اسرار مهم مربوط به تکنولوژی‌های پیشرفته رو از دست‌اندرکاران این منطقه به عهده دارند. کار گنجشک‌های قرمز در اون منطقه بیشتر اینه که طی برنامه‌هایی از قبل طراحی شده، در پنجشنبه شب‌ها برای افراد مهم سیاسی و علمی و... تله می‌گذارند. یک منبع اطلاعاتی روسی «منبع اطلاعاتی صرفا فقط مامور نیستند بلکه افراد مختلفی میتونن باشن» که مرتبط با دستگاه اطلاعاتی ما بود نقل می‌کرد: اگر من یک مامور اطلاعاتی روسی بودم و می‌دونستم که این روسپی‌های سطح بالا، مدیران اجرایی شرکت‌های مهم رو به اتاق‌هایشان می‌کشانند به آنها برای اطلاعات پول می‌دادم. شما به عنوان یک مامور امنیتی، لازم نیست که خودتون داخل بشید، بلکه نیاز دارید یک نفر رو در داخل داشته باشید و به اون دسترسی داشته باشید. مخاطبان محترم ، اینم بگم و بحث و زودتر جمع کنم که براساس این گزارشاتی که به تشکیلات ما رسیده بود، مقام‌های اطلاعاتی آمریکا این وضعیت رو « » توصیف کردن. اونا معتقد هستند که مسکو به روسپی‌های روسی و اروپای شرقی در این منطقه پول میده تا به سراغ عالی رتبه ترین غول‌های تکنولوژی و مقامات و نیروهای امنیتی و علمی و نظامی و... در ساحل غربی برن. حتی یکی از افسران اطلاعاتی و امنیتی سابق که نامش رو نمیشه فاش کرد می‌گفت: گزارش شده که روسپیانی که مدیران اجرایی را در نظیر ، جذب می‌کنند، به مقام‌های اطلاعاتی روسیه گزارش پس میدن. بگذریم... سرتون و درد نیارم... تموم این افکار مثل یک خُره افتاده بود به جونم. با خودم کلنجار رفتم و فلش بک زدم به ماه های قبل و تموم اتفاقات شمال و تهران و زاهدان رو آنالیز کردم. باید میفهمیدم خودم سوژه ی «» شدم یا نه! بگذارید اینم بگم؛ نوع و روش و شیوهٔ پرستوهای آمریکا و موساد، یا چطوریه: 1_ابتدا سوژه یابی میکنند. 2_دام گستری به شیوه ها و طرفندهای مختلف انجام میدن. 3_برقراری ارتباط به هر طریقی. تاکید می‌کنم، به هر طریقی. 4_وقتی سوژه ی سیاسی، یا امنیتی و اطلاعاتی، یا نظامی، تور شد، تن به برقراری ارتباط داد، درز اطلاعات شروع میشه و سوژه مورد نظر فریب میخوره و عملیات به راحتی تموم میشه. حالا برگردیم به اون شب در دفترم... به خودم گفتم: «با بررسی های کامل و اطلاع از اتفاقات ویلای شمال، ممکنه الان در مرحله دوم، یعنی «دام گستری» باشم و اون رفته سنگر گرفته، تا یه جایی بخورم به کمینش! بلند شدم قدم زدم... دور اتاقم چرخیدم... هی به خودم میگفتم: «اگر من توی دام افتاده باشم، بگیرمش زنده ش نمیزارم. اگر از عوامل کثیف سرویس روسیه باشه بیچاره ش میکنم و...» یه هویی به خودم اومدم و دیدم همینطوری دارم دور اتاقم میچرخم... رفتم نشستم روی مبل. یه لیوان آب پرتقال ریختم برای خودم و خوردم تا جیگرم حال بیاد. اما فکر اون زن و این دختر مجهول الهویه که اومده بود سمت عاصف داشت دیوونم میکرد. هی به خودم میگفتم کجا گاف دادیم، من که آدم محتاطی‌ام! دیدم نمیشه! ساعت حدود 3 صبح شده بود و نفهمیدم کی وقت گذشته! یکی به ذهنم رسید که نمیتونستم بگذارم صبح بشه و برم پیشش. دل و زدم به دریا و گفتم شاید امشب شیفت باشه. رفتم با تلفن دفتر شماره اتاقش و گرفتم! زنگ زدم بهش؛ چندتا بوق خورد جواب داد و گفت: _سلام شهید زنده! +سلام بر زاهدان شب و دلیران عرصه ی پیکار در روز! _چطوری عاکف جان؟ +نوکرم آقا. هستی توی لونه‌ت؟ _آره. چطور؟ +میام پیشت باهات یه کار فوری دارم. _بیا حاجی.