🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
#انجام_تکلیف
#دانش_آموز
#مدرسه_عشق
#خاطره
یکى از روزها ، در منطقه عملیاتى « والفجر یک » در ارتفاع 112 فکه، محورى که نیروهاى گردان خندق لشکر 27 حضرت رسول صلىالله علیه وآله وسلم، عملیات کرده بودند، صحنه بسیار عجیبى دیدم که برایم جالب و تکان دهنده بود.
از دور پیکر #شهیدى را دیدم که آرام و زیبا روى زمین دراز کشیده و طاق باز خوابیده بود؛ سال 72 بود و حدود 10 سال از #شهادتش مىگذشت؛ نزدیک که شدم، از قد و بالاى او تشخیص دادم که باید #نوجوانى باشد حدود 17 - 16 ساله.
بر روى پیکر، آنجا که زمانى قلبش در آن مىتپیده، برجستگىاى نظرم را به خود معطوف کرد؛ جلوتر رفتم و در حالى که نگاهم به #پیکر استخوانى و اندام اسکلتىاش بود، در گودى محل چشمانش، #معصومیت دیدگانش را مىخواندم، آهسته و با احتیاط که مبادا ترکیب استخوانهایش بهم بریزد، دکمههاى لباس را باز کردم؛ در کمال حیرت و تعجب، متوجه شدم یک #کتاب و #دفتر زیر لباسش گذاشته بوده؛ کتاب پوسیده را که با هر حرکتى، برگ برگ و دستخوش باد مىشد، برگرداندم؛ #کتابى که 10 سال تمام، با #شهید همراه بوده است، #کتاب فیزیک بود.
یک #دفتر که در صفحات اولیه آن بعضى از دروس نوشته شده بود؛ #خودکارى که لاى دفتر بود، ابهت خاصى به آنچه مىدیدم، مىداد؛ نام #شهید بر روى جلد کتاب نوشته بود.
مسئلهاى که برایم خیلى جالب بود، این بود که او قمقمه و وسایل اضافى همراه خود نیاورده و نداشت، ولى کسب علم و دانش آن قدر برایش مهم بوده که در بحبوحه عملیات #کتاب و #دفترش را با خود جلو آورده بوده تا هرجا از رزم #فراغتى یافت، #درسش را بخواند.
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
بالاَخص #شهدای دانش آموز
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🌹 🥀🌴
*
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
#انجام_تکلیف
#دانش_آموز
#مدرسه_عشق
#خاطره
یکى از روزها ، در منطقه عملیاتى « والفجر یک » در ارتفاع 112 فکه، محورى که نیروهاى گردان خندق لشکر 27 حضرت رسول صلىالله علیه وآله وسلم، عملیات کرده بودند، صحنه بسیار عجیبى دیدم که برایم جالب و تکان دهنده بود.
از دور پیکر #شهیدى را دیدم که آرام و زیبا روى زمین دراز کشیده و طاق باز خوابیده بود؛ سال 72 بود و حدود 10 سال از #شهادتش مىگذشت؛ نزدیک که شدم، از قد و بالاى او تشخیص دادم که باید #نوجوانى باشد حدود 17 - 16 ساله.
بر روى پیکر، آنجا که زمانى قلبش در آن مىتپیده، برجستگىاى نظرم را به خود معطوف کرد؛ جلوتر رفتم و در حالى که نگاهم به #پیکر استخوانى و اندام اسکلتىاش بود، در گودى محل چشمانش، #معصومیت دیدگانش را مىخواندم، آهسته و با احتیاط که مبادا ترکیب استخوانهایش بهم بریزد، دکمههاى لباس را باز کردم؛ در کمال حیرت و تعجب، متوجه شدم یک #کتاب و #دفتر زیر لباسش گذاشته بوده؛ کتاب پوسیده را که با هر حرکتى، برگ برگ و دستخوش باد مىشد، برگرداندم؛ #کتابى که 10 سال تمام، با #شهید همراه بوده است، #کتاب فیزیک بود.
یک #دفتر که در صفحات اولیه آن بعضى از دروس نوشته شده بود؛ #خودکارى که لاى دفتر بود، ابهت خاصى به آنچه مىدیدم، مىداد؛ نام #شهید بر روى جلد کتاب نوشته بود.
مسئلهاى که برایم خیلى جالب بود، این بود که او قمقمه و وسایل اضافى همراه خود نیاورده و نداشت، ولى کسب علم و دانش آن قدر برایش مهم بوده که در بحبوحه عملیات #کتاب و #دفترش را با خود جلو آورده بوده تا هرجا از رزم #فراغتى یافت، #درسش را بخواند.
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
بالاَخص #شهدای دانش آموز
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🌹 🥀🌴
*
📚 دسترسی آسان به
اسناد لانه جاسوسی آمریکا
📔 جلد اول:
https://eitaa.com/rasaneh_enqelab/3283
📔 جلد دوم
https://eitaa.com/rasaneh_enqelab/3284
📔 جلد سوم
https://eitaa.com/rasaneh_enqelab/3285
📔 جلد چهارم
https://eitaa.com/rasaneh_enqelab/3286
📔 جلد پنجم
https://eitaa.com/rasaneh_enqelab/3287
📔 جلد ششم
https://eitaa.com/rasaneh_enqelab/3288
📔 جلد هفتم
https://eitaa.com/rasaneh_enqelab/3289
📔 جلد هشتم
https://eitaa.com/rasaneh_enqelab/3290
📔 جلد نهم
https://eitaa.com/rasaneh_enqelab/3291
📔 جلد دهم
https://eitaa.com/rasaneh_enqelab/3292
📔 جلد یازدهم
https://eitaa.com/rasaneh_enqelab/3298
#اسناد_لانه_جاسوسی
#کتاب
#تبیین
50سال عبادت.pdf
2.83M
mehr:
🍂 #پنجاه_سال_عبادت
وصيتنامه و دلنوشته های ادبی و عاشقانه پنجاه تن از شهدا
📝 گروه فرهنگی شهيد ابراهيم هادی
#کتاب
#پنجاه_سال_عبادت
┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═
🌱 دوران #دفاع_مقدس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شهدای غواص
ویژه شهدای #کربلای چهار
و تو چه میدانی از #کربلای_چهار؟
🌷🌷🌷🌷
#شب_غواصان شب جانبازی صدها گردان ... گردان های لشکرهای ۱۴ امام حسین و ۴۱ ثارالله، نجف اشرف، قمربنی هاشم،
و... آن شب در نهرعرایض و خین چه خبرهایی بود
درهای بهشت از ام الرصاص و بلجانیه باز می شود و قایق ها ؛ #غواصان و پرواز هزاران یار عاشورایی حضرت روح الله.
. رفتند و به وصال یار رسیدند
وما اندر خم این چهار روز دنیا گرفتار
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
حماسه کربلای چهار چه بود
دستهای بسته غواصان
#کتاب خاطرات دردناک #ناصر_کاوه
معذرت_بابت_تلخی_روایت
برای مطالعه تفضیلی عملیات کربلای چهار به آدرس زیر مراجعه کنید:
حماسه کربلای ۴ چه بود؟ / خبری که سرآغاز یک موج مردمی شد / چرا ابوالخصیب؟
http://naserkaveh.com/حماسه-کربلای-4/
💠 صلواتی هدیه به ارواح مطهر همه شهدای
خاصا شهدای
#کربلای_چهار
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
🇮🇷
🔰 #گزارش | کتابخوانی حرفهای به سبک آیتالله خامنهای - ۱
📝 #خط_رهبری در این گزارش به #بازخوانی برخی دیدگاههای رهبر معظم انقلاب دربارهی کتاب و کتابخوانی و همچنین روایتهایی از زبان نویسندگان و اهالی کتاب و فرهنگ درباره کتابخوانی حضرت آیتالله خامنهای میپردازد.
* کتب مورد علاقه در دوران نوجوانی
🔸ایشان درباره مطالعه کتاب و علاقه به این موضوع در دوران نوجوانیشان بیان میکنند: «من در دوران جوانى زیاد #مطالعه مىکردم. غیر از کتابهاى درسى خودمان که مطالعه مىکردم و مىخواندم، کتاب تاریخ، کتاب ادبیات، کتاب شعر و کتاب قصّه و #رمان هم مىخواندم. به کتاب قصّه خیلى علاقه داشتم و خیلى از رمانهاى معروف را در دوره نوجوانى خواندم. شعر هم مىخواندم. من با بسیارى از دیوانهاى شعر، در دوره نوجوانى و جوانى آشنا شدم. به کتاب تاریخ علاقه داشتم و چون درس عربى مىخواندم و با زبان عربى آشنا شده بودم، به حدیث هم علاقه داشتم...
به #کتابخانه آستان قدس هم مراجعه مىکردم. آستان قدس هم در مشهد، کتابخانه خیلى خوبى دارد. در دوره اوایل طلبگى - در همان سنین پانزده، شانزده سالگى - به آنجا مراجعه مىکردم. گاهى روزها آنجا مىرفتم - نزدیک آستان قدس است - و مشغول مطالعه مىشدم؛ صداى اذان با بلندگو پخش مىشد، به قدرى غرق مطالعه بودم که صداى اذان را نمىشنیدم! خیلى نزدیک بود و صدا خیلى شدید داخل قرائتخانه مىآمد و ظهر مىگذشت، بعد از مدتى مىفهمیدیم که ظهر شده است! با کتاب اُنس داشتم.» ۱۳۷۶/۱۱/۱۴
* مطالعه چند جلد کتاب قطور در اتوبوس
🔹رهبر انقلاب درباره #کتابخوانی در زمانهای مختلف اینچنین میگویند: «بنده خودم چند جلد قطور از یک عنوان کتاب را در اتوبوس خواندم! البته قضیه مربوط به قبل از انقلاب است که چند روزى براى انجام کارى از مشهد به تهران آمده بودم. بنا به دلایلى نمىخواهم اسم کتاب را بگویم. وضعیت و فضاى اتوبوسهاى آن روزگار براى ما خیلى آزار دهنده بود و نمىتوانستیم تحمّل کنیم. دلم مىخواست سرم پایین باشد و خواندن #کتاب در چنین وضعیتى بهترین کار بود. ساعتى را که به این حالت مىگذراندم احساس نمىکردم ضایع مىشود.» ۱۳۷۵/۰۲/۲۲
«من یک دورهی کتاب هشت جلدی را که یک نویسندهی عرب نوشته است و از کتابهای معروف هم هست نمیخواهم اسم بیاورم در سالهای دور، وقتی به تهران میآمدم و در اتوبوس زیاد معطل میشدم، خواندم. همهی این دورهی هشت جلدی را که راجع به تاریخ ادبیات و علوم و معارف اسلامی است، تقریباً در اتوبوس خواندم.» ۱۳۷۲/۰۲/۲۱