🥀#پرسش_های_احکام
⁉️پرسش: اگر فرش اتاق نجس باشد، آیا نماز روی آن صحیح است؟
✅ پاسخ: اگر فرش نجس، خشک باشد و رطوبت آن به بدن یا لباس نمازگزار نرسد، اشکال ندارد.
📝 فتوای آیات عظام: خامنه ای، سیستانی، مکارم حفظهم الله
📗 منبع: فقه همراه، صفحه ١۴٣ و ١۴۴
🥀#پرسش_های_احکام
⁉️پرسش: در نماز فرادا بهتر می توانیم به مستحبات عمل کنم، باز هم جماعت را توصیه می کنید؟
✅ پاسخ: بله، نماز جماعت مختصر از نماز فرادایی که طول داده شود، بهتر است.
📝 فتوای آیات عظام: خامنه ای، سیستانی، مکارم حفظهم الله
📗 منبع: فقه همراه، صفحه ١۴٨
🥀موضوع: #احکام_همسرداری
‼️آیا در اسلام زن و مرد برابرند؟
✅ «اسلام، مرد را قوام، و زن را ریحان میداند؛ این نه جسارت به زن است، نه جسارت به مرد؛ نه نادیده گرفتن حق زن است و نه نادیده گرفتن حق مرد؛ بلکه درست دیدن طبیعت آن هاست؛ ترازوی آن ها هم برابر است؛ یعنی وقتی جنس لطیف و زیبا و عامل آرامش و آسایش محیط زندگی را در یک کفه میگذاریم، و این جنس مرد با مدیریت و کارکرد محل اعتماد و اتکا بودن و تکیهگاه بودن برای زن را هم درکفه دیگر ترازو میگذاریم، این دو کفه با هم برابر میشود؛ نه آن بر این ترجیح دارد و نه این بر آن...»
📚 (مقام معظم رهبری ١٣٧٨/١٢/٢٢)
┏━✨🌹✨🌸✨━┓
🍀@tasvir12🌸
┗━✨🌸✨🌹✨━┛
✨روایت مهدوی ✨
🌹 عنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ علیهالسلام قَالَ:
🌴«لِلْقَائِمِ مِنَّا غَيْبَةٌ أَمَدُهَا طَوِيلٌ كَأَنِّي بِالشِّيعَةِ يَجُولُونَ جَوَلَانَ النَّعَمِ فِي غَيْبَتِهِ يَطْلُبُونَ الْمَرْعَى فَلَا يَجِدُونَهُ أَلَا فَمَنْ ثَبَتَ مِنْهُمْ عَلَى دِينِهِ وَ لَمْ يَقْسُ قَلْبُهُ لِطُولِ أَمَدِ غَيْبَةِ إِمَامِهِ فَهُوَ مَعِي فِي دَرَجَتِي يَوْمَ الْقِيَامَة».
🌹 امیرالمؤمنین علیهالسلام :
⚪️برای قائم ما غیبتی است که مدّتش طولانی است، گویا شیعه را در دوران غیبت او میبینم که جولان میدهند مانند جولان چهارپایان؛ چراگاه را میجویند اما آن را نمییابند.
🌹 بدانید! هرکه [در آن دوران] در دینش استوار باشد و قلبش بهواسطه طول غیبت امامش سخت نشود، او در روز قیامت همدرجه من است.
📚 (کمالالدین، ج۱، ص۳۰۳)
📗کتاب «سکوت شکسته»
🌹براساس خاطرات حاج محمود پاک نژاد فرمانده واحد اطلاعات عملیات لشکر ۱۷علی ابن ابیطالب(علیه السلام) در دفاع مقدس
📝به قلم: سیدهادی سعادتمند 27 🔽
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 قسمت بیست و هفتم
⚪️کربلای چهار
📌"... انفجار مربوط به مین بود. موج انفجار باعث شده بود که قلم ران یکی از پاهایش داخل شکمش برود. قد رشید مجید ناگهان کوتاه شده بود.
⚪️نگران حضور گشتی های عراقی بودم. میخواستم حرکت کنم، ولی جرأت نداشتم قدم از قدم بردارم. ترس و اضطراب رفتن روی مین را داشتم. بارها زیرپا حسش کرده بودم. تا آن موقع خیال مان راحت بود که سوزن مینها پوسیده و دیگر عمل نمیکند.
بارها از مین گوجهای گرفته تا سوسکی و والمر، زیر پایم آمده بود.
🌹 نمیدانم چه شده بود. توان حرکت دادن پاهایم را نداشتم. ترس آمدن قایقهای گشتی دشمن را داشتم. خودم را روی آب رها کردم. با یک دست شنا میکردم و دست دیگرم را انداختم به کلاه مجید او را با خود از بین نی ها میکشیدم. هرچه میگذشت، سرعتم کندتر میشد. دیگر توان حرکت دادن مجید را نداشتم. هرجور حساب میکردم، میدیدم توانش را ندارم. هیچ کدام از پاهایم را حس نمیکردم. به سمت جزیره رفتم که پوشش نی بیشتری داشت. میخواستم جای مناسبی پیدا کنم و مجید را در آن جا امانت بگذارم و به خط برگردم.
🌞آفتاب در پشت تأسیسات پتروشیمی قرار میگرفت. غروب نزدیک بود.
⚪️خسته و گرسنه. به خط دشمن نزدیک بودم. صدای عراقیها را میشنیدم، از گرسنگی به خوردن ساقه نی رو آوردم. کمی از ساقههای نی را خوردم. توان بازنگه داشتن چشم هایم را نداشتم. این که چه مدت خوابم برد را نمیدانم، ولی از شدت سرما از خواب پریدم.
🌹از محل قرارگرفتن صورت فلکی دب اکبر فهمیدم که نیمه شب است. پاهایم هم چنان کرخت بود. تصمیم خودم را گرفته بودم. جنازه مجید را در جایی خارج از محل تردد قرار دادم و ثابت کردم تا با حرکت آب جابجا نشود، خیالم که راحت شد خودم را روی آب رها کردم و با پنجه خودم را به جلو میکشیدم.
⚪️جاهایی دستم به کف آب گرفتگی میرسید از برخورد با مینها شوکه میشدم. آن ها را برمیداشتم و میگذاشتم کنار و تنه ام را به جلو میکشیدم.وقتی به خاک ریزهای قدیمی رسیدم که قبلاً خط خودمان بود. دل گرم شدم. صدای بچههای اطلاعات را شنیدم که انتظار ما را میکشیدند. هرچه توان داشتم جمع کردم و فقط گفتم «کمک» و از هوش رفتم."
فردای آن روز رضا شم آبادی، داوودی مقدم و مجتبی شاهی میروند، جنازه شهید شفیعی را میآورند عقب.
🌹بعد از شهادت شهید شفیعی، تمام فعالیتهای شناسایی متوقف و اولویت کار بر پاک سازی معبرها از مین شد. نیروهای اطلاعات بدون استفاده از سرنیزه و با استفاده از پنجههای خود به دنبال مین میگشتند. بین مینها با مین قمقمه ای و لغزنده برخورد میکردیم که سوزنهای آنها سالم مانده بود. هرچه به روزهای آخر شناسایی، که در دل زمستان قرار داشت، نزدیک تر میشدیم، کار سختتر و فشار روانی بیشتر میشد.
⚪️کمتر از یک هفته به عملیات مانده بود. فشار زیادی روی خودم احساس میکردم. هرچه بیشتر بررسی میکردم ، کمتر به نتیجهی قطعی میرسیدم ؛ یعنی هرچه میزان اطلاعاتم بیشتر میشد، نگرانیام به همان میزان افزایش پیدا میکرد.
🌹متوجه شده بودم نیروهای عراقی سلاح جدیدی به دست آوردهاند به نام « پلامینا یا دیمیتروف»، یک سلاح نارنجک انداز ۳۵ میلی متری که هر نوارش ۲۵ نارنجک دارد. قدرت و توانایی نارنجک بر کسی پوشیده نیست. وجود چنین سلاحی این امکان را به دشمن میداد تا نارنجک را با سرعت بالا و همراه با دقت به مسافت دورتر پرتاب کند.
⚪️روزها خط پدافند را بالا و پائین میرفتم و دوربین میکشیدم. لباس غواصی میپوشیدم و وارد معبرهایی میشدم که خیلی از بچهها روی آن کار کرده بودند و به خون شهدا رنگین شده بود. زحمت و دقت بچهها باعث شده بود معبری که شفیعی در آن به شهادت رسیده بود، فاش نشود. آن معبر به نام شهید شفیعی ثبت شد. شب عملیات، گردان حضرت رسول برای رفتن به سمت خط دشمن از آن معبر استفاده کرد.
🌹شبی که تمام روز قبل از آن، طول خط را دوربین کشیده بودم، بدون استفاده از هیچ تجهیزاتی، برای شناسایی داخل آب رفتم. تا آن جا که ممکن بود پیش رفتم و معبرها را بررسی کردم. خسته و کلافه شده بودم، خودم را جای نیروهای گردانی قرار میدادم که قرار بود شب عملیات با لباس غواصی به خط بزنند. آنها میبایست دوکیلومتر در آب و گل پیشروی میکردند. آن هم بعد از چند ساعت که لباس غواصی به تن دارند. تحمل خود لباس غواصی، به واسطه فشاری که به سینه میآورد، به تنهایی نفسگیر است. وقتی برای شناسایی میرفتم، هدفم رسیدن به خط دشمن بود؛ اما نیروهای گردان وقتی به خط دشمن میرسیدند، تازه کارشان شروع میشد و باید میجنگیدند تا دشمن را عقب برانند و توان مقابله با پاتک و دفاع از خود را داشته باشند.
🌷ادامه دارد...
1400-2-1 خاطره شهید احمدعلی نیری.MP3
9.01M
🥀روایت گری سیدمرتضی کسائیان
🌹خاطره دوم
🌷شهید احمدعلی نیری
🌹سردارشهید سید محمد علی جهان آرا :
⚪️ انقلاب بیش از هرچیز برای ما یک ابتلای الهی و یک آزمایش تاریخی و اجتماعی است و در جریان این ابتلا، باید رنج، محرومیت ، مصائب و ناملایمات را با آغوش باز بپذیریم و در برابر آشوب ها و فتنه ها با خلوص و شهامت بایستیم و از طولانی شدن این ابتلا و افزایش سختی ها و ناملایمات نهراسیم،
🌹زیرا علاوه بر این که خود را از قید آلودگی های شرکین و وابستگی ها، پاک و خالص می کنیم، انقلاب مان و حرکت شهید پرور عمیق تر و استوارتر می شود و از انحراف و شکست مصون می ماند.
#جهادتبییــن
#یازیـــنب
#درآرزوے_شـــهادت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀#شهیدانه
🌹شهید_مصطفی_چمران
⚪️مناجات کردن شهید چمران قبل از شهادت...
🌷حتما تماشا کنید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ 🎬 🌷 #استاد_شجاعی دامت افاضاته
⁉️الآن اصلاً وقت بچهدار شدن نیست!
⁉️لطفاً صرف نظر کنید ❌!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⁉️ در این ایام ناامید کننده چرا باید امیدوار بود؟!
❌ اگر از وضعیت جبهه حق ناامید شدید؛ این کلیپ را از دست ندهید
🎙🌹 حجة الاسلام راجی
🥀#داستان_آموزنده
🌹مرحوم حامد به نقل از شیخ رجبعلی خیاط میفرمود:
⚪️شخصی در مجالس سیدالشهدا علیهالسلام خدمت میکرد و زیر لب این شعر را می خواند: «حسین دارم چه غم دارم؟!»
شیخ رجبعلی با دیدن این شخص در دل میگوید : (خوش به حال این شخص) سید الشهدا به این شخص تفضل خواهد کرد و او را از همها و غمهای قیامت نجات خواهد داد.
🌹پس از مدتی جناب شیخ رجبعلی شب در خواب دید که محشر به پا شده و امام حسین به حساب مردم رسیدگی میکند و آن شخص هم در ابتدای صف، نزدیک حضرت قرار دارد.
⚪️ شیخ رجبعلی میگفت: در دل (خطاب به آن شخص) با خود گفتم: امروز روز توست؛ گوارایت باد!
ناگهان دیدم که امام حسین به فرشتهای امر فرمود که آن مرد را به انتهای صف بیندازد؛ در آن هنگام حضرت نگاهی به من کرد و با ناراحتی فرمود:
🌹شیخ رجبعلی! ما رئیس دزدها نیستیم!
از سخن حضرت تعجب کردم و پس از بیداری جستجو کردم که شغل آن مرد چیست و فهمیدم که عامل توزیع شکر است و شکر را به جای این که با قیمت دولتی به مردم بدهد، آزاد می فروشد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹آیت الله بهجت رضوان الله علیه:
⚪️بهترین شیوه ارتباط با حضرت مهدی علیهالسلام