eitaa logo
خوبان
647 دنبال‌کننده
12.3هزار عکس
11.1هزار ویدیو
34 فایل
ارتباط با ادمین:https://eitaa.com/Khoban7
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻🔻🔻میخواستم رأی ندما! 🔻🔻🔻 ⁉️ میخواستم رأی ندما اما به این فکر کردم که اگر یکی مثل شهید رئیسی نیاد من سه چهار تا قسط برای مسکن واریز کردم. زمینش رو تحویل دادن. سفت کاریش انجام شده. اگر وزیری بیاد که بگه من افتخار میکنم مسکن نمی سازم. اونوقت چند سال باید به آپارتمان نیمه کاره م نگاه کنم؟ چند سال دیگه می تونم برم زیر سقف خونه خودم؟ ⁉️میخواستم رأی ندما اما به این فکر کردم که تازه کردم به امید اینکه تومن وام بگیرم. یکی از کاندیداهای اصلاحطلب گفت که . و ما نباید بانکها رو مکلف کنیم که وام ازدواج بدن. اگر کسی رئیس جمهور بشه که جلوی وام ازواج رو بگیره چی؟ ‼️میخواستم رأی ندما اما به این فکر کردم که توی این سه سال گذشته خیلی فشار اومد روی آقای رئیسی که رو کنه. اما شهید رئیسی جلوشون ایستاد. اگر اونایی که به شهید رئیسی فشار میاوردن که اینها رو گرون کنه بیان سر کار؟! اگر دوباره آبان 98 تکرار بشه! اگر دوباره صبح جمعه... صبح جمعه میرم به کسی رأی میدم که حسن روحانی تکرار نشه! ⁉️میخواستم رأی ندما اما به این فکر کردم که حالا که به برکت دولت شهید رئیسی رفتم سر کار، حالا که میتونم یه وامی بگیرم و قسطش رو بدم اگر یه رئیس جمهوری بیاد که ادامه راه شهید رئیسی نباشه و این رو قطع کنه اونوقت من چطور میتونم یه خونه رهن کنم وعروسی بگیرم؟! ‼️میخواستم رأی ندما اما به این فکر کردم که من کارگرم. بود که 57 درصد داشتیم. اگر اونایی بیان سر کار که به شهید رئیسی میگفتن افزایش دستمزد کارگر کار اشتباهیه هر سال با تورم زندگیم سخت تر میشه... ⁉️میخواستم رأی ندما اما به این فکر کردم که چند وقت پیش که رفتم توی این مراکز فنی حرفه ای و شغلی یاد گرفتم و قراره یه بهم داده بشه اگر یکی بیاد که مثل رئیسی نباشه اونوقت کارگاه خیاطیم، گلخونه م، دامداریم، آرزوهام ... چی میشه؟ ⁉️میخواستم رأی ندما اما به این فکر کردم که چقدر در به در دنبال مجوز میگشتیم اما الان سه روزه صادر میشه. اگه یه رئیس جمهوری بیاد که اعتقادی به و خدمت به تولید کننده نداشته باشه و چوب لای چرخ ما بذاره و دوباره بخوریم زمین کی دوباره میتونیم بلند بشیم ‼️میخواستم رأی ندما اما به این فکر کردم که امسال که میخواستم برم سر زمین گندمم خیالم راحت بود که دولت هم داره هم با قیمت خوبی از ما گندم رو میخره. دولتی که با 4/5 میلیون تن خرید تضمینی شروع کرد رسید به 10/5 میلیون تن و اگر با این مسیر پیش بریم هم به خودکفایی گندم میرسیم هم نون مردم گرون نمیشه ‼️ میخواستم رأی ندما اما به این فکر کردم که وقتی دولت رئیسی مجبور شد ارز ترجیحی نهاده های دامی رو حذف کنه چوب برداشتم و جوجه هایی که توی سالن مرغداریم بودن میکشتم و میخواستم کلا جمع کنم 🌹اما شهید رئیسی نذاشت ما زمین بخوریم. طوری که الان از 90 میلیون قطعه جوجه ریزی در ماه رسیدیم به 120 میلیون و رکورد 160 میلیون رو هم میزنیم چون دولت به فکر تامین نهاده های دامی هست. اگر رئیس جمهوری بیاد که اعتقادی به حمایت از تولید نداشته باشه و بخورم زمین دیگه نمی تونم بلند شم ‼️میخواستم رأی ندما اما به این فکر کردم که بچه دومم که به دنیا اومد توی بیمارستان 98 میلیون تومن هزینه بستریش شد ولی من فقط 400 هزار تومن دادم. اگر دولتی بیاد سر کار که مثل شهید رئیسی مساله بیمه و درمان و سلامتی براش مهم نباشه و بگه ، فقط باید دعا کنیم مریض نشیم ‼️ میخواستم رأی ندما اما به این فکر کردم که من یکی از اون شده ای هستم که توی دولت شهید رئیسی خیالش راحته که اگر خدای نکرده براش مشکلی پیش بیاد بیمه است... من خیلی نگرانم که دولتی بیاد سر کار که دیگه نتونم بیمه م رو تمدید کنم... ‼️میخواستم رأی ندما اما به این فکر کردم که خیلی بچه دوست دارم. اگر بخوام صاحب فرزند بشم خدا رو شکر الان یه بهم تعلق میگیره. اگر دولتی بیاد سر کار که مثل شهید رئیسی به مساله جمعیت و اعتقادی نداشته باشه اونوقت خیلی سخت میشه... اما من بازم امیدم به خداست. بچه شیرینه. روزیشم خدا میرسونه! ⁉️میخواستم رأی ندما اما به این فکر کردم که توی دولت قبلی کلا شده بود. توی دولت شهید رئیسی ثبت نام خودرو کردم. اگر کسی بیاد که تولید براش اهمیت نداشته باشه اونوقت این خودرویی که ثبت نام کردم کی میرسه دستم؟! اصلا میرسه؟! 📌نه به 📌
5.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❌زوجین لزوما نباید تمام موضوعات شخصی‌ گذشته شان را به یکدیگر بگویند. 🔘 🔘 🔘
25.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥کلیپ ویژه حتما ببینید ‼️قطار ازدواج از ریل خارج شده! 📣 فعالان فرهنگی عزیز! ⁉️چطور باید در حوزه حجاب، ازدواج و خانواده، جهاد فرهنگی کرد؟ 🔥 دود، معلولِ آتش است. ⁉️ما اگر بخواهیم دود را از بین ببریم، برای دود تبیین می‌کنیم که نباید تولید شود؟ 🔺یا آتش را خاموش می‌کنیم؟ 🔘
8.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃🌸با کسی آشنا شدم که همه ملاک هامو داره، 🥀🤍جز سرمایه و مادیات... ⁉️آیا این ازدواج درسته؟؟ 🔘
🕊🌹 📗 ص ۳۰ 6️⃣ قسمت: ششم 🔖کمک به مردم 🕊🌹مصطفی راهی حوزه علمیه قم شد. يه روز تماس گرفتند از حوزه گفتند: "حالش خوب نیست." رفتم داخل اتاق، دیدم رفتارش عجیب شده است. کسی را درست نمی شناخت. این حالت سابقه نداشت. 🥀🤍گفتم پاشو بریم اصفهان، تا حالت بهتر شود. رفتم سراغ لباسهایش دیدم گچی هستند. از آقای میثمی پرسیدم: "چرا لباس های مصطفی همگی گچی هستند؟" گفت: "مصطفی روزهای آخر هفته به کارخانه گچ اطراف قم می رود و در آنجا کیسه گچ پر می کند." 🕊🌹آقای میثمی ادامه داد: "ما از اول فکر می کردیم به دلیل شهریه کار می کند. بعدها فهمیدیم یکی از طلبه ها کرده. شهریه ی حوزه کفاف زندگی او را نمی دهد. برای همین مدتی مصطفی شهریه ی خود را به او می داد. عجیب بود مصطفی بیشترین درآمدش را به دوستش می داد. 🥀🤍مصطفی پول را به آقای قدسی می داد و می گفت به عنوان شهریه بدهید فلانی." صحبت های آقای میثمی مرا یاد دوران نوجوانی مصطفی انداخت. آن زمان هم در کارخانه جوراب بافی کار می کرد. 🕊🌹او از همان مبلغ ناچیز، به دیگران کمک می کرد. مصطفی به خوبی می دانست: سعی در برآوردن حاجات مسلمانان از هفتاد بار طواف دور خانه ی خدا بالاتر است و باعث امان بودن در قیامت می شود... ⬅️ ادامه دارد...
🕊🌹 📗 ص ۳۰ 6️⃣ قسمت: ششم 🔖کمک به مردم 🕊🌹مصطفی راهی حوزه علمیه قم شد. يه روز تماس گرفتند از حوزه گفتند: "حالش خوب نیست." رفتم داخل اتاق، دیدم رفتارش عجیب شده است. کسی را درست نمی شناخت. این حالت سابقه نداشت. 🥀🤍گفتم پاشو بریم اصفهان، تا حالت بهتر شود. رفتم سراغ لباسهایش دیدم گچی هستند. از آقای میثمی پرسیدم: "چرا لباس های مصطفی همگی گچی هستند؟" گفت: "مصطفی روزهای آخر هفته به کارخانه گچ اطراف قم می رود و در آنجا کیسه گچ پر می کند." 🕊🌹آقای میثمی ادامه داد: "ما از اول فکر می کردیم به دلیل شهریه کار می کند. بعدها فهمیدیم یکی از طلبه ها کرده. شهریه ی حوزه کفاف زندگی او را نمی دهد. برای همین مدتی مصطفی شهریه ی خود را به او می داد. عجیب بود مصطفی بیشترین درآمدش را به دوستش می داد. 🥀🤍مصطفی پول را به آقای قدسی می داد و می گفت به عنوان شهریه بدهید فلانی." صحبت های آقای میثمی مرا یاد دوران نوجوانی مصطفی انداخت. آن زمان هم در کارخانه جوراب بافی کار می کرد. 🕊🌹او از همان مبلغ ناچیز، به دیگران کمک می کرد. مصطفی به خوبی می دانست: سعی در برآوردن حاجات مسلمانان از هفتاد بار طواف دور خانه ی خدا بالاتر است و باعث امان بودن در قیامت می شود... ⬅️ ادامه دارد...
🔺می گفت: ایشان خیلی خوبند .اینطور که شما فکر می کنید نیست ،به خاطر شما می آیند موسسه و می‌خواهند از شما یاد بگیرند ان شاالله خودمان بهش یاد می دهیم. 🍃🌸نگفت این حجابش درست نیست ، مثل ما نیست ، فامیل و اقوامش آن چنانی اند .اینها خیلی روی من تاثیر گذاشت . او مرا#قدم_به_قدم جلو برده ، به اسلام آورد.نه ماه، نه ماه زیباداشتیم و بعد با هم کردیم.البته ازدواج ما به مشکلات سختی برخورد... ⬅️ ادامه دارد...
🕊🌹 🍃🌸بہ روایت همسر(غاده جابر) 0️⃣1️⃣ قسمت: دهم 🍃🌸(پدر و مادر) هر دو خشکشان زد .ادامه دادم: من تصمیم گرفتم با مصطفی کنم ، عقدم هم پس فردا پیش امام موسی صدر است .فقط خودم مانده بودم این را از کجا آورده ام مصطفی اصلاً نمی دانست من دارم چنین کاری می کنم .مادرم خیلی عصبانی شد .بلند شد با داد و فریاد و برای اولین بار می خواست من را بزند که پدرم دخالت کرد و خیلی آرام پرسید: عقد شما باکی ؟گفتم: دکتر چمران . 🥀🤍من خیلی سعی کردم شمارا کنم ولی نشد .مصطفی به من گفت دیگر نتیجه ای ندارد و خودش هم میخواست برود مسافرت.پدرم به حرفهایم گوش داد و همانطورآرام گفت: من همیشه هرچه خواسته اید فراهم کرده ام ، ولی من می بینم این مرد برای شما مناسب نیست او شبیه ما نیست ، فامیلش را نمی شناسیم . من برای حفظ شما نمی خواهم این کار انجام شود . 🍃🌸گفتم: به هرحال من تصمیمم را گرفته ام .می روم . امام موسی صدر هم اجازه داده اند ، ایشان است و می تواند ولی من باشد .بابا دید دیگر مسئله جدی است گفت : حالا چرا پس فردا ؟ ما آبرو داریم . 🥀🤍گفتم: ما تصمیم مان را گرفته ایم ، باید پس فردا باشد .البته من به امام موسی صدر هم گفته ام که می خواهم خانه پدرم باشد نه جای دیگر .اگر شما رضایت بدهید و سایه تان روی سر ما باشد من خیلی خوشحال ترم .باباگفت: آخر شما باید آمادگی داشته باشید . گفتم: من آمادگی دارم ، کاملاً ! 🔻🔻🔻
7.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃🌷هنوز بچه‌های ولایی هم نظر رهبر رو درباره جمعیت و فرزندآوری نمی‌دونن 🥀🤍سن ازدواج تا چند سالگی بیاد پایین؟ 🎥 صحبت‌های جالب استاد عباسی ولدی
🕊🌷 📚پیشانی و بوسه (جلد ۶، شمع صراط) 📘 ✍️ به روایت همسر شهید 5️⃣ 🕊🌷مدتی نگذشت که همگی از رسانه ها فهمیدیم که کشور عراق به ایران حمله کرده و مقداری از خاک کشورمان را به تصرف درآورده است. با انتشار این خبر می توانم بگویم کسی که در منطقه ما, کوله بار خود را بست و راهی جبهه شد خود مرتضی بود. 🥀🤍حدودا هشت ماهی از می گذشت که اتفاقی در زندگی من رخ داد که سرنوشتم را عوض کرد و آن هم لحظه ای بود که خبر در منزل ما زمزمه می شد. وقتی به صراحت این قضیه به من گفته شد که مرتضی به خواستگاری شما آمده و من خودم نمی دانستم باید چه بگویم انگار که داشتم در یک دریای پر امواج دست و پا می زدم. هر چه فکر کردم نمی دانستم که الان زمان وارد شدن به زندگی جدید است یا نه! 🍃🌸بالاخره پس از مدتی فکر کردن خودم را قانع به این عمل نمودم و از آنجا که مرتضی انسانی وارسته و متدین و با اخلاق بود قبول کردم. 🥀🤍پس از اعلام این خبر به خانواده ایشان، یک شب به اتفاق خانواده به منزل ما آمدند. بدون آنکه تشریفات آن چنانی درست شود آن شب صحبت های دو خانواده بدون حضور دائم من در آن جلسه آغاز گردید و هر کسی صحبتی می نمود. 🕊🌷البته این صحبت ها خیلی هم حول محور نمی چرخید.بیشتر گفتگوی خودمانی بود تا مسائل دیگر، در نهایت بحث که پیش کشیده شد و توافق حاصل شد که یکصد و ده هزار تومان بابت مهر قرار دهند. 🔻🔻🔻
🕊🌷یکی دو روز از این ماجرا گذشت،یک شب که داخل اطاق نشسته بودیم. متوجه شدم خیلی به من خیره شده, علت را از او پرسیدم. آهی از نهاد دل بیرون کشید و گفت: ای کاش شبی که من به منزل شما آمدم به من جواب مثبت نمی دادی و حاضر نمی شدی که با من کنی! 🥀🤍نگذاشتم حرفش را ادامه دهد و سریع وسط حرف هایش پریدم و به ایشان گفتم انتخاب من بوده و هرگز هم از این وضعیت پشیمان نیستم و هر لحظه خدا را می کنم که با یک فرد وارسته ای همچون شما ازدواج کردم. 🕊🌷بعد از اتمام صحبت هایم رو به من کرد و گفت: امیدوارم که مرا حلال کنید، من تا به حال همسر خوبی برای شما نبودم و می دانم که در نبود من همه سختی ها را تحمل می کنی، ولی آرزوی هر زن و شوهری است که در طول زندگیشان در کنار یکدیگر باشند و زندگی آرام و خوبی را برای یکدیگر درست کنند، 🥀🤍ولی چکار می شود کرد، تقدیر ما هم اینطور است و ما مسلمانیم و موظفیم که هر موقع مسئله ای برای اسلام پیش می آید باید از همه چیز خودمان بگذریم و به این دین مقدس خدمت کنیم، خواهش می کنم که شما هم بخاطر اسلام این مشکل را تحمل کنید. من که از حرفهای آقا مرتضی سر در نمی آوردم، فقط یکپارچه گوش شده بودم و سعی می کردم از اعماق وجودم حرف هایش را بشنوم و درک کنم. 🕊🌷حدود یک سال از ازدواجمان می گذشت و هر ماه سابقه نداشت که خبر ایشان زبان به زبان نشود. من که از بس ناراحت می شدم و گریه می کردم و مرتب تصویر شهادت و تدفین آقا مرتضی بسان پرده سینما در جلوی چشمانم نقش می بست. 🥀🤍هر وقت که نامه یا پیغام معتبری از زنده بودنش, یا اینکه خودش می آمد من خیلی خوشحال می شدم. هر وقتی او با مریضی من رو برو می شد می گفت: خدایا من کاری برای شما نکردم خودت حق اینها را برمن کن!بعد رو به من می کرد و می گفت: 🕊🌷تو چرا خودت را اینقدر زجر می دهی، اصلا ناراحت نباش من هر کجا که باشم فکر خودم و شما هستم مرگ هم که دست خداست وقتی خواست بیاید کاری از دست من و شما بر نمی آید. 🥀🤍می گفتم:آقا مرتضی من که دست خودم نیست، بالاخره من هم انسانم و عاطفه دارم. حق دارم که برای مونسم دل بسوزانم و به فکر شما باشم. چطور از من توقع دارید که اصلا به شما فکر نکنم. 🕊🌷حقیقتا چند روزی که ایشان در مرخصی و نزد ما بود من حالم خوب بود, ولی همینکه به منطقه می رفتند دوباره همان حالات روحی به سراغم می آمد و ممکن نبود که مریض نشوم. لذا زمانی که ایشان با این وضعیت من روبرو شد تصمیم گرفت که مرا به اهواز ببرد... ⬅️ ادامه دارد...
3.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 استخاره برای ازدواج 💬سؤال : آیا می‌توانیم برای ازدواج استخاره کنیم ؟ و اگر خوب نیامد می‌توانیم برخلاف آن عمل کنیم ؟ 💠 استاد 📚 آسان