eitaa logo
خوبان پارسی‌گو 🏴
1.3هزار دنبال‌کننده
862 عکس
349 ویدیو
27 فایل
خوبان پارسی‌گو بخشندگان عمرند ساقی بده بشارت رندان پارسا را #حافظ @javadmd14
مشاهده در ایتا
دانلود
مدفون شده در غبارها فطرت من افتاده به دور باطلی ساعت من با دست کدام باد، فردایی دور کم می‌شود از سر زمین زحمت من؟
هرچند پدیدار، ولی مبهم، من با آیه به آیهٔ جهان همدم، من خواندم چه کتاب‌ها به عمرم، امّا ناخوانده‌ترین کتاب در عالم، من...
هدایت شده از | حامد طونی |
. یک بی‌رنگ از آسمان نشانی داری بی‌واژه برای خود زبانی داری حيرت‌زده غرق می‌شوم در شعرت ای رود! عجب طبع روانی داری دو آن تجربۀ بکر، تکانم می‌داد هر لحظه طراوتی به جانم می‌داد دیدم که درخت با هزاران انگشت این‌سو آن‌سو، تو را نشانم می‌داد سه تا کی دل من! اسیر این تکراری؟ با کوشش کال، در پی دیداری؟ آن شاخه بلندست و تو دستت کوتاه پا بر سر خویشتن مگر بگذاری چهار هر روز به فکر لقمه‌ای نان بودن دلشورۀ قسط و قرض، حیران بودن مستخدم این و آدم آن بودن انسان بودن، دریغ، انسان بودن! پنج يك گوشۀ شهر، بی‌ترنّم شده‌ام زندانی های و هوی مردم شده‌ام گلدستۀ مسجدی غریبم که دریغ چندی‌ست میان برج‌ها گم شده‌ام شش بعد از تو زمان، جنون ادواری بود سرگشتگی ساعت دیواری بود جز خاطره‌ات، خاطره‌ات، خاطره‌ات باقی همه هرچه بود تکراری بود 📍@HamedTooni
هدایت شده از حرم دل
بی‌رنگ از آسمان نشانی داری بی‌واژه برای خود زبانی داری حیرت‌زده غرق می‌شوم در شعرت ای رود! عجب طبع روانی داری @haramedell
بی‌رنگ از آسمان نشانی داری بی‌واژه برای خود زبانی داری حیرت‌زده غرق می‌شوم در شعرت ای رود عجب طبع روانی داری!
هدایت شده از | حامد طونی |
در معرکه‌ها خط و نشان خواهد بود فریادترین نوعِ بیان خواهد بود انگشت اشارهٔ تو تا مدت‌ها تیتر یک اخبار جهان خواهد بود @HamedTooni
هدایت شده از | حامد طونی |
ای کاش که دست‌ها به دامانی بود بر این همه اضطراب پایانی بود اندازهٔ یک طفل به مادر، ای کاش ما را به خدای خویش ایمانی بود @HamedTooni
هدایت شده از | حامد طونی |
ما و دل خسته‌ای که سامان نگرفت خون بود، ولی مجال تاوان نگرفت سرخ است لوای حرمش، یعنی جنگ هرچند به سر رسید پایان نگرفت @HamedTooni
از خویش رها باش، رها، باز برقص با بال و پری بلندپرواز برقص بشکوه‌تر از همیشه در طوفان‌ها ای پرچم تا ابد سرافراز برقص 🇮🇷
بیدارشدن، شروع غم‌هایم بود دلتنگی در سرشت فردایم بود در خواب به هم رسید، دست من و تو خوابی که تمام عمر رؤیایم بود
زیباست صدایی که همین نزدیکی است غوغاست هوایی که همین نزدیکی است ماییم و سلام ابر... بوی نم خاک... ماییم و خدایی که همین نزدیکی است
از خویش رها و بی‌خبر باید بود آیینه‌ای از خون جگر باید بود این‌بار هم آغشته به عُجبی برگرد ای اشک! کمی زلال‌تر باید بود