بهجز هوای تو و شانههای آرامت
برای گریه مگر جای دیگری هم هست؟
#سعید_بیابانکی
تو را آیینهها در بینهایت چشمدرراهاند
از این نُهتوی آهاندودِ زنگاری، بزن بیرون
#سعید_بیابانکی
كوه آهسته گام برمیداشت
پیكر آفتاب بر دوشش
مثل آتشفشان خاموشی
كوه بود و غرور خاموشش
كوه میرفت و پابهپایش نیز
كاروان كاروان، غم و اندوه
كوه میرفت و بر زمین میماند
یک دماوند ماتم و اندوه
وقت آن بود تا در آن شب سرد
خاک، مهمان آفتاب شود
وقت آن بود، سقف سنگی شب
خم شود، بشكند، خراب شود
كوه با آفتاب نیمهشبش
سینۀ خاک را چراغان كرد
دور از آن چشمهای نامحرم
عشق را زیر خاک، پنهان كرد
ماه از كوه چهره میدزدید
تاب آن دشت گریهپوش نداشت
كوه سنگین و خسته برمیگشت
آفتابی بهروی دوش نداشت
كوه میرفت و پشت نخلستان
با دلی داغدار گم میشد
كوه میرفت و خانۀ خورشید
در مِهی از غبار گم میشد
#سعید_بیابانکی
آشفتهسریم، خانهٔ دوست کجاست؟
دیوان پُر از ترانهٔ دوست کجاست؟
ای کاش که شاعری در این شهر غریب
میگفت به ما که خانهٔ دوست کجاست؟
#رباعی
#سعید_بیابانکی
هدایت شده از رباعی_تک بیت
به کام دل نرسیدیـم اگر در این دنیـــا
به این خوشیم که دنیای دیگری هم هست
#سعید_بیابانکی
@robaiiyat_takbait
سیب سرخِ گونهٔ محبوبِ گندمگونِ من
تا فریبم داد فهمیدم که من هم آدمم!
#سعید_بیابانکی
🕊
تکان دهندهترین شعرت ای رفیق کجاست؟!
بخوان، بخوان! هوسِ زیر و رو شدن دارم
#سعید_بیابانکی
عمری گذشت و ساختهام با نداشتن
ای دل! چه خوب بود تو را هم نداشتم
#سعید_بیابانکی
8.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شیرازخند 😁
شعرخوانی استاد سعید بیابانکی
#سعید_بیابانکی
#امام_زمان 🌱
بیا که آینهٔ روزگار زنگاری است
بیا که زخمِ زبانهای دوستان، کاری است
به انتظار نشستن در این زمانهٔ یأس
برای منتظران، چاره نیست؛ ناچاری است
به ما مخند اگر شعرهای سادهٔ ما
قبول طبع شما نیست؛ کوچهبازاری است
چه قابها و چه تندیسهای زرّینی
گرفتهایم به نامت که کنج انباری است
نیامدی که کپرهای ما کلنگی بود
کنون بیا که بناهایمان طلاکاری است
به این خوشیم که یک شب به نامتان شادیم
تمام سال اگر کارمان عزاداری است
نه این که جمعه فقط صبح زود بیدارند
که کار منتظرانت همیشه بیداری است
#سعید_بیابانکی
عمری گذشت و ساختهام با نداشتن
ای دل چه خوب بود تو را هم نداشتم
#سعید_بیابانکی