خوبان پارسیگو
اگر تو رخ بگشایی دلم چو گل بگشاید بیا که رشتهٔ کارم گره به بند نقاب است #فیاض_لاهیجی
عکسهای عروسی
عکسها هم به سخن آمدهاند
سایهٔ روشن بیبی است دعا میخواند
چه کسی حال مرا میداند؟!
خیس بارانِ خوش خاطرهها
آب افتاده دل دخترک همسایه
وقت ساییدن قند،
وقت پرواز کِل از پنجرهها
گل من! نوبت گلچیدن نیست!
بگذر از رسم گلابآوردن!
زیرلفظی به تو جان باید داد!
#سعید_حدادیان
سوز و گداز شمع حرمخانهٔ توام
در آتش سحر پَر پروانهٔ توام
آباد باد خانهٔ آنکس که پی نبرد
من از کدام حادثه ویرانهٔ توام
هر شب نسیم دربهدر کوی حضرتت
از عاقلان شنید که دیوانهٔ توام
از راحت بهشت گواراتر این که من
خدمتگزار بزم کریمانهٔ توام
تا مستِ مست بگذرم از آتش فراق
پیمان گرفته از لب پیمانهٔ توام
گاهی میان جمع تو با من عتاب کن
مگذار بو برند که دردانهٔ توام
#سعید_حدادیان
گرچه چندی کار عشق او به رسوایی کشید
صـبر باشـد، یـوسـف از آنِ زلیـخـا میشـود
#سعید_حدادیان
به دشنامی شده نام مرا هم بر زبان آور
سکوت مرگبارت آتشم زد، باز خاموشی؟
#سعید_حدادیان
پرِ آخرین فرشته
توی آسمون نوشته
اونایی که مهربونن
تا ابد زنده میمونن
#سعید_حدادیان
به دریا
به گیسوی امواج آبی
به چشم تماشای ساحل
به نجوای باد سحر با صدفها
به خواب صمیمانهٔ مه
در آغوش جنگل
به سبزینهٔ سطح برکه
به انبوه شبنم
همآوایی بادها با علفها
به لبخند خورشید از شانهٔ کوه سوگند
به شیرینی صبح رؤیا
خدایا
تو را هر که دارد
تو را هر که پیدا کند نیست تنها
📗 هنوز از عشق میگویند
✏️ #سعید_حدادیان
هدایت شده از رباعی
با هر نفسی که رفت و آمد صلوات
دل در دم و بازدم صدا زد صلوات
در هر صلوات دو محمد داریم
بر خاتم انبیاء مجدد صلوات
#سعید_حدادیان
@robaee
حتّیٰ برهوت جامه از گُل پوشد
یک فصل اگر بادهٔ باران نوشد
از دلبرِ سنگدل چرا نومیدی؟
گاه از دلِ سنگ، چشمهای میجوشد!
#رباعی
#سعید_حدادیان
پرِ آخرین فرشته
توی آسمون نوشته
اونایی که مهربونن 😊
تا ابد زنده میمونن
#سعید_حدادیان