eitaa logo
خوبان پارسی‌گو
1.4هزار دنبال‌کننده
878 عکس
358 ویدیو
27 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
با زمزمۀ خدا خدا می‌بردند تابوت تو را فرشته‌ها می‌بردند از تک‌تک قطره‌ها بپرسید آن روز دریای علوم را کجا می‌بردند؟
مهربانی چشمت چون حلقه دوست، روح تو را در میان گرفت شأنت زمین نبود، تو را آسمان گرفت دیشب به مهربانی چشمت گریستم امشب دلم از این شب نامهربان گرفت یک‌باره چهره‌ها همه خاکستری شدند یک دفعه شهر، صورت آتشفشان گرفت... بس داغ‌ها که بود به دل‌های ما ولی این داغ از تمامی دل‌ها امان گرفت... بردند شانه شانه تو را روی دوش‌ها تا جا به عرش، طائر عرش آشیان گرفت تو رفته رفته دور شدی از نگاه‌ها آری همای عشق، رهِ لامکان گرفت... رفتی و روزگار، سیه شد به چشم ما این دفعه چرخ، داغ دل از خاکیان گرفت... تاریخ هم ندیده به چشمان خویشتن این گریه‌ها که داغ تو از این و آن گرفت 🏴 استاد
هجران که می‌نَهد مرهم، داغ سوگواران را؟ که جمع می‌کند این خاطر پریشان را؟ کدام دست شفابخش می‌برد دیگر به یک اشارۀ خود التهاب یاران را؟ برای من که افول ستاره بی‌معناست مگو عزیز که باور نمی‌کنم آن را... آهای ابر بهاری! هنوز خرداد است ببار بر منِ آتش‌گرفته، باران را... کجاست جلوۀ سرو رهای گلشن من که غنچه می‌درد از دوری‌اش گریبان را چگونه باید باور کنم در این ظلمت غروب مهر درخشندۀ جماران را چگونه طی کنم این راه سخت را بی‌تو چگونه سر کنم این شام تلخ هجران را... 🏴
💚 یـک نگـاهم کـن و مجـابم کن من غریبم، خودی حـسابم کن یا عـلـی بـین این هـمه شـاعر قــدّ یـک بــیت انـتـخـابـم کن چه بهشتی است آتش عشقت در هـمین شـعلـه‌ها کـبـابم کن به ضریحت چقدر انگور است کاسـه‌ای مست این شرابم کن ای جـهـانی خـراب چـشمـانت غـــزلـی بیـشـتر خـــرابـم کـن یا رب از آبــروی ایـن درگـاه خـــاک پـای ابــوتــرابــم کـن از کتاب «به افق باران»
شهیدِ گوشۀ چشمت تلف نخواهد شد بهشت هم بِبَرَندَم نجف نخواهد شد
زمان: حجم: 2.2M
یک یاعلی برای دو دنیای ما بس است
ما هشت بهار با خزان جنگیدیم با دست تهی پیر و جوان جنگیدیم روزی‌که جهان پشت‌به‌پشت آمده بود ما پشت‌به‌پشت با جهان جنگیدیم
با ننگ سکوت جا به دشمن ندهیم با این خفگی هوا به دشمن ندهیم وقت است که شاعران روشن باشیم با خاموشی گرا به دشمن ندهیم
آب می‌گرید برای لعل عطشانت هنوز خـاک می‌نالد بـرای جسم بی‌پیراهنت
17.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
برای مادرم ایران چقدر غیرتی‌ام کسی که مادر خود را نخواست ناخلف است استاد
چشم تو را چقدر به این در گذاشتند؟ گفتی پدر، مقابل تو سر گذاشتند تنها به این بسنده نکردند شامیان پا را از این که بود فراتر گذاشتند بگذار عمۀ تو بگوید که بر دلش یک روز داغ چند برادر گذاشتند؟ آن آتشی که سوخت درِ خانۀ علی بر جان لاله‌های پیمبر گذاشتند دستان کوچک تو به پهلوست، پیش از این این درد را به پهلوی مادر گذاشتند ای دختر سه‌‌ساله تو هم مثل مادری این ارث را برای تو دختر گذاشتند داغ تو ابرهای جهان را بهانه داد داغی که تا سپیدۀ محشر گذاشتند آن شب فرشته‌ها همه از عرش آمدند بر زانوان کوچک تو سر گذاشتند سهم تو گریه بود و همین گریه‌های تو چشمان شهرهای مرا تر گذاشتند از انتقام گفتم و شعرم تمام شد این فصل را به نوبت دیگر گذاشتند