دلم شکست، گناه تو بود در باران
دلی که چشمبهراه تو بود در باران
قضا نبود و مقدّر نبود هرچه که شد
بلای چشم سیاه تو بود در باران
نبود خندهٔ باد و نبود گریهٔ ابر
عبور گاهبهگاه تو بود در باران
نگاه آینه را سنگ شستوشویی داد
شکستِ آینه، آه تو بود در باران
چقدر چتر در این شهر بیهوا وا رفت
چقدر ابر گواه تو بود در باران
📗 دیگر
✏️ #علی_داودی
📍@khobaneparsigoo
از خجالت آب میشوم
چرا نمردهام؟
من که بارها
به یاد خشکی لب تو
آب خوردهام!
#علی_داودی
هنوز بر سر هر نی، حکایت سر تو
هنوز بر لب هر تیغ، خون حنجر تو
هنوز سینه به سینه غم تو میجوشد
و چشمههای جهان، قصۀ مکرّر تو
هنوز در دل ما خیمۀ تو میسوزد
هنوز داغ تو داریم و یاد پرپر تو
هنوز گوش فلک تیر میکشد، هیهات!
چهها شنیده مگر از گلوی اصغر تو؟
صدا رهاست: «کسی نیست یاریام بکند؟»
هلا سؤالِ هماره، کجاست یاور تو؟
حماسه از نفس افتاد و عشق لب بربست
هنوز منتظر تیغهاست حنجر تو
میان اینهمه نی، گرم داغ خویشتنم
برای روضه بیایم، کجاست منبر تو؟
#علی_داودی